تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام جواد (ع):سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826325862




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطرات شريعتمداري از مرحوم عسگراولادي


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: خاطرات شريعتمداري از مرحوم عسگراولادي
در مراسم ختم استاد، خبرنگاري گفت؛ مرحوم عسگراولادي را در يك جمله توصيف كن! پاسخم كه از ژرفاي باورم برخاسته بود، اين بود؛قطب‌نماي زندگي او، از آغاز تا پايان «رضاي خدا» را نشان مي‌داد.


مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حسين شريعتمداري در يادداشت امروز كيهان و در تجليل از مرحوم عسگراولادي نوشت: سال‌ها بود كه او را مي‌شناختم، قبل و بعد از انقلاب. وقتي با هم روبرو مي‌شديم به گرمي استقبال مي‌كرد. آن‌روز اما، ماجرا متفاوت بود. به‌عنوان متهم و با شكايت شيرين عبادي، عمادالدين باقي، اسفنديار رحيم‌مشايي و... در دادگاه حاضر شده بودم... او عضو هيئت منصفه بود. وارد دادگاه كه شد به روال هميشه سلام گرمي كردم. جواب‌او، اما مثل هميشه گرم و صميمانه نبود. خونسرد و آرام با همه سلام و عليك كرد، همانگونه كه با من... براي چند لحظه مات و مبهوت شده بودم، چرا اينهمه سرد؟! انگار نه انگار كه سال‌هاست همديگر را مي‌شناسيم... حيرتم به درازا نكشيد و خيلي زود متوجه موضوع شدم. از ژرفاي دل به او آفرين گفتم... او آن روز در قامت قضا به دادگاه آمده بود و به پيروي از مولا و مقتداي خويش حضرت امير عليه‌‌السلام به خود اجازه نمي‌داد ميان شاكي و متهم حتي به اندازه يك سلام و عليك گرم فرق بگذارد... بعدها ماجراي آن روز را براي حضرت آقا بازگفتم، فرمودند؛ آقاي عسگراولادي مرد خداست و از مردان خداجوي غير از اين انتظار نمي‌رود.

راستي! هر وقت با او روبرو مي‌شدم، بعد از پاسخ سلام- كه به سختي مي‌توانستم از ايشان سبقت بگيرم- باصدايي آميخته به محبت مي‌گفت «ياحسين»!

... استاد! چرا ياحسين مي‌گوئيد؟... براي اين كه قدر نامت را بداني و در همه حال به صاحب اسمت توسل بجوئي... اصلاً پدر و مادرت به همين علت، نامت را حسين نهاده‌اند. آنها عاشق حسين عليه‌السلام بودند... عاشق‌‌‌حسين باش!

* * *
دقيقاً چه گفت؟... اين چه سؤالي است؟ همه كلمات را كه به خاطر ندارم... خب! مضمون دقيق آنچه شنيدي چه بود؟... مضمون دقيق همان است كه گفتم.

اواخر سال 1355 بود. در بند 4 و5 و 6 زندان قصر كه مخصوص زندانيان سياسي با محكوميت‌هاي سنگين بود. آن روزها سايه شوم رژيم آمريكايي شاه، آسمان ايران اسلامي را سياه كرده بود. هر صداي مخالفي اگر به گوش حراميان مي‌رسيد، در گلو خفه مي‌شد. زندانيان سياسي كه محكوميت‌هاي بلندمدت داشتند هر از چند گاه ميان دو زندان قصر و اوين جابجا مي‌شدند. آن روز، سخن درباره خاطره‌اي از مرحوم حاج حبيب‌الله عسگر‌اولادي بود كه در زندان اوين دوران محكوميت خود را سپري مي‌كرد... آنچه از قول ايشان نقل شده‌بود، تكان دهنده، اما روح‌نواز بود. بايد آن روزهاي سياه را ديده باشي تا بتواني نقش خاطره‌اي را كه مرحوم عسگراولادي نقل مي‌كرد، بر لوح دل خود احساس كني...

خاطره، مربوط به ديدار آن مرحوم با حضرت امام(ره) بود. در فاصله ميان آزادي امام- رضوان‌الله تعالي‌عليه- از زندان و تبعيد آن حضرت به تركيه و سپس عراق... براي گزارش برخي از رخدادهاي ناگوار و كسب تكليف به قم رفته بود... ماجراي آن ديدار را، بعدها- بهمن‌ماه 1387- در مقدمه يكي از يادداشت‌هاي كيهان آورده بودم...

«با عجله آمده بود و سراسيمه، دغدغه جان او را داشت و پاسخي براي اين پرسش خود و دوستانش مي‌خواست، وظيفه ما چيست؟... اهل سخن بود و چندين بار هم آنچه را مي‌خواست بگويد، تمرين كرده بود اما وقتي او را ديد زبانش بند آمده بود. محو عظمت توأم با وقار و صلابت آميخته به مهرباني او شده بود. به جاي او خميني(ره) سخن آغاز كرد؛ «شما را چه مي‌شود آقاي عسگراولادي؟ چه سعادتي بالاتر از اين كه خون انسان در راه خدا ريخته شود... پس شما نمي‌دانيد كه قرار است به كجا برويم؟ بايد برايتان بگويم... امشب مي‌گويم...»

برايش عجيب بود. امام(ره) بي‌آنكه او سخني گفته باشد، درباره موضوعي سخن مي‌گفت كه عسگراولادي به همان منظور آمده بود.

چند ماه قبل از آن روز، شاه به قم رفته بود ولي هيچيك از روحانيون به استقبال او نرفته بودند. وقتي شاه به محل استقرار خود رسيده بود، علت را جويا شده و متوجه شده بود امام خميني(ره) استقبال روحانيت از شاه را تحريم كرده بود. شاه كه به شدت عصباني بود، در بازگشت به تهران دستور تهيه كيفرخواست عليه امام(ره) و محاكمه صحرايي! او را صادر كرده بود. آقاي عسگراولادي بعد از اطلاع از تهيه اين كيفرخواست به نمايندگي از همرزمانش نزد امام(ره) رفته تا از يكسو اين خبر را به امام(ره) برساند و از سوي ديگر درباره تكليف خود و ساير مردم از ايشان سؤال كند. ولي امام(ره) پيش از طرح موضوع به آن پاسخ داده بود.

امام راحل(ره) در ادامه همان ملاقات به آقاي عسگراولادي گفته بودند؛ «تصور نكنيد كه مبارزه ما يكسال و دو سال و سه سال طول مي‌كشد، به دوستاني كه حوصله اين مبارزه طولاني را ندارند، بگوئيد كنار بكشند. اين مبارزه چند دهه ادامه خواهد داشت... مبارزه ما محدود به جلوگيري از تصويب يك قانون، تغيير يك وزير و يا تغيير يك دولت نيست، مبارزه ما براي فراهم آوردن زمينه ظهور حضرت‌بقيه‌الله- ارواحنا له الفداء - است. ازهم‌اكنون به شما بگويم كه نهضت ‌ما سه مرحله در پيش دارد. مرحله اول، اسلامي كردن ايران‌است. بعد از نجات كشورمان، از آن به عنوان يك پايگاه براي نجات ساير كشورهاي مسلمان استفاده مي‌كنيم و اين، يعني اسلامي شدن بقيه كشورهاي مسلمان‌كه مرحله دوم نهضت ماست... و مرحله سوم اين مبارزه، گسترش الگوي حكومتي اسلام به همه جهان است. در اين مرحله و هنگامي كه همه ملت‌ها با الگوي عدالت‌گستر و خداجوي اسلام ناب آشنا شدند مي‌توانيم به حضرت بقيه‌الله - ارواحنا لتراب مقدمه‌ الفداء - عرض كنيم كه جهان براي تشريف‌فرمايي و قيام شما آماده است...» (نقل به مضمون از قول برادر بزرگوارم، مبارز پيشكسوت و فدايي حضرت‌امام(ره) مرحوم حاج حبيب‌الله عسگراولادي).

***
سردبير برنامه «نگاه يك» از شبكه يك سيما تماس گرفت و گفت؛ مناظره‌اي ميان شما و آقاي عسگراولادي در نظر گرفته‌ايم. موضوع مناظره، اظهارات آن مرحوم درباره سران فتنه 88 بود و اينكه آنها را «فتنه‌زده» و نه «سران فتنه» دانسته بود. در اين‌باره همان روزها، نظرات مكتوبي رد و بدل كرده بوديم... از سردبير برنامه پرسيدم مناظره!... با آقاي عسگراولادي؟! جواب داد؛ مگر چه عيبي دارد؟...گفتم؛ آقاي عسگراولادي از استوانه‌هاي انقلاب و يار وفادار و فداكار حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب هستند كه تاكنون در تمامي طول حيات طيبه خود، گامي بيرون از بستر اصيل اسلام و انقلاب برنداشته‌اند... و من، هرگز حاضر نيستم دور يك ميز با اين اسوه انقلاب و پيشكسوت هميشه فداكار به مناظره بنشينم. سردبير برنامه «نگاه يك» گفت؛ با ايشان صحبت كرده‌ايم و پذيرفته‌اند... جواب به بعد موكول شد ... فرداي آن روز با استاد تماس گرفتم و ضمن قدرداني از تواضع ايشان، علت مخالفت خود را با مناظره يادآور شدم... ايشان فرمودند؛ اين روزها، برخي جريانات سياسي آلوده، از نظرات من سوءاستفاده كرده و آن را وارونه جلوه داده‌اند، مي‌خواهم با حضور تو كه ده‌ها مقاله و مصاحبه و مناظره درباره فتنه داشته‌اي به اين سوءاستفاده‌ها خاتمه بدهم. باز هم مخالفت كردم و براي مخالفت خود دليل آوردم... قانع نشد و فرمود؛ حتما بيا و خواهشم آن است كه با صلابت و قاطعيت از نظر خود دفاع‌كن! همانطوركه در نوشته‌هايت و ساير مصاحبه‌ها و مناظره‌هايت ظاهر مي‌شوي... و تاكيد كرد كه اين، آخرين مناظره من است، مي‌خواهم راهي براي سوءاستفاده جريانات آلوده باقي نگذارم... بعدها برادر عزيزم حجت‌الاسلام والمسلمين حميد آقايي كه سخنران مراسم ختم استاد در دماوند بود نيز به بخشي از اين ماجرا اشاره كرد....

آن مناظره صورت پذيرفت و معلوم شد ايشان سران فتنه را مجرم و گناهكار و فتنه‌گر مي‌دانند ولي مديريت فتنه را در آن سوي مرزها مي‌بينند... و به قول ملاي رومي؛

اختلاف خلق از نام اوفتاد
چون به معني رفت آرام اوفتاد

***

در مراسم ختم استاد، خبرنگاري گفت؛ مرحوم عسگراولادي را در يك جمله توصيف كن! پاسخم كه از ژرفاي باورم برخاسته بود، اين بود؛قطب‌نماي زندگي او، از آغاز تا پايان «رضاي خدا» را نشان مي‌داد.

پنجشنبه 21 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 84]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن