واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
من روزنامه نگار نیستم، من مدل هستم!
حالا میتوانیم فردا در روزنامههایمان تیتر بزنیم: من روزنامهنگار نیستم، من مدل هستم!
به گزارش جام نیوز؛ بعد از حمله فیسبوکی به "فرناندا"، این روزها او برای خودش کلی معروف شده است و فرت و فرت این طرف و آن طرف می رود مصاحبه میکند! فرناندا در گفتگو با فرانس24 (که عمرا قبل از این حمله فیسبوکی و معروف شدنش در خواب شب هم نمیدید که با آن گفتگو کند!) حرفهایی زد که "ستون طنز عصرایران" برای آنکه بقیه فکر نکنند کارشناسانش لال هستند، اقدام به پاسخگویی به آن کرد! خانم فراندا! شما گفتید: "هر فردی محصول فرهنگی است که در آن زندگی میکند. "باور کنید بعد از شنیدن این جملات اشک از چشمانم جاری شد! خودت را محصول فرهنگ منحط کشورت میدانی! آری! تو یک قربانی هستی! حتما از همان بچگی در منزل ماهواره داشتی و هر روز سریالهای فارسی 1 را تماشا میکردی! حتما پدرت هم به وضعیتت توجهی نداشته و اجازه داده از ویچت استفاده کنی و از نوجوانی هر کار دلت میخواستی میکردی و به این خاطر به این روز افتادهای! فراندای عزیز! در بخش دیگری از صحبتهایت گفتهای: "من فارغالتحصیل رشته روزنامه نگاری هستم و 15 سال است که در رسانهها مشغول به کارم!"باور کن ما سالهاست میخواهیم به همه ثابت کنیم این روزنامهنگارها (غیر از خودمان!) هیچ کدام به اخلاقیات پایبند نیستند؛ اما کسی حرف ما را گوش نمیکرد! حالا میتوانیم فردا در روزنامههایمان تیتر بزنیم: "من روزنامهنگار نیستم، من مدل هستم!" و بعد شما را به عنوان یک روزنامهنگار مثال بزنیم و بکوبانیمت توی سر باقی روزنامهنگارها! فراندا! گفتهای: "من بسیار خوشحال بودم برنامه در سرتاسر جهان به نمایش در آمد و کار من بیشتر دیده شد." ... ببخشید! من برم مترجم رو پیدا کنم، ببینم درست ترجمه کرده! یعنی توی جمله فوق کلمه "کار" صحیح هست؟! شاید ایشون چیز دیگهای گفتن!
خانم لیما! گفتهای که: "این برنامه به نوعی به رسمیت شناختن تواناییهای من بعد از سالها تلاش در این زمینه بود."خب! شما که تواناییهایت بر همگان مشهود است! واقعا نمیدانم آن طرف دنیا چه خبر است که شما برای اثباتش باید سالها تلاش کنی!" به قول شاعر: "چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است!" ... راستی! تازه متوجه شدم منظور شاعر در این بیت از "چیزی" چیست! لیما خانم! گفتهای که: "زمانی که از من خواسته شد تا مجری برنامه باشم، همچنین از من خواسته شد تا لباسی طلایی رنگ بپوشم که تا زانوی من بود، لباسی که به نوعی مناسب آب و هوای "باهیا" هم بود." این دیگر اوج سفسطه شما را میرساند! بچه که گیر نیاوردهای! توجیه الکی چرا میکنی؟! ... همان که گفته بودی به خاطر فرهنگ آنجا اینطوری شدی و محصول آن فرهنگی، توجیه خوبی بود! چرا خرابش میکنی؟! ... یعنی دوتا کولر یا پنکه نبود؟! حتما باید اونطوری لباس میپوشیدی؟! ... در مراسمهای بعدی اگه واقعا مشکلت آب و هواست بگو خودم شخصا میام بادت میزنم تا گرمت نباشد! ببینم باز هم بهانهای داری؟!
۱۳۹۲/۹/۲۸ - ۰۶:۳۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]