واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: جوانان امروزي و مقوله ازدواج
در گذشته بيشتر افراد سالها بعد از تشكيل زندگي متوجه ميشدند كه خانواده جديد دارند. اين زمان همان زمان از دست دادن والدين بود. وقتي پدر و مادر كه بزرگان خانواده بودند، فوت ميكردند افراد ازدواجكرده احساس ميكردند كه خودشان زندگي مستقل دارند.
بيشتر كساني كه ازدواج كردهاند داعيه مدرن دارند و ازدواج با الزامهاي مدرن را دنبال ميكنند اما صورت آن را هنوز سنتي حفظ كردهاند؛ يعني اهل آداب هستند، اهل مراسم هستند اهل بريز و بپاش هستند كه از سنت آمده است اما محتواي آن را مدرن ميخواهند. آنها همه امكانات لازم و مناسب و رسمي براي زندگي ميخواهند. دختران ما به خواستگاراني پاسخ مثبت ميدهند كه توانايي مديريت زندگي در حد طبقه متوسط را داشته باشند. همانطور كه پسران ما به خواستگاري دختراني ميروند كه اين خواستهها را داشته باشند. از دختراني خواستگاري ميكنند كه به آنها كمك كنند تا در زندگي و شرايط مدرن از نوع طبقه متوسط بمانند نه اينكه كاهش موقعيت طبقاتي برايشان فراهم كنند.
به نوشته شرق، اينكه ميگويم موجب نشوند تا كاهش موقعيت طبقاتي بيابند اشاره به اين دارم كه اكثر مردم شهري ايران خود را جزو طبقه متوسط ميدانند. دختران و پسران در اين فضا زيست ميكنند و در امر ازدواج به اين اصل اهميت ميدهند و همسراني را جستوجو ميكنند كه اين نياز را پاسخ دهند. اين يك امر است كه بهسادگي در ايران از بين نميرود. در كنار تغيير ايجادشده شرايط اقتصادي و اجتماعي زندگي خانوادگي بهشكل سنتي نيز سخت شده است.
در گذشته بيشتر افراد سالها بعد از تشكيل زندگي متوجه ميشدند كه خانواده جديد دارند. اين زمان همان زمان از دست دادن والدين بود. وقتي پدر و مادر كه بزرگان خانواده بودند، فوت ميكردند افراد ازدواجكرده احساس ميكردند كه خودشان زندگي مستقل دارند. زماني احساس مستقلشدن و داراي زندگي خانوادگيداشتن را پيدا ميكردند كه داراي فرزند بوده و بخش اعظم زندگيشان هم تمام شده بود. زماني بود كه خود جاي والدينشان را گرفته و حكم پدر و مادربزرگ را داشتند. در حالي كه امروز شرايط اينگونه نيست. افراد زماني كه ازدواج ميكنند احساس ميكنند كه مسوول خانواده هستند.
اين احساس است كه هم خوشايند است و هم هزينهبر؛ خوشايندي اين نوع احساس همراه با هزينههاي اقتصادي و اجتماعي است كه تشكيل زندگي را سخت كرده است. درحالي كه در گذشته هزينه زندگي كم بود و احساس زندگي مستقل هم در دوره ميانسالي بعد از مرگ بزرگان خانواده به دست ميآمد. با افزايش هزينه زندگي است كه نسل جديد در ايران با حساب و كتاب اقدام به تشكيل خانواده ميكنند. آنها خيلي سخت به ازدواج تن ميدهند. يكي ديگر از عواملي كه در اين زمينه مداخله كرده، هزينهاي است كه با تولد فرزند به وجود ميآيد. در گذشته تولد فرزندان براي خانواده جديد هزينه زيادي نداشت. در دوره جديد هزينههاي آموزشي و اجتماعي فرزندان بر دوش والدين است.
در حالي كه شرايط اقتصادي كمك كار نيست. سختي پيدا كردن شغل و درآمد و ساماندهي زندگي بهلحاظ اقتصادي موجب شده است تا افراد يا به داشتن فرزند فكر نكنند و اگر هم فكر كردند مديريت آن برايشان سخت شود. اين هم يكي ديگر از عواملي است كه نقش عمدهاي در تغيير الگوي ازدواج دارد. در نتيجه وضعيت جديد كه براي افراد قبل و بعد از ازدواج (تركيبي از موقعيت طبقاتي، فرزندآوري، احساس مسووليت خانوادگي و شرايط سخت اقتصادي و...) فراهم كرده در توليد الگوي جديد ازدواج نقشآفريني كرده است. اين شرايط به خودي خود حاصل نشده است. هم شرايط بعد از انقلاب اسلامي و هم آموزههاي سياسي و رسانه و شرايط جهاني و هم مداخلهگري خانوادهها و نسلهاي جديد در اين زمينه تعيينكننده بوده است.
آنچه در فوق اشاره شد، دركي است كه من از تغيير خانواده ايراني و بهطور خاص تغيير الگوي ازدواج در تهران و ايران دارم؛ دركي كه نشان ميدهد خانواده به شكل، سنتي است و محتواي مدرن دارد و همه افراد هم كموبيش در اين زمينه تلاش ميكنند. پس ازدواج در جامعه شهري ايراني معاصر به لحاظ فرم و صورت، سنتي است و به لحاظ محتوا، مدرن است. اين وضعيت دوگانه اساس بسياري از مشكلاتي است كه براي افراد فراهم كرده است. اين مشكلات از قبل از ازدواج تا پس از آن ادامه دارد و در جايي موجب دردسر ميشود و حوزه خانواه و جامعه را دچار مشكل ميكند. با اين وضعيت آيا هنوز هم ميتوان افراد را مقصر دانست يا اينكه بايد جامعه را مقصر دانست؟
من شرايط را مهمتر از اقدام افراد ميدانم. تازه اگر هم افراد تصميمي بگيرند كه در راستاي شرايط باشد نتيجه مطلوب خواهد داد. با توجه به نكته و بحثي كه اشاره شد باز برميگردم به مساله اصلي: چرايي افزايش سن ازدواج: اينكه آيا درست است يا غلط، يا اينكه آيا بايد آن را نكوهش كرد يا آن را واقعيت شمرد و منتظر استمرار آن بود؟ براي نهاييكردن بحث لازم است به چند نكته اشاره شود. اول اينكه افزايش سن ازدواج در ايران پديدهاي نوظهور است كه در آينده باقي خواهد ماند. دوم اينكه عواملي كه موجب ايجاد اين پديده شدهاند تغيير موقعيت دادهاند.
شرايطي كه موجب ايجاد آن شدهاند با يك جابهجايي به عوامل بقاي آن تبديل شدهاند. شرايط نامناسب اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي كه به بعضي از آنها در فوق اشاره شد، زمينهساز شكلگيري اين پديده شدهاند و قرار نيست كه بهسادگي زندگي ايرانيان را ترك كنند. از طرف ديگر، اين شرايط بعد از نقشآفريني در ايجاد پديده اشارهشده به عوامل و زمينههاي بقاي آن تبديل شدهاند. سوم اينكه بهجاي برخورد و ناديدهگرفتن اين پديده بايد آن را به رسميت شناخت و به مداراي آن اقدام كرد. يعني بهجاي برخورد با اين پديده بايد مدارا پيشه كرد و زمينهها و شرايط تغيير موقعيت را فراهم كرد. مدارا براي ايجاد شرايط مناسب و بهبود وضعيت و در نهايت وارد شدن به شرايط جديد است.
در نهايت بهتر است به انتظار وقوع حوادث و اتفاقات ديگري در خانواده ايراني بود. در آينده جامعه ايراني ضمن اينكه با افزايش سن ازدواج همراهي خواهد كرد، راههاي ديگري در زندگي جمعي را تجربه خواهد كرد، راههايي كه در حال حاضر در جامعه تهراني و شهرهاي بزرگ ديگر ايران آغاز شده است و روند آتي خانواده و زندگي اجتماعي را رقم خواهد زد.
پنجشنبه 21 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]