تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806896058




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نهج‏البلاغه مجسم


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری رسا:



به مناسبت سالروز ارتحال آیت ‌الله میرزا علی آقا شیرازی؛
نهج‏البلاغه مجسم خبرگزاری رسا ـ آن‌چه در کلام استاد شهید خود نمایی می‏کند، ذکر خضر راهی است که دست استاد را می‏گیرد و او را به دنیای نهج‌البلاغه رهنمون می‌گردد. دنیای نهج‌البلاغه حضرت امیر(ع) دنیایی است که هر کسی را به آن راه نیست، چه خود حضرت می‌فرمایند که مرغ خیال را نرسد که بر اطواد وجودی ما به پرواز در آید.



شرح شوق

شاید برایتان پیش آمده باشد -و اگر هم پیش نیامده، مى‏توانید آن‌چه را مى‏خواهم بگویم در ذهن خود مجسم سازید- که سال‌ها با فردى در یک کوى و محله زندگى مى‏کنید، لا اقل روزى یک بار او را مى‏بینید و طبق عرف و عادت، سلام و تعارفى مى‏کنید و رد مى‏شوید، روزها و ماه‌ها و سال‌ها به همین منوال مى‏گذرد... تا آن‌که تصادفى رخ مى‏دهد و چند جلسه با او مى‏نشینید و از نزدیک با افکار و اندیشه‏ها و گرایش‌ها و احساسات و عواطف او آشنا مى‏شوید، با کمال تعجب احساس مى‏کنید که هرگز نمى‏توانسته‏اید او را آن‌چنان که هست ‏حدس بزنید و پیش‏بینى کنید.

از آن به بعد چهره او در نظر شما عوض مى‏شود، حتى قیافه‏اش در چشم شما طور دیگر مى‏نماید، عمق و معنى و احترام دیگرى در قلب شما پیدا مى‏کند، شخصیتش از پشت پرده مشخص متجلى مى‏گردد، گویى شخص دیگرى است غیر آن که سال‌ها او را مى‏دیده‏اید و احساس مى‏کنید دنیاى جدیدى کشف کرده‏اید.

برخورد من با نهج البلاغه چنین برخوردى بود. از کودکى با نام‏ «نهج البلاغه‏» آشنا بودم و آن را در میان کتاب‌هاى مرحوم پدرم اعلى الله مقامه مى‏شناختم. پس از آن، سال‌ها بود که تحصیل مى‏کردم.

مقدمات عربى را در حوزه علمیه مشهد و سپس در حوزه علمیه قم به پایان رسانده بودم. دروسى که اصطلاحا «سطوح‏» نامیده مى‏شود نزدیک به پایان بود و در همه این مدت نام‏ «نهج البلاغه‏» بعد از قرآن بیش از هر کتاب دیگر به گوشم مى‏خورد.

چند خطبه زهدى تکرارى اهل منبر را آن‌قدر شنیده بودم که تقریبا حفظ کرده بودم؛ اما اعتراف مى‏کنم که مانند همه طلاب و هم‌قطارانم با دنیاى نهج البلاغه بیگانه بودم؛ بیگانه‏وار با آن برخورد مى‏کردم و بیگانه‏وار مى‏گذشتم.

تا آن‌که در تابستان سال هزار و سیصد و بیست، پس از پنج‏ سال که در قم اقامت داشتم، براى فرار از گرماى قم به اصفهان رفتم. تصادف کوچکى مرا با فردى آشنا با نهج البلاغه آشنا کرد. او دست مرا گرفت و اندکى وارد دنیاى نهج البلاغه کرد. آن وقت‏ بود که عمیقا احساس کردم این کتاب را نمى‏شناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که اى کاش کسى پیدا شود و مرا با دنیاى قرآن نیز آشنا سازد».(سیری در نهج البلاغه ص10)

این جملات زیبا و این شرح عاشقی، جملات و کلماتی است که استاد شهید مرتضی مطهری در آن شرح آشنایی خود و عاشقی خود نسبت به کتاب عظیم الشأن نهج البلاغه امیر بیان حضرت امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع) را نشان می‏دهد. عاشقی و دل‌دادگی که نشانه‏های آن را در آثار و سلوک شخصی و اجتماعی استاد شهید به روشنی می‌توان یافت.

آن‌چه در کلام استاد شهید خود نمایی می‏کند، ذکر خضر راهی است که دست استاد را می‏گیرد و او را به دنیای نهج‌البلاغه رهنمون می‌گردد. دنیای نهج‌البلاغه حضرت امیر(ع) دنیایی است که هر کسی را به آن راه نیست، چه خود حضرت می‌فرمایند که مرغ خیال را نرسد که بر اطواد وجودی ما به پرواز در آید.

این خضر راه کیست؟ این آشنای به عمق و شاه‌راه‌های کلام امیر(ع) بیان چه شخصیتی است؟ از مردم کدام سرزمین کره خاک است و در آسمان‌ها کجا منزل داشته که محرم حریم نهج‌البلاغه شده است؟ استاد شهید مرتضی مطهری خود پرده از این راز می‌گشاید و خود استاد و خضر راهش را به نیکی معرفی می‌نماید:

«دریغ است در این مقدمه از آن بزرگ‌مردى که مرا اولین بار با نهج‌البلاغه آشنا ساخت و درک محضر او را همواره یکى از «ذخائر» گران‌بهاى عمر خودم -که حاضر نیستم با هیچ چیز معاوضه کنم- مى‏شمارم و شب و روزى نیست که خاطره‏اش در نظرم مجسم نگردد، یادى نکنم و نامى نبرم و ذکر خیرى ننمایم.

به خود جرأت مى‏دهم و مى‏گویم او به حقیقت‏ یک ‏«عالم ربانى‏»بود؛ اما چنین جرأتى ندارم که بگویم من ‏«متعلم على سبیل نجاة‏» بودم. یادم هست که در برخورد با او همواره این بیت‏ سعدى در ذهنم جان مى‏گرفت:
عابد و زاهد و صوفى همه طفلان رهند            مرد اگر هست ‏به جز «عالم ربانى‏» نیست

 
او، هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب. فقه و فلسفه و ادبیات عربى و فارسى و طب قدیم را کاملا مى‏شناخت و در برخى متخصص درجه اول به شمار مى‏رفت. قانون بوعلى را که اکنون مدرّس ندارد، او به خوبى تدریس مى‏کرد و فضلا در حوزه درسش شرکت مى‏کردند. اما هرگز نمى‏شد او را در بند یک تدریس مقید ساخت. قید و بند به هر شکل با روح او ناسازگار بود. یگانه تدریسى که با علاقه مى‏نشست نهج البلاغه بود. نهج البلاغه به او حال مى‏داد و روى بال و پر خود مى‏نشاند و در عوالمى که ما نمى‏توانستیم درست درک کنیم سیر مى‏داد.

او با نهج البلاغه مى‏زیست، با نهج البلاغه تنفس مى‏کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب مى‏زد و قلبش با این کتاب مى‏تپید. جمله‏هاى این کتاب ورد زبانش بود و به آنها استشهاد مى‏نمود. غالبا جریان کلمات نهج البلاغه بر زبانش با جریان سرشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود. براى ما درگیرى او با نهج البلاغه -که از ما و هر چه در اطرافش بود مى‏برید و غافل مى‏شد- منظره‏اى تماشایى و لذت‌بخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحبدلى شنیدن، تاثیر و جاذبه و کشش دیگرى دارد. او نمونه‏اى عینى از سلف صالح بود. سخن على درباره‏اش صادق مى‏نمود:
«و لو لا الاجل الذى کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفة عین، شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب، عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعینهم.»

 
ادیب محقق، حکیم متاله، فقیه بزرگوار، طبیب عالیقدر و عالم ربانى، مرحوم آقاى حاج میرزا على آقا شیرازى اصفهانى قدس الله سره راستى مرد حق و حقیقت‏بود. از خود و خودى رسته و به حق پیوسته بود. با همه مقامات علمى و شخصیت اجتماعى، احساس وظیفه نسبت‏ به ارشاد و هدایت جامعه و عشق سوزان به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام موجب شده بود که منبر برود و موعظه کند. مواعظ و اندرزهایش چون از جان برون مى‏آمد لاجرم بر دل مى‏نشست. هر وقت‏ به قم مى‏آمد علماى طراز اول قم با اصرار از او مى‏خواستند که منبر برود و موعظه نماید. منبرش بیش از آن که ‏«قال‏» باشد «حال‏» بود.

از امامت جماعت پرهیز داشت. سالى در ماه مبارک رمضان با اصرار زیاد او را وادار کردند که این یک ماهه در مدرسه صدر اقامه جماعت کند. با این‌که مرتب نمى‏آمد و قید منظم آمدن سر ساعت معین را تحمل نمى‏کرد، جمعیت‏ بى‏سابقه‏اى براى اقتدا شرکت مى‏کردند. شنیدم که جماعت‌هاى اطراف خلوت شد، او هم دیگر ادامه نداد.

تا آن‌جا که من اطلاع دارم، مردم اصفهان عموما او را مى‏شناختند و به او ارادت مى‏ورزیدند؛ همچنان‌که حوزه علمیه قم به او ارادت مى‏ورزید. هنگام ورودش به قم علماى قم با اشتیاق به زیارتش مى‏شتافتند. ولى او از قید «مریدى‏» و «مرادى‏» مانند قیود دیگر آزاد بود. رحمة الله علیه رحمة واسعة و حشره الله مع اولیائه». ( همان ص12)

این سخنان استاد شهید مرتضی مطهری خود نشان از عظمت این عالم ربانی است: آیة الله حاج میرزا علی آقا شیرازی. شخصیتی که بتواند این‌گونه دل از کسی چون مطهری برباید؛ به طوری که استاد شهید قاب عکس بزرگی از ایشان را در اتاق کار خویش بگذارد، حتما انسانی بسیار والا است.(ن.ک: روح مجرد)


 
فتوحات معنوی

 
استاد شهید در جای جای آثار دیگرشان مناسب با فضای بحث یادی از این انسان بزرگوار می‌نماید و از مکارم اخلاق و قدر معنوی این انسان وارسته یاد می‌کند. از جمله در کتاب عدل الهی.

 
«از استاد خودم عالم جلیل القدر، مرحوم آقای حاج میرزا علی آقاشیرازی اعلی الله مقامه که از بزرگ‌ترین مردانی بود که من در عمر خود دیده‏ام‏ و به راستی نمونه‏ای از زهاد و عباد و اهل یقین و یادگاری از سلف صالح ‏بود که در تاریخ خوانده‏ایم، جریان خوابی را به خاطر دارم که نقل آن‏ بی‏فایده نیست.در تابستان سال بیست و سال بیست و یک، من از قم به اصفهان رفتم و برای اولین بار در اصفهان با آن مرد بزرگوار آشنا شد و از محضرش‏ استفاده کردم. البته این آشنایی، بعد تبدیل به ارادت شدید از طرف من‏ و محبت و لطف استادانه و پدرانه از طرف آن مرد بزرگ شد؛ به طوری که بعدها ایشان به قم آمدند و در حجره ما بودند و آقایان علماء بزرگ حوزه علمیه که همه به ایشان ارادت می‏ورزیدند، در آن‌جا از ایشان دیدن می‏کردند.

در سال بیست که برای اولین بار به اصفهان رفتم، هم مباحثه گرامی مکه ‏اهل اصفهان بود و یازده سال تمام با هم، هم مباحثه بودیم و اکنون از مدرسین و مجتهدین بزرگ حوزه علمیه قم است؛ به من پیشنهاد کرد که درمدرسه صدر، عالم بزرگی است، نهج البلاغه تدریس می‏کند، بیا برویم به ‏درس او. این پیشنهاد برای من سنگین بود. طلبه‏ای که "کفایة الاصول" می‏خواند، چه حاجت دارد که به پای تدریس نهج البلاغه برود؟! نهج‏البلاغه را خودش مطالعه می‏کند و با نیروی اصل برائت و استصحاب مشکلاتش‏ را حل می‏نماید! چون ایام تعطیل بود و کاری نداشتم و به علاوه پیشنهاد از طرف هم‏مباحثه‏ام بود پذیرفتم، رفتم اما زود به اشتباه بزرگ خودم پی بردم؛ دانستم که نهج البلاغه را من نمی‏شناخته‏ام و نه تنها نیازمندم به فرا گرفتن ‏از استاد، بلکه باید اعتراف کنم که نهج البلاغه، استاد درست و حسابی‏ندارد. به علاوه دیدم با مردی از اهل تقوا و معنویت روبرو هستم که به ‏قول ما طلاب، "ممن ینبغی ان یشد الیه الرحال؛ از کسانی است که شایسته ‏است از راه‌های دور بار سفر ببندیم و فیض محضرش را دریابیم".او خودش یک نهج البلاغه مجسم بود. مواعظ نهج البلاغه در اعماق‏ جانش فرو رفته بود. برای من محسوس بود که روح این مرد با روح ‏امیرالمؤمنین(ع) پیوند خورده و متصل شده است. راستی من هر وقت ‏حساب می‏کنم، بزرگترین ذخیره روحی خودم را درک صحبت این مرد بزرگ ‏می‏دانم؛ رضوان الله تعالی علیه و حشره مع‌ اولیائه ‌الطاهرین ‌و ‌الائمة ‌الطیبین!من از این مرد بزرگ داستان‌ها دارم؛ ز جمله به مناسبت بحث، رؤیایی ‏است که نقل می‏کنم؛ ایشان یک روز ضمن درس در حالی که دانه‏های اشکشان بر روی محاسن ‏سفیدشان می‏چکید، این خواب را نقل کردند؛ فرمودند: "در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است، مردن را همان طوری که برای ما توصیف شده است، در خواب یافتم، خویشتن را جدا از بدنم می‏دیدم و ملاحظه می‏کردم که بدن مرا به قبرستان برای دفن حمل می‏کنند. مرا به ‏گورستان بردند و دفن کردند و رفتند. من تنها ماندم و نگران که چه بر سر من خواهد آمد؟! ناگاه سگی سفید را دیدم که وارد قبر شد. در همان حال ‏حس کردم که این سگ، تندخویی من است که تجسم یافته و به سراغ من آمده است». (عدل الهی ص 211)

استاد شهید در پاورقی این صفحه، این‌گونه ادامه می دهند: «مرحوم حاج میرزا علی آقا اعلی الله مقامه، ارتباط قوی و بسیار شدیدی با پیغمبر اکرم و خاندان پاکش صلوات الله و سلامه علیهم داشت‏. این مرد در عین این‌که فقیه(در حد اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود و در بعضی از قسمت‌ها، مثلا طب قدیم و ادبیات، از طراز اول ‏بود و "قانون" بوعلی را تدریس می‏کرد، از خدمتگزاران آستان مقدس‏ حضرت سیدالشهداء علیه ‏السلام بود، منبر می‏رفت و موعظه می‏کرد و ذکر مصیبت می‏فرمود. کمتر کسی بود که در پای منبر این مرد عالم مخلص متقی ‏بنشیند و منقلب نشود. خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت یاد می‏کرد در حال یک انقلاب روحی و معنوی بود و محبت خدا و پیامبرش وخاندان پیامبر در حد اشباع او را به سوی خود می‏کشید، با ذکر خدا دگرگون ‏می‏شد، مصداق قول خدا بود: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذاتلیت علیهم آیاته زادتهم‏ ایمانا. (انفال 2)

نام رسول اکرم صلی الله علیه و آله یا امیرالمؤمنین علیه‏السلام را که می‏برد اشکش جاری می‏شد. یک سال حضرت آیة الله بروجردی اعلی‏الله مقامه از ایشان برای منبر در منزل خودشان در دهه عاشورا دعوت‏کردند، منبر خاصی داشت، غالبا از نهج البلاغه تجاوز نمی‏کرد. ایشان در منزل آیة الله منبر می‏رفت و مجلسی را که افراد آن اکثر از اهل علم و طلاب بودند، سخت منقلب می‏کرد؛ به طوری که از آغاز تا پایان منبر ایشان جز ریزش اشک‌ها و حرکت شانه‏ها چیزی مشهود نبود.(همان ص211) این جملات و نقل‌های شهید مطهری جنبه و جایگاه آسمانی میرزا علی آقا شیرازی را نشان می‌دهد؛ اما مختصری از روز و روزگار دنیایی ایشان هم خالی از لطف نیست.

 شمه‌ای از یک زندگی

میرزا علی آقا در نجف اشرف در خانه حاج علی اکبر شیرازی به دنیا آمد. جد میرزا علی آقا از تجار سر شناس شیراز بود که بعد از مرگش شغل آبا و اجدادیش به پسرش علی اکبر رسید؛ ولی مدتی بعد شوق و شور علم دین، رخت حاج علی اکبر را به مرکز علم شیعی در نجف کشاند و ایشان در کنار علم آموزی به تجارت هم می‌پرداخت.

اولین استاد حاج میرزا علی آقا پدر ایشان بود و از دیگر اساتیدشان می‌توان به سید محمد باقر درچه‌ای و شیخ اسدالله قمشه‌ای و میرزا کمال الدین کرباسی و میرزا محمد باقر حکیم باشی اشاره کرد. از ایشان آثار علمی علاوه بر شاگردان سلوکی و علمیشان به جای مانده که از جمله می‌توان به تصحیح زاد المعاد علامه مجلسی، تصحیح تبیان شیخ طوسی و تحقیق من لا یحضره الطبیب زکریای رازی اشاره داشت.

میرزا علی آقای شیرازی سر انجام پس از عمری مجاهدت عملی و علمی در دی ماه 1334شمسی به درود حیات گفتند. نیکو است که به یکشنبه 17دی ماه 1334 از تقویم جیبی دلدلده ایشان، استاد شهید مطهری نگاهی بیندازیم: «در بین الطلوعین این روز حاج میرزا علی آقا شیرازی رضوان الله علیه به جوار رب العالمین شتافت».( شیخ شهید ص15) مزار ایشان در قبرستان شیخان قم زیارت گاه اهل دل است.

منابع:

1. نهج البلاغه- سید رضی- ترجمه سید جعفر شهیدی
2. سیری در نهج البلاغه- مرتضی مطهری
3. عدل الهی- مرتضی مطهری
4. شیخ شهید
5. فواید الرضویه- شیخ عباس قمی
6. بیست مقاله- رضا استادی
هادی شاملو
/979/702/ر
 


۱۳۹۲/۱۰/۱۶






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری رسا]
[مشاهده در: www.rasanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن