تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805496077




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز در شعر حافظ


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: طنز در شعر حافظ


اشاره: سومين مجموعه درس‌گفتارهايي دربارة حافظ به بررسي «طنز در شعر حافظ» اختصاص داشت كه با سخنراني استاد ابوالحسن نجفي در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار ‌شد. آنچه در پي مي‌آيد، بخشي از آن گفتار است.

چرا متوجه طنز حافظ نشديم؟

حافظ يكي از شاعراني است كه بيشترين ماية طنز را در غزل خويش به كار برده است و تاريخ عصر خويش را با نگاه نقادانه و طنزآميز تحليل و بررسي كرده است. حافظ با به كار بردن ايهام در غزلهايش مخاطب را ميان طنز و جد سرگردان مي‌كند و برداشتهاي متضادي را باعث مي‌شود. طنز حافظ چه ويژگيهايي دارد؟ چه تفاوتهايي ميان طنز حافظ، سعدي، عبيد و... ديده مي‌شود؟ نخستين‌بار در سال 1335 در دفتر مجله «سخن» از مرحوم دكتر پرويز ناتل خانلري شنيدم كه حافظ شعر طنزآميز هم دارد كه بسيار حيرت كردم. تعجبم را به ايشان ابراز كردم. آقاي خانلري براي من مثالي آورد. اين بيت را خواند كه طنز آشكاري دارد:

دوش مي‌گفت به مژگان سياهت بكشم

يارب از خاطرش انديشة بيداد ببر

در جلسه‌هاي بعد چندبار ديگر هم خانلري اشعار ديگري از حافظ را به عنوان نمونة طنز ذكر كرد. تعجبم از اين بود كه چرا پيش از او كسي متوجه طنز حافظ نشده بود. اصرار كردم مقاله‌اي در اين باره بنويسد. خانلري نوشتن مقاله را به آينده موكول مي‌كرد تا آنكه در آخر عُمر دوـ سه صفحه يادداشت‌وار در اين باره نوشت. من خيلي بيشتر از اين انتظار داشتم. هنوز هم تحقيق جدي دربارة طنز حافظ صورت نگرفته؛ جز دو يا سه مقاله كه آقاي خرمشاهي نوشته‌اند و يك مقاله از دكتر شفيعي‌كدكني و صفحات معدودي به تفاريق از كتاب «شرح شوق» دكتر سعيد حميديان.

طنز، شوخي و فكاهي

طنز و شوخي و فكاهي در بسياري از ابيات حافظ آشكار است. چند نمونه از طنز سادة او را مثال مي‌زنم. مي‌گويد:

آن كو تو را به سنگدلي كرد رهنمون

اي كاشكي كه پاش به سنگي برآمدي

كه بيشتر هزل است تا طنز. يا باز:

بنما به من كه منكر حُسن رُخ تو كيست

تا ديده‌اش به گزلك غيرت برآورم

«گزلك» كاردي است كه سر سفره مي‌بَرند. مي‌گويد اگر كسي منكر حُسن تو باشد، به من بگو تا چشمش را با گزلك بيرون بياورم. يا جايي ديگر گفته است:

وقت است كز فراق تو وز سوز اندرون

آتش درافكنم به همه رخت و پخت خويش

جاي ديگر مي‌گويد:

يا وفا، يا خبر وصل تو، يا مرگ رقيب

بوَد آيا كه فلك زين دو سه كاري بكند؟

يا در غزلي ديگر مي‌گويد:

يار دلدار من ار قلب بدين سان شكند

ببرد زود به جانداري خود پادشهش!

قلب در مصراع اول قلب ِمعمولي است؛ اما خصوصيات سرداران بزرگ جنگ اين بوده كه مي‌دانستند چگونه به قلب سپاه دشمن بزنند و پيروز بشوند. پس در اينجا ايما به قلب سپاه دارد. «جانداري» هم لغتي قديمي است، يعني «محافظ». يك بيت ديگر چنين است:

به صوت بلبل و قمري اگر ننوشي مي

علاج كي كنمت؟ آخر الدواء الكي

«آخر الدواء الكي» اصطلاحي پزشكي است كه از عربي وارد زبان فارسي شده است. اين را موقع معالجة زخمهاي شديد مي‌گفتند؛ يعني اگر هيچ كاري نمي‌شد كرد، دست آخر بايد زخم را داغ كرد، نه از اول. معني مجازي هم دارد؛ يعني براي حل مشكل شديد‌ترين كار را آخر بايد كرد. باز در بيتي ديگر مي‌گويد:

گفت: خود دادي به ما دل حافظا

ما محصل بر كسي نگماشتيم

«محصل» مأمور وصول ماليات بوده. آن موقع كسي دوست نداشت كه ماليات بپردازد؛ به هر صورتي كه بود، ماليات را مي‌گرفتند. دلدار به حافظ مي‌گويد كه: خودت دلت را دادي، محصل آن را به زور از تو نگرفته بود. حتي در اين بيت هم طنز هست:

گناه اگر چه نبود اختيار ما حافظ

تو در طريق ادب باش و گو: گناه من است

حافظ اشعري بوده. معتقد بوده كه كارهاي نيك و بد ما تعيين كنندة سرنوشت ما در آخرت نيست. خدا هر گونه كه بخواهد، ما را كيفر مي‌دهد، يا نمي‌دهد. جبر بر اعمال ما حاكم است. مي‌گويد تو با خداوند ادب را رعايت كن و بگو كه گناه من است.

شعرهاي پيچيده سرشار از طنز

البته شعرهاي پيچيده‌تر هم هست كه شنوندة شعر در آغاز متوجه طنز آن نمي‌شود. يكي از آنها اين است:

بيا كه رونق اين كارخانه كم نشود

به زهد همچو تويي، يا به فسق همچو مني

اين بيت را براي بسياري خوانده‌ام و عجيب است كه متوجه طنز آن نشدند. آقاي هروي در كتاب «شرح غزلهاي حافظ» بيت را اين گونه معني كرده‌اند كه: «زهد تو چيزي به رونق اين كارخانه نمي‌افزايد.» در حالي كه اينجا صحبت افزودن نيست، صحبت كم كردن است. دلداري مي‌دهد و مي‌گويد: غصه مخور كه زهد تو هم چيزي از رونق اين كارخانه كم نمي‌كند! يا بيت ديگر:

دامني گر چاك شد در عالم رندي چه باك

جامه‌اي در نيكنامي نيز مي‌بايد دريد

براي معني كردن اين بيت خيلي‌ها تفسير كرده‌اند. حالا نمي‌خواهم اسم ببرم. پنج ‌شش نفر از كساني كه شعرهاي حافظ را تفسير كرده‌اند، نتوانسته‌اند معني دقيق آن را بگويند. چون معني «جامه‌اي در نيكنامي دريدن» برايشان روشن نبوده. اين اصطلاح سابقه‌اي در اشعار شاعران ديگر هم دارد؛ مثلا نظامي گنجوي مي‌گويد:

چو خواهي صد قبا در شادكامي

بدر يك پيرهن در نيكنامي

يا سلمان ساوجي مي‌گويد:

سليمان شنيد نامت زد دست در گريبان

بل تا به نيكنامي پيراهني دراند

از همه جالب‌تر يك ضرب‌المثل عاميانه است كه حالا فراموش شده، اما در گذشته رايج بوده است: «يك جامه بدر به نيكنامي، باقي دگر خود داني». حال چرا «جامه دريدن»؟ اين به ماجراي حضرت يوسف و زليخا برمي‌گردد. البته شايد علت ديگري هم داشته، اما حافظ چه مي‌گويد و طنزش كجاست؟ مي‌گويد: اگر ما در عالم رندي دامني پاره كرديم، باكي نيست. مي‌خواستيم به نيكنامي معروف بشويم؛ اما آنجا پيراهن پاره نشده، دامن پاره شده است كه اين نشان‌دهندة تردامني و عدم عفت است. طنزش در اين است. عجب است كه اين را متوجه نشده‌اند و درست هم معني نكرده‌اند. يا در اين شعر:

حافظ از دولت عشق تو سليماني شد

يعني از وصل تواش هست كنون باد به دست

در چاپ قزويني ـ غني آمده: «يعني از وصل تواش نيست بجز باد به دست» كه واقعا اشتباه است و صورت درست‌‌ همان است كه خواندم. نسخ ديگر هم آن را تأييد مي‌كند. حضرت سليمان قدرتهاي بسيار داشته، از جمله باد به فرمانش بوده؛ اما حافظ به اين معني گرفته كه در دست من باد است؛ يعني هيچ چيز در دستم نيست. در شعر ديگر مي‌گويد:

مي‌كند حافظ دعايي، بشنو آميني بگو:

روزي ما باد لعل شكّرافشان شما

يعني لب لعل افشان شيرين‌گفتار شما نصيب ما بشود. مي‌دانيم دلدار است كه بايد حاجت را برآورد؛ اما شاعر توقع آمين دارد! مي‌گويد من دعا مي‌كنم، تو آمين بگو شايد مستجاب بشود و لب لعل تو نصيب من بشود.

طنز تلخ حافظ

حافظ گاهي اوقات طنز تلخ هم به كار مي‌برد:

چه شكر گويمت ‌اي سيل غم؟ عفاك‌الله

كه روز بي‌كسي آخر نمي‌روي ز سرم

مي‌گويد: ‌اي غم، تو لااقل من را تنها نمي‌گذاري. بايد شكر اين كار را بگويم. در بيت ديگر مي‌گويد:

چو به هنگام وفا هيچ ثباتيت نبود

مي‌كنم شكر كه بر جور دوامي داري

مي‌گويد در وفا كه پايداري نداشتي. باز جاي شكرش باقي است كه در جور پايداري مي‌كني. به نظرم اين طنز تلخ بود.

ادامه دارد



يکشنبه 24 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن