تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند خداوند بديده رحمت به آنان نگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842020473




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مادران شهدا و انتظار وصال


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مادران شهدا و انتظار وصال


حدود ساعت 11 صبح يك روز سرد و برفي پاييزي در قطعه 27 بهشت زهرا به دنبال مادر شهيدي مي‌گشتم كه مي‌گفتند در هر شرايطي روزهاي پنجشنبه بر مزار پسرش حضور دارد. به نزديك مزار فرزندش رفتم، اما نبود، گفتم شايد سرماي هوا مانع آمدنش شده است. از رفتگري كه آن حوالي بود، سراغ مادر شهيد شهبازي را گرفتم، موزه شهدا را نشانم داد و گفت اگر در كانكس نيست، حتما آنجاست.

در آشپزخانه محل برگزاري دعاي ندبه او را يافتم به همراه دو مادر شهيد ديگر در حال بار گذاشتن آبگوشت براي ناهار امروز بودند،به قول خودش براي هر كسي كه روزيش است.

دوست نداشت مصاحبه كند، مي‌گفت دلم نمي‌خواهد عكسم برود روي اين سايت‌ها! وقتي متوجه شد كه از سايت جماران آمده ام گفت من عاشقانه امام (ه) را دوست داشتم . ايشان دلسوز خانواده شهدا بود. سيد حسن آقا را هم دوست دارم؛ او شبيه پسرمه؛ پسرم خيلي زيبا بود.

ناهار را مهمان او بوديم و بعد مادر از تنها پسرش گفت. اين كه عليرضا را از امام رضا(ع) خواسته و با واسطه ايشان، صاحب پسر شده است. گفت كه عليرضا عاشق شهادت بود و بچه كه بود به من مي‌گفت اي كاش مرا زودتر به دنيا آورده بودي تا مي‌توانستم به جبهه بروم. از عشق بي‌وصف عليرضا به جبهه و شهادت گفت و اين كه در دوران جنگ‌، به كمك پدرش كه نجار است براي شهدا تابوت مي‌ساخت.

مي‌گويد هر هفته پنج شنبه‌ها از طلوع تا غروب در اينجا و كنار عليرضا هستم، حتي مسافرت طولاني نمي‌‌‌روم كه بتوانم پنج‌شنبه ها خود را به بهشت زهرا برسانم. براي كاركنان و كارگرهاي اينجا صبحانه مي‌آورم، نان بربري كنجدي، خامه و عسل؛ ظهر‌ها هم برايشان ناهار درست مي‌كنم و تا غروب كه حاج آقا مي‌آيد دنبالم، اينجا هستم. يك سالي مي‌شود كه براي او كه در گرم‌ترين و سردترين پنج شنبه‌هاي سال اينجاست، كانكسي درست كرده‌اند.

اشتياق او به پنجشنبه‌هايي كه وقف عليرضا كرده است، همه هفته‌اش را تحت شعاع قرار داده است ، در انتظار رسيدن آخر هفته و موعد ديدار! مي‌گفت اگر مي‌خواهيد حال و هواي بهشت زهرا و آرامشي كه شهدا دارند را درك كنيد، صبح‌هاي زود به اينجا بيائيد. صبح‌ها اينجا مثل بهشت است و انگار كه شهدا زنده‌اند و با شما حرف مي‌زنند.

مي‌گويند خاك سرد است و سردي خاك داغ آدمي را سرد مي‌كند. اما پيرزن آنچنان با عشق از فرزند مي‌گفت كه انگار تا لحظاتي پيش كنارش بوده است. عجيب هم نيست عشق مادر به فرزند‌، خاك سرد را آنچنان جان مي‌بخشد كه مي‌شود شنواي ناگفته‌هاي دل مادر. مي‌گويد من اينجا با پسرم حرف مي‌زنم‌، دردل مي‌كنم‌، حتي با او شوخي مي‌كنم‌، برايش از زندگي مي‌گويم و درد دل‌هايم و عليرضا هم گوش مي‌كند، گاهي اوقات هم به خوابم مي‌آيد.

يكبار در همين درد دل‌ها به عليرضا گفتم اي‌كاش لااقل بچه‌اي داشتي كه به جاي تو او را در آغوش مي‌گرفتم، همان شب خوابش را ديدم كه در بهشت زهرا هياتي بر پا داشته است و آب و جارو مي‌كند، زيلو پهن كرده بود و كودكي را كه مشغول بازي است به من سپرد وگفت مواظبش باش، اين بچه من است.

مي‌گفت عليرضاي يكي يه دونه من خيلي كم توقع بود، تا بيست و پنج سالگي كه شهيد شد، فقط يك دوچرخه داشت كه با آن همه جا مي‌رفت، آن را هم گذاشته‌ام در موزه شهداي بهشت زهرا كه جوان‌ها آن را ببينند. عليرضا كم حقوق مي‌گرفت اما همان حقوق كم را هم صرف امور خير مي‌كرد. اكنون هم من حقوق او را در راهي كه او مي‌خواست‌، صرف مي‌كنم. مي‌گويد پدر عليرضا نجار است و شبها با سوزن خرده‌هاي چوب را از دستش در مي‌آورديم، الان كمرش ديگر راست نمي‌شود، نان حلالي كه او بر سر سفره آورده و شير حلالي كه من به عليرضا داده‌ام، از او يك چنين انساني ساخت.

عليرضا در جريان تفحص شهيد شد، به دنبال نشاني از شهدا مي‌گشت كه خود نيز به آنان پيوست. مادر مي‌گويد يكبار از او پرسيدم چه مي‌شود كه شهيدي را پيدا مي‌كنيد؟ مي‌گفت روزه مي‌گيريم، نماز شب و زيارت عاشورا مي‌خوانيم و متوسل مي شويم تا بتوانيم شهيدي را بيابيم. مي‌گويد عليرضا از شهدايي كه در جريان تفحص پيدا مي‌كردند، برايم تعريف نمي‌كرد، مي‌گفت اگر برايت بگويم ديگر نمي‌گذاري بروم.

اكنون هم هر بار كه شهيدي را مي‌آورند، مادر براي تشييع مي‌رود، مي‌گويد از تابوت اين شهدا بوي عليرضا را حس مي‌كنم. عليرضا در محلي كه اكنون مزار اوست چهل شب‌، نماز خواند و دوست داشت اگر شهيد شود، مزارش در كنار شهداي گمنام باشد.

مادر از آن شب پاييزي گفت كه براي لحظه‌اي به حياط خانه رفت و ناگهان حس كرد كه نوري از آسمان جلو پايش بر زمين افتاد و خاموش شد و فردايي كه خبر شهادت عليرضا را ‌آوردند.

«در مراسم عليرضا اصلا گريه نكردم». گفت خداوند به مادران شهدا صبري مي‌دهد كه غم از دست دادن فرزند را برايشان شيرين مي‌كند، مادران شهدا هميشه در انتظارند كه روزي به فرزندشان بپيوندند. و چه شيرين بود اين انتظار براي او!پرسيدم با اين عشقي كه به او داشتي، چرا اجازه دادي به گردان تفحص برود؟ گفت عشق او به شهادت از عشق من به او بيشتر بود؛ نمي‌توانستم مانعش شوم. گفت كه رضايت عليرضا به ازدواج هم به دليل عشقش به شهادت بود براي كامل شدن دينش، درست دو ماه پيش از شهادت و با واسطه يكي از دوستان، عقد كرد و بعدها شنيدم كه به همسرش گفته بود كه من مي‌دانم قبل از ازدواج‌مان شهيد خواهم شد و همين‌طور هم شد.

شهيد عليرضا شهبازي در 26 آذر 1380‌

هنگام جستجو پيكر شهدا در منطقه فكه در باغ شهادت را يافت و به جمع ياران گمنام خود پيوست.

روحش شاد و راهش پاينده باد.



چهارشنبه 4 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن