تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804279318
نامهرباني‌هاي يلدايي
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: نامهرباني‌هاي يلدايي
يلداي دوست داشتني باز از راه رسيده است تا به بهانه بلندي‌اش كاسه‌هاي خالي اعضاي خانواده را از محبت و لبخند و قصه در كنار ياقوت‌هاي انار، آجيل شور، شيريني و تفال به حافظ پر كند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، منطقه كوير، مهتاب امشب وظيفه مهمي دارد، وظيفه روشن نگاه داشتن مشعل بلندترين شب سال و سپردن اين ماموريت نورافشاني به دست طلايي خورشيد اولين صبح زمستاني.
به آسمان پرستاره كوير چشم دوخته‌ام، شهابي از كهكشان خاطره‌هايم گذشت، به ياد آوردم پيرزن تنهايي را كه چند روز پيش برايم درد دل مي‌كرد، حرف‌هايش بوي دلتنگي مي‌داد و از يلداي عمرش مي‌گفت، از شب‌هايي كه هر لحظه‌اش براي او هزار بار بلندتر و تاريك‌تر و سخت‌تر از يلدا ست، از جدايي‌ها برايم مي‌گفت و فرزندانش كه ديگر او را به خاطر ندارند.
از انارهايي مي‌گفت كه هر سال در چنين شبي مي‌خريد، با صداي بغض آلود مي‌گفت: با دست‌هاي چروكيده و لرزانم، انارها را پرك مي‌كنم، به تعداد فرزندان، نوه‌ها، عروس‌ها و دامادهايم كاسه مي‌آورم، انارها را در ظرف مي‌كشم و ظرف‌ها را توي سيني مخصوص شب چله مي‌چينم ، اما سال‌هاست كه يلدا، باز هم خودم را تك و تنها مي‌بينم، آرام خودم را در آغوش مي‌گيرم و خودم به تنهايي دست نوازشي بر سرم مي‌كشم...
فقط جاذبه عشق و اميد بود كه او را روي زمين نگه داشته بود، مي‌گفت: خدا هيچ مسلموني رو بي‌كس و كار نكنه، بي‌كسي آدم رو داغون مي‌كنه...، اما به اين اميد يلداي امسال را جشن مي‌گيرم كه شايد فرزندانم يلداي امسال، بيايند...
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...
خداوندا نگذار كه ميان ما و كساني كه دوستمان دارند و كساني كه ما بايد آنها را دوست بداريم، فاصله‌اي دور‌تر از يلدا بيفتد.
شب است و گيتي غرق در سياهي پايدار، ولي باور به نور و روشنايي است كه شام تيره ما را از تاريكي مي‌رهاند و از دل شب‌هاي يلدا ، جشن مهر و روشنايي برايمان به ارمغان مي‌آورد، نور را در پاكت‌هاي معطر مي‌گذارد و پُست مي‌كند به آدرس قلب‌هايي كه در آنها چراغي نمي‌سوزد.
شب يلدايتان پرستاره .
يادداشت از: فرزانه لشكري، خبرنگار ايسنا، منطقه كوير
انتهاي پيام
شنبه 30 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]
-
گوناگون
پربازدیدترینها