واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
فیلمی درباره مصائب مادر بودن وبلاگ > عصرآزاد، سحر - جشنواره فیلم فجر پنجمین روز را با نمایش یک فیلم تاریخی، یک اثر دفاع مقدسی زنانه و دو فیلم سوال برانگیز که نتوانستند انتظارها را برآورده کنند، پشت سر گذاشت.
«رستاخیز» فیلم تاریخی محمدرضا درویش است که تولید آن بیش از 10 سال طول کشیده است. فیلمی سه ساعته درباره قیام عاشورا که این بار از زاویه دید شخصیتی به نام بُکیَر (فرزند حر) روایت میشود و به وقایع این مقطع از تاریخ میپردازد. در مورد آثار تاریخی باید به این نکته توجه کرد که اهمیت فیلمهایی که تاریخ اسلام را محور خود قرار میدهند بیش از هر چیز به حس و حال درونی فیلمساز و نوع ارتباط او با سوژه محوری بازمیگردد. سوژههایی که فراتر از اجرا و کارگردانی حرفهای و یک پروداکشن عظیم نیازمند درک درونی موضوع و ارتباط برقرار کردن حسی با آن است. فیلم «رستاخیز» هم از این قاعدده مستثنی نیست و آنچه باعث میشود ورای ویژگیهای منحصر به فرد فنی و تخصصی و اجرایی دیده شود، عرق فیلمساز نسبت به موضوع عاشورا و ارتباط حسی وی با شخصیت امام حسین (ع) است که حماسه او را نه از جنس دیروز بلکه حماسهای برای همیشه تاریخ می بیند و چنین تصویری هم از آن ارائه میدهد. علاوه بر زاویه نگاه خاص فیلم که گروهها و طیفها، اتفاقات و رویدادها و جزئیاتی خاص را در این روایت آشنا دنبال میکند تا جذابیت پیگیری پیدا کند، حرکت بر مسیر خطوطی که امکان طرح آنها وجود نداشته نیز اهمیت فیلم را دو چندان میکند. فیلم علاوه بر به تصویر کشیدن چهره حضرت ابوالفضل (ع)، صدای امام حسین (ع) را نیز به گوش مخاطب میرساند تا به نوعی برخی خطوط قرمز ناکارآمد در فیلمهای تاریخ اسلام برداشته شده و این دسته آثار جذابیتی فراتر از سریالهای تلویزیونی تاریخی پیدا کنند و در عین حال واجد اهمیت دیده شدن بر پرده عریض سینما شوند. «شیار 143» دومین فیلم نرگس آبیار پس از «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» محسوب میشود. فیلمی که همچون اثر اول، زن در آن محوریت دارد اما این بار بر بستر دفاع مقدس به کاراکتر زن- مادر پرداخته میشود. فیلمی برگرفته از واقعیت که به مصائب یک مادر در انتظار برای بازگشت پسرش از جنگ میپردازد و یادآور فیلمهای برجستهای چون «گیلانه» و «بوسیدن روی ماه» است اما هویت مستقل خود را حفظ میکند. فیلم واجد نگاهی است که درعین پذیرش امانت بودن فرزند از جانب خدا، حس و عشق مادری را در رقابتی سخت و تلخ با آن قرار میدهد و در انتها خالق قهرمانی است که 15 سال زنانه پای عشقاش میایستد تا به دیدار دوباره فرزندش نائل شود و همچون کودکی برایش لالایی بخواند. فیلم اهمیت اصلی خود را از زاویه نگاهش به جنگ میگیرد که متعلق به امروز و گذر سه دهه از جنگ است. نگاهی که جنگ را از هر نوعش تقدیس نمیکند و با محوریت دادن به عشق مادر و فرزندی، به نوعی این عشق را بر همه چیز و همه کس رجحان میدهد. نوع روایت قصه هم از وجوهی است که این قصه آشنا و حسی را بهروز و متعلق به مقطع رسوب رویدادهای جنگ در ذهن مردم جامعه کرده تا از ورای امروز به تبعات و عوارض جنگ در زندگی افراد پرداخته شود. روایتی که هرچند بر محور فلاشبک حرکت میکند اما متقاطع بودن آن و تداخل فلاشبک کاراکترهای مختلف که در کنار هم روایت را میسازند، آن را جذاب و کنجکاوی برانگیز میکند. بخصوص حضور سرباز گروه تفحص که به تدریج در گفتگو با مستندساز هویت واقعیاش کشف میشود، تعلیقی به داستان داده که کشف پایانی را همراه میکند با یک غافلگیری تأثیرگذار که بهترین فینال برای چنین قصه تأثیرگذاری محسوب میشود. «تمشک» فیلم جدید سامان سالور با فیلمنامهای از خودش است که به موقعیتی جذاب و در عین حال پیچیده با محوریت رحم اجارهای میپردازد. قصهای که با تصادف زوجی که جنین خود را در یک رحم اجارهای قرار دادهاند، وارد سطحی جدید و متفاوت میشود و میتواند جذابیتهای متعددی داشته باشد. بخصوص که زن میمیرد و شوهر هم دچار فراموشی شده و در این میان زن سوم که جنین را در شکم دارد، در موقعیت یک تصمیم خطیر قرار میگیرد. اما این قصه جذاب در روایت سر درگم و مغشوش فیلم که دلیل روشنی برای جلو و عقب رفتن زمان آن وجود ندارد، نه تنها جذابیت خود را از دست میدهد بلکه منطق اولیه آن نیز زیر سوال میرود و تبدیل میشود به کلافی سر درگم از روابط پر سوال که مرتب با اتفاقهای لحظهای بر پیچیدگی بدون منطق آن نیز افزوده میشود. «انارهای نارس» اولین فیلم مجیدرضا مصطفوی است با فیلمنامهای از مهدی تراببیگی. فیلمی که به جهت حضور در بخش سودای سیمرغ علاوه بر بخش نگاه نو، انتظارهای خاصی از آن میرفت که برآورده نشد. فیلم روایتی کند و بدون کشش از زندگی زوجی از طبقه کارگری است که بر جزئیات غیر دراماتیک زندگی روزمره آنها متمرکز شده است. در ادامه دو پاره شدن قصه و پرداختن به زندگی و مشکلات پیرزنی که دچار آلزایمر شده و زن جوان پرستاری او را بر عهده دارد، همین قصه کند و کمجان را از ریتم میاندازد. آسیب دیدگی شوهر و حذف ضمنی او از فیلم در کنار برجسته شدن خط قصه دوم و از پیش تعیین شده بودن فینالی که برای پایان فیلم طراحی شده از جمله پرداختهایی هستند که مانع از انسجام فیلم و ترزیق اندکی انرژی و گرما حتی در زیرلایه فیلم میشوند.
پنجشنبه 17 بهمن 1392 - 07:48:23
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]