تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):ما اهل بیت رسول خدا(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829615781




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ولایت فقیه موضوعی مستحدثه نیست


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
ولایت فقیه موضوعی مستحدثه نیست
اختیارات لازمه‌ی حکومت است و ولایت فقیه استمرار حاکمیت پیامبر و امام معصوم است. از این رو، هر اختیاری که آن‌ها در ولایت تشریعی و سیاسی داشتند، فقیه نیز دارد. ولی این به معنای همسان بودن درجات فقیه با امام معصوم نیست.

خبرگزاری فارس: ولایت فقیه موضوعی مستحدثه نیست


اشاره: پیروزی انقلاب اسلامی حاصل اجماع و ائتلاف نیروهای مختلف علیه رژیم پهلوی بود؛ اما شاید هیچ گروهی به اندازه‌ی روحانیت در این مبارزه نقش نداشت. بررسی نقش و جایگاه روحانیت در این نهضت مردمی، ما را برآن داشت تا به گفت‌وگو با قاسم روانبخش بنشینیم. آنچه می‌خوانید ماحصل گفت‌وگو با ایشان است. ارزیابی شما از اوضاع و شرایط حوزه‌های علمیه و نهاد روحانیت در آغاز مبارزه چیست؟ اگر به تاریخ روحانیت از آغاز تاکنون نگاه کنیم، می‌توانیم این حقیقت را ببینیم که روحانیت همواره پرچم‌دار مبارزه با استکبار و طواغیت بوده و هست. در نهضت‌هایی همچون تنباکو، مشروطه، جنگل، ملی شدن نفت و در نهضت انقلاب اسلامی ایران، در همه‌جا نقش روحانیت را به صورت برجسته می‌بینیم. علت این است که مبارزه‌ی با دشمن و مبارزه‌ی با طاغوت جزء فرهنگ اسلام و به‌ویژه فرهنگ تشیع است و این موضوع از اینجا نشئت گرفته است. در قرآن مجید آیات متعددی درباره‌ی مبارزه با طاغوت، ظلم و ستم و کفر و نفاق داریم. مثلاً یکی از این آیات می‌گوید: «لَنیّجْعَلَ ٱللَّه ُلِلْکَافِرِینَ عَلَىٱلْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» یعنی کفار حق سلطه بر مؤمنین را ندارند. در بعضی از آیات، خدای متعال مؤمنین را توبیخ می‌کند که چرا در راه خدا با ستمکاران و کسانی که مردم را به استضعاف کشیدند مقابله و مبارزه نمی‌کنید: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ» همچنین آیات دیگری رسماً امر به جهاد با کفار و منافقین می‌کنند: «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ» مجموعه‌ی این آیات، که در قرآن کریم در ارتباط با جنگ و مبارزه با کفار، مشرکین، منافقین، ستمکاران آمده، نشان می‌دهد جهاد و مبارزه با طاغوت و شرک و کفر، جزء فرهنگ اسلام ناب محمدی است. علاوه بر آن، سیره‌ی پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد (ص) و همین‌طور سیره‌ی اهل بیت (ع) و ائمه‌ی هدی (ع) و به‌ویژه سیره‌ی سیدالشهدا (ع) مبارزه با کفر و نفاق و ستم بوده است. لذا بر همین اساس است که امام حسین (ع) در راه مبارزه با ظلم و ستم با آن وضعیت به شهادت می‌رسد. اینکه ما هر سال محرم و صفر را پاس می‌داریم و در مراسم عزای اباعبدالله (ع) شرکت می‌کنیم، از همین اعتقاد دینی ما نشئت گرفته است. جالب است که در انقلاب اسلامی هم عاشورا و تاسوعا مهم‌ترین نقش را در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است. به همین دلیل است که روحانیت همواره پرچم‌دار مبارزه با ظلم و ستم بوده است. ولی اگر بخواهیم به نقش روحانیت در آغاز نهضت انقلاب اسلامی بپردازیم، ابتدا باید به جریان‌شناسی روحانیت در آن دوره بپردازیم. در آغاز نهضت انقلاب اسلامی، نهاد روحانیت در ایران تقریباً به سه دسته تقسیم می‌شدند. یک عده سکولار مذهبی بودند. این‌ها کسانی بودند که قائل به جدایی دین از سیاست بودند و بر این باور بودند که در زمان غیبت امام معصوم، هرگونه مبارزه و انقلابی محکوم به شکست است و در زمان غیبت، جز وظایف فردی، وظیفه‌ی دیگری نداریم. دسته‌‌ی دوم قائل به مبارزه بودند و در صورت فراهم شدن زمینه، مبارزه می‌کردند؛ منتها دارای روحیه‌ای معتدل و میانه‌رو بودند و به عبارتی قائل به مبارزات گام‌به‌گام بودند. گروه سوم کسانی بودند که قائل به مبارزه بودند و دارای روحیه‌ای انقلابی هم بودند که حضرت امام (ره) جزء این گروه هستند. ولی در ادامه‌ی مبارزه، گروه سوم توانست عملاً روی گروه دوم اثر بگذارد و روحانیت را در مبارزه یک‌دست نماید. البته گروه اول، یعنی سکولار مذهبی، به تدریج منزوی شدند و از صحنه‌ی سیاسی و اجتماعی کنار زده شدند. بنابراین قاطبه‌ی روحانیت با رهبری حضرت امام (ره) در مبارزات انقلاب اسلامی نقش بسزایی ایفا کردند. ملت ایران هم تحت تأثیر بیانات امام و رهبری‌های ایشان قرار گرفتند و تند شدن تحرکات رژیم در دین‌زدایی و گسترش فساد، در پیوستن گروه دوم به انقلابیون، نقش بسزایی ایفا کرد که با شدت یافتن مبارزات به رهبری روحانیت، انقلاب وارد مرحله‌ی جدیدی شد. پیش از انقلاب، روحانیت چه نقشی در اوضاع و شرایط سیاسی کشور داشت؟ به غیر از تعداد انگشت‌شماری از روحانیت که در عهد طاغوت و به‌ویژه در دوران پهلوی در حکومت حضور داشتند که می‌توان از آن‌ها به روحانیون درباری نام برد، روحانیت همواره نقش معارض با طاغوت‌ها را ایفا می‌کرده است. به همین دلیل، شخصیت‌های بزرگ روحانی و مخالف رژیم پهلوی، یا در زندان بودند و یا در تبعید به سر می‌بردند. البته اگر منظور از نقش روحانیت، تأثیر بر اوضاع کشور باشد، روحانیت همواره به عنوان نهادی که رهبری معنوی و دینی ملت را به عهده داشت، نقش بسزایی در گسترش فرهنگ سیاسی اسلام ایفا کرده و زمینه‌ساز انقلاب شد. با فراگیر شدن مبارزه، امید به پیروزی از این راه تقریباً در میان همه‌ی گروه‌ها پیدا شد. به همین دلیل، حتی کسانی که معتقد به مبارزه‌ی مسلحانه بودند، متوجه شدند که تنها راه برای پیروزی، راهی است که امام در پیش گرفته است. لذا می‌بینیم که حتی ملی‌گرایان، کمونیست‌ها و سازمان مجاهدین خلق و دیگران که مبارزات ملی‌گرایانه یا مسلحانه داشتند هم به صفوف ملت پیوستند. چگونه روحانیت توانست همه‌ی نیروهای مخالف رژیم پهلوی را زیر چتر خود جمع کند؟ امام (ره) روی عنصر دین و فرهنگ، که جزء فطرت انسان است، تأکید داشتند و توانستند از این راه، مبارزه با طاغوت و ظلم و ستم را به یک فرهنگ فراگیر تبدیل کنند. سابقه‌ی تاریخی نشان داده است که هرکجا پای دین و فرهنگ در میان باشد، مردم حاضرند تا پای جان از آن دفاع کنند. از این جهت، امام (ره) با محور قرار دادن دین و فرهنگ اسلامی، تمام جامعه‌ی تشیع، بلکه جامعه‌ی مسلمین را وارد عرصه‌ی سیاست و مبارزه کرد. با فراگیر شدن مبارزه، امید به پیروزی از این راه تقریباً در میان همه‌ی گروه‌ها پیدا شد. به همین دلیل، حتی کسانی که معتقد به مبارزه‌ی مسلحانه بودند، متوجه شدند که تنها راه برای پیروزی، راهی است که امام در پیش گرفته است. لذا می‌بینیم که حتی ملی‌گرایان، کمونیست‌ها و سازمان مجاهدین خلق و دیگران که مبارزات ملی‌گرایانه یا مسلحانه داشتند هم به صفوف ملت پیوستند؛ هرچند که در این همراهی، انگیزه‌های متفاوتی داشتند. برخی از آن‌ها با علم به پیروزی حتمی ملت، برای سهم‌خواهی به انقلاب پیوستند. به هر صورت، همه‌ی نیروهای انقلابی متوجه شده بودند که راهی که امام (ره) در پیش گرفته و توانسته همه‌ی ملت را بسیج کند به پیروزی منتهی خواهد شد. لذا همگی برای شکست دشمن زیر لوا و پرچم مبارزه‌ی در راه خدا، به رهبری روحانیت، گرد آمدند. بر این اساس، امید به پیروزی افزایش پیدا کرد و همه‌ی گروه‌های سیاسی در لوای امام (ره) و پرچم امام قرار گرفتند. با وجود اینکه همه‌ی نیروها در انقلاب حضور داشتند، چرا انقلاب 1357 اسلامی شد؟ چون اکثریت مردم کشور، مسلمان و پیرو مرجع تقلیدشان بودند. امام (ره) که رهبری انقلاب را به عهده داشت، یک مرجع تقلید و مرجع دینی هم بود. لذا بخش عمده‌ای از تبعیت مردم از امام (ره) ریشه در اعتقادات دینی آن‌ها داشت. بر همین اساس بود که قبل از پیروزی انقلاب، مهم‌ترین شعار مردم تحقق حکومت اسلامی بود؛ یعنی قبل از پیروزی هم در شعارهای مردم و در قطعنامه‌هایی که در راهپیمایی‌های بزرگ مثل عاشورا و تاسوعا و عید فطر قرائت می‌شد، که جمعیت چندمیلیونی در آن‌ها حضور پیدا می‌کردند، خواست اصلی مردم این بود که باید حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی محقق شود. انقلاب هم که پیروز شد برخی گروه‌ها، مثل چپ‌ها، کمونیست‌ها و ملی‌گرایان و امثال این‌ها، در میان ملت، عددی محسوب نمی‌شدند؛ یعنی قطره‌ای بودند در مقابل دریا. بنابراین آن‌ها نمی‌توانستند مطالبه‌ی تشکیل حکومت کمونیستی یا لیبرالیستی داشته باشند. یادم است که قبل از انقلاب، زمانی که بازار قم و بازار تهران بیش از سه ماه تعطیل بود، یک روز جبهه‌ی ملی اعلام کرد که فردا در مخالفت با فلان اقدام رژیم پهلوی، بازارهای ایران تعطیل شوند. اما فردای آن روز بازار قم و تهران که سه ماه تعطیل بود باز شد. مردم برای اینکه نشان بدهند که رهبرشان امام است، نه جبهه ملی، بازار را باز کردند و فردای آن، دوباره بازار تعطیل شد. بنابراین تقریباً کل کشور و ملت یک مجموعه‌ی دینی و اسلامی بودند و مطالبه‌ی اصلی آن‌ها تحقق آرمان‌های اسلام و تشکیل حکومت اسلامی بود. به همین دلیل بود که بعد از انقلاب، وقتی امام فرمودند جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، بیش از 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی آری دادند. در همین راستا، در کشور، نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت. یک دیدگاه معتقد است که رژیم پهلوی تمام تلاش خود را برای سرکوب گروه‌های چپ و ملی گذاشت و از نیروهای مذهبی غافل شد. همین مسئله باعث شد تا نیروهای مذهبی رهبری و قدرت اصلی مخالفین را تشکیل دهند. نظر شما در این خصوص چیست؟ این تحلیل غلطی است که در برخی آثار مستشرقین یا کسانی که غرض‌ورزانه انقلاب اسلامی را تحلیل کرده‌اند و رگه‌های مخالفت با روحانیت، در مبانی فکری آن‌ها‌ وجود دارد، دیده می‌شود. در واقع منابع و اسنادی که از ساواک منتشر شده به روشنی نشان می‌دهد که روحانیت زیر دید و ذره‌بین ساواک قرار داشته و نسبت به تک‌تک شخصیت‌های روحانی حساس بوده است و هرگونه فعالیتی که روحانیت انجام می‌داد از مرجع تقلید گرفته تا یک طلبه‌ی ساده که در یک روستا زندگی می‌کرد، چگونگی فعالیت‌ها و ارتباطات آن‌ها با افراد را رصد می‌کرده است. زندانی یا تبعیدی بودن اکثر شخصیت‌های روحانی، نشانه‌ی این است که رژیم نسبت به نیروهای مذهبی و قدرت اصلی این مخالفت و مبارزه، آشنایی داشته و در این جهت، نهایت سرکوب را به کار گرفته است. تبعید چندین نفر از علمای بزرگ مثل آیت‌الله پسندیده و آیت‌الله مکارم شیرازی به بیابانک نائین و برخی علمای دیگر مثل مقام معظم رهبری به شهرهای دورافتاده‌ای مثل ایرانشهر و یا زندانی شدن تعدادی دیگر از علما و بزرگان ما در زندان‌ها، نشان می‌دهد که اتفاقاً رژیم نسبت به جریان روحانیت حساس بود، زیرا دارای پایگاه و پشتوانه‌ی عظیم مردمی بودند. اما گروه‌هایی مانند جبهه‌ی ملی و گروه‌های چپ، مثل چریک‌های فدایی، از پایگاه و پشتوانه‌ی مردمی برخوردار نبودند. اساساً در سال‌های 40 به بعد، این‌ها اصلاً حضور و ظهور و بروزی در عرصه‌ی مبارزه نداشتند؛ در حالی که غالب مبارزات انقلابی مردم به رهبری روحانیت بود. اتفاقاً استدلال گروه‌های رقیب جریان اسلام‌گرا این است که چون رژیم پهلوی از ناحیه‌ی آن‌ها خطر بیشتری احساس می‌کرده است، کشته‌ها، تبعیدی‌ها و زندانیان سیاسی آن‌ها بیشتر از روحانیون و قشر مذهبی بوده است. در مقابل این شبهه چه پاسخی وجود دارد؟ اینکه روحانیون فقط تبعید می‌شدند، نه زندانی، باز خلاف اسنادی است که وجود دارد. تبعید آن‌ها به خاطر پایگاه مهم آن‌ها بوده است؛ یعنی یک شخصیتی که امروز در جایگاه مرجعیت است و آن امروز هم یک عالم بزرگی بود، در جامعه جایگاه مهمی داشته است. لذا رژیم به خاطر جایگاهی که او داشت و ممکن بود موجب تحریک جامعه شود، به جای زندانی کردن، سعی می‌کرد بیشتر از روش تبعید خطر آن‌ها را دور کند. رژیم پهلوی سعی می‌کرد با تبعید علما و روحانیون بین آن‌ها فاصله بیندازد. ولی گروه‌هایی که تعداد آن‌ها اندک بود و اعضایشان پایگاه مردمی نداشتند، رژیم راحت‌تر می‌توانست با آن‌ها برخورد کند. از این رو، آن‌ها را دستگیر، زندانی و حتی اعدام می‌کرد. چون چندان موجب تحریک افکار عمومی نمی‌شد. این در حالی بود که توده‌های مردم در بازار، مساجد، حسینیه‌ها و تکایا در اعتراض به اقدامات رژیم علیه روحانیون و علما موضع می‌گرفتند. بنابراین گروه‌های غیراسلامی چون از پایگاه مردمی برخوردار نبودند، رژیم از زندانی‌ کردن، تبعید و حتی از اعدامشان باکی نداشت؛ ولی نسبت به روحانیت حساسیت بیشتری به خرج می‌داد. مثلاً ابتدا چند روزی امام (ره) در زندان بودند. دیدند که زندانی بودن امام موجب تحریک ملت شد و چه بسا این کار باعث سرنگونی رژیم شود، مجبور به تبعید امام (ره) از ایران شدند. برخی معتقدند درست است که روحانیت نقش اساسی در پیروزی انقلاب ایفا کرده است، ولی گروه‌های چپ و مارکسیست و ناسیونالیست‌های لیبرال، پیشتاز مبارزه بوده و شاهد آن این است که آمار اعدامی‌های آن‌ها بیش از روحانیت است. تحلیل شما در این خصوص چیست؟ این تحلیل برخلاف واقعیت است، زیرا روحانیت از همان آغاز نهضت، حضور جدی و روشنی دارند و نقش آن‌ها در هدایت مردم بسیار برجسته است. کثرت کشته‌های گروه‌های مارکسیستی و مجاهدین خلق، بر فرض صحت، می‌تواند دو دلیل داشته باشد؛ اول اینکه نوع مبارزه‌ی روحانیت با آن‌ها متفاوت بوده است. روحانیت از طریق فعالیت‌های فرهنگی در بیداری ملت کوشید که یک نوع مبارزه‌ی نرم بود. از این رو، بیشتر با سخنرانی و صدور اعلامیه و... سروکار داشت؛ ولی مبارزه‌ی چریک‌ها از نوع مبارزه‌ی مسلحانه بود که رژیم روی آن حساسیت بیشتری داشت. دوم اینکه آن‌ها به دلیل ضعف ایمان، با اولین سیلی که می‌خوردند، همه‌ی دوستان و مجموعه‌ی خودشان را لو می‌دادند؛ ولی شهید غفاری‌ها و شهید سعیدی‌ها در زیر شکنجه جان می‌دادند و داغ یک اعتراف را بر دل جلادان ساواک می‌گذاشتند. بنابراین کشته داشتن زیاد، دلیل بر حقوق بیشتر نمی‌شود. تقریباً کل کشور و ملت، یک مجموعه‌ی دینی و اسلامی بودند و مطالبه‌ی اصلی آن‌ها تحقق آرمان‌های اسلام و تشکیل حکومت اسلامی بود. به همین دلیل بود که بعد از انقلاب، وقتی امام فرمودند جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، بیش از 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی آری دادند.   چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی در خصوص نقش روحانیون در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی وجود دارد؟ به نظر می‌رسد در هر دو نهضت، روحانیت نقش اساسی ایفا کرده است؛ ولی تفاوت‌هایی نیز وجود دارد. به عنوان نمونه، روحانیت در مشروطه از انسجام لازم برخوردار نبود، اختلافات اساسی میان دو جریان روحانیت باعث شد انقلاب مصادره شود. دوم اینکه هنوز تجربه‌ی کافی از تحرکات و فرصت‌طلبی‌های منورالفکرهای غربی نداشت. به همین دلیل، نهضتی که روحانیت با عنوان جنبش عدالتخانه تشکیل داد، به سرعت توسط منورالفکرها مصادره شد و از سفارت انگلیس شعار مشروطه‌خواهی بیرون آمد. در نتیجه، رهبر این جنبش، شیخ فضل‌الله نوری، به شهادت رسید. سوم اینکه روحانیت در مشروطه با نظارت پنج فقیه بر مجلس قانع شد و تشکیل حکومت اسلامی به رهبری فقیه جامع‌الشرایط را هدف قرار نداده بود. از این رو، به سرعت انقلابشان مصادره شد، ولی امام (ره) با تجربیاتی که از نهضت‌های مختلف کسب کرده بودند، همه‌ی این نواقص را برطرف کردند و امروز که سی‌وپنجمین سالگرد انقلاب اسلامی است، همچنان انقلاب کوبنده در برابر همه‌ی توطئه‌ها ایستاده و به پیش می‌رود. اندیشه‌ی ولایت فقیه در چه مرحله‌ای از مبارزه شکل گرفت؟ این اندیشه از اندیشه‌های بنیادین تشیع است که تاریخچه‌ی آن به زمان حضور معصوم (ع) برمی‌گردد. به عنوان نمونه، امیرالمؤمنین علی (ع) به مالک اشتر به عنوان نماینده‌ی خود در حکومت مصر حکم می‌دهند. با توجه به اینکه فاصله‌ی مصر تا کوفه زیاد است و مالک می‌خواهد حکومت اسلامی در آنجا تشکیل دهد و این حکومت اسلامی نیاز دارد که احکام اسلامی در امور قضایی، اجرایی و تقنینی پیاده شود. مالک می‌بایست با تکیه بر فقاهت و اجتهاد خود حکومت می‌کرد، چون نمی‌توانست هر روز با امیرالمؤمنین علی (ع) ارتباط برقرار کند و موضوع را بپرسد. در عصر غیبت هم این موضوع صدق می‌کند. البته این موضوع، هم در احادیث امام صادق (ع) آمده و هم در احادیثی که از ناحیه‌ی آقا امام زمان (عج) آمده، تأکید شده که در عصر غیبت که امام معصوم (ع) در دسترس نیست، به فقها مراجعه کنید. موضوع ولایت فقیه در اندیشه‌های شخصیت‌هایی مثل صاحب الجواهر آمده است:کسی که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد بویی از فقاهت نبرده است. بنابراین در اصل ولایت فقیه هیچ اختلافی میان فقهای ما نیست. همه‌ی فقهای ما بالاتفاق ولایت فقیه را قبول دارند. مثلاً اینکه خمس می‌گیرند در واقع از باب ولایت‌شان است که می‌گیرند. خمس سهم امام معصوم (ع) است. یعنی ما از طرف امام معصوم (ع) ولایت داریم که خمس بگیریم و در مسیری که امام مجاز می‌دانند هزینه کنیم. بنابراین همه‌ی آن‌ها ولایت را قبول دارند. فقط بحثی که اینجا وجود دارد درباره‌ی میزان حدود و اختیارات ولی فقیه است.آیا این ولایت مطلق است یا محدود و مقید؟ کسانی مانند مرحوم نراقی و مرحوم امام (ره) قائل به مطلقه بودن ولایت فقیه هستند و برخی از بزرگان هم قائل به محدود و مقید بودن حدود اختیارات ولایت فقیه هستند. لذا اندیشه‌ی ولایت فقیه مربوط به عصر حاضر و زمان امام (ره) نیست. البته این بحث در کتب شیعه کمتر به صورت مستقل آمده است. هرچند بعضاً کتاب‌هایی در این باب نوشته شده است، ولی امام (ره) در نجف اشرف در راستای نظام‌سازی برای آینده‌ی انقلاب، کتابی به نام «ولایت فقیه» یا «حکومت اسلامی» نوشتند و به تبیین این نظریه پرداختند. بنابراین کسانی که می‌گویند موضوع ولایت فقیه موضوعی مستحدثه و مربوط به عصر جدید است نشان‌دهنده‌ی این است که آن‌ها چندان اطلاعی از فقه شیعه ندارند. اگر کمترین اطلاعی در این زمینه داشتند، چنین سخنان دور از حقیقت از قلم و بیان‌شان صادر نمی‌شد. شبهه و اشکال دیگری که مطرح است اینکه می‌گویند بحث اصلی در خصوص حدود اختیارات ولی فقیه است؛ یعنی ولی فقیه دارای همه‌ی اختیارات در همه‌ی حوزه‌ها خصوصاً در حوزه‌ی سیاست نیست. چه پاسخی برای این شبهه و اشکال وجود دارد؟ پاسخ این است که اگر اصل حقانیت حکومت فقیه را پذیرفتیم، که بر اساس مبانی دینی باید بپذیریم، لازمه‌ی حکومت داشتن تمام اختیارات است و نمی‌توان اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت داشت، ولی معتقد بود که حاکم مسلمین اختیاری مثلاً در اعلام جنگ و صلح نداشته باشد. به همین دلیل فحول، از فقهای شیعه، مانند مرحوم نراقی می‌گوید اختیارات لازمه‌ی حکومت است و ولایت فقیه استمرار حاکمیت پیامبر و امام معصوم است. از این رو، هر اختیاری که آن‌ها در ولایت تشریعی و سیاسی داشتند، فقیه نیز دارد. ولی این به معنای همسان بودن درجات فقیه با امام معصوم نیست. بی‌تردید فقیه از ولایت تکوینی برخوردار نیست و خود را در برابر معصوم بسیار کوچک می‌داند. منبع: برهان

92/11/28 - 05:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن