تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820208826
چه مجرديد چه متاهل، حتما بخوانيد!
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: چه مجرديد چه متاهل، حتما بخوانيد!
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب میدیدم.
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب میدیدم.یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او میگفتم که در ذهنم چه میگذرد. من طلاق میخواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمیرسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه میکرد. میدانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگیاش آمده است. اما واقعاً نمیتوانستم جواب قانعکنندهای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش میسوخت.با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود میتواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانهام را بردارد. نگاهی به برگهها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبهای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمیتوانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفتهها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکمتر و واضحتر شده بود.روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی مینویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمیخواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمیخواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر میکردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابلتحملتر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم. درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقهام حرف زدم. بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقهای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازهکاری داشتیم. پسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.در روز دوم هر دوی ما برخورد راحتتری داشتیم. به سینه من تکیه داد. میتوانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکردهام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروکهای ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کردهام.در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقهام نگفتم. هر چه روزها جلوتر میرفتند، بغل کردن او برایم راحتتر میشد. این تمرین روزانه قویترم کرده بود!یک روز داشت انتخاب میکرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباسهایم گشاد شدهاند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود که میتوانستم اینقدر راحتتر بلندش کنم.یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصههاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون میترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.اما وزن سبکتر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی میتوانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود. محکم بغلش کردن و گفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد. سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. میترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پلهها بالا رفتم. معشوقهام که منشیام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمیخواهم طلاق بگیرم.او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش را روی پیشانیام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمیخواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خستهکننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا میفهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روی او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقهام احساس میکرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پلهها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گلفروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت میکنم و از اتاق بیروم میآورمت.شب که به خانه رسیدم، با گلها دستهایم و لبخندی روی لبهایم پلهها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است! او ماهها بود که با سرطان میجنگید و من اینقدر مشغول معشوقهام بودم که این را نفهمیده بودم. او میدانست که خیلی زود خواهد مرد و میخواست من را از واکنشهای منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، داراییها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم میآورد اما خودشان خوشبختی نمیآورند.سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمیآید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید. با به اشتراک گذاشتن این داستان شاید بتوانید زندگی زناشویی خیلیها را نجات دهید!مردمان
شنبه 30 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]
صفحات پیشنهادی
اشتاينماير احتمالا بار ديگر وزير امور خارجه آلمان مي شود
اشتاينماير احتمالا بار ديگر وزير امور خارجه آلمان مي شود تهران واحد مركزي خبر سياسي 1392 09 23 پايگاه اينترنتي روزنامه آلماني بيلد روز جمعه نوشت فرانك والتر اشتاينماير رئيس فراكسيون پارلماني سوسيال دموكراتها در پارلمان آلمان احتمالا بار ديگر وزير امور خارجه آلمان خواهد شد بهمعاون وزير صنعت در پاسخ به ايلنا: احتمال تغيير قيمت نان در ابتداي سال آينده
معاون وزير صنعت در پاسخ به ايلنا احتمال تغيير قيمت نان در ابتداي سال آينده ميزان گندم مصرفي در كل كشور 11 ميليون تن است كه اگر جهاد كشاورزي 14 ميليون تن گندم را به دولت تحويل دهد ما ديگر نيازي به واردات نداريم معاون وزير صنعت در پاسخ به ايلنا احتمال تغيير قيمت نان در ابتداي ساظريف با رئيس جمهور و وزير خارجه پاكستان ديدار مي كند/ احتمال ديدار با داوود اوغلو
ظريف با رئيس جمهور و وزير خارجه پاكستان ديدار مي كند احتمال ديدار با داوود اوغلو وزير امور خارجه كشورمان در سفر يك روزه خود به اسلام آباد با رئيس جمهور و وزير امور خارجه پاكستان ديدار خواهد كرد به گزارش خبرنگار مهر محمد جواد ظريف وزير امور خارجه كشورمان فردا براي شركت در شانيك ايراني نامزد احتمالي نوبل اقتصاد
يك ايراني نامزد احتمالي نوبل اقتصاد آكادمي نوبل سوئد از پانزدهم مهرماه نام كساني را كه در چند دهه گذشته بالاترين دستاوردهاي علمي را رشته هاي فيزيك شيمي فيزيولوژي و پزشكي اقتصاد ادبيات و صلح داشتهاند به عنوان برندگان امسال اعلام خواهد كرد به گزارش ايسنا موسسه تامسون رويترز ابختياريزاده در گفتوگو با فارس:اميدوارانه به مصاف استقلال ميرويم / صبا حتما از شرايط سخت خارج ميشود
بختياريزاده در گفتوگو با فارس اميدوارانه به مصاف استقلال ميرويم صبا حتما از شرايط سخت خارج ميشود مربي تيم فوتبال صباي قم گفت به هيچ عنوان مردم هواداران و مسئولان نبايد از آينده خوب صبا ناميد شوند زيرا صبا حتما از شرايط سخت خارج خواهد شد ناصر بختياري زاده امروز در گفتوگاحتمال حضور ظريف در كميسيون امنيت براي بررسي تحولات پيرامون توافق ژنو
احتمال حضور ظريف در كميسيون امنيت براي بررسي تحولات پيرامون توافق ژنو نائب رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس گفت كه در صورت حضور وزير امور خارجه در ايران هفته آينده ظريف در اين كميسيون جهت بررسي آخرين تحولات پيرامون توافق ژنو حضور پيدا ميكند منصور حقيقتپور در گفت و گوتشديد تدابير امنيتي در شهر صيدا/ احتمال خروج ديپلماتهاي سعودي از بيروت
تشديد تدابير امنيتي در شهر صيدا احتمال خروج ديپلماتهاي سعودي از بيروت منابع امنيتي در لبنان اعلام كردند در پي درگيريهاي شب گذشته در صيدا تدابير امنيتي در اين شهر كه طي روزهاي اخير ناآرام بوده تشديد شده است به گزارش خبرگزاري مهر به نقل از راديو صوت لبنان نيروهاي ارتش لبنان ااحتمال حضور هيدنيك در تيم تاتنهام چقدر است؟
احتمال حضور هيدنيك در تيم تاتنهام چقدر است مدير اجرايي برنامههاي گاس هيدنيك سرمربي اسبق تيم چلسي احتمال حضور اين مربي را در تيم فوتبال تاتنهام تقريباً غيرممكن ميداند به گزارش خبرنگار ورزشي باشگاه خبرنگاران وبه نقل از پايگاه خبري كالچو نيوز در پي اخراج ويلاش بواش از تيم تاتنرئيس كميسيون برنامهوبودجه خبر داد: احتمال حذف 10 درصد يارانه بگيرها
رئيس كميسيون برنامهوبودجه خبر داد احتمال حذف 10 درصد يارانه بگيرها رئيس كميسيون برنامه و بودجه مجلس از رشد موجودي خزانه در تير و مرداد خالي نبودن خزانه وارد شدن 20ميليارد دلار درآمد نفت به كشور طي امسال قول شفاهي دولت براي حذف يارانه يك دهك و منتفي بودن شناسايي درآمد مردم ازصميمي در گفتوگو با فارس:احتمال قهرماني ايران در مسابقات پرتاب ديسك آسيا بالاست
صميمي در گفتوگو با فارس احتمال قهرماني ايران در مسابقات پرتاب ديسك آسيا بالاست مربي تيم ملي دو و ميداني گفت مليپوشان پرتاب ديسك حاضر در اردوي قشم از پتانسيل بالايي براي كسب مقام در مسابقات آسيايي پيش رو برخوردار هستند عباس صميمي مربي تيم ملي دو و ميداني امروز در گفتوگو با خبحبيبي به فارس خبر داداحتمال افزوده شدن موضوع «فلسطين» به جايزه كتاب سال جمهورياسلامي
حبيبي به فارس خبر داداحتمال افزوده شدن موضوع فلسطين به جايزه كتاب سال جمهورياسلامي دبير علمي جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران به احتمال افزوده شدن موضوع فلسطين به جايزه كتاب سال اشاره و گفت بحثهايي براي بخش ويژه براي دورههاي آتي مطرح است اگر بتوانيم قصد داريم موضوع فلساحتمال سفريك سناتور آمريكايي به ايران
احتمال سفريك سناتور آمريكايي به ايران خبرگزاري آسوشيتدپرس گزارش داد كه بيل نلسون سناتور عضو كميته نيروهاي مسلح به منظور كمك به پيدا شدن سرنخي درباره رابرت لوينسون پيمانكار سيا احتمالا به ايران سفر كند فارس خبرگزاري آسوشيتدپرس از طرح سفر بيل نلسون سناتور آمريكايي به ايران به منظآسوشيتدپرس گزارش داديك سناتور آمريكايي احتمالا به ايران سفر ميكند
آسوشيتدپرس گزارش داديك سناتور آمريكايي احتمالا به ايران سفر ميكند خبرگزاري آسوشيتدپرس گزارش داد كه بيل نلسون سناتور عضو كميته نيروهاي مسلح به منظور كمك به پيدا شدن سرنخي درباره رابرت لوينسون پيمانكار سيا احتمالا به ايران سفر كند به گزارش خبرگزاري فارس خبرگزاري آسوشيتدپرس از طر-
سرگرمی
پربازدیدترینها