تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز دژ محكم خداوند رحمان و وسيله راندن شيطان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806642266




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کودکان خیابانی، ما و پشت چراغ قرمز ها


واضح آرشیو وب فارسی:الف: کودکان خیابانی، ما و پشت چراغ قرمز ها
بخش تعاملی الف - محمود صباغی


اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۴۰
به محض اینکه پشت چراغ قرمزمی ایستم تلنگری به شیشه اتوموبیل می خورد. سر بر میگردانم. کودکی هفت – هشت ساله را میبینم که چند عدد شکلات ارزان قیمت در دست گرفته و نشانم می دهد و با نگاهی ملتمسانه می خواهد شیشه را پایین بکشم. روی بر می گردانم و به روبرو خیره می شوم و محلش نمی گذارم. باز ادامه می دهد و با تلنگر – این بار محکمتر – به شیشه میزند. باز محلش نمی گذارم و روی بر می گردانم. بالاخره نگاهش میکنم ،نگاه معصومانه اش رنگ می بازد و کمی با کینه نگاهم می کند. توجهی نمی کنم و به این فکر فرو میروم که کوچکترین کمک مالی، خیانتی است به او و پر کردن جیب گشاد آنانکه اینها را صبح با وانت به خیابان ها می آورند و درگوشه گوشه این شهر تا شب به امان خدا رها می کنند.با این فکر از عذاب وجدان پول ندادن رها می شوم. بالاخره چراغ سبز می شود و از عذاب این نگاه مسئولیت آور هم راحت می شوم. چراغ قرمز بعدی همین ماجرا تکرار می شود. اما چراغ قرمز سومی کمی متفاوت است. این یکی کهنه ای کثیف و آلوده در دست گرفته و تا بخودم بجنبم کهنه را تا هر جا که قد کوتاهش اجازه میدهد به شیشه می کشد و حسابی شیشه را کثیف می کند. درمانده نگاهش میکنم. می دود و خود را به آنطرف میرساند تا همین بلا را سر آنطرف شیشه بیاورد. مجبور می شوم یک دویست تومانی بردارم وبا خودم می گویم:"ولش کن"، بوق کوتاهی می زنم و صدایش می کنم: "بیا اینجا" اسکناس را که می بیند خیز برمی دارد و جلو می آید. نگاهی به اسکناس می اندازد و طلبکارانه نگاهم می کند که یعنی" این هم شد پول؟" توقع دارد که اسکناس درشت تری بدهم، انگار روغن زرد بمن فروخته و لیره شاه عباسی می خواد! چراغ سبز میشود وعصبانی راه میافتم و با برف پاک کن و آب ،شیشه را تمیز می کنم.همین دیروز بود که با همسرم پشت یک چراغ قرمز یکی از همین کودکان جلو دوید و رو به همسرم با لحن ملتمسانه گفت" خاله یک کمکی بکن" هر دوتامان خنده مان گرفته بود. پرسیدم از کی تا حالا ما با تو فامیل شدیم؟ نیشش تا بنا گوش باز شد و خندید وخودش را لوس کرد. خوشحال شده بود که باب گفتگو را باز کرده و این مکالمه حتمآ برایش پیامد چربی دارد ! که نداشت. و این حکایت هر روز و هر جا و تجربه همه ما در خیابان های شهر تهران است. صحبت بر سر متکدیان نوجوان خیابانی است. همان ها که در فرهنگ اجتماعی امروز به " کودکان خیابانی" شناخته می شوند. کودکانی که همه جا هستند و هیچ جای دیگری نیستند. بهترین محل برایشان، پشت چراغ قرمزهاست. سرما و گرما یا زمستان و تابستان فرقی ندارد. از قضا هر قدر هوا سرد تر و یا گرمتر باشد بیشتر بر وفق مرادشان است. بهتر می توانند احساسات هموطنان را جریحه دار کنند و سرکیسه شان کنند. انگار یک دوره کامل روابط اجتماعی و روانشناسی را دیده اند، چون حرکاتی را انجام می دهند که بر پنهانی ترین زوایا و مکنونات قلبی آدم ها اثر می گذارد. البته بنظر می رسد که راهنمای خبره ای هم داشته باشند چون بخوبی می دانند بسراغ چه کسی بروند و با خطاب کردن"عمّـه" یا "خاله" یا "عمو" نوعی نزدیکی کاذب ایجاد کنند و چند تومانی بگیرند و بروند. (#) اینان نیازمند توجّه وترحّم ویژه ای هستند. این روزها تهران آرام آرام به تسخیر کودکانی درمی آید که باید در مدرسه ها باشند، گروه دیگری از همین کودکان به نوعی کارمی کنند اما دسترنج شان یقینآ هیچ نفعی برایشان ندارد. این گروه با سر و وضعی بسیار آشفته و کثیف و آلوده و در معرض خطرانواع بیماری های عفونی، گونی های بزرگتر از خودشان را به دوش می کشند و بر سر هر سطل زباله ای تا کمر بداخل آن خم می شوند تا آنچه را که باید جمع کنند و داخل کیسه بریزند. گونی به تدریج بزرگ و بزرگ می شود و به همان نسبت حمل آن دشوارتر. و بخش تلخ ماجرا آنکه مواد بازیافتی که توسط این کودکان جمع آوری می شود، از پر مصرف ترین موادی است که مشتری های بسیاری دارد و این کودکان اما شاید سهمی به اندازه یک خوراک در شبانروز داشته باشند و بس.سودهای کلان آنرا شبکه های پیچیده ای به جیب می زنند که اتوموبیل های گرانقیمت سوار می شوند و بالا شهر نشین هستند و به مخیله کسی نمیگنجد منبع این درآمد کلان از کجاست و با چه بیرحمی کسب می کنند. گروه دومی که نام بردیم بیش از خیابانی ها نیازمند توجه ویژه هستند. ( توجه شود که گفتیم "توجه" و نه ترحم که واژگانی بکلی متفاوتند ) این گروه به نوعی گرفتار"استثمار مدرن" شده اند. استثمار گرانی که در برابر چشم کسی هم نیستند. موضوع استثمارگران مدرن، سخن این نوشتار نیست. بلکه کودکانی مورد نظرند که باید در طول روز در مدرسه باشند و نیستند. پداران و مادرانی که بایستی دلسوز فرزندانشان باشند و نیستند. و خلاصه کودکانی که در فردای کشور بایستی نقشی سازنده داشته باشند امّا ندارند ویقینآ در راهی گام برمی دارند که دستاوردی جز ناهنجاری و خلافکاری برایشان در پی نخواهد داشت و هزینه کلانی را از بودجه کشور مستهلک خواهند کرد.چنین است که سخت معتقدم همین امروز باید فکری کرد و این نهال ظریف و شکننده را قبل از آنکه به درخت تناوری تبدیل شود، به شکلی صاف و مستقیم درآوریم و برای آینده مفیدش سازیم که فردا دیر خواهد بود. معضل امروزین کودکان خیابانی و بی سرپرست و بد سرپرست، از جدی ترین مباحث جامعه شناسی وپر چالش ترین ناهنجاری در سیاست گذاری های شهری و میراث شوم تمدن بشری است. ما در این یادداشت کوتاه بدون اینکه قصد ورود به مباحث پیچیده و گسترده و بررسی علل بروز چنین معضلاتی را داشته باشیم ،تنها اشارتی کردیم به معضلی که آرام آرام می رود به یک ناهنجاری حاد و لاینحل بدل شود. امید آن داریم مقامات مسئول و دستگاه های ذیربط بویژه شهرداری تهران، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت کشور، پلیس نهاجا، قوه قضائیه، مجلس شورای اسلامی و دیگر نهادها با درک عمیق از شرایط امروز این کودکان و شبکه هایی که آنان را به کار وامیدارند، این نیروی بالقوه را بسوی فردای بهتر هدایت کنند. باز می گویم که این یادداشت کوتاه هیچ سنخیتی با این بحث گسترده ندارد، تنها قصد آن بود تا با تلنگری بر مسئولیت ها و وجدان کاری شاید بتوانیم گامی برداریم و باز می گویم: آینده خیلی زود فرا میرسد.(#) : پی نوشت:در تقاطع خیابانهای قیطریه و شریعتی، جنب مترو قیطریه و در ابتدای ورودی به خیابان قیطریه، بلواری قرار دارد که پاتوق حدود ۱۰ -۱۲ نفر از این کودکان شده و با کوچکترین بهانه دور هم جمع می شوند و ضمن خنده وگفتگو دریچه مربوط به برق فشار قوی را که در باغچه میان بلوار قرار دارد، باز می کنند و کابل ها را بیرون می کشند و ... یکبار نگارنده موضوع را به مـامور راهنمایی نشان دادم که ایشان بوسیله بی سیم، مراتب را منعکس نمود. این اقدام ضمن ایجاد خطر جانی برای خود این کودکان، به تاسیسات شهری نیز صدمه وارد می کند. چند بار دیگر که از این محل عبور کردم این داستان همچنان ادامه داشت.








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن