محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832467371
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران نويسنده: فؤاد ابراهيم مترجم: محمد باغستاى در مقاله پيشين (فصل اول از كتاب) به پاره اى از چالشهايى كه شيعيان در آغاز غيبت كبرى بدان دچار آمدند اشاره كرديم و اين كه چگونه بنيادهاى فكرى شيعه در پيوند با قدرت سياسى حاكم شكل گرفت. در اين دوره فقيهان شيعى تجربه كردند, تا چگونه ميان نصوص شيعى و واقعيتها و بوده و هست زمانه هماهنگى پديد آرند. از اين زاويه, موضوع پيوند و پيوستگى با قدرت سياسى حاكم نمونه اى از كاركرد فقيهان شيعى است كه چگونه مسأله سياسى را با نگاه دينى توانستند حل كنند. با ژرف كاوى در ديدگاههاى اين فقيهان مى توان نماى كلّى از دولت را در عصر غيبت دريافت.نزديك بود تا دولت شيعى آل بويه, اثرها و ردپاهاى ژرف تر و ماندگارترى بر انديشه شيعه امامى برجاى گذارد كه شورشهاى سياسى مذهبى اين سده در برابر چيرگى و دامن گسترى آل بويه سدّى بزرگ پديد آوردند.سلجوقيان (447هـ. تا 590 هـ.) با پذيرفتن مذهب فقهى شافعى به رهبرى طغرل بيگ در سال 447 هجرى بغداد را فتح و به گونه رسمى مخالفت خود را با مذهب شيعه اعلام كردند.در پايان نيمه نخست سده پنجم هجرى, عميدالملك كندرى, از وزيران سلجوقى, كارهاى ضد شيعى فراوانى انجام داد و فرمان لعن آنان را در مسجدها صادر كرد.1اين دگرديسى سياسى: فروپاشى دولت آل بويه, بر انديشه فقهى شيعى بازتاب ژرفى داشت. راه و انديشه هاى نوين فقهى سيد مرتضى و مفيد و طوسى دنبال نشد و گوشه گيرى سياسى و اجتماعى اثر خود را بر فقه و آراء فقيهان نيز بر جاى گذاشت.حتى فقيه نامدارى چون شيخ طوسى ديدگاههايى را در نجف ارائه كرد كه در بغداد آنها را قبول نداشت و بيش تر وقت خود را بر حفظ انديشه ها و آراى شيعى صرف كرد و گاه گاهى نيز, به نقد ديدگاههاى پيشين خود در هنگام حضور در بغداد و حكمروايى آل بويه روى آورد, با اين عبارت:(بسيارى از اصحاب ما و اصحاب اصول, شيوه هاى فرقه هاى فاسد و گمراه را در پيش گرفته اند اگر چه كتابهاى آنها معتبر است.)2امرى كه خود پيش از اين, ابائى از آن نداشت. در چنين فضايى, دوباره ديدگاههاى منفى درباره قدرت سياسى رشد كرد و فقيه شيعى, حمزةبن عبدالعزيز سلاّر, (م:463هـ.) كه از شاگردان مفيد و نزديكان سيدمرتضى بود, به حرام بودن اقامه نماز جمعه پس از سقوط دولت آل بويه, فتوا داد و نخستين فقيهى شد كه نظريه حرام بودن اقامه نماز جمعه را در زمان غيبت, بنياد نهاد.3 شيعيان نيز, اقامه نماز جمعه را در مسجد براثا ترك گفتند.4بيش از يك سده, هر نوع انديشه نوين فقهى و فكرى در ميان شيعه راهى نداشت و بحثهاى مطرح شده در قالب تقليد از پيشينيان باقى ماند و بازار گفتاگوييهاى كلامى و فقهى ميان شيعه و سنى رواج يافت كه بر اثر آن, كشاكشهاى گوناگونى ميان دوسوى رخ داد و علماى بزرگى از هر دو سو كشته شدند و به خاك درافتادند.در چنين فضاى پر از تاب و سوز و تعصبى, دو گروه شيعه و سنّى به جمع آورى انديشه ها و آراى خود پى گيرانه همّت گماردند و بيش ترين كار علمى آنان نوشتن حاشيه و شرح بر انديشه هاى پيشينيان بود تا هرچه بيش تر بتوانند هويّت مستقلّ خود را به حريف نشان دهند.چنين فضايى اثر و درايش خود را بر روند دانش فقه و اجتهاد در ميان شيعه به روشنى گذاشت و كسانى جانشين مفيد و مرتضى و طوسى شدند كه در انديشه بسيار با آنان ناسان بودند.ابوعلى طوسى (م:515هـ.) پسر شيخ طوسى تنها راوى حديث بود و پسر او, ابونصر محمد (م:540هـ.) نيز محدّث بود, چنانكه شيخ طبرسى (م:588 هـ.) مسلكى اخبارى داشت و اين گروه كه جانشين مفيد, مرتضى و طوسى شده بودند, همه همّت خود را صرف جمع آورى روايات و بركشيدن جايگاه محورى آن كردند و اجتهاد و انديشه هاى عقلى را از آنها جدا ساختند.مى توان ادعا كرد: از هنگام وفات شيخ طوسى, جوّ سكون و ايستايى بر فقه شيعى حاكم گرديد و فقيه, وظيفه خود را در نقل حديث مى ديد و روحيه تقليد دوباره بر فقيهان اين دوره حاكم گشت. تعبّد به ديدگاه پيشينيان شيوه اى شد براى جماعت شيعى و تعاليم و آموزشهاى شيعى به كتابهاى چهارگانه: كافى, من لايحضره الفقيه, تهذيب و استبصار, ويژه شد و همانها كه مصدر و منبع مستقيم برگيرى احكام شرعى شد و حوزه نهايى را براى كاركرد فتوايى فقيه شيعى. زيرا اعتقاد اين گروه آن بود كه مردم, نيازى به گونه گونى روايتها و عمل براساس دلايل عقلى ندارند. اين دوره از فوت زمان شيخ طوسى آغاز و تا ظهور علاّمه حلّى ادامه يافت.5دگرگونى نوين فقهىسايه ديدگاههاى تقليدى بر انديشه شيعى در ايران و عراق و ديگر جايها و سرزمينها, تا دهه هاى پايانى سده ششم ادامه يافت, تا اين كه محمدبن منصور ادريس حلّى (م: 598هـ.) ظهور كرد و پرده تقليد را دريد و سكونى و سكوت و ايستايى را به دگرگونى و خيزش بدل ساخت. او با مخالفت با آراى شيخ طوسى, سيطره دراز مدت آنها را بر هم زد و در (السرائر) ديدگاههاى فقهى شيخ طوسى, را كه در (العُدّه) او آمده بود, به چالش گرفت. او, بر اين باور بود كه بيش از دو سده است كه شخصيت شيخ طوسى, جانشين دليلها و ملاكهاى علمى در ميان فقيهان شيعى شده است. وى در آغاز كتاب خود, به روشنى خود را پيرو دليل خواند, نه پيرو كسان: (من بر اساس دليل عمل مى كنم و بر اساس آن فتوا مى دهم و به نوشته ها و نظريه هاى دور از صواب نمى نگرم و تنها دلايل روشن را مى پذيرم.)6بى گمان, فضاى سياسى تازه در جهان اسلام, اثر و درايش روشنى بر شادابى و بالندگى عملى ابن ادريس داشته است. يعنى فروپاشى دولت سلجوقيان و استقلال خلافت عباسى در سال 590 هـ1193/م. بويژه كه خليفه الناصر لدين اللّه عباسى (575 ـ 622 هـ.) به دست خود فروپاشى دولت آل سلجوقيان را امضاء كرد و خود گرايش به تشيّع داشت, بدان اندازه كه ابن طقطقى درباره اش نوشت: (او ديدگاه اماميه را پذيرفته بود.) 7 نهضت ابن ادريس را نهضت برگشت اعتبار اخبار آحاد نهاده اند و اعتبار دوباره عقل, كه پس از شيخ طوسى به سرعت رو به افول رفته بود. آنچه براى ما روشن مى شود دفاع ابن ادريس از محور بودن و اعتبار عقل است جايى كه مصادر تشريع را در فقه شيعى 8 در چهار مصدر و منبع ويژه كرده است و مى گويد: (حق جز از چهار راه به دست نمى آيد. يا از راه كتاب خدا يا سنّت رسول و امامان, يا اجماع يا دليل عقل كه اگر سه منبع نخستين نبودند, در مسائل شرعى فقط بايد به دليل عقل كمك كرد….)9اين ديدگاه, خارج شدن فقه شيعى را از حصار تقليد هموار ساخت. در آغاز واژه هاى استفاده شده در فتاوا و احكام دگرگونى يافت و سپس مضمون و محتواى آنها. اين نشانه اى بود از تغيير زمانه.در اين دوره, حضور امام معصوم براى انجام بعضى از احكام (كه ويژه او شمرده مى شد) كم كم اهميت خود را به سبب درك مصلحت مبتنى بر بود و هست و واقعيتهاى زمانه از دست داد. محمدبن ادريس حلّى و يحيى بن سعيد حلّى (601 ـ 690هـ) پست قضاء را بسته بر وجود و حضور امام ندانستند, بلكه واجب بودن آن را بسته به پديدار شدن زمينه هاى آن اعلام كردند كه از نظر ابن ادريس عبارت بودند از: عقل, انديشه, دورانديشى, علم, سعه صدر, بصيرت و قدرت افتاء و عدالت و قدرت اداره منصب قضا.10 بر اساس ديدگاه يحيى بن سعيد, عبارت بودند از: عقل, بصيرت, كمال, علم, تقوا, شايستگى قضا.11ابن ادريس,بالاتر از اين پيشنهاد كرد و آن جانشينى فقيه از امام معصوم بود: (در ميان فقيهان شيعه, ناسانى ميان حدود شرعى و غير آن از احكام شرعى نيست. در اين كه حاكم نايب از سوى امام, مانند شخص ايشان مى تواند متولّى باشد; زيرا تمام دليلهايى كه ولايت امام را ثابت مى كند, ولايت او را ثابت مى كند.)12بازتاب نهضت فكرى ابن ادريس, افزون بر آنچه در حلب خود را نشان داد, در قالب نفى ديدگاههاى تقليدى در دو جهت تبلور يافت: نخست: شيوه سنتى ـ نقلى: ( كه البته بالضرورة اين شيوه اخبارى محض نيست) كه نماينده آن سيدعلى بن طاووس (م:664هـ) بود. او ديدگاه تجديدنظر طلبى فقهى را نمى پذيرفت و از فتوا دادن, سرباز زد.دوم: ديدگاه اجتهادى ـ عقلانى: كه بيش تر بزرگان مدرسه حلّه آن را پذيرفته بودند. اين ديدگاه, براساس فضاى سياسى تازه كه پس از سقوط بغداد در سال 656 هجرى پيدا شد, به وجود آمد و نيز نتيجه پيوند تازه ميان دانش كلام و فقه, پس از رسيدن خواجه نصيرالدين طوسى به فقيهان حلّه به فرمان هولاكوخان بود.ديدگاه نقلىچنانكه گفته آمد, اين ديدگاه در برابر ديدگاه اجتهادى ـ عقلى سر برآورد. البته خود ريشه در ديدگاههاى اصولى و نماينده آن سيدبن طاووس بود كه خويش را پيرو مكتب اصولى شيخ طوسى مى دانست و پسرش را به مطالعه كتابهاى طوسى فرا مى خواند و آنها را براى معرفت كافى مى دانست.13اما ابن طاووس كه ديگر فقيهان را فرو رفته در عقلانيت و اجتهاد مى ديد, شيوه اى ناسازگار با اين روش را برگزيد و تنها به نقل و اقتباس متن نصوص بسنده كرد و نگارشهاى او كه بيش از چهل مورد است, نشان دهنده گرايش شديد او به نقل است و بيش تر بر نگارش و جمع آورى روايات پيامبر(ص)و امامان به گونه موضوعى, همت گمارده است. شايد بتوان تفسير روشنى از سبب دورى گزيدن ابن طاووس از فتوا برخلاف فقيه بودن او به دست داد. وى خود در كتاب: غياث سلطان الورى لسكان الثرى, سبب كناره گيرى از فتوا را اختلاف در روايتها ميان اصحاب اماميه مى داند و اين كه مباد آيه شريفه زير او را دربر بگيرد: (ولو تقوّل علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثمّ لقطعنا منه الوتين فما منكم من احد عنه حاجزين.)او به سبب نقل گرايى, موضعى مخالف ابن ادريس در عمل به اخبار آحاد گرفت و آن را مجاز دانست.16اگر به نوشته هاى ابن طاووس بنگريم, آشكار مى شود كه او در سايه نقل مى انديشيد و گويا قدرت نوآورى و پديدآوردن انديشه جديد نداشت. محور نوشته هاى او را روايات پيامبر(ص) و امامان(ع) تشكيل مى دهد. او در برابر روايات و اخبار غيبى, تسليم بود بدون آن كه پژوهشى در ميزان راستى و درستى اين اخبار كرده باشد. بلكه حتى مى توان مدعى شد كه ابن طاووس براساس الهامهاى غيبى زندگى مى كرد, تا بتواند روايات را به گونه واقعى در بيرون, جامه عمل درپوشاند. او داراى نگارشها و نوشته هايى است كه نشان مى دهند او در فضاى ماوراى ماده زندگى مى كرده است: 1. نگارشهايى كه در آنها به جمع آورى اخبار و روايات غيبى رسيده از پيامبر(ص) و امامان(ع) پرداخته است و اين روايتها, به گونه اى طرح مى شوند كه از دايره خبر بودن بيرون مى آيند و با آنها به اين عنوان كه به طور حتم, پديد مى آيند و رخ مى نماند, برخورد مى شود. البته اين گونه اخبار, در ميان همه مسلمانان ديده مى شود, ولى در نزد شيعه, افزون بر اخبار غيبى رسول اكرم(ص) رواياتى كه از امام على و ديگر امامان(ع) رسيده و در آنها به شرح از رخدادهاى سياسى مهمى خبر داده شده, از جمله فروپاشى بغداد و اشغال آن از سوى مغول. البته در اين مورد, ابن ابى الحديد مى نويسد: (اين خبر غيبى كه ما به چشم خود ديديم كه مردم از آغاز اسلام منتظر آن بودند و در زمان ما رخ داد; يعنى حمله تاتارها.)17 بسيارى از فقيهان شيعه كه هم رأى ابن طاووس در اين دوره (زمان سقوط بغداد به دست مغول) بودند, بسيار به خطبه امام على(ع) درباره (زوراء) تكيه مى كنند, تا بتوانند موضع گيرى كنند. 2. علم نجوم: سيدبن طاووس علم نجوم را مانند وسيله اى براى كشف از حقيقت عملى مى پنداشت; زيرا علم نجوم از نشانه ها و دلالتهايى بر رخدادهاى آينده خبر مى دهد.18مى توان تجلّى اعتقاد ابن طاووس و علاقه فراوان او را به دانش نجوم و اخبار غيبى وحسابهاى فلكى را در ذيل روايتهايى چون: (شفاء بماء المطر فى نيسان) و (الدعاء فى حزيران) دريافت.19در كنار اين نگارشها, اگر ديگر نگارشهاى وى را, مانند: فلاح السائل و نجاح المسائل, دعاهاى هفته و شب و روز مهمات فى صلاح المتعبد و تتمات لمصباح المتهجد را نيز لحاظ كنيم, به ديدگاههاى ماورايى او بيشتر پى مى بريم. از سفارشهاى ابن طاووس به پسرش برمى آيد كه او بسيار به (انتظار) عقيده داشت و يكى از نوشته هاى خود: كشف المحجة لثمرة المهجة, خبر مى دهد كه او از راه حسابهاى فلكى و علم نجوم در سال 649 هجرى دريافته كه اين سال, سال ظهور مهدى است و پسر بزرگش محمد را به آمادگى فرا مى خواند و بر اين باور بود كه: او خود ظهور را درك مى كند. البته شايد عمرش كفاف نكند.203. استخاره: هدف آن استفاده از وسيله اى خارجى براى از ميان برداشتن شك است. مانند استفتاح به قرآن كريم پس از قراءت دعا يا آيات قرآنى و سپس قراءت آيه كه مى تواند دربردارنده مفهومى مثبت يا منفى و يا ميانه باشد و گاهى استخاره از راه تسبيح هم انجام مى شود.در همين جا مناسب است يادآور شويم: استخاره در انديشه بسيارى از شيعيان به عقيده اى راسخ تبديل شده است كه به فاعليت و كارآيى آن اعتقاد دارند. البته براساس رواياتى كه وارد شده است.21 البته كسانى هم هستند كه در به كاربردن استخاره زياده روى مى كنند و آن را در زندگى شخصى و روزانه خود هم دخالت مى دهند.و با يك مرور شتابان در داستانهاى مبتنى بر استخاره در زندگى ابن طاووس مى توان ميزان اثرگذارى آن را در انديشه و عملكرد او, به دست آورد. او گاهى استخاره را براى رسيدن به حقايق رخدادها و پديده ها, از نجوم بالاتر مى پنداشت22 و استخاره در انديشه سياسى او نيز نقش مهمى را ايفا كرد.ابن طاووس و خلافت عباسىپيش از اين بايد يادآور شد كه از عهد خلافت الناصر لدين اللّه (575 ـ 622هـ.) تا پايان خلافت عباسى (656هـ.) اين خلفا رويكردى مثبت به تشيّع داشتند. پس از الناصر, پسرش المستنصر (منصور) در سال 623هـ. به خلافت رسيد تا 640هـ. خليفه بود و گرايش او به تشيّع به گونه اى آشكار بود كه تاريخ نگار شيعى مذهب, ابن طقطقى, او را از خلفاى عباسى نمى دانست.23 در اين دوره, شيعيان به بعضى از پستهاى حكومتى رسيدند, از جمله: مؤيدالدين محمدبن احمد علقمى (م:656هـ.)24 به وزارت رسيد و رئيس الوزرا شد 25 و شيعيان بسيار مورد احترام خلفا قرار گرفتند و حتى خليفه از سيدبن طاووس دعوت كرد تا بعضى از پستهاى ادارى چون افتاء و وزارت را بپذيرد,ولى فقيه شيعى نپذيرفت; زيرا حكومت را, حكومت غاصب مى دانست.در واقع, شيوه سيدبن طاووس در برابر قدرت سياسى نمونه اى يكتا از نوع خوداست كه بر موضع فقيهان بعدى در برابر دولت و قدرت سياسى اثر گذاشته است. اهميت بررسى حالت ابن طاووس و ديدگاه وى از آن جا به دست مى آيد كه بدانيم او 15 سال را در بغداد اين دوره گذرانده است. او, داراى ديدگاه هاى معيّن و مقيّد درباره رابطه دولت و كار با آن بوده است.سيد بن طاووس در كتاب: سعدالسعود, كه در سال 651 هجرى, 11 سال پس از وفات مستنصر نگارش يافته, از اين كه بسيار مورد اكرام خليفه بوده, ياد مى كند.26 با اين حال, برخلاف دعا براى خليفه مستنصر, او را غاصب مى داند. روزى به يكى از وزيران خليفه نوشت كه چگونه براى برطرف كردن نيازهاى خود و ديگر نيازمندان, با تو نامه نگارى كنم, در حالى كه از سوى خداوند تكليف دارم كه از زنده ماندن تو ناراحت باشم و تو را از مقامت بركنار سازم.27استخاره ابزارى بود كه ابن طاووس در موضع گيريهاى سياسى, به كار مى گرفت, چنانكه در كتاب خود به نام: الاستخارات, از 22 روز استخاره پى درپى خود براى ديدار يكى از صاحب منصبان دولتى گزارش مى دهد.در موردى ديگر, از انجام پنجاه استخاره در شهر حلّه براى ديدار با يكى از واليان سخن گفته است كه همه استخاره ها منفى بوده اند. آن گاه در پايان يادآور مى شود: (با وجود پنجاه استخاره منفى آيا ترديدى براى من باقى مى ماند كه اين به طور حتم از سوى خداوند است كه مصلحت مرا مى خواهد و آيا عقل آدمى مى پذيرد كه پنجاه استخاره به طور اتفاقى منفى درآيند.)28سپس براى سيدبن طاووس اين اعتقاد پيدا شد كه موضوع رابطه با سلطان هرگز محل ترديد و شك نيست تا بتوان آن را با استخاره برطرف كرد و بر اين پايه از آن روى گرداند و در نامه اى به يكى از خلفا نوشت: (آنچه در آغاز مرا وادار به ديدار با اميران مى كرد, تكيه بر استخاره بود; امّا اكنون با هدايت الهى فهميدم كه استخاره در اين مورد دور از صواب است.)29اين نفرت هميشگى از سلطه و قدرت سياسى در نگاه ابن طاووس, بدان سبب بود كه او همواره آن را شيطانى و گمراه كننده مى دانست و پرهيز از آن را نيز هماره لازم مى ديد و اين ديدگاه در كتابهاى او بازتاب داشته است, چنانكه در كتاب: المجتبى من الدعاء المجتبى, كه حاوى دعاهاى فراوانى است و در آن سخن از حرزهايى است كه بدان شرها و آفتهاى سلطان از انسان دفع مى شود چنانكه در جايى چنين نوشته است: (هنگامى كه از سلطانى ترسيدى پس بگو: خداوند مرا كفايت مى كند بر او توكّل مى كنم كه صاحب عرش بزرگ است و ذلّت نمى پذيرد.)30براى اين كه ترسيم منفى ابن طاووس از قدرت سياسى را كه در كنار او آمده, درست درك كنيم, بايد به روشنى ديدگاه او را دريابيم. او در مقدمه كتاب: الاصفاد فى تاريخ الملوك و الخلفاء, به پسرش سفارش مى كند: (محتواى اين كتاب را به غير از اهل بيت خود گزارش نكن, مگر به كسى كه بدانى به تو خوش گمان است و پدرت را قبول دارد.)31وى سپس به پسرش از مطالعه سرگذشت پادشاهان (اهل دنيا) خبر مى دهد و اين كه چگونه آخرت را به دنيا فروختند. او را از نزديكى به آنان باز مى دارد و اين نزديكى را سمّى مهلك مى داند و سپس گوشه اى از رفتار ايشان را براى پسرش به عنوان عبرت ذكر مى كند.32از اين سخنان چنين برمى آيد كه ابن طاووس, پسرش را سفارش مى كند كه به سرباز زدن از هرگونه پيوند با قدرت سياسى كه ارزش دينى و دنيايى ندارد. به نظر او, اين پيوند هيچ شرفى براى انسان به همراه ندارد و هيچ امتيازى براى او نمى آورد. اين ديدگاه در فرجام به جدايى شريعت از سياست مى انجامد و هرگونه پيوند با سلطه سياسى, عملى شيطانى به شمار مى رود. سيد در نامه اى به فرزندش, دعوت خليفه را از او براى پذيرش پست افتاء, حيله اى شيطانى مى داند كه مى خواهد بين او و خداى تعالى جدايى افكند.خليفه عباسى هرگز نتوانست ابن طاووس را براى پذيرش پست افتاء راضى كند كه گويا همين, موجب گزارش بدگويانى از ابن طاووس به خليفه شده است.33 نامه ها و درخواستهاى خليفه از ابن طاووس پياپى بوده و چند سال ادامه داشته كه هر بار ابن طاووس عذرهاى ويژه مى آورده است. چون خليفه از ديگران نااميد مى گردد, از يكى از دوستان ابن طاووس مى خواهد تا سيد را راضى كند. اين شخص در علم كلام استاد بود. سيد را به شيوه سيدرضى و مرتضى ارجاع مى دهد كه همكارى با آل بويه را پذيرفتند.سيد در پاسخ اين دوست مى گويد:(زمان سيدرضى و مرتضى, زمان ملوك شيعه بود كه در برابر خلفا قرار داشتند و خلفا هم, گرفتار آنان بودند و سيدرضى و مرتضى مى توانستند نيتهاى الهى خود را اجرا كنند.)البته سيدبن طاووس اين ديدگاه را از باب تقيه ابراز مى كند و خود مى گويد:(من از باب تقيه و گمان نيك كه به سيدرضى و مرتضى دارم, رفتار ايشان را اين گونه توجيه مى كنم وگرنه من هيچ گونه عذر درستى براى آن دو نمى شناسم….)ابن طاووس, به روشنى شيوه رضى و مرتضى را در پذيرش مسؤوليت در دولت آل بويه نادرست مى داند.گويا خليفه عباسى و كارگزاران او نيز, جايگاه سيدبن طاووس را درك مى كردند و در پيشنهادهاى خود به او پايدارى نشان دادند و در فرجام ابن طاووس پاسخى داده كه مى توان چنين استنباط كرد كه او سياست و شريعت را ناسازگار مى داند. به انگار او, اين ناسازگارى سرانجام به درگيرى مى انجامد: (اگر تصميم به عمل به كتاب خداوند و سنت نبوى بگيريم, اين امرى است كه همراهان و كارگزاران حكومت تو آن را نخواهند پذيرفت…. اگر راه عدالت را پيشه كنم, گفته مى شود كه اين ابن طاووس علوى, مى خواهد كه همه مردم بدانند سيره آنان در خلافت اين گونه است و اين مخالف با سيره خلفاى پيشين و طعن بر آنها خواهد بود و آن گاه تو تصميم به قتل من خواهى گرفت.) معرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]
صفحات پیشنهادی
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران-رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران نويسنده: فؤاد ابراهيم مترجم: ...
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران-رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران نويسنده: فؤاد ابراهيم مترجم: ...
تا آن سوى مرز روشنى
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن ... رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران (ق3)-رابطه فقيهان شيعى با .
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن ... رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران (ق3)-رابطه فقيهان شيعى با .
اهتمام به دين در حكومت علوى(ع) ق2
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ..... رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران (ق2) ...
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ..... رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران (ق2) ...
موعود غدیر
سلام بر آنان که با موج همراه نشدند و اسير تند باد حوادث نگرديدند، و تنها به فاصله هفتاد روز، ... رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران ...
سلام بر آنان که با موج همراه نشدند و اسير تند باد حوادث نگرديدند، و تنها به فاصله هفتاد روز، ... رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران ...
والدين و فرصت هاى بى شمار تجربه
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید .... رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران (ق4) ...
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید .... رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران (ق4) ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها