محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831233261
بر اساس كدام معيارها ايران ناقض حقوق بشر است (1)
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: بر اساس كدام معيارها ايران ناقض حقوق بشر است (1)
از اين پس در مجله شبانه باشگاه خبرنگاران به پرونده هايي مي پردازيم كه نشان دهنده نقض حقوق بشر در كشورهاي مدعي غربي است. اين كشورها كه خود دم از حقوق بشر مي زنند در موارد بسياري آن را زير پاگذاشته و خلافش رفتار كرده اند. برخي از اين پرونده ها را براي شما هرشب بازنشر مي كنيم.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، امروزه هنگامي كه حكومت ها، فعالان يا اسناد ملل متحد به «حقوق بشر» اشاره مي كنند، تقريباً به طور قطع، مد نظرشان حقوق بشري است كه در قوانين ملي و حقوق بين الملل به رسميت شناخته شده است و نه حقوق به معناي فلسفي و اخلاقي آن. تغيير در تقرير محل نزاع از مبناي فلسفي به مبناي عملياتي، همان موضوعي است كه اجازهي فلسفيدن و انديشيدن را از مكاتب ديگر در باب حقوق بشر گرفته و مي گيرد.
هدف اصلي رسالهي حاضر توجه به قوانين ملي و قوانين موجود در حقوق بينالملل نيست، بلكه هدف اصلي روشن كردن تفاوت فلسفي است كه نظام عقيدتي غرب و اسلام در باب حقوق بشر داشته و دارند؛ يعني همان چيزي كه حكومتها، فعالان يا اسناد ملل متحد به آن توجه نكردهاند، منظور نظر و محل نزاع ما در اين پژوهش است.
حقوق بشر مفهومي سترگ و البته همان طور كه اشاره شد، مورد مناقشه در انديشهي آدمي است. مفهوم حق و حقوق از آن زمان كه انسان وظايف خود را به گونهاي تعريف كرد كه در برابر ديگران مسئوليت و وظيفه داشته باشد، مورد توجه بشر قرار گرفت. حق و تكليف عناصر مهم فلسفهها، مكاتب، ايدهها و اديان در طول تاريخ بشر بوده اند؛ به گونهاي كه حقوق بشر از قرنها پيش و با بنيان اولين جوامع و نظام هاي اجتماعي و سياسي، در انديشهي سياسي همين فلسفهها و مكاتب قرار گرفته است. تلاش براي ايجاد نظامي عادلانه مبتني بر حقوق مردم از يكديگر، از ديرهنگام مورد توجه فلاسفه و انديشمندان قرار گرفته است.
شرق و غرب از همان آغاز فلسفيدن، تمايزاتي در اين زمينه داشته اند. دورهاي را غرب در خاموشي انديشهي بشر به سر برده و دورهاي را نيز غرب با تمسك به غارت افكار شرق، نظام عقيدتي آن را به عاريت گرفته و نام آن را «تمدن» نهاده است. همان زمان كه كشورهايي از جهان در دنياي باختر (غرب) به سر ميبردند و دوران تاريكي انديشه و غلبهي سفسطه بر فلسفه را سپري ميكردند، اولين منشور حقوق مدني و سياسي در تمدنهايي چون ايران، براي پاسداري از حريم خصوصي و عمومي شهروندان منعقد شد.
همان زمان كه غرب در اوج خاموشي تفكر به سر ميبرد، اسلام ظهور كرد كه با تأكيد بر عقايد انساندوستانه، توجه به برابري انسانها و حمايت از آزادي او در برابر حكومت و جامعه، پايبندي حاكم به مشورت با ديگر انسانها، توجه به حقوق زنان، تأكيد بر حقوق بردگان و نژادهاي متفاوت كه همگي در آيات قرآن و سيرهي پيامبر اسلام و امير مؤمنان به چشم ميخورد، مسئوليت از بين بردن جهالت بشر را بر عهده گرفت و توانست انديشههايي البته ناب در باب فرد، جامعه، مسئوليت افراد نسبت به هم، خود و جامعه را تنظيم و تنسيق كرده و حقوق بشر در قبال بشر، بشر در قبال انسان و مخلوق در قبال خالق را بسط دهد و بر سرعت گذار بشر از دوران غفلت، به دوران جديد بيفزايد.
اما اينك غرب ادعاي پرچمداري حقوق بشر را به گونهاي متفاوت مطرح ميكند؛ چنان كه اساساً خود را مهد تمدن بشري تعريف ميكند و با زير سؤال بردن تمدنهاي اصيل، سعي در مصادرهي بنيانهاي تكريم انسان به نفع خود دارد. در زير در خصوص زمينههاي اجتماعي و فكريفرهنگي حقوق بشر فعلي كه معيار سنجش قرار گرفته است، بحث خواهيم كرد.
نظام عقيدتي حقوق بشر غرب و ايرادات به آن
اينكه براي بررسي حقوق بشر ناچار به تحقيق در دوران كنوني هستيم، يكي از ثمرات امپرياليسم انديشهاي است كه در آن قرار گرفتهايم. بدون ترديد براي زير سؤال بردن مباني حقوق بشر موجود و مورد ادعاي غرب سياسي، ناچار خواهيم بود كه ابتدا نظام فكرياي را كه بسترساز اين حقوق شده است بررسي كنيم. مطمئناً مدرنيته و مدرنيسم تنها عوامل پيدايش حقوق بشر نيستند، اما از لحاظ تاريخي تنها در دوران مدرن است كه زمينههاي اجتماعي و فكري انديشهي حقوق بشر ادعايي غرب و حقوق بشر «كنوني» فراهم شده است كه بررسي اين جريان تاريخي، در شناخت حقوق بشر فعلي، امري لازم و ضروري است. در اينجا ابتدا ضمن توضيحي كوتاه دربارهي «مدرنيته»، اشارهاي كوتاه به برخي جنبههاي آن خواهيم داشت. در اين بررسي، تقدم و تأخر تاريخي يا ترتيب اهميت رعايت نشده است كه البته شايد نتوان اين مسئله را در بررسي كل تاريخ مدرنيته رعايت كرد.
مدرنيته از يك منظر به دورهاي اطلاق ميشود كه از 1517 به بعد است و از ديگر سو به تفكري كه به شيوههاي نو و كارآمد براي مطالعه و تحقيق دربارهي طبيعت، مردمسالاري ليبرال، فرهنگ دنيوي و اين جهاني، فردگرايي، انسانگرايي، عقلگرايي، بالا بردن سطح زندگي مادي، اقتصاد بازار آزاد و... مربوط ميشود.
اما جدا از اين ويژگيها ميتوان به پيشزمينههاي اجتماعي و فكري مدرنيته اشاره كرد كه بدون ظهور اين مفاهيم و جريانات فكري، تاريخي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي، ويژگي مدرن عصر حاضر و به تبع آن، بسط مفاهيم حقوق بشر محال به نظر ميرسيد. به عبارتي انديشهي تجدد را ميتوان در چند مفهوم اساسي به شرح زير خلاصه كرد: عقلگرايي، اومانيسم، ليبراليسم، فردگرايي، آزادي، برابري، كارگزاري تاريخي انسان، داعيهي معرفت انسان و اصل ترقي و پيشرفت بيحد و حصر[1] كه اين مفاهيم با مدرنيته رابطهي متقابل دارند. از يك طرف اين مفاهيم و جريانات تاريخي اجزاي مدرنيته هستند و در پيدايش آن نقش اساسي داشتهاند و در عين حال كل مدرنيته و مدرنيسم نيز به رشد هر كدام از آنها تأثير داشته است كه در زير به برخي از اين زمينهها اشاره ميكنيم.
1. رنسانس[2]
يكي از زمينههاي فكري حقوق بشر، ظهور رنسانس در اعتراض به دوران تاريك قرون وسطي بود. رنسانس پيش از آنكه يك عمل باشد، واكنش بوده است. واكنش به زوال فكري كه محصول آن هزار سال خاموشي اروپا بود. واكنش به خرافه، جهلپرستي و سنتگرايي و مشكلاتي بود كه كليساي كشيشان جزمانديش براي بشر به ارمغان آورده بود. واكنش به قرون وسطا بود. به علت همين ويژگي واكنشي، اين جريان عميق و اساسي نبود و نتوانست به سرعت، تغييرات اساسي در فكر و زندگي انسان ايجاد كند.
به هر حال، زماني كه سخن از تاريخ فلسفهي غرب و تأثير آن بر شكلگيري سياست، جامعه و حقوق به ميان ميآيد، نميتوان از نقش رنسانس و انديشههايي كه با اين جريان فكري ظهور كردند، غافل ماند؛ چرا كه رنسانس شروع فصل جديدي از تاريخ در حوزههاي اجتماعي بود. تغييرات به وجود آمده با رنسانس سبب شد كه انديشمندان از ترس جهلگرايي قرون وسطا و استناد به روايات پيشينيان در خصوص انسداد تفكر در اين دوره، مسيري متفاوت با مسير سابق را براي برآورده كردن نيازهاي اجتماعي، سياسي، فكري، حقوقي و... جويا شوند. همين مسئله نطفهي جدايي عقل بشر اروپايي و نظام عقيدتي آن را از منابع ديگر علم (از جمله وحي و...) منعقد كرد.
از قرن دوازدهم ميلادي در ممالك مركزي و شمالي اروپا، سوداگران و صنعتگران موفق شدند به تدريج طبقهي قوي و منتقدي را به نام «بورژوا» به وجود آوردند و در برابر طبقهي حاكم آن زمان، يعني فئوداليته، قد علم كرده، داعيهي حكومت و رهبري كشورها را پيدا كنند. در قرن پانزدهم با رشد و نمو اين طبقه و ظهور نخستين آثار تحول جديد بود كه شهرهاي بزرگ غربي، از نظر مادي و معنوي، مركزي براي رشد افكار نو شد و در مقابل فئوداليته، كه در روستاها فرمانروايي مطلق داشت، شهرها به سنگرگاه بورژوازي مبدل شد. پس از رنسانس، سلسله مراتب اجتماعي جديدي جايگزين نظم اجتماعي سابق شد و با فروپاشي نظام فئودالي و كليسايي، نظامي از ارزشهاي ناهمگون كه زاييده دوران مدرن بود، جامعهي جديد را انتظام بخشيد و نظم اجتماعي جديدي را بنيان نهاد.[3]
براي تبيين بيشتر انديشهي رنسانس به سراغ بزرگترين شارح آن،[4] يعني نيكولو ماكياولي، ميرويم. نيكولو ماكياولي (1469ـ1527م) در دورهي رنسانس فلورانس رشد كرد. بزرگترين و البته مشهورترين كتاب وي شهريار (1513م)، به اصطلاح پندنامهاي به سياستمداران بود. او عقيده داشت:
«براي حفظ قدرت، يك شهريار بايد بيرحم بوده و براي رسيدن به اين مطلوب از ارتكاب هيچ عمل زشتي دريغ نورزد.»[5]
در يك جمله، ماكياوليگرايي كه اساس فلسفهي رنسانس تلقي ميشود، عبارت است از: «پيوند زدن بياعتنايي به اصول اخلاقي با سياست» كه يكي از نويسندگان داخلي اين امر را اين گونه تشريح كرده است:
«اگر نزد ماكياولي سياست، تصويري غيراخلاقي دارد به اين سبب است كه سياست داراي ماهيتي است غيرمقدس!»[6]
و تصريح ميكند:
«در واقع ماكياولي بر اساس استنباطي كه از سياست دارد، براي فراهم آوردن شرايط تحكيم دولت، هر كاري را مجاز ميداند و به همين سبب، سياست را از هر گونه جنبهي تقدس عاري ميشمارد. به سخن ديگر، ماكياولي با كنار گذاردن هر گونه آرماني كه بر كارايي اعمال قدرت خدشه وارد آورد، سياست را بر اساس اخلاق سودمندگرايي از نو بنا مينهد!»[7]
همين نويسنده اظهار ميدارد:
«تا هنگامي كه سياست، نخستين موضوع اشتغال فكري مردم باشد، نام وي [ماكياولي] در معبد تاريخ ثبت خواهد شد.»[8]
مدرنيته از يك منظر به دورهاي اطلاق ميشود كه از 1517 به بعد است و از ديگر سو به تفكري كه به شيوههاي نو و كارآمد براي مطالعه و تحقيق دربارهي طبيعت، مردمسالاري ليبرال، فرهنگ دنيوي و اين جهاني، فردگرايي، انسانگرايي، عقلگرايي، بالا بردن سطح زندگي مادي، اقتصاد بازار آزاد و... مربوط ميشود.
اما جدا از اين ويژگيها ميتوان به پيشزمينههاي اجتماعي و فكري مدرنيته اشاره كرد كه بدون ظهور اين مفاهيم و جريانات فكري، تاريخي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي، ويژگي مدرن عصر حاضر و به تبع آن، بسط مفاهيم حقوق بشر محال به نظر ميرسيد. به عبارتي انديشهي تجدد را ميتوان در چند مفهوم اساسي به شرح زير خلاصه كرد: عقلگرايي، اومانيسم، ليبراليسم، فردگرايي، آزادي، برابري، كارگزاري تاريخي انسان، داعيهي معرفت انسان و اصل ترقي و پيشرفت بيحد و حصر[1] كه اين مفاهيم با مدرنيته رابطهي متقابل دارند. از يك طرف اين مفاهيم و جريانات تاريخي اجزاي مدرنيته هستند و در پيدايش آن نقش اساسي داشتهاند و در عين حال كل مدرنيته و مدرنيسم نيز به رشد هر كدام از آنها تأثير داشته است كه در زير به برخي از اين زمينهها اشاره ميكنيم.
1. رنسانس[2]
يكي از زمينههاي فكري حقوق بشر، ظهور رنسانس در اعتراض به دوران تاريك قرون وسطي بود. رنسانس پيش از آنكه يك عمل باشد، واكنش بوده است. واكنش به زوال فكري كه محصول آن هزار سال خاموشي اروپا بود. واكنش به خرافه، جهلپرستي و سنتگرايي و مشكلاتي بود كه كليساي كشيشان جزمانديش براي بشر به ارمغان آورده بود. واكنش به قرون وسطا بود. به علت همين ويژگي واكنشي، اين جريان عميق و اساسي نبود و نتوانست به سرعت، تغييرات اساسي در فكر و زندگي انسان ايجاد كند.
به هر حال، زماني كه سخن از تاريخ فلسفهي غرب و تأثير آن بر شكلگيري سياست، جامعه و حقوق به ميان ميآيد، نميتوان از نقش رنسانس و انديشههايي كه با اين جريان فكري ظهور كردند، غافل ماند؛ چرا كه رنسانس شروع فصل جديدي از تاريخ در حوزههاي اجتماعي بود. تغييرات به وجود آمده با رنسانس سبب شد كه انديشمندان از ترس جهلگرايي قرون وسطا و استناد به روايات پيشينيان در خصوص انسداد تفكر در اين دوره، مسيري متفاوت با مسير سابق را براي برآورده كردن نيازهاي اجتماعي، سياسي، فكري، حقوقي و... جويا شوند. همين مسئله نطفهي جدايي عقل بشر اروپايي و نظام عقيدتي آن را از منابع ديگر علم (از جمله وحي و...) منعقد كرد.
از قرن دوازدهم ميلادي در ممالك مركزي و شمالي اروپا، سوداگران و صنعتگران موفق شدند به تدريج طبقهي قوي و منتقدي را به نام «بورژوا» به وجود آوردند و در برابر طبقهي حاكم آن زمان، يعني فئوداليته، قد علم كرده، داعيهي حكومت و رهبري كشورها را پيدا كنند. در قرن پانزدهم با رشد و نمو اين طبقه و ظهور نخستين آثار تحول جديد بود كه شهرهاي بزرگ غربي، از نظر مادي و معنوي، مركزي براي رشد افكار نو شد و در مقابل فئوداليته، كه در روستاها فرمانروايي مطلق داشت، شهرها به سنگرگاه بورژوازي مبدل شد. پس از رنسانس، سلسله مراتب اجتماعي جديدي جايگزين نظم اجتماعي سابق شد و با فروپاشي نظام فئودالي و كليسايي، نظامي از ارزشهاي ناهمگون كه زاييده دوران مدرن بود، جامعهي جديد را انتظام بخشيد و نظم اجتماعي جديدي را بنيان نهاد.[3]
براي تبيين بيشتر انديشهي رنسانس به سراغ بزرگترين شارح آن،[4] يعني نيكولو ماكياولي، ميرويم. نيكولو ماكياولي (1469ـ1527م) در دورهي رنسانس فلورانس رشد كرد. بزرگترين و البته مشهورترين كتاب وي شهريار (1513م)، به اصطلاح پندنامهاي به سياستمداران بود. او عقيده داشت:
«براي حفظ قدرت، يك شهريار بايد بيرحم بوده و براي رسيدن به اين مطلوب از ارتكاب هيچ عمل زشتي دريغ نورزد.»[5]
در يك جمله، ماكياوليگرايي كه اساس فلسفهي رنسانس تلقي ميشود، عبارت است از: «پيوند زدن بياعتنايي به اصول اخلاقي با سياست» كه يكي از نويسندگان داخلي اين امر را اين گونه تشريح كرده است:
«اگر نزد ماكياولي سياست، تصويري غيراخلاقي دارد به اين سبب است كه سياست داراي ماهيتي است غيرمقدس!»[6]
و تصريح ميكند:
«در واقع ماكياولي بر اساس استنباطي كه از سياست دارد، براي فراهم آوردن شرايط تحكيم دولت، هر كاري را مجاز ميداند و به همين سبب، سياست را از هر گونه جنبهي تقدس عاري ميشمارد. به سخن ديگر، ماكياولي با كنار گذاردن هر گونه آرماني كه بر كارايي اعمال قدرت خدشه وارد آورد، سياست را بر اساس اخلاق سودمندگرايي از نو بنا مينهد!»[7]
همين نويسنده اظهار ميدارد:
«تا هنگامي كه سياست، نخستين موضوع اشتغال فكري مردم باشد، نام وي [ماكياولي] در معبد تاريخ ثبت خواهد شد.»[8]
جمعه 22 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]
صفحات پیشنهادی
سند روشن ايران در حقوق بشر، قانون اساسي است
سند روشن ايران در حقوق بشر قانون اساسي است پيش از ظهر امروز در ديدار اعضاي هيأت پارلماني اروپا با اشاره به فضايي كه براي روابط بهتر كشورهاي جهان با ايران پيش آمده گفت در عرف ديپلماتيك اوّلين شرط اخلاق سياسي پايبندي به امضاء در توافقات است وانتظار داريم غرب كه سالها ادعاي بياتناقضات صريح سريعالقلم با حقوق شهرونديتوهين به شهروندان بر اساس كدام «حقوق شهروندي» است؟
تناقضات صريح سريعالقلم با حقوق شهرونديتوهين به شهروندان بر اساس كدام حقوق شهروندي است محدود كردن مسئله مشاركت همگاني در دايره تنگ نخبگان حزبي و سياسي آفت جبران ناپذيري بر جريان غربزده اطلاحطلبان است به گزارش سرويس فضاي مجازي خبرگزاري فارس به نقل از سايت وطن آنلاين هرچه ازنگاهي حقوقي به نحوهي رأي دهي در مجمع عمومي سازمان مللايران چگونه ناقض حقوق بشر شد؟
نگاهي حقوقي به نحوهي رأي دهي در مجمع عمومي سازمان مللايران چگونه ناقض حقوق بشر شد نحوهي رأيدهي عليه ايران در مجامع حقوقي بينالمللي مثل مجمع عمومي و به خصوص در مسائلي مثل حقوق بشر كه ايراد چنين اتهامي خلاف واقع است نشاندهندهي اين است كه كشورهاي ذرهاي و مينياتوري نقش زيادواکنش سخنگوی وزارت خارجه به تصویب قطعنامه حقوق بشری علیه ایران
واکنش سخنگوی وزارت خارجه به تصویب قطعنامه حقوق بشری علیه ایران سخنگوی وزارت امور خارجه حقوق بشر را مبنای ترقی و کمال انسانها و منبع همزیستی مسالمت آمیز کشورها توصیف و استفاده ابزاری و سیاسی از حقوق بشر علیه کشورهای مستقل را مردود دانست آفتاب مرضیه افخم در واکنش به تصویب قطعناظریف: سخنان رهبری درباره حقالناس بودن رای مردم بحثی به حقوق بشر افزود/ طی 100 روز گذشته زلزلهای در روابط بین
ظریف سخنان رهبری درباره حقالناس بودن رای مردم بحثی به حقوق بشر افزود طی 100 روز گذشته زلزلهای در روابط بینالملل رخ داد و فضای ایران هراسی از بین رفت محمدجواد ظریف تاکید کرد که دستگاه سیاست خارجی نیاز به نقدها و نظرات محیط علمی حوزه و دانشگاه دارد به گزارش نامه نیوز محمدجواموافقت ایران با گفتگوی حقوق بشری؟
موافقت ایران با گفتگوی حقوق بشری ماریچه اسخاکه عضو هیأت 8 نفره پارلمان اروپا که به تهران سفر کرد در مصاحبه با دویچهوله از موافقت مقامهای ایرانی با گفتوگوی حقوق بشری میگوید ارتباط پارلمانی تحریمها و جنگ سوریه از دیگر موضوعهای مطرح بودهاند عصر ایران ماریچه اسخاکمجمع عمومی سازمان ملل ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرد
مجمع عمومی سازمان ملل ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرد احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در خصوص ایران در ماه اکتبر مدعی شده بود که مساله حقوق بشر ایران نباید در سایه تعاملات غرب با روحانی به دست فراموشی سپرده شود به گزارش نامه نیوز مجمع عمومی سازمان ملل متحد رواكنش سخنگوي وزارت امور خارجه به تصويب قطعنامه حقوق بشر ايران (تكرار با اصلاح)
واكنش سخنگوي وزارت امور خارجه به تصويب قطعنامه حقوق بشر ايران تكرار با اصلاح تهران واحد مركزي خبر سياسي 1392 09 28 سخنگوي وزارت امور خارجه حقوق بشر را مبناي ترقي و كمال انسان ها و منبع همزيستي مسالمت آميز كشورها توصيف كرد و استفاده ابزاري و سياسي از حقوق بشر عليه كشورهاي مسعضو سابق كميسيون امنيت ملي مجلس:ادعاي نقض حقوق بشر بهانهاي براي مقابله با آرمانخواهي ملت ايران است
عضو سابق كميسيون امنيت ملي مجلس ادعاي نقض حقوق بشر بهانهاي براي مقابله با آرمانخواهي ملت ايران است عضو سابق كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي گفت ادعاي نقض حقوق بشر در كشورمان تنها بهانهاي براي مقابله با آرمانخواهي و عدالتطلبي ملت ايران است زهره الهيان امرورئيس مجلس: تداوم گفت وگو ميان ايران و اروپا در مورد حقوق بشر مفيد است
رئيس مجلس تداوم گفت وگو ميان ايران و اروپا در مورد حقوق بشر مفيد است ايسنا-علي لاريجاني رييس مجلس در ديدار اعضاي هيات پارلمان اروپا با انتقاد از برخي تلاش ها براي سياسي كردن موضوع حقوق بشر افزود حقوق بشر در اصل يك موضوع اجتماعي است كه با زندگي مردم ارتباط دارد آغشته كردن اين مواكنش به تصويب قطعنامه حقوق بشري عليه ايران
واكنش به تصويب قطعنامه حقوق بشري عليه ايران سخنگوي وزارت امور خارجه حقوق بشر را مبناي ترقي و كمال انسانها و منبع همزيستي مسالمتآميز كشورها توصيف و استفاده ابزاري و سياسي از حقوق بشر عليه كشورهاي مستقل را مردود دانست مرضيه افخم در واكنش به تصويب قطعنامه حقوق بشري عليه ايران درتصويب قطعنامه حقوق بشري در سازمان ملل عليه ايران/ تصويب قطعنامه پيشنهادي روحاني در سازمان ملل
تصويب قطعنامه حقوق بشري در سازمان ملل عليه ايران تصويب قطعنامه پيشنهادي روحاني در سازمان ملل مجمع عمومي سازمان ملل با تصويب قطعنامه به اصطلاح حقوق بشر عليه ايران بار ديگر نشان داد كه سازماني زير سلطه غرب است با اين حال نتوانست پيشنهاد جهان ضد خشونت و افراطي گري دكتر روحاني رواكنش افخم به تصويب قطعنامه حقوق بشر ايران در مجمع عمومي سازمان ملل
واكنش افخم به تصويب قطعنامه حقوق بشر ايران در مجمع عمومي سازمان ملل تهران واحد مركزي خبر سياسي 1392 09 28 سخنگوي وزارت امور خارجه حقوق بشر را مبناي ترقي و كمال انسان ها و منبع همزيستي مسالمت آميز كشورها توصيف كرد و استفاده ابزاري و سياسي از حقوق بشر عليه كشورهاي مستقل را مردو-
گوناگون
پربازدیدترینها