واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
لطفا مرا زشت کنید! اما دختر چهره خود را به شدت زشت کرده است! لبهایش را رنگ مشکی زده تا با لاک ناخنهایش هماهنگی داشته باشد.
نگاهی به یک پدیده جدید
لطفا مرا زشت کنید!
دارم عکسهای جشن تولد دختری 17 ساله را نگاه میکنم.دختری که در این سن و سال باید چهرهای بکر و زیبا داشته باشد.باید آنقدر چهرهاش ملیح باشد که تو بنشینی به تماشایش و به تدریج زیباییهایش را کشف کنی و از آن لذت ببری.اما دختر چهره خود را به شدت زشت کرده است! لبهایش را رنگ مشکی زده تا با لاک ناخنهایش هماهنگی داشته باشد.پشت پلکهایش را هم بنفش پررنگ کرده و بندی بنفش هم به سبک سرخپوستان روی پیشانی خود بسته است.بقیه دوستانش هم که مهمانان او در این جشن هستند تقریبا شبیه او خود را آرایش کردهاند. راستش را بخواهید آنقدر زشت شدهاند که آدم دوست ندارد به چهره آنها نگاه کند.
اما برای آدمی مثل من که میزبان را میشناسم و چهره بدون آرایش او را قبلا دیدهام جای تعجب است که چرا او تصمیم گرفته خود را چنین زشت کند.چشمان زیبایش را مانند چشمان مادر ناتنی سفید برفی کند و ناخنهایش را هم مانند اورسلا، جادوگر کارتون پری کوچک دریایی رنگ کند. اصلا چرا او دوست داشته خود را شبیه جادوگرهای افسانهای کند؟یک جور خودنمایی متفاوت یا یک جور عصیان در برابر آنچه هست؟ چرا چند سالی است که دختران و پسران برای جلب توجه خود را زشت میکنند تا بیشتر به چشم بیایند؟ دیده شدن و جلب نظر تا چه میزان برای یک زن یا مرد میتواند مهم باشد که او با چهره و بدن خود چنین کند؟ناماش را شاید بتوان اعتراض گذاشت، اعتراض به وضع موجود اما همین جوانانی که خود را شبیه جادوگرها میکنند اتفاقا در زندگی خانوادگی کمترین مشکل را دارند.آنها به مهمانیهای آنچنانی و مختلط میروند، بهترین امکانات را برای زندگی دارند، با گوشیهای آخرین مدل خود در سایتهای اینترنتی میچرخند و از آخرین مدلهای آرایش دنیا با خبر میشوند.پس آنها را نمیتوان عصیانگر یا معترض نامید آنها تابع مُدهای روز اروپا و آمریکا هستند که چند سالی است به سمت زشت شدن حرکت میکند.خوانندگان اروپایی و آمریکایی برای جلب توجه و به دام انداختن مشتری بیشتر دست به هرکاری میزنند و جوانهای ما هم از آنها پیروی میکنند بدون اینکه متوجه این قضیه باشند که کشور ما آدابی دارد و فرهنگی که زیبایی اصل آن است.حتی آنهایی که دین و ایمان قرص و محکمی هم ندارند اگر کمی به تمدن و تاریخ کشورمان توجه کنند، درمییابند که در تمدن ایرانی، زیبایی و خوشپوشی یک اصل است.زنان ایرانی همواره تلاش میکردهاند زیبایی و نجابت را در کنار هم داشته باشند.
اما اکنون نه زیبایی چندان اهمیتی دارد و نه نجابت! اما جالب این جاست زمانی که پسری به خواستگاری دختری میرود و تصمیم میگیرد که ازدواج کند هم زبیایی برایش اهمیت پیدا میکند و هم نجابت.هر ازدواجی که این دو را اصل قرار ندهد، خیلی زود تمام میشود، چون اصل آن بر یک بازی و تفریح ساده بنا شده است.مردان ایران زمین همیشه به آراستگی توجه داشتهاند.موها و محاسن خود را زیبا میآراستند اما اکنون پسران و مردان جوان ایرانی موهای خود را به شکلهای عجیب و غریب آرایش میکنند؛ مدل جوجه تیغی،آناناسی و ... ابروهای خود را برمیدارند، شلوارهایی با فاق کوتاه میپوشند تا لباس زیر مارکدار آنها دیده شود و...!
ایران کشوری اسلامی است که مبنای آن مذهب و دین است.کشور ما در کنار دین اسلام که کامل است و برای همه چیز راهکاری دارد، تمدنی باستانی هم دارد که میتواند برای همه مردم راهی درست را نشان دهد.در دیوارهای به جای مانده از تمدن ایرانی که در تخت جمشید میتوان بقایای آن را دید، مردان و نان آراسته و پوشیده هستند.مردان و زنان ایرانی همیشه نجیب و پوشیده بودهاند.اما حالا چه شده که مردان و زنان به جای آراستگی و موقر بودن به بدحجابی پناه بردهاند و به جای نجابت،چشمان و زبان خود را به لودگی آلوده میکنند؟پیدا کردن جواب برای این سوال سخت نیست! در سالهای گذشته فرهنگسازی نشده است.همه چیز در ظاهر حرکت کرده است.نجابت و حجاب به فرهنگ تبدیل نشده، نهادینه نشده و فقط خواستهاند با زور همه چیز را مدیریت کنند.اگر در سالهای گذشته فرهنگ حجاب و پوشش به درستی ترویج میشد و به یک باور تبدیل میشد حالا در خیابانها شاهد مردان ابرو برداشته و زنانی با لبانی پهن و ابروهایی شیطانی نبودیم.مُد همیشه در همه جوامع بوده و هست.زمانی مردان موهای خود را به سبک گروه هیپیها بلند میکردند.هیپیها گروهی آمریکایی بودند که در سراسر دنیا طرفدار داشتند و همه آنها را به عنوان معترض میشناختند اما اکنون در کشور ما جوانها از خواننده یا مُدلینگی پیروی میکنند که نه تفکری دارد و نه از خط و مشی خاصی پیروی میکند، خود او هم خواستار جلب توجه است.ویروس مُد زشت شدن، سالهاست آغاز شده و اگر ادامه پیدا کند و یا راه درمان درستی برای آن طراحی نشود مسلما روز به روز جوانان ما را بیهویتتر میکند.حالا دیگر نمیشود گفت جوانان ایرانی مثلا به تقلید از خواننده محبوبشان ریش ستاری گذاشتهاند! اکنون اصولا جوانان ایرانی معلوم نیست از چه کسی پیروی میکنند.مسئله این است! بی هویتی تقلید و بی هویتی الگو گرفتن.
پارسینه
دوشنبه 14 بهمن 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]