محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830612007
درسهایی از اشغال والاستریت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
درسهایی از اشغال والاستریت
شبکهها و رسانههای اجتماعی، جنبش «اشغال کن» را قادر ساخت تا دو هفته قبل از اینکه رسانههای اصلی آمریکا به آن توجه کنند، حضور خود را ثابت کند، سپس به بخشی از گفتمان رسانههای اصلی کشور تبدیل شود.
این متن میزگردی در واشنگتن دی. سی.، پیرامون جنبش وال استریت است که در زیر می آید. پل آدلر: میخواهم بحثمان را اینطور شروع کنم. فرض بگیریم که در چند سال گذشته، سیاست لیبرال و چپگرا در ایالات متحده نوعی اکوسیستم بوده است. فکر میکنم اکثر ما قبول داریم که این اکوسیستم روی هم رفته حیات داشته، ولی نسبتاً راکد بوده است. ناگهان یک گونهی مهاجم به نام «والاستریت را اشغال کن» از راه میرسد که اصل و نسبش مشخص نیست، ولی به هر حال جنب و جوشی در این اکوسیستم راه میاندازد. البته این نوع پویایی برایمان چندان غریب نیست؛ همانطور که مارک تواین، رماننویس بزرگ و تندروی سیاسی آمریکایی میگوید: «تاریخ خودش را تکرار نمیکند، ولی وقایع تاریخی اغلب هم قافیهاند». مثلاً میتوانیم جنبش ضدبردهداری بریتانیا و آمریکا را مثال بزنیم که شامل سالها مبارزهی آرام و بدون خشونت بود و گاه افرادی مثل الیزابت هیریک، دیوید واکر و ویلیام لوید گریسن که وضع موجود، از جمله گروههای ضدبردهداری، را به چالش میکشیدند و آنها را به کنار گذاشتن احتیاط و مبارزه به منظور تحقق فوری آرمان آزادی بردگان میخواندند، حیات تازهای در آن دمیده میشد. دو واقعه دیگر را که قدری به زمان ما نزدیکتر هستند مثال میزنم: اعتصابهای [اتحادیه کارگری] فلینتِ دیترویت، و تحصن دانشجویان سیاهپوست در دههی 60 میلادی در جنوب؛ هر دوی این جنبشها و وقایع، جان تازهای در کالبد فعالگری سیاسی دمید و آدمهای جدیدی وارد صحنه کرد. اتفاقاً، هر دوی این اعتراضات بعد از اقدامات تقریباً مشابهی رخ داد که نتوانسته بود چنین شوری در عموم مردم ایجاد کند. این موضوع را باید تأییدی بر قابلپیشبینینبودن سازماندهیهای سیاسی دانست. همین قابلپیشبینینبودنها، و دردسرهای روزانه ی سازماندهی است که برای آنهایی که درگیر جنبش هستند فرصتی باقی نمیگذارد تا به این مسایل فکر کنند. امیدواریم این میزگرد به «اشغالکنندگانی» که درگیر جنبش هستند و همینطور به آنهایی که درگیر ماجرا نیستند ولی به آن علاقه دارند کمک کند تا به مسایل بزرگتری که پیشروی [جنبش] «اشغال کن» و آیندهاش قرار دارد فکر کنند. این جنبش مسلماً با مسایل عدیدهای مواجه است؛ از تدارکات گرفته تا پویایی داخلی مرتبط با مسایلی چون نژاد، جنسیت، توانایی، وضعیت قانونی و تا چگونگی ارتباط [جنبش] «اشغال کن» با جهان سیاسی پیرامون خودش. جالب اینکه «اشغال کن» چگونه میتواند با جنبش کارگری، که نزدیک به چند قرن است که همین مبارزات را دنبال میکند رابطه داشته باشد. همانطور که جو استرامر میگوید: «خُوب، حالا باید چکار کنیم»؟ جیمز پلوسر: من اینجا با «کارگروه اکشن» در «خیابان کِی را اشغال کن» در دی.سی.، میدان مکفرسون هستم. ما همانهایی هستیم که اغلب شبها که میخواهید به خانه بروید راه شما را میبندیم. باید به خاطر این کار از ما ممنون باشید. من اهل ایالت بزرگ ویسکانسین هستم. فکر میکنم باید یک قدم به عقب برگردیم و ببینیم که تحولات مصر چقدر بر چیزهایی که در ویسکانسین اتفاق میافتد تأثیر گذاشته است، منظورم انقلاب میدان تحریر است. علاوه بر این، فکر نمیکنم تأثیری که وقایع اسپانیا و همینطور ویسکانسین بر جنبش «والاستریت را اشغال کن» داشته بشود کتمان کرد. به این دلیل به جنبش «خیابان کِی» پیوستم که دلم میخواست همان چیزی که در ویسکانسین اتفاق افتاد اینجا هم اتفاق بیفتد. البته قصد ندارم خیلی توضیح بدهم، ولی خانوادهی من از جنبشی که در ویسکانسین به راه افتاده بینصیب نیستند. پدر و مادرِ من کارمند دولت هستند. وقتی جوان بودم، آنها خیلی تلاش کردند تا بالاخره یک شغل اتحادیهای دست و پا کنند و زندگیشان قدری ثبات پیدا کرد. من دقیقاً میدانم زندگی در خانوادهای که سرپرستش شغل اتحادیهای دارد و خانوادهای که سرپرستش شغل اتحادیهای ندارد چه معنایی میدهد. برای همین، وقتی اسکات واکر به حقوق والدین من، به آیندهی آنها و به دستمزد آنها حمله کرد، واکنش مردم واقعاً حیرتانگیز بود. از هر قشری بین آنها بود؛ از اعضای رده پایین و عادی اتحادیهها، تندروها از هر دین و مسلکی گرفته تا کارمندان وضعیت اضطراری، کارمندان بخش خصوصی و دولتی و اعضای اتحادیههای کارگری بخش دولتی و خصوصی. همین احساس که شاید این هم یکی از همان دست «اشغالها» باشد من را به «خیابان کِی» کشاند. من قبلاً هم مدتهای زیادی در جنبش ضدجهانیسازی فعالیت داشتم. فکر میکنم باید فهمید که این مسأله در آمریکا چیز جدیدی است، ولی در بقیهی دنیا لزوماً چیز جدیدی نیست. مدتهاست که در بقیهی جهان ریاضت اقتصادی، خصوصیسازی و نولیبرالیسم با جنبشهای اجتماعی مواجه شدهاند؛ ولی این جنبشها برای بسیاری از مردم [آمریکا] در سال 2008-2007 با بحران وامهای بانکی و بحران مالی شروع شد. البته این چیزها یعنی بیکاری، فقر و ستم مدتهاست که در این کشور هم وجود دارد، ولی حالا دارد به بخش جدید و بیشتر جمعیت میرسد که همیشه میشنید اگر قواعد بازی را رعایت کند و کارها را آنطور که باید انجام بدهد امیدی برایش هست. به همین دلیل هم میبینیم که مردم به حق خشمگین هستند. وقتی که در ماههای آگوست و سپتامبر سال 2008 بحران به اوج خود رسید، از خودم میپرسیدم، «پس مردم کجا هستند؟ چرا همگی به خیابانها نریختهایم؟ چرا اصلاً مثل اروپا نیستیم؟ اصلاً داریم چه غلطی میکنیم؟» خیلی برایم ناراحت کننده بود که ببینم فرصت دارد از دست میرود و «هیچکس به فکر مبارزه نیست». ولی حالا که میبینم این مبارزات با جنبش «اشغال کن» شروع شده خیلی هیجان زدهام. فکر میکنم باید جنبش «اشغال کن» را یک گام فراتر، یعنی حرکتی ورای تاکتیکهای کهنه و ماندهای که در طول سیواندی سال پیش، وقتی که جنبشهای ما به سازمانهای غیرانتفاعی تبدیل شدند، به کار میبستیم بدانیم. من صدها تلفن به نمایندگانم زدهام. از طریق اینترنت خیلیها را دعوت کردهام. خیلیها را تشویق به رأی دادن کردهام و از ابزارهایی که اتحادیهها و سازمانهای غیرانتفاعی ترقیخواه یا چپی در اختیار ما گذاشتهاند کمال استفاده را بردهام. یک مثل قدیمی هست که میگوید اگر کاری را بارها تکرار کنید و انتظار داشته باشید که نتیجه متفاوتی بگیرید، حماقت است، اینطور نیست؟ فکر میکنم همان اول حماقتهای زیادی در واکنش به بحران دیدیم. کاری که «والاستریت را اشغال کن» میتواند انجام بدهد این است که بگوید «دیگر حماقت بس است. ما دیگر حالمان دارد از کل سیستم به هم میخورد». به نظر من، گرفتن ساختمان مجلس در ویسکانسین خیلی شبیه به اشغال پارک زاکوتی بود. جنبشهای «اشغال کن» فضا را باز میکنند و امکانات جدیدی به وجود میآورند و میتوانند همچون مراکزی برای تشدید و تقویت این نوع جنبشها عمل کنند؛ یعنی جایی که یک جنبش بتواند رشد کند و حتی موجب تقویت جنبشهای دیگر شود. مثلاً اشغال میدان تایمز، اشغال پل بروکلین، اشغال موتورخانهی آپارتمانهای اجارهای که صاحبخانهها آنها را برای مستأجران روشن نمیکنند. این مسأله اجازه میدهد ریسک بیشتری کنیم و فضای بیشتری در اختیارمان میگذارد. چیز دیگری که با جنبشهای «اشغال کن» همراه است همین اجتماعات آزاد دموکراتیک است. فکر میکنم این یکی از نقاط قوت واقعی و بزرگ ماست. ساز و کار دموکراتیک ما و اتفاق نظر ما بدون هیچ سلسلهمراتبی اجازه میدهد که صدای همه شنیده شود؛ برخلاف سازمانهای غیردولتی و جنبشهای کارگری بزرگ که سلسله مراتب مشخص و شعارهای محدودی دارند. این چیزی است که به مردم قدرت داده و همچون کاتالیزور فعالیت جدیدی باعث شده است. در واقع، این امر به ما کمک کرده تا از شعارهای محدودی که دقیقاً ما را در همان مسیر قدیمی قرار میداد پرهیز کنیم. اگر همگی جمع میشدیم و میگفتیم: «بله، ما همگی توافق داریم که فقط باید برای لوایح مربوط به کار بجنگیم، چون همگی دموکراتهای چپ میانه هستیم»، آن وقت دقیقاً به همان جنبشی تبدیل میشدیم که همیشه بودیم. ولی در اینجا، مجبوریم بر سر مجموعهی پیچیدهای از مسایل با یکدیگر توافق کنیم. من سالهای زیادی در جنبشهای چپگرا فعالیت کردهام و میدانم حرفهای زیادی شبیه این که «من از تو چپیترم» وجود دارد. ما هم شعارِ «اگر دوست ما نیستی، پس دشمن ما هستیِ» خودمان را داریم. ما بوش را به خاطر این حرفی که زده بود مسخره میکردیم، ولی خودمان هم به نوعی این حرف را میزدیم. فکر میکنم یکی از خصوصیات بسیار هیجانانگیز جنبش «اشغال کن» و فضای بازی که همفکری ما در آن شکل میگیرد، یعنی جایی که واقعاً باید صدای همه شنیده شود، همین عشق مطلق به همدیگر، پذیرش همدیگر و همدردی با یکدیگر است. یکی میگفت تجربهی «والاستریت را اشغال کن» شبیه این است که هفت نفر آدم داریم و یک ساندویچ و هر کدام یک هفتم ساندویچ را میخورد. این همان جنبشی است که میخواهم بخشی از آن باشم. [با وجود این] هنوز نتوانستهایم احساسات ضد همجنسگراها، و الگوهای جنسیتپرستانه و نژادپرستانهای که با آنها زندگی میکنیم و در مراحل پیشرفتهی سرمایهداری با آنها تربیت شدهایم، کنار بگذاریم. همین مانعی بر سر راه آوردن مردم بیشتر، یا گروههای سازمانیافته، یا گروههای همیاری و یا سازمانهای کارگری به درون جنبش است. البته یک ریسک واقعی هم وجود دارد. من جوانهای بسیار خوبی، از جمله خودم، را دیدهام که نزدیک بود به آنها شلیک شود یا به آنها فحش دادهاند و بعضی وقتها هم به خاطر تنشهای شدیدی که در فرایند اشغال وجود دارد از جنبش خارج شدهاند. از نظر من مهمترین نکته این است که قدم بعدیمان چیست و به کجا میرویم. افراد زیادی مثل من هستند که سخت مشغولند تا فرهنگ جدیدی که دلمان میخواهد ایجاد کنند و نمیخواهند همان اشتباهات کهنه گذشته را تکرار کنند. از تمام کسانی که وقتی دارند و میتوانند آن را در اختیار جنبش «اشغال کن» بگذارند تقاضا میکنم با کارگروه رنگینپوستان و با کارگروه زنان که دارد شکل میگیرد، همپیمان بشوید و به ایجاد فرهنگ جنبش داخلی که میخواهیم الگویی برای جامعهی جدیدی که سعی داریم آن را بنا کنیم، باشد، کمک کنید. درست است که این چالشها را نام بردم، ولی امکانات واقعاً حیرتآوری هم داریم. اگر قرار است بتوانیم این جنبش را از یک رویداد پوپولیستی به یک جنبش مردمی و سپس به یک جبههی مردمی تبدیل کنیم، اگر قرار است بتوانیم از داراییهایمان، از نقاط قوتی که همین حالا هم داریم استفاده کنیم و آنها را به امکانات جدیدی تبدیل کنیم، میدانم که اینجا در دی.سی. باید خیلی بهتر از اینها عمل کنیم و راه بهتری برای برقراری ارتباط با نیروهای کارگر و سازمانهای همیاری پیدا کنیم و ببینیم استقلال عمل و در عین حال همکاری با سایر گروهها چه نقطه قوتی حساب میشود. یکی دیگر از کارهایی که باید انجام دهیم این است که تجمعهای عمومی را به فضاهای جدیدتری در مناطق جدیدتر ببریم. یکی از دوستان من در آخرِ همین هفته گفت که در نیویورک سیتی یک «اشغال» داریم ولی سیزده تجمع عمومی. فکر میکنم یکی از کارهایی که در آینده میتوانیم انجام دهیم این است که ببینیم چگونه میتوانیم تجمعهایی در محلههایمان برگزار کنیم. چگونه میتوانیم مردمی را که در بلوک ما و در محلهی ما زندگی میکنند تشویق کنیم تا دست به تجمع بزنند. چگونه میتوانیم تجمعهایی در محل کار برگزار کنیم تا مردم بتوانند مشکلات و منافعشان را بیان کنند. چگونه میتوانیم این شور و سازوکار دموکراتیک را در همهی سطوح و نه فقط در میدان مکفرسون به راه بیندازیم؟ فکر میکنم همهی اینها مستلزم یک طرح واقعی برای سازماندهی باشد. این طرح از نظر من یعنی ما، «اشغالکنندگان»، باید به فراهم آوردن شرایط مناسب برای چنین کاری کمک کند. باید تجمعهای جدیدی به راه بیندازیم. باید اقدامات و فعالیتهای جدیدی را تشویق کنیم. باید جنبشی حول محور این جنبش 99 درصدی راه بنیدازیم تا واقعاً تغییراتی را که میخواهیم ایجاد کند. واسودا دسیکان: من از روز دوم به جنبش «خیابان کِی را اشغال کن» ملحق شدم و یکی از افراد تسهیلگر و عضو گروه کارگران رنگینپوست هستم. تسهیلگرها آدمهای دیوانهای هستند که جلوی تجمعهای عمومی میایستند و به شما یاد میدهند که انگشتانتان را مثل چراغ راهنما باز و بسته کنید. البته ما به اندازه «کمیتهی اکشن» زبر و زمخت نیستیم [خنده]. من هنوز در میدان مکفرسون نخوابیدهام، ولی میخواهم به مردمی که این کار را انجام دادهاند، آن هم در هر شرایط و آب و هوایی، آفرین بگویم. این آدمها جنگجویان واقعی هستند و واقعاً باید به آنها احترام گذاشت. اجازه بدهید از همین ابتدا بگویم حرفهایی که میزنم کاملاً شخصی است و من نمایندهی آنهایی که در تجمع هستند نیستم. من خیلی از حرفهایی را که جیمز زد تأیید میکنم، ولی میخواهم آنها را حول محور دو مسألهی اصلی نظم بدهم: اول، الآن در چه برههای هستیم؛ و دوم، امکانات بالقوهای که برای آینده در اختیارمان گذاشته چه چیزهایی هستند. میخواهم صحبتهایم را با نقل قول از ویجی پراشاد، استاد ترینیتی کالج و یکی از حامیان این جنبش شروع کنم که میگوید: «جنبش «اشغال کن» نوشداروی همه دردها نیست، بلکه فقط یک شروع است. این جنبش میتواند به ما کمک کند تا راه را برای یک چشمانداز سیاسی پختهتر که از جریانهای ناراضی زیادی تغذیه میکند هموار کنیم. این جنبش از نارضایتیها تغذیه میکند و میوهی آن تخیل رادیکال است.» ما در یک برههی واقعاً هیجانانگیز قرار داریم. این مقطع برای بسیاری از ما نویدبخش تغییر و تحول است. من به یاد ندارم در طول زندگیام که این همه مردم در کل کشور آنقدر عصبانی و سرخورده باشند که بخواهند به طور فیزیکی جایی را اشغال کنند و برای سازماندهی علیه نهادهایی که تا به حال به آنها ستم کردهاند وقت بگذارند. با این همه میخواهم تأکید کنم که این جنبش یک انقلاب نیست. فرقی نمیکند که روزنامه نیویورکتایمز یا واشنگتنپست چه میگویند، یا اینکه مردم دلشان میخواهد چه چیزی بگویند. این یک انقلاب نیست. چیزی که در مصر و تونس اتفاق افتاد انقلاب بود. آنها مردم را بسیج کردند تا یک دیکتاتوری را سرنگون کنند و حالا دارند یک دموکراسی واقعی میسازند. ضمن اینکه آنها از خودگذشتگیهایی کردند که هیچکدامش را در اینجا نداشتیم، چون احتیاجی به آنها نبود. جنبش ما یک جنبش پوپولیستی است که برای اولین بار جناح چپ هم میتواند در آن شرکت کند. البته هنوز به یک جنبش فراگیر تبدیل نشده است، ولی داریم به این سمت پیش میرویم. همانطور که جیمز گفت، چهار سال گذشته دوران بسیار سختی بود؛ به همین دلیل وقتی پردهها به تدریج از روی رویای آمریکایی کنار رفت، مردم فهمیدند که دیگر کافی است. ولی بیایید صادق باشیم. جوامع غیرغالب به ویژه جوامع طبقهی کارگر رنگینپوست، قرنهاست که در این کشور وضع بسیار اسفباری داشتهاند و رویای آمریکایی برای آنها واقعاً در دسترس نبوده است؛ میبینید که اتفاقاً آنها حضور پررنگی در این تجمعها ندارند. دلیلِ آن را میشود چند چیز دانست: ما در جنبشمان تا حدودی به خطا رفتهایم. ولی یکی از دلایل اساسی این است که جنبشهای «اشغال کن» فضاهای کاملاً قابل دسترسی نیستند. حتی همین تازهترین شعار 99 درصد -که خیلی جذاب هم به نظر میرسد- گاهی اوقات تاریخچه ظلم و ستمی که به این جوامع شده ماستمالی میکند. بنابراین این جنبش یک جنبش فراگیر نیست؛ بدون یک جنبش فراگیر هم نمیتوان انقلاب داشت. ولی میتوانیم به سمت این هدف حرکت کنیم و در واقع حرکتمان را هم شروع کردهایم. میخواهم بگویم این یک انقلاب شخصی است. مردمی که در جنبش «اشغال کن» شرکت کردهاند دارند امتیازات خود را به چالش میکشند و مشارکتشان را در رویههای فرهنگی ظالمانه زیر سئوال میبرند. میتوانید مردان جوان سفیدپوستی را ببینید که تازه فهمیدهاند چه امتیازاتی داشتهاند و همچنین فهمیدهاند که میتوانند چه همپیمانان خوبی برای زنان و مردان رنگینپوستی باشند که در تجمعها مورد نژادپرستی و نفرت از زنان قرار میگیرند. تبعیض علیه آنهایی که ناتوانی دارند دارد به یک امتیاز تبدیل میشود؛ امتیازی که همهی ما داریم بتدریج به آن آگاهی پیدا میکنیم و واقعاً داریم فکر میکنیم که چگونه آنها را کنار بگذاریم. دلیل اینکه این چیزها دارد اتفاق می افتد این است که «اشغال کن» مردم را وادار میکند تا نظر خود را دربارهی معنای جامعه، سطح صبر و شکیبایی، مهرورزی و قصد و هدفشان به کلی تغییر بدهند. این جنبش در واقع نوعی اعادهی حیثیت بشری و فرآیند بازآموزی همهی آنهایی است که تحت نظام سرمایهداری و امپریالیستی وارد جامعه شده و تربیت شدهاند. نهایتاً میخواهم بگویم که اگر آنهایی که در رأس قدرت قرار دارند کاری برایمان نکنند، ما خودمان مراقب همدیگر خواهیم بود و این همان چیزی است که واقعاً در کمپ [اشغال کن] میبینیم. میرسیم به سئوال دوم درباره آیندهی این جنبش. فکر میکنم در اینجا باید از حرفهای فعّال سیاسی کهنهکار و رادیکالِ اهل دترویت، گریس لی باگز، در مصاحبهی اخیرش درباره «والاستریت را اشغال کن» کمک بگیریم: «شما فرصت ایجاد یک چیز نو را دارید. شما باید دربارهی ارزشها فکر کنید و نه فقط دربارهی بداخلاقیها. شما نباید به قیام بسنده کنید؛ شما به یک انقلاب نیاز دارید و انقلاب یعنی فرهنگسازی مجدد.» من قبلاً گفتم که ما مشغول فرهنگسازی مجدد در کمپ هستیم، ولی فرهنگسازی در سطح کلان یک کار بسیار طاقتفرساست. از نظر من، مشکل این است که چگونه میتوانیم ساختارهای مثبتی که در کمپ داریم، مثل غذا و داروی رایگان، به بیرون از کمپ ببریم و در سطح کل کشور پیاده کنیم؛ اینکه چگونه میتوانیم فرهنگ تفرقهانداز و خودخواهانهی جامعه آمریکا را که بر اساس اصول همیاری و آزادی همهی ما عمل نمیکند از بنیاد تغییر بدهیم؟ اول اینکه ما به چیزهای بیشتری نیاز داریم. ما به نیروها، حمایتها، آموزشهای سیاسی و مسلماً به توصیهها و راهنماییهای بیشتر از پیشکسوتان و ریشسفیدانی که قبلاً این راه را طی کردهاند نیاز داریم. این یک حرکت عظیم در نسل من است، یعنی یک قیام عظیم و دستهجمعی علیه این ایده که تربیت میشویم تا مصرفکنندهی مکانیکی باشیم و از فیسبوک و مایاسپیس استفاده کنیم و بس. این واقعاً برای خیلی از ما یک اتفاق جدید است و به همین خاطر باید از راهنماییهای آنهایی که در گذشته چنین جنبشهایی به راه انداختهاند استفاده کنیم تا بدانیم که در دورانی با این همه تنش سیاسی چگونه باید رفتار کرد. اما در ارتباط با فرهنگسازی، فکر میکنم یکی از بزرگترین تأثیرات مثبت جنبش «اشغال کن» این است که کل نسل دارد از نوعی سیاست لیبرال میانه به سوی چپگرایی رادیکال سوق پیدا میکند. فکر میکنم این نسل دارد یاد میگیرد که کنشگری سیاسی نباید با صندوقهای رأی شروع و به همانجا هم ختم شود و اینکه سرخوردگی سیاسی دیگر گزینهی خوبی برای ما نیست. آنها دارند یاد میگیرند که امر شخصی همان امر سیاسی است و اتحادی باید بین این دو شکل بگیرد. ضمن اینکه این نسل خواستار اصلاح سیاستها و مسئولیتپذیری شرکتهاست و در عین حال دارد تصویری از زندگی در دورهی بعد از سرمایهداری ترسیم میکند؛ خواه در قالب همیاریهای بهداشتی-پزشکی، خواه تعاون در مسکن یا هر چیز دیگر. آنها دارند دربارهی احتمالات رادیکال و بنیادین فکر میکنند، مثل کنترل جمعی اموال عمومی. جالب است بدانیم که همین الآن دارند در پارک و محل کمپ خود این کارها را انجام میدهند که واقعاً حیرتانگیز است [...] ولی نهایتاً باید بگویم که دستتنها نمیتوانیم این کارها را انجام بدهیم. ما به کمک احتیاج داریم؛ به ویژه از ریشسفیدان و کهنهکاران و اعضای جامعه و همهی کسانی که چنین جنبشهایی را شکل دادهاند و قبلاً چنین شرایطی را تجربه کردهاند. برای همه ما جا هست که در این جنبش شرکت کنیم و دنیای خودمان را به طور کلی تغییر بدهیم. ولی قبل از آن باید با یکدیگر صحبت و همکاری کنیم تا بدانیم که اصلاً این دنیای جدید به چه چیزی شبیه است. همین مسأله به خون، عرق جبین و اشک نیاز دارد. ولی اگر ساختن یک دنیای دیگر ممکن و در دسترس باشد، فکر میکنم همه اینها ارزشش را داشته باشد. من یک آدم احساساتی هستم و دوست دارم همه چیز را قدری احساساتی تمام کنم. میخواهم آهنگی از خواننده رپ مورد علاقهام ، لوپ فیاسکو، که حامی جنبش «والاستریت را اشغال کن» هم هست بخوانم: «یک جنبش در هم بر هم میخواهد ملت را تسخیر کند. این جالب نیست؟ فقط میخواهد جهان را بهتر کند، این کاری نیست که جوانها میخواهند؟ پس خدا پشت و پناه جوانان باشد، و دست از کارتان برندارید تا حقیقت آشکار شود.» متشکرم. هیثر بوث: خدای من! من عاشق این آدمها هستم. اینجا آمدهام که از شما تشکر کنم. از شما جنبش «اشغال کن» به خاطر اینکه ذهن ما را از بند رها کردید و به خاطر اینکه به مردم گفتید که مکانهای عمومی را آزاد کنند.قبلاً فکر و ذکر مردم فقط کسری بودجه بود، حالا همه دارند دربارهی نابرابریها صحبت میکنند. حالا ما واقعاً داریم دربارهی یک آینده، یعنی یک آیندهی متفاوت فکر میکنیم، و این جنبش «اشغال کن» بود که چنین چیزی را ممکن کرد. مقصودم از این حرفها این نیست که درسی به «اشغال کن» بدهم، بلکه فقط میخواهم مسایلی که برایم مهم است و در پیدا کردن راهی برای ساختن یک جامعهی بهتر با تلاش دستهجمعی با آنها دسته و پنجه نرم میکنیم، یاد آور شوم. داستان واقعاً شروع شده است. جنبش «اشغال کن» بخش مهمی از یک داستان مهم است که دارد پیش میرود. این داستان از ویسکانسین شروع شد، ولی در اوهایو هم بود که مردم قانون ضداتحادیهها را وتو کردند و آن را برگرداندند [انگشتانش را مثل چراغ راهنما باز و بسته میکند]! در آریزونا، یعنی در یک ایالت جمهوریخواه، شخصی که زشتترین قانون ضدمهاجرت کشور را تصویب کرده بود برکنار شد. بعد در ایالت میسیسیپی -بله میسیسیپی!- اجازه ندادند که لایحهی شخصیت جنین [که منجر به غیرقانونی شدن سقط جنین میشد] به تصویب برسد. بعد هم تظاهرات خط لوله قیر! چه کسی فکر میکرد که اصلاً چنین چیزی اتفاق بیفتد؟ بنابراین، میخواهم بگویم که چه کاری باید در این لحظه بکنیم. حالا که از یک دورهی بسیار خشک بیرون آمدهایم؛ آیا از مرحلهی «بله میتوانیم» به مرحلهی «چه کار میتوانیم بکنیم» رسیدهایم؟ من خودم چهار درس مهم گرفتهام که آن را با شما در میان میگذارم. اول، یا همان بنیاد کار، این است که اگر سازماندهی داشته باشیم، میتوانیم دنیا را تغییر بدهیم تغییری که ماندگار و قابلتوجه باشد. دیروز سالروز تحصن روزا پارکس در مونتگومریِ آلاباما بود. بعضی وقتها شما چیزی را شروع میکنید ولی نمیدانید که به کجا ختم میشود. ولی به هر حال باید از یک جا شروع کرد. روزا پارکس هم تحصن کرد، ولی اصلاً نمیدانست که این کار به کجا کشیده میشود. آنها تصمیم گرفتند یک روز اتوبوسها را تحریم کنند، ولی یک سال طول کشید. گاهی اوقات نزدیک بود که سازمان آنها از هم بپاشد. از قشرها و تفکرات مختلفی در آن بودند، ولی جنبش آنها آنقدر پیش رفت تا پیروز شد. واقعاً کسی نمیداند همهی اینها از کجا شروع میشود. یک ماجرای دیگر هم تعریف کنم. یک روز تحصنی کرده بودیم، که اولین تحصنمان در دانشگاه شیکاگو، یا بهتر بگویم اولین تحصن در محوطهی یک دانشگاه علیه جنگ در ویتنام، در سال 1966 بود. ولی تحصن چطور اتفاق افتاد. ما قصد داشتیم بیرون از یک ساختمان اداری دست به تظاهرات بزنیم، که این کارها آن روز خیلی اتفاق میافتاد. ولی هوا بارانی بود و ما هم داخل دانشگاه نشستیم و اسمش را گذاشتند تحصن. بعد از آن جنبش تحصن از یک دانشگاه به دانشگاه دیگر سرایت کرد. واقعاً هیچکس نمیداند که این جنبشها دقیقاً چه وقت و چطور شروع میشود. ولی مسأله اصلی این است که باید دست به عمل زد و سازماندهی کرد. وقتی این جنبش قالبها را بشکند، آن وقت میتواند به تسخیر اذهان عمومی و افکار مردم کمک کند؛ البته اگر با درس دوم گره خورده باشد، یعنی بر اساس ارزشها، آرمانها و باورها باشد، که در واقع هستهی اصلی جنبش هستند، و اینکه باید در بین عموم مردم آمریکا، یا مردم جهان طنینانداز شوند. وقتی میخواهید بدانید که «خوب، چه کار باید کرد؟» اولین سئوالی که باید بپرسید این است که «ارزشهایمان چه چیزی میگویند»؟ همیشه فرقی بین تاکتیک و استراتژی وجود دارد. جنبش تحصن یک تاکتیک بود. ما جنبش حقوق مدنی را یک جنبش تحصن نمیدانیم، بلکه جنبش حقوق مدنی جنبشی برای آزادی بود. ما تحصن داشتیم، جنبش «سوارانِ آزادی» داشتیم، تابستان [آزادی] در میسیسیپی داشتیم، راهپیمایی داشتیم، راهپیمایی کودکان داشتیم و خیلی چیزهای دیگر. ولی نباید تاکتیکها را، هر چند هم به عنوان جرقهای برای شروع مهم باشند، با جنبش بزرگتری که رویکردهای متعددی داشت اشتباه بگیریم. ارزشها از همه چیز مهمتر است. داستانمان را بر این اساس تعریف میکنیم که مشکل چیست، قهرمانها کدامند، اشرار کدامند، چگونه باید با کمک یکدیگر از این اوضاع خلاص شد. فکر میکنم جواب همیشه این است: سازماندهی. درس [دوم] این است که عناصر استراتژیک بلندمدتی وجود دارد. البته عناصر زیادی وجود دارد، ولی فکر میکنم سه عنصر از همه مهمتر است، [هر چند] تنها عناصر موجود نیستند. ولی در ارتباط با تلاشهای دستهجمعی و کلان، برای اینکه جنبش، ماندگاری خودش را حفظ کند، مردم باید ببینند که به مرور زندگیشان بهتر شده است؛ باید پیروزیهایی باشد که منافع ملموسی برای آنها به ارمغان بیاورد، خواه به صورت افزایش دستمزد باشد یا افزایش آزادی، افزایش احترام و شأن، افزایش دسترسی به آموزش و خواه عدم زندانی شدن به خاطر رنگ پوست یا انتخاب چیزی که دوست دارند. بنابراین، اولین قدم این است که واقعاً پیروزیهای ملموس داشته باشیم و فقط آرمانهای انتزاعی آزادی و عدالت را، هر چند هم باشکوه باشند، تبلیغ نکنیم. دوم این است که با سازماندهی مردم، به آنها واقعاً حس قدرت بدهیم. بخشی از شکوه و ابهت جنبش «اشغال کن» به خاطر این است که این جنبش مثل یک جامعه میماند. سومین عنصر این است که روابط قدرت را تغییر بدهیم و بدانیم که این کار به تغییرهای ساختاری احتیاج دارد. زمینهی فعلی تلاشهای ما این است که به سمت انتخابات حرکت کنیم. البته اصلاً مسأله این نیست که با انتخاب موافق هستیم یا مخالف. راستش را بخواهید، خود من تا سال 1980 اصلاً تمایلی به انتخابات نداشتم. خُوب، من در شیکاگو بزرگ شدم و با همهی آنهایی که دموکرات بودند میجنگیدم. در میسیسیپی هم که بودم با همه آنهایی که دموکرات بودند میجنگیدیم . ولی در وضعیت فعلی، داریم برای تعریف آینده میجنگیم و میتوانیم این جنگ را با اقدامات شرکتی، با جنبشهای «اشغال کن» و با اقدامات انتخاباتی پیش ببریم. ما باید فکر کنیم که این نامزدها چطور به نامزدهای والاستریت تبدیل میشوند؛ آیا آنها نمایندهی آن یک درصد هستند، یا نمایندهی 99 درصد؛ یعنی بقیهی مردم. نکته آخری که میخواهم به آن اشاره کنم این است که اپوزیسیون به طرق مختلف میتواند خود را سازماندهی و ما را ضعیف کند؛ به ما صدمه بزند و ما را نابود یا بیاعتبار کند. نباید از استراتژیهای آنها غافل باشیم. درست همین دیروز، سخنان فرانک لونتز، که سخنور جناح راست است، در چند خبر آمده بود. او در انجمن فرمانداران جمهوریخواه دربارهی جنبش «اشغال کن» گفته بود: «من از این تلاش ضد والاستریت وحشت دارم تا سر حد مرگ از آن میترسم. آنها دارند بر نظر مردم دربارهی سرمایهداری تأثیر میگذارند.» پس، دارید تأثیر خوبی میگذارید، ولی حرفهای لونتز به معنای این است که آنها هم دارند خودشان را سازماندهی میکنند و ما نباید از آنها غافل باشیم. از اینها که بگذریم، اینجا چه کسی میخواهد بخشی از «دی سی را اشغال کن» باشد؟ خُب، دستهایتان را بلند کنید، دستهایتان را بلند کنید! باید هم به آن ملحق شوید! اگر تا حالا نمیدانستید چهکار کنید، چون چیزی درباره آن نمیدانستید، حالا وقت آن است که به آن ملحق شوید. وقتی بدانیم که در این مبارزات متحد هستیم، دیگر اینکه یکی از دیگری بهتر است معنایی ندارد. دیگر جناحبندی وجود ندارد، ما دچار فرقهگرایی نمیشویم و میفهمیم که باید در حوزههایی حرکت کنیم که در آن برای اکثریت- یعنی اکثریت خودمان- و همچنین جنبش فراگیرتر مبارزه کنیم. میخواهم سخنان خودم را با یک شعر از ماکانا تمام کنم. ماکانا یک شاعر/خواننده است و این آهنگ را برای جنبش «اشغال کن» در کنفرانس اقتصادی منطقه آسیا-پاسیفیک خواند. در این کنفرانس رهبران شرکتهایی که در منطقه آسیا-پاسیفیک منافعی داشتند بر سر میز شام نشسته بودند: «شما اینجا دور این صحنه نشستهاید؛ حالا وقت آن است که خشم خود را ابراز کنیم؛ علیه آنهایی که ما را درون قفسی حبس کردهاند؛ تا ارزش دستمزدهایمان را بدزدند؛ آن هم تحت لوای قانون؛ لابیگرایان واشنگتن بیوقفه ما را میدرند؛ و در «لیبرتی»، بوروکراتها قهقهه سر میدهند؛ از پای نخواهیم نشست تا لوث وجود آنها را پاک کنیم؛ ما خیابانها، دادگاهها و دفاتر شما را اشغال خواهیم کرد؛ تا وقتی که به حرف اکثریت گوش کنید و نه فقط یک عده قلیل». به خاطر اینکه به حرف اکثریت گوش میدهید از شما متشکرم. دوریان وارن: بگذارید قدری ادای استادان دانشگاه را دربیاورم. بگذارید قدری درباره این صحبت کنیم که مؤلفههای جنبشهای اجتماعی چه هستند. فکر میکنم جنبشهای اجتماعی پنج مؤلفه دارند (این نتایج حاصل تحقیقات گروهی به نام «مرکز مطالعات تغییرات جمعی» است، که خودش شبکهای از گروههای سازماندهی کننده مردم عادی است.) اول، وضوح و روشن بودن اهداف است. همه جنبشهای اجتماعی موفق نوعی هدف واضح دارند که از دل آن برمیآید و فکر میکنم که بهار عربی ]بیداری اسلامی [و همچنین جنبش «اشغال کن» آن را داشتند. دوم، هر جنبش تا آنجا که میتواند اقشار مختلف را به خود جذب میکند. جنبشهای موفق اجتماعی مثل ماشینهای رشدی هستند که به نوعی با یک نیروی آرمانطلبانهی خیلی قوی به جذب اقشار جدید، به آموزش سیاسی، آگاهیبخش و سپس به سوق دادن مردم به سوی عمل به جلو رانده میشوند. سوم، هر جنبش دارای فضایی برای یادگیری است، یعنی فضایی برای گفتگو، بحث و تأمل واقعی که به تجربهی شخصی معنای سیاسی میبخشد. فکر میکنم این دقیقاً همان چیزی است که در تجمعات عمومی اماکن اشغال شده میبینیم. چهارم، تقسیم رهبری است. کیفیت رهبری موردنیاز جنبشهای اجتماعی که باید آن را ایجاد کنند با کیفیت رهبری در بسیاری از سازمانهای دارای سلسلهمراتب، متفاوت است. من فکر میکنم این را در تعهد جنبش «اشغال کن» به خاطر نداشتن یک رهبر، بلکه داشتن طیفی از رهبران شاهد هستیم. و پنجم، نقش رسانههاست. به این خاطر جنبش «اشغال کن» را دوست دارم که اصلاً احتیاجی به رسانههای ارتباط جمعی نداشت. شبکههای اجتماعی و رسانههای اجتماعی جنبش «اشغال کن» را قادر ساخت تا دو هفته قبل از اینکه رسانههای اصلی کشور به آن توجه کنند، حضور خود را ثابت کند، سپس به بخشی از گفتمان رسانههای اصلی کشور تبدیل شود. من جنبش «اشغال کن» را همچون مقطعی در یک جنبش بزرگتر میدانم. فکر میکنم نقطهی شروع این جنبش سال 1999 و نبرد سیاتل بود که جرقهی مبارزات طولانیتری بر ضد جهانیسازی، بر ضد لیبرالیسم نو زد و آغاز یک جنبش بزرگتر جهانی بود. بعضی از آنهایی که در سال 1999 در سیاتل شرکت داشتند، در جنبش «اشغال کن» هم فعالیت دارند و از همان شیوههای تصمیمگیری دموکراتیک بر اساس اجماع که در سیاتل داشتند در اینجا هم استفاده کردند. بعد، روز تحلیف رییسجمهور در سال 2001 شد؛ خیلیها به خیابانها ریختند تا به تحلیف رییسجمهور غیرمشروع اعتراض کنند. کمی بعد از آن تظاهراتی، دوباره در همین شهر، بر ضد صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به راه افتاد. بعد، در سال 2003، روز جهانی اعتراض به جنگ عراق بود که بیشتر از یک میلیون نفر با هم هماهنگ شدند تا در سرتاسر جهان به جنگ عراق اعتراض کنند. بعد، اگر به سرعت به جلو بیاییم، به ویسکانسین میرسیم؛ بعد به بهار عربی ]بیداری اسلامی [و حالا هم «اشغال کن». بنابراین، از نظر من این جنبش بخشی از یک جنبش بزرگ تر است، ولی ما وارد یک مرحلهی جدید شدهایم و فضای سیاسی جدیدی در اختیارمان قرار گرفته است. من «اشغال کن» را یک جنبش پوپولیستی قرن بیست و یکمی میدانم و از این حیث فکر میکنم که باید جایگاه تاریخی آن را درک کرد. جنبشهای پوپولیستی قبلی چگونه بودند؟ اولین جنبش پوپولیستی در این کشور به دههی 1890 برمیگردد که برخی از مسایل آن با روزگار ما مشترک است: کشاورزان بدهکار، مردم فقیر بدهکار، والاستریت که بخش عظیمی از درآمد و ثروت ملی را در اختیار داشت و نظام سیاسی فاسد. بنابراین پوپولیستها خود را سازماندهی کردند و دربارهی استراتژی انتخابات به بحث نشستند: آیا نظام دو حزبی را قبول دارند، یا اینکه نظام دیگری باید بیاید. آنها حزب خود را به راه انداختند، یعنی «حزب مردم» و در سال 1890 اولین گردهماییشان را تشکیل دادند. از جمله مسایلی که در اولین گردهمایی حزب مطرح شد، تقاضا برای دو تغییر ساختاریِ اساسی بود. اولی، برقراری مالیات بر درآمد و دومی، انتخاب مستقیم سناتورها. هر دوی این اصلاحات قانونی در سال 1913 به تصویب رسید؛ آن هم مدتها بعد از اینکه جنبش پوپولیستی دیگر وجود نداشت. بنابراین، بیشتر از 20 سال طول کشید تا جنبش تأثیر خود را بگذارد. من در بحثهای زیادی درباره ی جنبش «اشغال کن» شرکت داشتهام؛ هر کس میپرسد که جنبش بالاخره به کجا میرود و خواستههای آنان چیست. فقط دو ماه است که این جنبش به راه افتاده است. فقط دو ماه! جنبش حقوق مدنی تقریباً چهارده سال طول کشید، یعنی از سال 1954 تا 1968 (البته اگر بشود چنین حرفی زد). قدری طول میکشد تا خواست جنبشها برآورده شود، ولی بگذارید چهار راهی که از نظر من برای موفقیت جنبش وجود دارد ذکر کنم، که البته فکر میکنم جنبش «اشغال کن» تا به حال در دو راه آن موفق بوده است. اولین موضوع به دستور کار مربوط میشود. جنبشها سئوالاتی اساسی دربارهی عدالت و دموکراسی مطرح میکنند؛ جنبش «اشغال کن» هم این کار را کرده است. دوم، جنبشها گفتمان سیاسی را به چالش میکشند و آن را متحول میکنند. جنبش «اشغال کن» همین حالا هم این کار را کرده است، چون حالا همه دارند دربارهی زیادهخواهی، نابرابری، نظام سیاسی متزلزل و نقش یک درصد بالای جامعه حرف میزنند. سوم، نوعی تغییرات ساختاری بنیادین در جامعه است. چهارم، تغییر سیاست ماهیتی انباشتی دارد، که البته از نظر من کمترین جذابیت را دارد. و نهایتاً پنجم، که در واقع قالب متفاوتی برای دموکراسی است، که فکر میکنم جنبش «اشغال کن» آن را نیز انجام داده است. تعریف دموکراسی مشارکتی در قالب تجمعات عمومی یکی از عوامل اصلی است، که به مردمی که پیش از این صدایشان شنیده نمیشد اجازه داده است تا صدایشان شنیده شود؛ مردم را قادر ساخته است تا در کارهایی مشارکت کنند که قبلاً به این نحو مشارکت نداشتند و همانطور که جیمز گفت نزدیک به 13 تجمع عمومی در نیویورک برگزار شده است. آرمان ما این است که در هر محلهای یک تجمع عمومی برگزار شود. این یک مفهوم کاملاً متفاوت از دموکراسی است و با آن چیزی که مردم به آن عادت کردهاند بسیار فرق دارد. خُوب، اجازه بدهید خیلی سریع درباره چالشها صحبت کنم. اولین چالش به وضوح به فضا و مکان مربوط میشود. دی.سی. فعلاً تنها شهر بزرگی است که تظاهرکنندگان در آن اردو زدهاند. سئوال این است که این چه معنایی دارد؟ این فضا بسیار نمادین است. این همان فضا، یا اشغال واقعی است که جرقهی جنبش را زد؛ به نوعی شاید مصداق مثل معروف «عدو شود سبب خیر» باشد. زیرا در میدان آزادی [لیبرتی] و در بسیاری از شهرهای دیگر، جایی که بیخانمانهای زیادی به کمپ تظاهرکنندگان پیوستند، مردم فهمیدند که اجرای کاری که دولت انجامش نداده چقدر مشکل است. تهیه غذا و پوشاک و سرپناه برای بیخانمانهای نیویورک که دولت باید به آن رسیدگی میکرد واقعاً کار بسیار سختی بود. ایدهای که از این چالش بیرون آمد، گرفتن دوبارهی فضای عمومی، گرفتن دوبارهی میدانهای عمومی، گرفتن دوبارهی منابع عمومی بود، زیرا نهایتاً اگر فضای عمومی نداشته باشیم، میدان عمومی هم نداریم و دموکراسی عمومی هم نداریم. اینکه قبلاً هم درباره جنبشهای پوپولیستی صحبت کردم و فکر میکنم که چالش ما در اینجا این است که این جنبشها اغلب به لحاظ نژادی عدهای را از خود طرد میکنند. فکر میکنم جنبش «اشغال کن» به طور بالقوه استعداد این را دارد که فراگیرترین و دموکراتترین جنبش اجتماعی باشد که تا به حال در این کشور تجربه کردهایم. البته به این بستگی دارد که چه بکنیم و چگونه عمل کنیم. فرهنگ 99 درصدی یک شعار عالی است، زیرا بسیاری از مردم میتوانند با آن همدردی کنند و اشتراکاتی داشته باشند، ولی یادمان نرود که تنوع داخلی بسیار زیادی نیز تحت این لوا وجود دارد که شامل ایدئولوژیهای اساساً متفاوت است و فکر میکنم این تنشی است که باید راهی برای خنثی کردنش پیدا کنیم. آخرین چیزی که میخواهم بگویم درباره تاکتیکهاست. میخواهم این مسأله را در یک چارچوب تاریخی مطرح کنم. مردم میگویند، «چرا آنها پارکها و اماکن را اشغال میکنند؟ کسی که به چادرها اهمیتی نمیدهد، پس آنها چه میخواهند»؟ یادمان نرود که اشغال نوعی تاکتیک است، که شاید هم چندان طرفداری نداشته باشد، ولی خیلی مهم نیست. در سال 1960 از آمریکاییهای سفیدپوست دربارهی تحصن دانشجویان نظرسنجی شد. بیش از 60 درصد آنها گفتند که تحصن دانشجویان به ضرر سیاهپوستان و جنبش است. سال 1961 جنبش سواران آزادی به راه افتاد. باز هم نظرسنجی کردند: درباره سواران آزادی چه فکر میکنید؟ اکثر آمریکاییها، یعنی اکثر سفیدپوستان (و احتمالاً اکثر سیاهپوستان) گفتند، «فکر خوبی نیست، به جنبش ضرر میزند، با آن موافق نیستم». حالا اگر راست میگویید یک نفر را پیدا کنید که بگوید واقعاً چنین حرفی زده است. [خنده] درست است؟ حالا همه میگویند، «بله، من در جنبش شرکت داشتم؛ من از آن حمایت کردم». اصلاً مهم نیست که چنین کاری طرفدار نداشته باشد. جنبشِ «اشغال کن» نشان داده که این تاکتیک چقدر میتواند خلاقانه و مبتکرانه باشد؛ ضمن اینکه جنبش تاکتیکهای دیگر را نیز از نظر دور نداشته است. اشغال اماکن فعلاً نمادینترین کار است؛ ضمن اینکه گزینهایاست در مقابل کارهایی که قبلاً انجام میدادیم و حالا انجام نمیدهیم. البته نمیدانم که این پنجره تا چه وقت باز باشد، ولی ایدهی ما این است که آن را از لحاظ فضای سیاسی بشکنیم. بنابراین، خیلی نگران تاکتیکها نباشید. الآن موقعی است که تا میتوانیم باید خلاق، مبتکر و رادیکال باشیم، چون اینهاست که میتواند جامعه را به جلو حرکت بدهد. همینهاست که جهان را وادار میکند تا درباره گزینههای ممکن طور دیگری فکر کند. منبع:فصلنامه تخصصی علوم انسانی اسلامی صدرا
92/11/14 - 04:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]
صفحات پیشنهادی
عضوفتح گفتگو با كشورهاي حامي فلسطين را به جاي مذاكره با رژيم اشغالگر خواستار شد
عضوفتح گفتگو با كشورهاي حامي فلسطين را به جاي مذاكره با رژيم اشغالگر خواستار شد تهران واحد مركزي خبر سياسي 1392 10 06 00 54 02 24 نماينده جنبش فتح در مجلس قانونگذاري فلسطين گفتگو با كشورهاي حامي فلسطين از جمله كشورهاي عضو گروه بريكس را يكي از جايگزين هاي مذاكره با رژيم اشغالگشنیده شدن صدای دو انفجار در جنوب سرزمینهای اشغالی
دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۲ - ۲۱ ۳۵ منابع محلی از شنیده شدن صدای دو انفجار مهیب در جنوب سرزمینهای اشغالی خبر دادند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا به نقل از شبکه خبری اسکای نیوز عربی هنوز دلیل این انفجارها مشخص نیست اما برخی خبرگزاریها از حمله موشکی به شهر ایلات واقع در جنو/تحولات فلسطین/ گردانهای القدس: اشغالگران بهای سنگینی را در صورت حمله به غزه پرداخت خواهند کرد
تحولات فلسطین گردانهای القدس اشغالگران بهای سنگینی را در صورت حمله به غزه پرداخت خواهند کردهشدار گروههای فلسطینی به رژیم صهیونیستی درباره ارتکاب هر گونه اقدام نظامی علیه غزه مخالفت حماس با امتیازدهی در سازش با صهیونیستها برنامه گروههای صهیونیستی برای ساختن مجسمه هیکل به جحمله «گرگ والاستریت» به صدر پرفروشترینهای سینمای جهان
حمله گرگ والاستریت به صدر پرفروشترینهای سینمای جهانتاریخ انتشار دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۱ ۱۴ فیلم نامزد اسکار «گرگ والاستریت» جدیدترین ساخته «مارتین اسکورسیزی» به صدر جدول فروش سینماهای جهان رسید به گزارش ایسنا کمدی سیاه «گرگ والا5 راه برای رهایی هارد دیسک شما از دست فایلهای اشغالگر!
هارد درایوها هر روز بزرگتر و بزرگتر میشوند و با این وجود همواره این ترس را داریم که حافظه دائمی رایانه ما در حال پر شدن است و چند روز دیگر باید دیگر قید ذخیره کردن فایل در رایانه را بزنیم حتی اگر هاردی با بیشترین اندازه بازار را در اختیار داشته باشیم مطمئنا روزیسهیل سلیمی برگزیده جشنواره عمار در : رسالت سینما مقاومت در برابر اشغال فرهنگی است/ «سیصد ۲» آمد و ما هنوز کار
سهیل سلیمی برگزیده جشنواره عمار در خبرگزاری فارس رسالت سینما مقاومت در برابر اشغال فرهنگی است سیصد ۲ آمد و ما هنوز کاری نکردهایمسینمای من سینمایی است که فلسفه و محتوای ویژهای دارد و باید در خدمت ارزشهای کشور من با جاذبه بصری بالایی ساخته شود اساس تفکر من در سینما بسط فلسفهیأتی از آمریکا برای توضیح نحوه اجرای توافق ژنو راهی فلسطین اشغالی میشود
هیأتی از آمریکا برای توضیح نحوه اجرای توافق ژنو راهی فلسطین اشغالی میشودهیأتی بلندپایه این هفته به فلسطین اشغالی میرود تا مقامات اسرائیلی را در جریان نحوه اجرای توافق موقت هستهای با ایران قرار دهد به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روزنامه صهیونیستی هاآرتص هیئتی آمریکایی به"صدام دستور حمله شیمیایی به سرزمینهای اشغالی را داده بود"
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۹ ۲۶ در گزارشی که شبکه تلویزیون رژیم صهیونیستی منتشر کرده است مشخص شده که صدام در زمان جنگ دوم خلیج فارس دستور شلیک موشکهای مجهز به کلاهکهای کشتار جمعی به سمت اراضی اشغالی را داده بود به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا در این گزارش که توسط شبکه دبعد از اشغال وزارت دادگستری توسط معترضان دولت اوکراین به دنبال اعمال وضعیت فوقالعاده
بعد از اشغال وزارت دادگستری توسط معترضاندولت اوکراین به دنبال اعمال وضعیت فوقالعادهبه دنبال اشغال ساختمان وزارت دادگستری اوکراین توسط معترضان دولت این کشور از احتمال اعلام وضعیت فوقالعاده خبر داد به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه به دنبال اشغال ساختمان وزارتکیارستمی و درسهایی از سینما/ ژان کلود کاریر بر کتاب نویسنده ایرانی مقدمه نوشت
فرهنگ و هنر سینمای ایران کیارستمی و درسهایی از سینما ژان کلود کاریر بر کتاب نویسنده ایرانی مقدمه نوشت کتاب عباس کیارستمی و درسهایی از سینما نوشته محمود ثانی که روایتی از کارگاه فیلمسازی کیارستمی در دنیا است با مقدمه ای از ژان کلود کاریر فیلمنامهنویس توسط انتشارات معین رواآمادگی نخست وزیر برای استعفا/ ساختمان های دولتی به اشغال مخالفان درآمد
بین الملل آمریکا اروپا آخرین تحولات اوکراین آمادگی نخست وزیر برای استعفا ساختمان های دولتی به اشغال مخالفان درآمد آمادگی نسخت وزیر اوکراین برای استعفا و اشغال چند ساختمان دولتی از سوی مخالفان از آخرین تحولات این کشور به شمار می رود به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از صدای روسیهزلزله سه و نیم ریشتری در هنگام دفن شارون در مناطق اشغالی!
زلزله سه و نیم ریشتری در هنگام دفن شارون در مناطق اشغالی زلزله سه و نیم ریشتری در هنگام دفن شارون در مناطق اشغالی عکس شاهین کلانتری1392 11 02 - 15 47 دریافت کل گزارش تصویریاشغال وزارت کشاورزی اوکراین به دست معترضان
اشغال وزارت کشاورزی اوکراین به دست معترضان تظاهرکنندگان اوکراینی دیشب پنجشنبه شب وزارت کشاورزی این کشور را اشغال کردند آفتاب خبرگزاری فرانسوی زبان روماندی نیوز سوئیس روز جمعه گزارش داد معترضان در واکنش به شکست مذاکرات ویکتور ایناکوویچ و سران مخالفان ساختمان وزارت کشادرپی تحرکات نظامی اسرائیل ارتش لبنان در مرز با فلسطین اشغالی به حالت آماده باش درآمد
درپی تحرکات نظامی اسرائیلارتش لبنان در مرز با فلسطین اشغالی به حالت آماده باش درآمددرپی تحرکات نظامی امشب ارتش رژیم اسرائیل در مرز فلسطین اشغالی و لبنان نیروهای ارتش لبنان به حالت آماده باش درآمدند به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه خبری النشره دو طرف مرز لبنان و فلسطین اشهرکسازیها در سرزمینهای اشغالی به مثابه ایجاد نوعی سد دفاعی-امنیتی است
منصوری در گفتگو با باشگاه خبرنگاران شهرکسازیها در سرزمینهای اشغالی به مثابه ایجاد نوعی سد دفاعی-امنیتی است یک کارشناس سیاست خارجی گفت صهیونیستها با اسکان یهودیان در شهرکهای صهیونیست نشین یک نوع سد دفاعی – امنیتی انسانی برای خود میسازند همچنین درگیریهای مسقیم بین یهودیان و10 سال پس از اشغال عراق
10 سال پس از اشغال عراق خبرگزاری رسا ـ با آغاز سال نوی میلادی صدای روسیه به تحلیل نتیجه 10 سال اشغالگری عراق توسط ناتو پرداخت به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا رادیوی ملی روسیه صدای روسیه به بررسی 10 سال اشغالگری عراق پرداخت در سال 2003 میلادی دولت آمریکا و هم پیفوری/ شلیک 4 موشک از لبنان به سوی فلسطین اشغالی
فوری شلیک 4 موشک از لبنان به سوی فلسطین اشغالی به گزارش سرویس بین الملل جام نیوز شبکه المیادین به نقل از رسانه های اسرائیلی خبر داد 4 موشک از لبنان به سوی فلسطین اشغالی شلیک شده اند که دو موشک در نزدیکی یکی از شهرک های صهیونییستی و دو تای دیگر در خاک لبنان سقوط کرد-
گوناگون
پربازدیدترینها