تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1821343783
قرار بود کربلا یک روز عقب بیفتد
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قرار بود کربلا يک روز عقب بيفتد!
کربلا يک خصوصيت شگرف دارد و به قول امروزي ها يک پارادکسي شگفت، اين پارادکس عجيب در کربلا خواندن و راندن است، از يک طرف اباعبدالله(ع) مي خواند، از يک طرف مي راند. از يک طرف در پي کساني است که آن ها را به خودش متصل کند از يک طرف در را باز گذاشته که هر کس که مي خواهد برود. مي گويد، من بيعتم را از شما برداشتم. حتي توصيه مي کند که اگر مي توانيد دست اين ها را که اطرافم هستند بگيريد و ببريد. دشمنان با من کار دارند. جالب است از نظر تاريخي بدانيد، درست شب عاشورا، اباعبدالله (ع) شب عاشورا حضرت حبيب را مي فرستد که برويد اقوام نزديک بني اسد را اگر مي توانيد جذبشان کنيد. حضرت حبيب مي رود 90 نفر را جمع مي کند، 90 نفر آماده مي شوند که بيايند به حضرت اباعبدالله (ع) کمک کنند. امام (ع) به روي خود نمي آورد و زهير همراه با ايشان به همين منوال آمد و آمد و آمد و امام (ع) گذاشت تا کاملاً از مکه فاصله بگيرند و يک جايي برسد که ديگر امکان برگشتن نباشد، يک بار امام (ع) به يارانش گفت که بارها را پايين بياوريد، اما نشان بدهيد که مي خواهيد خيمه بزنيد، اما خيمه نزنيد، همين که خيمه ها را پايين گذاشتند و از اسب ها و شترها پياده کردند زهير در آن طرف خيمه خود را بر پا کرد، وقتي خوب خيمه اش را برپا کرد امام (ع) فرمود: خيمه ها را ببريد و نزديکش بزنيد. متاسفانه کسي در آن جا به عمرسعد خبر مي دهد و عمرسعد جمعي را مي فرستد که آن ها را سرکوب و فراري دهند. همين بني اسد هستند که از کربلا دور مي شوند و بعداً همه ي ما مي دانيم که برمي گردند و در تدفين شهداي کربلا شرکت دارند امام (ع) تا شب عاشورا دارد نيرو جذب مي کند اما عجيب اين است که در همين موقعيت درها را باز مي کند و مي گويد برويد، هر کس مي خواهد برود، خواندن و راندن با هم انجام مي شود، اما امام (ع) از هيچ کس مأيوس نيست، صحابه را اباعبدالله(ع) در روز عاشورا اجازه مي دهد که شما هم برويد ميدان حرف بزنيد. روش امام (ع) در جذب زهبر حضرت اباعبدالله(ع) آن قدر سخن مي گويد تا اگر در کسي استعدادي هست جذبش کند و جذبش هم مي کند، شايد اين سخن آقاي قرائتي سخن درستي باشد که «قرار بود کربلا يک روز عقب بيفتد تا يک نفر متصل بشود» روز تاسوعا قرار بود همه چيز تمام شود، يک روز عقب مي افتد تا يک حر که مستعد است برسد. اين شخصيت هنوز کال است، تا اين برسد به يک جايي که بتواند جذب شود زمان لازم است. مي دانيد کساني در آخرين لحظه ها جذب شده اند؟ وقتي که صداي مظلوميت حضرت اباعبدالله (ع) در گودال قتلگاه بلند شده بود، لحن اباعبدالله(ع)، نحوه ي سخن گفتن او باعث شد سه برادر با همديگر به حضرت پيوستند. اگر کسي اجزاي تاريخ عاشورا را مطالعه کند اين مسئله خيلي برايش عجيب است، امام(ع) در هر کس استعدادي مي بيند با او کار مي کند تا جذبش کند با آن شيوه هاي لطيفي که حضرت اباعبدالله (ع) دارد. من يک موردش را چند بار گفته ام، حيفم مي آيد الان اين را نگويم و اين را حسن ختام برنامه خودم قرار بدهم. کسي در جريان کربلا است به نام زهيربن قين، زهير آدمي است که مي گفت: «انا علي دين عثمان» هر کس اين طرف بود مي گفت: «انا علي دين علي» در رجز بسياري از صحابه ي اباعبدالله (ع) اين را مي توانيد ببينيد، حتي گاهي اوقات رجزشان را با اين جمله آغاز مي کردند پس اين مرزبندي بود. هر کس آن طرف است عثماني است و هر کس اين طرف است علوي است. اين يک مرز در روز عاشورا بود، وقتي يکي مي آمد و رجز مي خواند ک «انا علي دين عثمان» حبيب گفت: «لا، انت علي دين شيطان» که بعد باعث شد که با همين درگيري به شهادت برسد و جالب اين که حبيب قبل از نماز به شهادت رسيد، روي همين يک جمله که گفت دعوا شد و بعد از دعوا به شهادت رسيد. زهير مي گفت: «انا علي دين عثمان» و جمله اي از اوست که مي گويد «منفورترين مسئله براي من بودن با حسين (ع) است.» اگر کسي اين جمله را به شما بگويد شما چه مي گوييد؟ من در سطح معمولي دارم حرف مي زنم، همين بچه هايي که ما مي بينيم يک وقت چيزي گفته اند که به ذائقه ي من خوش نمي آيد براي من تلخ است، شکننده است، جمله اي از اين جنس بگويد که زهير گفت، ممکن است برخوردي با او داشته باشيم. زهير چادري با خودش آورده بود که تمام چادرهاي اباعبدالله (ع) و صحابه اش يک طرف و اين چادر هم طرف ديگر. بسيار زيبا و عالي و بزرگ بود. وي آدم ماجراجو و کنجکاوي بود و مي خواست ببيند چه اتفاقي مي افتد؛ مثل سايه همراه اباعبدالله (ع) حرکت مي کردظ، هرجا اباعبدالله (ع) خيمه هايش را برپا مي کرد، او نيز خيمه برپا مي نمود. او چادر بزرگي داشت هرجا که اباعبدالله (ع) خيمه هايش را در منزلگاهي مي زد، اين هم مي رفت 500 متر آن طرف تر خيمه ي خودش را برپا مي کرد. فقط براي اين که ببيند چه اتفاقي در پايان مي افتد، قافله کجا مي رود؟ چه مي شود؛هنوز به دم در نرسيده بود ديد مردي که عبايش روي خاک کشيده مي شود و گرد و خاک در اطرافش برانگيخته شده دارد به طرفش مي آيد و آغوشش را از دور برايش باز کرده است و اين کسي جز حسين (ع) نبود.امام (ع) به روي خود نمي آورد و زهير همراه با ايشان به همين منوال آمد و آمد و آمد و امام (ع) گذاشت تا کاملاً از مکه فاصله بگيرند و يک جايي برسد که ديگر امکان برگشتن نباشد، يک بار امام (ع) به يارانش گفت که بارها را پايين بياوريد، اما نشان بدهيد که مي خواهيد خيمه بزنيد، اما خيمه نزنيد، همين که خيمه ها را پايين گذاشتند و از اسب ها و شترها پياده کردند زهير در آن طرف خيمه خود را بر پا کرد، وقتي خوب خيمه اش را برپا کرد امام (ع) فرمود: خيمه ها را ببريد و نزديکش بزنيد. حالا او يک دفعه متوجه شد که عجب دور تا دورش خيمه است و امام (ع) دورش حلقه زده است. امام (ع) هنگام ظهر، نماينده فرستاده؛ همسر زهير سفره شان را گذاشته بود و مي خواستند غذايشان را بخورند. زهير همسري داشت به نام دلهم بنت عمر و غلامش هم بود. زهير آدم ثروتمند و بانفوذي بوده است. سفره را انداخته اند و مي خواهند غذا بخورند تا آمد اولين لقمه را بردارد، هنوز لقمه را به دهان نرسانده بود که سفير حضرت اباعبدالله (ع) آمد و سلام کرد. حالا چه انتخابي هم کرده بود، خيلي جالب است اين ها لطايفي هستند که بايد ديد و خواند، گفت: فرزند زهرا به شما سلام مي رساند، مي توانست بگويد: فرزند علي يا فرزند پيامبر يا سيد جوانان بهشت؛ تمام اين تعبيرات را مي توانست بکار ببرد، اما در اينجا يک خانم نشسته پس بايد از عواطف اين خانم استفاده کرد، گفت: فرزند زهرا به تو سلام مي رساند، تا گفت فرزند زهرا به تو سلام مي رساند، زنش به او گفت: بلند شو برو، فرزند فاطمه تو را دعوت کرده است. حالا از اين طرف زن مي راند، از اين طرف زهير با خودش درگير است و از اين طرف هم قاصد دم در ايستاده است، مانده بود چه کار کند، لقمه را انداخت و بلند شد. اما هنوز به دم در نرسيده بود ديد مردي که عبايش روي خاک کشيده مي شود و گرد و خاک در اطرافش برانگيخته شده دارد به طرفش مي آيد و آغوشش را از دور برايش باز کرده است و اين کسي جز حسين (ع) نبود. کار تمام شد و درست همان اتفاقي که بايد بيفتد، افتاد. اگر شما عبا روي دوشتان داشته باشيد، وقتي کسي را خيلي خوب دوست داشته باشيد و مي خواهيد به طرفش برويد ديگر خودتان را جمع و جور نمي کنيد، وقتي او را ديديد بلند مي شويد با اشتياق مي رويد حتي اگر عبا از روي شانه ي شما هم سرازير باشد. امام (ع) با اين حرکت اشتياقش را براي به راه آوردن او نشان داد. امام (ع) برايش آغوش باز کرد، او را در آغوش گرفت، تمام شد، و مي گويند هيچي هم نگفت. فقط ماند نگاهش کرد، يا شايد يک جمله. زهير برگشت به خيمه، مي دانيد چه گفت؟ برگشت به زنش گفت: «انت طالق» در لسان عربي اين است که ديگر طالقه نمي گويند، انت طالقه يعني ديگر تو را طلاق دادم، تو برگرد، من مي خواهم با حسين (ع) بروم، زن گفت: عجب! من تو را راه انداخته ام، من تو را حرکت دادم من نيز خواهم آمد. دلهم با زهير به کربلا آمد. زهير در کربلا آمد و فرمانده ي جناح راست سپاه اباعبدالله (ع) شد. منبع: روز دهم2، سخنراني دکتر محمد رضا سنگريتنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه_شکوري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 450]
صفحات پیشنهادی
قرار بود کربلا یک روز عقب بیفتد
قرار بود کربلا یک روز عقب بیفتد-قرار بود کربلا يک روز عقب بيفتد!کربلا يک خصوصيت شگرف دارد و به قول امروزي ها يک پارادکسي شگفت، اين پارادکس عجيب ...
قرار بود کربلا یک روز عقب بیفتد-قرار بود کربلا يک روز عقب بيفتد!کربلا يک خصوصيت شگرف دارد و به قول امروزي ها يک پارادکسي شگفت، اين پارادکس عجيب ...
حبیب کربلا
قرار بود کربلا یک روز عقب بیفتد قرار بود کربلا یک روز عقب بیفتد-قرار بود کربلا يک روز عقب بيفتد! ... تاريخي بدانيد، درست شب عاشورا، اباعبدالله (ع) شب ...
قرار بود کربلا یک روز عقب بیفتد قرار بود کربلا یک روز عقب بیفتد-قرار بود کربلا يک روز عقب بيفتد! ... تاريخي بدانيد، درست شب عاشورا، اباعبدالله (ع) شب ...
داستانی از ایثارگریهای شهید صیاد شیرازی در فتح خرمشهر(1)
قرارگاه کربلا دستور توقف داد و اعلام کرد يگانها مواضع پدافندي خود را مستحکم کنند. ... که او روي نظرش بيشتر از اين ايستادگي کند به ناچار پذيرفت، حمله تنها دو يا سه روز عقب بيفتد. ... پادگان حميد هم آزاد شده بود و سه قرارگاه روي يک خط قرار داشتند.
قرارگاه کربلا دستور توقف داد و اعلام کرد يگانها مواضع پدافندي خود را مستحکم کنند. ... که او روي نظرش بيشتر از اين ايستادگي کند به ناچار پذيرفت، حمله تنها دو يا سه روز عقب بيفتد. ... پادگان حميد هم آزاد شده بود و سه قرارگاه روي يک خط قرار داشتند.
کربلا را شلمچه می شناسد و بس
کربلا را شلمچه می شناسد و بس-شب های شلمچه رازدار سینه های داغدار زمین است و روزهای آن ... است تا آنان امروز به راحتی به پارتی خود برسند و با دوستشان قرار بگذارند. ... نیمه شب، یک ساعتی بود که تیرگی های خاکریزها را پشت سر گذاشته بود که "یا زهرا ... به روز رسانیدند تا شرق نهر جاسم عقب نشینی لشکر عراق را در خاطر خود ثبت کند.
کربلا را شلمچه می شناسد و بس-شب های شلمچه رازدار سینه های داغدار زمین است و روزهای آن ... است تا آنان امروز به راحتی به پارتی خود برسند و با دوستشان قرار بگذارند. ... نیمه شب، یک ساعتی بود که تیرگی های خاکریزها را پشت سر گذاشته بود که "یا زهرا ... به روز رسانیدند تا شرق نهر جاسم عقب نشینی لشکر عراق را در خاطر خود ثبت کند.
ناگفتههايي از زندگي امام خميني در نجف
21 آگوست 2008 – امام به كربلا آمد و يك هفته ماند و هر روز ظهر و شب اطعام بود. سيد محمد كه امام ... قرار بود ايشان خاطراتش را از آن قضايا بگويد اما به مقدمات بيشتر نرسيديم. ايشان متولد ... آنها معمولا خوف داشتند كه اين اقدامات در نهايت به دست كمونيستها بيفتد. كسي مخالف ... عقب تر آمدم و زيارات را خواندم و پس از آن به هتل برگشتم... امشب يك ...
21 آگوست 2008 – امام به كربلا آمد و يك هفته ماند و هر روز ظهر و شب اطعام بود. سيد محمد كه امام ... قرار بود ايشان خاطراتش را از آن قضايا بگويد اما به مقدمات بيشتر نرسيديم. ايشان متولد ... آنها معمولا خوف داشتند كه اين اقدامات در نهايت به دست كمونيستها بيفتد. كسي مخالف ... عقب تر آمدم و زيارات را خواندم و پس از آن به هتل برگشتم... امشب يك ...
چشمان این دختر 3 روز باز و 3 روز بسته است
چشمان این دختر 3 روز باز و 3 روز بسته است- از چهار سال قبل، ناتالی آدلر دختر ۲۱ ساله ... از چهار سال قبل، ناتالی آدلر دختر ۲۱ ساله استرالیایی، دچار یک وضعیت عجیب در ... میکنم که میخواهد چنین اتفاقی بیفتد؛ چون پلکهایم به تدریج سنگین میشوند». ... پایین پلک چپش ببیند و برای این کار مجبور است سرش را کاملا به عقب خم کند.
چشمان این دختر 3 روز باز و 3 روز بسته است- از چهار سال قبل، ناتالی آدلر دختر ۲۱ ساله ... از چهار سال قبل، ناتالی آدلر دختر ۲۱ ساله استرالیایی، دچار یک وضعیت عجیب در ... میکنم که میخواهد چنین اتفاقی بیفتد؛ چون پلکهایم به تدریج سنگین میشوند». ... پایین پلک چپش ببیند و برای این کار مجبور است سرش را کاملا به عقب خم کند.
تحریفات معنوی حادثه کربلا
تحریفات معنوی حادثه کربلا-تحریفات معنوی حادثه کربلامقدمهدر مطالب پیشین ... «آنچه که سبب شده است این حادثه بزرگ برای ما از اثر و خاصیّت بیفتد تحریفات معنوی است. ... مرثیه خوانی و عزاداری برای شهدای کربلا را مورد بحث و تأمل بیشتر قرار می دهیم. ... در یک جلسه که عبدالله حاضر بود و همین مغلطه معنوی را به کار بردند، عبدالله ...
تحریفات معنوی حادثه کربلا-تحریفات معنوی حادثه کربلامقدمهدر مطالب پیشین ... «آنچه که سبب شده است این حادثه بزرگ برای ما از اثر و خاصیّت بیفتد تحریفات معنوی است. ... مرثیه خوانی و عزاداری برای شهدای کربلا را مورد بحث و تأمل بیشتر قرار می دهیم. ... در یک جلسه که عبدالله حاضر بود و همین مغلطه معنوی را به کار بردند، عبدالله ...
صفين با علي كربلا بر حسين
صفين با علي كربلا بر حسين فتنه آزمايش سخت و تكان دهندهاي است كه افراد ... چگونگي فتنهآميز بودن واقعه عاشورا آيا واقعاً در حادثه عاشورا تشخيص سخت بود؟ ... حدود يك ماه قبل طرفدار شديد امام حسين عليهالسلام و پدرش است، جزء قاتلان ايشان قرار ميگيرد؟ ... شبث و آن شمر كه من همه را با شمشيرم خواهم زد تا زماني كه شميشيرم از كار بيفتد.
صفين با علي كربلا بر حسين فتنه آزمايش سخت و تكان دهندهاي است كه افراد ... چگونگي فتنهآميز بودن واقعه عاشورا آيا واقعاً در حادثه عاشورا تشخيص سخت بود؟ ... حدود يك ماه قبل طرفدار شديد امام حسين عليهالسلام و پدرش است، جزء قاتلان ايشان قرار ميگيرد؟ ... شبث و آن شمر كه من همه را با شمشيرم خواهم زد تا زماني كه شميشيرم از كار بيفتد.
به بهانه ري
چقدر ميان رفتن و نرفتن، ترديد مثل خوره به جانش افتاده بود. .... و سَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا اَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبون شکستن حرمت کربلا سرنوشت محمد بن اشعث محمد بن اشعَثِ بن قِيسِ کِندي از طرف ... باز هم صد رحمت به نصراني ها که قرار مباهله گذاشته بودند با نبي خدا. ... يک روز که همراه دور و بري هايش به شکار رفته بود، آهويي از دور به آن ها نزديک شد.
چقدر ميان رفتن و نرفتن، ترديد مثل خوره به جانش افتاده بود. .... و سَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا اَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبون شکستن حرمت کربلا سرنوشت محمد بن اشعث محمد بن اشعَثِ بن قِيسِ کِندي از طرف ... باز هم صد رحمت به نصراني ها که قرار مباهله گذاشته بودند با نبي خدا. ... يک روز که همراه دور و بري هايش به شکار رفته بود، آهويي از دور به آن ها نزديک شد.
جلوه هائي از سلوك اخلاقي يادگار امام (4)
او در پست دفاع چپ بازي مي كرد، ولي نفوذي بود، آن هم در روز و روزگاري كه دفاعها خيال مي كردند ... منظورم اين است كه واقعا عالي بازي مي كرد و واقعا يك فوتباليست تمام عيار بود. ... توپ از هر جناحي كه جلو و عقب مي رفت، او به موازات توپ حركت مي كرد. ... سطح گسترده اي شناخته مي شد و برنامه هاي مبارزاتي پنهانيشان تحت الشعاع قرار مي گرفت.
او در پست دفاع چپ بازي مي كرد، ولي نفوذي بود، آن هم در روز و روزگاري كه دفاعها خيال مي كردند ... منظورم اين است كه واقعا عالي بازي مي كرد و واقعا يك فوتباليست تمام عيار بود. ... توپ از هر جناحي كه جلو و عقب مي رفت، او به موازات توپ حركت مي كرد. ... سطح گسترده اي شناخته مي شد و برنامه هاي مبارزاتي پنهانيشان تحت الشعاع قرار مي گرفت.
-
گوناگون
پربازدیدترینها