تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عقل راهنمايى مى  كند و نجات مى  دهد و نادانى گمراه مى  كند و نابود مى  گرداند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803662842




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تنها آرزوی رفتگر یک میلیارد تومانی چیست؟


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
تنها آرزوی رفتگر یک میلیارد تومانی چیست؟
دهقان فداکار که روی صفحه تلویزیون ظاهر شد، حکم کسی را داشت که از تخیلات سردرآورده. درست مثل پهلوانی که از شاهنامه بیرون آمده. حضور جسمانی‌اش غریب بود. الگوی فداکاری کودکی ما، در هیبت پیرمرد، جلو دوربین چهارزانو نشسته بود و از کم‌توجهی‌ها گلایه داشت. به گزارش نامه نیوز به نقل از شرق: نزدیک به 50سال ریزعلی خواجوی بزرگ‌ترین قهرمان کتاب‌های درسی دبستانی‌ها بود. اما جهان به‌سرعت تغییر می‌کرد و این دامن قهرمان‌ها را هم گرفت. گروهی از دور خارج و گروه دیگری وارد گود شدند.

حتما خیلی‌ها یادشان هست که اردیبهشت سال گذشته، رفتگر بجنوردی کیف پولی یک‌میلیاردتومانی پیدا کرد و به صاحبش رساند؛ رقم اغواکننده‌ای که شوق ثروتمند‌شدن را در وجود همه آدم‌ها تحریک می‌کند. او جهانی شد؛ در همان روزها رادیو بین‌المللی چین در مقدمه مصاحبه‌ای او را نماد درستکاری و امانتداری ایرانیان خواند. حتی او را سوار لیموزین اجاره‌ای کرایلر هم کردند.





حالا احمد ربانی، نارنجی‌پوش امانتدار، قهرمان کتاب‌های درسی شده است و ماجرایش نقلِ دبستانی‌ها. خودش تازگی‌ها خبردار شده. معلم پایه ششم دبستان یکی از مدرسه‌های بجنورد با خبرش کرد. می‌گوید: «چه بگویم والله؟». صدایش گلایه‌آمیز است. «چه بگویم والله؟». با لهجه شمال خراسان حرف می‌زند و جوری «چه بگویم والله» می‌گوید که انگار از اینکه ماجرایش توی کتاب‌هاست، چندان خوشش نیامده یا لااقل انتظار داشته قبل از بقیه خودش خبردار می‌شده. اما وقتی یادش می‌آید که دخترش هفت‌سال دارد و پنج‌سال دیگر، ماجرای کار نیک پدر را در حضور دیگر بچه‌های کلاس در کتاب درسی خواهد خواند، به خودش افتخار می‌کند و می‌گوید: «خیلی خوشحالم.» شاید همانقدر خوشحال که دهقان فداکار از حذف داستانش از کتاب‌های درسی دل‌چرکین.

در بخشی از کتاب «کار، تفکر و پژوهش» که از کتب درسی جدید بچه‌های ششم دبستان است، فصلی به نارنجی‌پوش امانتدار تعلق گرفته. معلم سر کلاس برای بچه‌ها می‌خواند: «رفتگر بجنوردی کیف 10میلیاردریالی را به صاحبش بازگرداند. احمد ربانی، رفتگر شهرداری بجنورد، کیف مفقودی به ارزش ده‌میلیاردریال را که محتوای طلا، اسناد مالکیت، چک و کارت‌های اعتباری بود به صاحبش بازگرداند.» خبر بی‌هیچ حاشیه‌ای برای دانش‌آموزان نقل می‌شود و حتی تاریخ دقیق رخداد هم از سوی معلم گفته می‌شود.

حال دانش‌آموزان بعد از طرح خبر با قراردادن خود در دو موقعیت متفاوت، درباره احساسات و تصمیمات خود و دلایل آن با دیگران گفت‌وگو می‌کنند. در خلال این گفت‌وگو است که دانش‌آموزان افکار و ایده‌ها و استدلال‌هایشان را بیان و تقویت می‌کنند.» این بخشی از اهدافی است که معلم باید در جریان این خبر آن را دنبال کند. دانش‌آموزان باید احساس خود را به‌عنوان کسی که کیفش را گم کرده و همینطور جای رفتگر پیدا‌کننده کیف قرار دهند و در این خصوص تصمیماتی اتخاذ کنند.

سر کلاس درس مدرسه‌ای پسرانه در غرب تهران، عده‌ای دایما به اغواهایشان جان می‌دهند. یکی می‌گوید: «با این یک میلیارد، یک لامبورگینی می‌خرم.» آن یکی در آرزوی یک سینمای هفت‌بعدی خانگی است... آن دیگری یک اتاق چیپس می‌خواهد. کسی دیگر می‌خواهد بسازد و بفروشد... به پولی که روزی در زباله‌های جایی در 700کیلومتری شهر خودشان پیدا شده، جان می‌دهند و آن را به وسایل و امکانات خارق‌العاده تبدیل می‌کنند. اما در پایان، همگی‌شان با حزن یک مالباخته کیف را دودستی تقدیم صاحبش می‌کنند. شاید توی کلاس درس چاره‌ای جز این نباشد.

آدم‌ها عوض می‌شوند. حالا اگر احمد ربانی خودش را جای خودش بگذارد، چه خواهد کرد؟ او می‌گوید: «من یه بنده خدام. روزی‌ام را از خدا می‌خواهم. صدبار دیگر هم این کیف پول را پیدا کنم، به صاحبش پس می‌دهم.» جوابش هرچه که بود، چه شعار و چه کلیشه، عملش کاری بود که از عهده هرکس بر نمی‌آمد. همین است که این رفتگر سابق و نگهبان فعلی را از خیلی از آدم‌های دیگر متمایز می‌کند. می‌گوید: «کاری ندارم کسی که پولی را گم می‌کند، آن را از چه راهی به دست آورده... این مال اوست. من خودم که چیزی را گم می‌کنم، نگران می‌شوم چراکه با زحمت به دستش می‌آورم. حالا اگر آدم خوبی آن را پیدا کند، پس می‌دهد و اگر نه...» و حرفش را می‌خورد و می‌گوید: «آدمی‌ست دیگه... نمی‌شه گفت اونی هم که برمی‌داره آدم بدیه...». حکم نمی‌دهد. با همه سادگی‌اش مختصات دنیای جدید را خوب می‌فهمد.

بازگشت کیف پول همان قدر که صاحبش را دوباره زنده کرد، برای احمد ربانی هم نقطه آغازی بود تا محکوم به نادیدن، نشود. رفتگر معروف، حالا لباس نگهبانی به تن دارد و در پارک جنگلی «دو برار» بجنورد در قالب مامور حراست کار می‌کند. 40سال دارد و تا دوره راهنمایی بیشتر درس نخوانده. از آن دوران، دهقان فداکار یادش هست و چوپان دروغگو؛ خیر و شرهای کتاب‌های درسی. و البته قرآن و دینی، که از لحنش پیداست بهتر در خاطرش مانده‌اند. از کودکی کار کرده و کار... از نقاشی ساختمان گرفته تا کارگری و هزار جور دیگر... خانه‌اش در روستای «ینگه قلعه» در اطراف بجنورد است. پدرش کشاورز بوده و در یک خانواده هشت‌نفری بزرگ شده است. دو دختر دارد. یکی چهارساله و دیگری هفت‌ساله. امیدوار است که لااقل اوضاع آنها در آینده از وضعیت خودش بهتر شود.

می‌گوید: «در سال 86 مدتی در فضای سبز، بخش عمرانی و بعد خدمات شهری مشغول به کار شدم و سابقه بیمه‌ام، به همین شش، هفت سال برمی‌گردد. البته پیش از این هم در فضای سبز کار می‌کردم، اما قراردادی با ما بسته نمی‌شد.»

بعد از ماجرای پیدا کردن کیف یک‌میلیاردی و بازگرداندن آن به صاحبش، ربانی مورد توجه خیلی از رسانه‌ها قرار گرفت. تهرانی‌ها حتی بیشتر از همشهری‌هایش برای چنین حرکتی احترام قایل شدند؛ احمد مسجد جامعی، عضو شورای شهر همان موقع پیشنهاد داده بود که باید این کار در کتاب‌های درسی بچه‌ها وارد شود.

بعد از اردیبهشت 91، چند باری به تهران دعوت شد و میهمان اعضای شورای شهر و شهرداری تهران بود. خاطره خوبی هم از داریوش مهرجویی، کارگردان فیلم سینمایی نارنجی‌پوش دارد. گرچه این نارنجی‌پوش شریف، خودش هنوز فیلم نارنجی‌پوش را ندیده است.

این شهرت، سبب شد تا ربانی لباس نارنجی‌اش را در بیاورد و مدتی در آبدارخانه شهرداری فعالیت کند. اما تب‌وتاب اخبار که فروکش می‌کند، ربانی دوباره برمی‌گردد سر پست اولش که رفتگری بود. می‌گوید: «نمی‌دانم چرا دوباره مرا به بخش خدمات شهری منتقل کردند. اما به اصرار اطرافیان، دوباره درخواست کردم تا به اداره بروم. تا اینکه از سوی حراست در پارک «دو برار» به صورت شیفتی نگهبانی می‌دهم.»

می‌گوید: «از شغلم راضیم. من هیچی نمی‌خواستم؛ هیچی. فقط می‌خواستم که استخدام رسمی شهرداری شوم؛ تا هر سال نگران تمدید قراردادها نباشیم؛ که گفتند نمی‌شود.» ربانی یک آرزوی دیگر هم دارد و آن، این است که بتواند به مکه برود. می‌گوید: «قول مکه هم به ما داده بودند که هرچه حج و زیارت رفت‌وآمد کردم، گفتند که سهمیه‌ای در این مورد وجود ندارد. البته یک‌بار با خانواده به کربلا مشرف شدم، آن هم از لطف یکی از همشهری‌هایم در شورایاری تهران این امکان فراهم شد.»





1392/10/1





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن