واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: بيدارباش به جنبشدانشجويي
رحيم پور ازغدي
12. راهبردها و كاربردها در مواجهه با گفتمانِ ما نمي توانيم
ما بايد هم راهبردها و هم كاربردها را به درستي در شرايط جديد، در دانشگاه هاي كشور و در ارتباط با جهان اسلام و نيز مسائل داخلي بازخواني كنيم. راهبردها نيز بايد كاربردي شوند و برنامه عمل باشند. براي اين مقطع، شعارهاي درستي بايد انتخاب و مواضع درستي بايد اتّخاذ كرد. استدلال ها را دوباره بايد آب بندي و منظم و به صفّ كرد. ما دوباره با جريان مادّي و غرب زده اي مواجه هستيم كه توهّم كرده جهاني شدن و انفجار اطلاعات، دموكراسي را با تعريف غربي، ضروري و قهري مي كند و القاء مي كند كه هر ايده اي، فاشيستي است و هدف، تنها بايد برنامه و متدلوژي باشد و الّا محتواي آن از قبل، روشن است! آنان به روش كپي برداري از غرب در اقتصاد، فرهنگ، هنر، علوم انساني و فلسفه فرا مي خوانند. توده ها را عملاً ابزار اصلي فاشيسم يا پوپوليسم مي دانند زيرا معتقدند كه انسان با ايده تعريف نمي شود بلكه با شكم تعريف مي شود. آنان در حقيقت، تعريف حقوقي- اخلاقي از انسان ندارند، القاء مي كنند كسي كه زياد تبليغات مصرف گرا
مي بيند، زياد مي داند! و بنابراين زياد مي خواهد!
اينان، با شعار مرگ بر رمانتيسم و مرگ بر ايده آليسم و دفاع از واقعيت و واقع گرايي، دعوت به تسليم و تنبلي مي كنند، نظريه هايي كه اكنون پيچيده تر و در يكي دو سال آينده همچون اواخر دهه هفتاد و اوايل دهه هشتاد علني تر به ميدان خواهند آمد، نظرياتي كه بدون هيچ نقد و انتقادي ترجمه مي شود، نظرياتي كه به واقعيت، فرو مي كنند و تفسيرهايي كه تحميل مي شود، نه نظرياتي كه از واقعيات اين جامعه، به طور طبيعي سر برآورده و متولّد شوند. حال آنكه نظريه بايد متولد شود، نبايد ترجمه يا تحميل شود.
كساني مي خواهند دوباره انقلاب اسلامي را از مرحله ما چه مي انديشيم به مرحله آنها چه گفتند بازگردانند! دوباره مي خواهند آنها چه گفتند و غرب چه مي گويد را تبديل به الگو و دستورالعمل براي علم و اقتصاد و سياست و فرهنگ و حقوق و هنر كنند. ما در مرحله آنها چه گفتند نمانديم و وارد مرحله ما چه مي گوييم شده ايم اما كساني مي خواهند دوباره گفتمانِ ما نمي توانيم را به كشور برگردانند. به جاي توليد علم از ترجمه زدگي و اصالت ترجمه دفاع مي كنند.
13. عادي سازي، سياست زدايي و توهم توطئه!!
ترجمه، آري ولي اكتفا به ترجمه و اصالت ترجمه زدگي مانع توليد است. اينان مي خواهند با عادي سازي همه چيز، قدرت انقلاب را، قدرت ايدئولوژي انقلاب را تضعيف كنند و زير سئوال ببرند. برنامه آنان اين است كه وقتي فساد و وابستگي را عادي سازي كنند و وقتي از همه چيز، سياست زدايي كنند، بادِ ايدئولوژي انقلاب، خالي شود و متقابلاً بحران سازي است كه ايدئولوژي را تقويت مي كند. پس بايد همه چيز را سياست زدايي كرد و به مردم گفت هيچ خطري ما را تهديد
نمي كند و اينها همه، توهّم "توطئه" است و توطئه واقعي نه از خارج و نه در داخل وجود ندارد. وقتي افكار عمومي، ديگر احساس خطر نكرد و همه چيز سرد شد خودبه خود، شعارها و ارزش هاي انقلابي از متن به حاشيه مي رود!
دوستان توجه داشته باشند كه هم در سطح جهان، موجي از تفتيش عقايد مذهبي وسيع عليه اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي به راه افتاده و هم در داخل كشور، نوعي فضاي تفتيش عقايد و مجازات جنبش انقلابي مسلمان و حمله به ارزش هاي اسلامي و انقلابي دوباره فعال مي شود. كساني در تدارك دوره آزار و تفتيش و پرونده سازي براي نيروهاي مجاهد و انقلابي، لحظه شماري مي كنند. اما اسلام انقلابي مثل پاپ نيست كه منتظر پايان طبيعي! دنياي سكولار پس از پايان طبيعي دنياي كمونيسم بنشيند بلكه براي آن پايان و اين آغاز، اقدام مي كند.
اروپا كه امروز غيرمذهبي ترين و فاسد ترين نقطه جهان است، بعد از جنگ هاي دردناك متعصّبانه مذهبي سكولار شد و امروز كليسا همه جا هست، ولي جزء ميراث فرهنگي است. دين، نيرويي اساسي در زندگي اجتماعي و سياسي و اقتصادي غرب نيست و اينك
مي خواهند همان تجربه را در ايران بر سر انقلاب اسلامي بياورند و البته از زمان مشروطه، اين تلاش آغاز و پي گرفته شده است. بارها جلو آمدند و دوباره ضربه خوردند و عقب رفتند. امّا همينان بودند كه پس از مشروطه، تفسير نادرست از تاريخ تحولات را آغاز كردند. گفتند كه از صفويه تا قاجار، علماي ديني و انقلابي، مرجع بودند و پس از جنگ با روس كه به دعوت جهادي علماء به پا شد و به خاطر فقر سلاح و تكنولوژي و خيانت دولت، جنگ را باختيم و عهدنامه تركمانچاي بر ايران تحميل شد و در واقع، سلب حيثيت از حكومت بود، كوشيدند ماجرا را به سلب حيثيت از علماي انقلابي و مجاهد تفسير كنند. اينان بودند كه گفتند حائري و بروجردي، مراجع شيعه در دهه هاي پيش از انقلاب، آخرين علائم بقاي تفكر ديني در عرصه اجتماعي ايران اند و پس از آنان ديگر خبري از مذهب در عرصه عمومي نخواهد بود. اينان بودند كه پنداشتند وقتي سيل پديده هاي غربي و مدل هاي حكومتي مادي پس از انقلاب، سرازير شود و بيايد، عملاً طرفداران تفكّر ديني با مدل گيري از غرب، همه جا منفعلانه و با تسليم محض، عمل خواهند كرد و مدرنيزه شدن رسانه اي و حضور و فعاليت زنان در عرصه، همه در جهت انقلاب زدايي و سكولاريزه كردن جمهوري اسلامي عمل
مي كند. اما در عمل ديدند همه آنچه گمان مي كردند كه بازدارنده است، تبديل به موتور محرك قوّي تري براي انقلاب اسلامي شد. آنان ميان آنچه زاييده قدرت بود و آنچه زاينده قدرت شد، عملاً اشتباه كردند و دوباره اين اشتباه را تكرار مي كنند.
14. گذار ناقص، سكولاريسم نيم بند
چنين تحليل مي كنند كه چون در اواخر دهه هفتاد و اوايل دهه هشتاد، گذار از سنّت مذهبي و ديني به مدرنيته و ارزش هاي سكولار مادي در حكومت ايران، تحقّق نيافت و تحول واقعي دولت، اتفاق نيفتاد، عملاً انقلاب اسلامي، سكولاريزه و دموكراتيزه نشد و يك حركت نيم بند بود. براي انعقاد احزاب سكولار بايد ابتداء، انسان سكولار تربيت شود. انعقاد احزاب با انسان آزاد (با تعريف مادّي، نه ديني و انقلابي) ممكن
مي شود پس اگر تربيت سكولار در دانشگاه يا حوزه افكار عمومي و رسانه ها، گفتمان حاكم شود آن وقت، چه در حكومت باشند و چه نباشند عملاً به دنبال منافع شخصي (نه منافع ملي و نه شعارهاي انقلابي) خواهند افتاد. اگر پرچم مدرنيته را در كشور بالا بردند در واقع نه به دنبال حزب مدني يا منافع ملي، بلكه به دنبال منافع شخصي و باندي خود از طريق ارزش ستيزي و انقلاب زدايي بودند.
در اروپا و غرب، غالب احزاب، ادامه قشربندي قرن 19 در بدنه جامعه و قديمي و سخنگوي طبقات بودند. آنجا صحبت از رقابت حقوقي ميان اقشار مختلف با مباني خاصّي مطرح اما در عمل رقابت احزاب به تشكيل كاست هاي قدرت و ثروت و رسانه منتهي شد. اهداف درازمدت و منافع برنامه ريزي شده، طبيعي است كه با شكست هاي مقطعي از ميدان به در نمي روند و مي بينيد كه گاه احزابي در اين كشورها تا صد سال عمر دارند.
اينجا نيز صريحاً گفتند كه مردم ايران، شعور و لياقت مردم سالاري خالص را ندارند و در مرحله ماقبل دموكراسي به سر مي برند و براي آنان يك آزادي شبه مدني كافي است! زيرا فقط زندگي مي خواهند! سپس
جريان هاي انقلاب اسلامي را به انقلابي و سنّت گرا و مصلحت گرا تقسيم كردند. نيروهاي بنيادگرا صخره هاي مقاومت در برابر رفرميسم و اصلاح طلبي، تفسير شدند و اصلاح طلبي نيز به مفهوم سكولاريزاسيون در نهادهاي جمهوري اسلامي تعريف شد. عليه ايدئولوژي، شعار دادند حال آنكه غالباً طرح هاي پيش انديشيده گروه هاي ايدئولوژيك صدوپنجاه سال گذشته غرب را عيناً در اينجا كپي برداري كردند. اما انقلاب اسلامي، ريشه دار و مرحله نهايي يك تحول دراز فكري بود.
نبايد اجازه دهيم كه ساختار سياسي و اقتصادي كشور از نياز زمانه و مردم و از مطالبات اسلامي و انقلابي و از حقوق اجتماعي عقب بماند و دولت ها يكي پس از ديگري بيايند و قدرت و جرأت يا نيّت اصلاح راستين ساختارهاي اقتصادي و مديريتي و سياسي و حقوقي را نداشته يا آنها را مسئله فرعي بدانند و آن گاه راه حل را در
اسلام زدايي ديده و بگويند هنوز پيش زمينه هاي فكري ضرورت اين تحوّل مادّي در بخشي مهم از نيروهاي موجود در حاكميت، به وجود نيامده و بايد به وجود آيد.
دوشنبه 2 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]