واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فرهنگ، مهندسي فرهنگ و ابعاد آن نويسنده: ابوالفضل ميرزاپور واژه فرهنگ دو كاربرد اساسي دارد. در كاربرد اول براي ارجاع و اشاره به توليدات و فرآورده هاي عالي تمدن همانند، ادبيات، هنر و فلسفه به كار مي رود و لذا پويندگان آن را افرادي با تحصيلات عالي توصيف مي كنند، (يك انسان با فرهنگ) ، در كاربرد دوم، مردم شناسان و ساير جويندگان علوم انساني، خصوصيات هستي و تاريخ بشري را توصيف مي كنند همانند آفرينش و خلق ديدني ها، آداب و رسوم و نمودهاي مادي. در تعريف اول با استفاده از وجود يا عدم وجود فرهنگ مي توان بين انسان و ساير انواع و از جمله حيوانات تمايز قائل شد. با توجه به كاربرد دوم يعني كاربرد علمي از فرهنگ مي توان 3 حوزه معنايي اصولي براي فرهنگ قائل شد. الف. فرهنگ به عنوان يك مفهوم تكاملي ب. فرهنگ به عنوان يك مفهوم توصيفي ج. فرهنگ به عنوان يك شيوه زندگي يا رفتار انساني الف. فرهنگ به عنوان يك پديده تكامل يابنده و تكامل دهنده: در اين مفهوم، تغيير و توسعه فرهنگ با تغيير و توسعه جسم انسان مرتبط است و از زماني كه انسان شروع به ابزارسازي و استفاده از آن نموده است مي توان گفت كه به سمت تمدن حركت كرده است. مطالعه فرهنگ در اين حوزه با تحقيقات داروين بر روي تكامل جسماني انسان شروع مي شود. ب. فرهنگ به عنوان يك مفهوم توصيفي: مطالعات توصيفي فرهنگ تقريباً در آغاز قرن پنج و با رشد رشته علمي قوم شناسي (Ethnology) شروع مي شود. در اين مفهوم يكي از مهم ترين مسائل مردم شناسان، توصيف فرهنگ هاست. آنها با فرهنگ گروه هاي نسبتا كوچك سروكار دارند همانند بوشمن ها، اسكيموها، قوم آزتك يا مايا. آنها همينطور ممكن است با خصوصيات فرهنگي حوزه هاي وسيع تر هم سروكار داشته باشند، مانند حوزه آفريقا و مطالعه مردم آفريقا. به طور كلي مي توان گفت كه در اين مفهوم مطالعه انواع متفاوت فرهنگ و در نهايت مطالعه اشكال و تغييرات رفتار انساني در زمينه فرهنگ، هدف قرار مي گيرد. ج. فرهنگ به عنوان يك شيوه زندگي: فرهنگ در اين مفهوم، دليل و شاهدي براي موقعيت بي مانند انسان در ميان حيوانات تلقي مي شود. چرا كه شامل توانايي هايي است كه مختص انسان است همانند توانايي فكر كردن، بكارگيري زبان، طراحي، توليد و خلق اشياي جديد و ايده هاي جديد. يادگيري و كسب تجربيات پيچيده در خلال زمان به پيدايش ايده ها و انديشه هايي مي انجامد كه تغيير آنها مي تواند مشكل باشد. تغييرات فرهنگي بسته به اينكه چگونه انسان عادات و انديشه هاي نياموخته را مي آموزد مي تواند متغير و به درجات مختلفي موجود باشد و نبايد فراموش كرد كه جذب فرهنگ به طور خودكار انجام نمي شود و به خاطر ماهيت نمادي و تعاملي رفتار انسان، آنها مي توانند عناصر فرهنگي ارائه شده را بپذيرند، رد كنند و يا به ميل خود تغيير دهند. د. فرهنگ در نظريات جامعه شناسي: اين نكته در ابتدا قابل تاكيد است كه مفهوم سازي فرهنگ به عنوان يك مفهوم كليدي در جامعه شناسي بسيار ضعيف بوده است. به همين دليل نيز در نظريه هاي مختلف جامعه شناسي، فرهنگ از يك محرك اوليه تا يك عنصر ثانويه و پس مانده در نوسان است استوات هال به نقل از (Bellingtone) فرهنگ را به عنوان فعاليت هايي كه يك جامعه، طبقه و گروه خاص را در يك دوره تاريخي خاص مشخص مي كند، تعريف مي نمايد كه شامل ايدئولوژي هاي عملي است كه يك جامعه، گروه يا طبقه را قادر مي سازد كه به تجربه، تعريف و تفسير بپردازد و مفهومي از "شرايط وجود" را فراهم آورد. (Bella) فرهنگ را به عنوان "الگوهاي معنايي كه هر گروه يا جامعه براي تفسير و ارزيابي خود و محيطش به كار مي برد" تعريف و تبيين مي كند مهندسي فرهنگي: شناسايي اجزاء، نهادها، عناصر، مراكز، سازمان ها و دستگاه هاي كشور و تعريف روابط افقي، عمودي، مورب، رسمي و غيررسمي بين آنها،به طوري كه ايجاد نظم منطقي، موزون و پايدار بين اجزاي مختلف و كاركرد نهايي دستگاه هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي كشور هماهنگ با اهداف نظام مقدس جمهوري اسلامي بوده و داراي حداكثر كارايي و اثربخشي باشد را مهندس فرهنگي مي ناميم. در تعريف كلي تر مي توان مهندسي فرهنگي را ساماندهي دستگاه هاي مختلف حول مولفه هاي اصلي فرهنگ و ايجاد تقسيم كار ملي در سه حوزه راهبردي (سياستگذاري ها و...) پشتيباني (قانونمند سازي و...) و اجرايي (پياده سازي و...) تعريف كرد. مهندسي فرهنگي و حوزه هاي عمل: 1. مهندسي فرهنگي به معني تبيين ساختار فرهنگي موجود جامعه. به اين معني كه همين فرهنگي را كه در جامعه وجود دارد مهندسي كنيم و ساختارهاي آن را مشخص نمائيم تا در جهت كمال يا اصلاح و يا تقويت آن فرهنگ قدم برداريم. 2. مهندسي فرهنگي به عنوان طراحي ساختار فرهنگي جديد در جامعه. به اين معني كه قصد ما تبيين ساختار جديد فرهنگي، بدون در نظر گرفتن فرهنگ موجود در جامعه مي باشد. يعني طراحي و ساخت فرهنگي جديد. "مهندسي فرهنگي" در حيطه وظيفه عهده دار آن مجموعه از تصميمات، اهداف، روش ها و راه هايي است كه در جهت تحقق خارجي احكام كلي تر فرهنگي مي باشد، يعني تلاش در مهندسي فرهنگي اين است كه تا طراحي و اجراي نقشه هاي دقيق و محدود در جهت بهبود جامعه فردا و جلوگيري از مشكلات فرهنگي آينده تلاش كند. مهندسي فرهنگ: چگونگي طراحي، تدوين و توسعه ابزارهاي مديريتي و نظام هاي خاص توسعه فرهنگي، در اين حوزه تبيين مي شود. مهندسي فرهنگي را مي توان معطوف به شيوه طراحي و عملياتي كردن نظام هاي ارزشي يك جامعه معرفي نمود. به طوري كه در اين روش تعميق، ترويج و توسعه باورها و ارزش هاي طيف گسترده مردم مطرح مي باشد. "مهندسي فرهنگي" و تمايز آن با "مهندسي فرهنگ": "مهندسي فرهنگي" با كمي تمايز از بحث "مهندسي فرهنگ" قابل تمايز است. اما اين نكته قابل تاكيد است كه "مهندسي فرهنگ" مقدم بر مهندسي فرهنگي است. "مهندسي فرهنگ" شامل طراحي، نوسازي و بازسازي سيستم فرهنگ است" در حالي كه "مهندسي فرهنگي" به معني مشخص كردن كاركردها و متناسب سازي ساختار با آنها مي باشد. يعني مهندسي فرهنگي كشور به مفهوم مهندسي كلان كشور، نظام ها، سازمان ها، سياست ها، قوانين و سازوكارها بر مبناي اهداف فرهنگي است. اما "مهندسي فرهنگي" يعني مهندسي كردن، مديريت كردن، سامان دادن و جهت دادن از نوع فرهنگي با معيارهاي فرهنگي و زاويه فرهنگي. در تعاريف ذكر شده تاكيد بر اين است كه اجزاي فرهنگ با يك نظم خاص و در ارتباطي متقابل به دنبال يافتن اهداف مورد نظر باشند. يعني بايد به دنبال سر و سامان دادن و مطلوب تر نمودن فرهنگ جامعه باشيم و يا فراهم نمودن الگوهاي مناسب، فرهنگ مناسب را ارائه دهيم تا از نفوذ فرهنگ هاي ديگر جلوگيري كنيم. در تعريف جامع تر "مهندسي فرهنگ" بخش سخت افزاري و "مهندسي فرهنگي" بخش نرم افزاري موضوع فرهنگ را تشكيل مي دهند. به عبارت ديگر مهندسي فرهنگي يعني مهندسي كردن، مديريت كردن، سامان بخشيدن، جهت دادن و اندازه كردن از نوع فرهنگي با معيارهاي فرهنگي و در قالب فرهنگي از زاويه فرهنگ ديني. منبع: خبرگزاری فارس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 221]