محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830575019
حقوق شيعه، پشتوانه اموال مردم و مالكيت خصوصي است
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: حقوق شيعه، پشتوانه اموال مردم و مالكيت خصوصي است
جامعه انقلابي ايران در آذر ماه سال 1361 شاهد يكي ديگر از اقدامهاي حماسي ـ انساني بنيانگذار جمهوري اسلامي بود. آنگاه كه گزارشهايي از برخوردهاي برخي از انقلابيون به نام اسلام و انقلاب انجام ميگرفت، حضرت امام خميني(ره) در 24 آذر پيامي خطاب به ملت بزرگ و انقلابي ايران صادر كردند كه بار ديگر چهرة انساني از اسلام به جهانيان نشان داده شود.
اين پيام بعدها به فرمان هشت مادهاي شهرت يافت و شخصيتهاي بسياري دربارة آن گفتند و نوشتند و اقدامات مهمي نيزدر آن روزگار انجام گرفت. اينك پس از گذشت 30 سال از صدور آن فرمان، به سراغ برخي از صاحبان انديشه و حقوقدانان رفتهايم و به بازخواني آن نشستهايم.
متن ذيل حاصل مصاحبه با حضرت آيتالله دكتر سيد مصطفي محقق داماد رئيس وقت سازمان بازرسي كل كشور، عضو و دبير ستاد فرمان هشت مادهاي است كه با هم متن گفتگو را ميخوانيم.
* پيام هشت مادهاي حضرت امام در 24 آذر سال 1361 منتشر و به فرمان هشت مادهاي معروف شد. ايشان تا آخرين روزهاي حياتشان پيگير اجراي اين فرمان بودند. بندهاي مختلف اين پيام به حوزههاي زندگي، حقوق شهروندي و حريم خصوصي مردم و قوانين دادگاهها و استقلال قضات و موضوعهاي مختلف ديگر ميپردازد. امام آن ستاد را از عاليترين مقامات اجرايي و قضايي كشور تشكيل داد. همچنين امام در شب 22 بهمن 57 و در 9اسفند 57 در پيامهايي جداگانه به رعايت حقوق زندانيان و مردم و دوري از اعمال خلاف شرع تأكيد كردند. يعني اين مسألهاي نبود كه ناگهان امام به آن رسيده باشند. سؤال ما اين است كه چه حوادث و عواملي به انتشار اين پيام منجر شد؟
** فصل مميز و امتياز مهم انقلاب اسلامي ايران اين است كه يك مرجع تقليد در رأسش بود. به تعبير ديگر آنچه انقلاب را به وجود آورد مرجعيت شيعه بود كه به تدريج در رهبري حضرت امام خميني (رضوانالله عليه) خلاصه شد. به خاطر دارم مقام رهبري فعلي يك جملهاي گفت كه فكر ميكنم از جملههاي طلايي تاريخ زندگي ايشان است و كم به آن توجه شد. اين كه: «اگر كسي در مخيّلهاش خطور كند كه اين انقلاب را روحانيت فعلي انجام داده سخت در اشتباه است. اين نتيجه زحمات روحانيت چهارده قرن شيعه است.» بنابراين روحانيت در پيشاپيش اين انقلاب بود و در آخر هم تقريباً همه احزاب، رهبري امام خميني را پذيرفتند و اين انقلاب به نام ايشان تمام شد و در رأس اين كشور قرار گرفتند.
فكر ميكنم يكي از مشكلترين و پيچيدهترين تئوريهاي حكومت كه در دنيا ممكن است انجام شود حكومت ديني در قالب شيعي است. هماني كه الان ما تشكيل دادهايم. به اين دليل سخت است كه وقتي رئيس يك حكومت كه از طريق انتخابات يا كودتا انتخاب شده باشد، يك حرفي بزند از او مستندي نميخواهند. نهايتاً اگر دموكرات باشد به او ميگويند بايد در حدود اختياراتش حرف بزند؛ اما وقتي رئيس حكومت فقيه باشد و حكومتي بر پايه فقه شيعي تشكيل بدهد، هر كلمهاي كه ميگويد، هر مطلبي كه مينويسد و هر پيامي كه ميدهد، تمام اينها يك فتواست و بايد مستند به منابع فقهي باشد. چون رئيسش فقيه است. اين دست و پاي انسان را خيلي در پوست گردو قرار ميدهد. من در شگفتم كه افراد به اين نكته كمتر توجه دارند. واقعيت اين است كه افرادي كه امروز دولتمردان اين كشورند، نميدانند قبول اين مسئوليت چقدر مشكل است. مثلاً يك نفر كه امام جمعه يكي از شهرستانها ميشود چقدر شرايط فقهي لازم دارد كه نماز مردم صحيح باشد؟
اگرحرفش يك ذره مختصري بوي خلاف شرع بدهد، همه نمازهاي مردم زير سؤال ميرود و بار سنگين بطلان نماز مردم به عهده او قرار خواهد گرفت. اين مشكل در زندگي حكومت ديني است. يك حكومت عادي سلطنتي چنين مشكلاتي ندارد بلكه به يك نفر ابلاغ ميكند كه امامت جماعت مسجدي را به عهده بگيرد. درست است كه هر امام جمعهاي بايد عادل باشد، اما ديگر كسي از او مسئوليت اينچنيني نميخواهد. چون همين طور اين سلسله مراتب بالاتر ميرود. من يك سؤالي را مطرح ميكنم و خودم نظر ميدهم. اين عقيده شخصي من است. شايد هنوز جايي ننوشته باشم ولي بنا دارم كه بر روي آن يك تحقيق عميقي كنم و در يك مقاله يا يك كتابي اظهارنظر كنم. سؤال اين است: فقه ما ابعاد و بخشهاي مختلفي دارد.
بخش حقوق خصوصي مثل بيع و تجارت و هبه و صلح و اجاره، بخش مجازاتها مثل حدود و ديات و قصاص، بخش عبادات مثل نماز و روزه و زكات، بخش سياسات به معناي روابط بينالمللي مثل جهاد و صلح و بخشهاي ديگر. مهمترين بخش اين فقه كه ميتواند در نظام فعلي جهان پرجاذبه باشد كدام است؟ اگر كسي بگويد مجازاتها. ميدانيد ما امروز در اين زمينه چقدر مشكل داريم و جهان اصلاً نميتواند قبول كند دست كسي را قطع كنند، چشم دربياورند، رجم كنند و اين مسائل. در مورد روابط خصوصي مثل بيع و تجارت هم دنيا عقلش را به جايي رسانده كه اينها را عقلاني كرده است. همان روز هم اين مسائل عقلاني بوده و حالا ما بايد دفاع كنيم كه برخي قواعد عقلايي است.
اما پاسخ من اين است كه به نظرم يك بخش ديگري براي فقه ما وجود دارد تحت عنوان حقوق عمومي. آن بسيار مهم است و بايد دربارهاش خيلي كار كنيم. به عنوان يك طلبه اين رشته ميتوانم بگويم ما بايد «طَرف كله كج بنهيم و تند بنشينيم و افتخار كنيم.» براي اين كه اولاً عمل چهارده قرن حكومتهاي ديني هيچ كدام قابل دفاع نيست و براي ما اصلاً حجت نيست. اين كه معاويه، يزيد، هارونالرشيد و حتي خلفاي حكومتهاي عثماني در قرن دهم چه كردهاند، به درد ما نميخورد.
آنها گاهي اوقات كارهايي ميكردند كه آدم سرش را پايين مياندازد. مثلاً تيمور لنگ يا محمدخان قاجار يك كارهايي كردند كه آدم اصلاً خجالت ميكشد بگويد پادشاه اسلام هستند. حتي ناصرالدين شاهي كه براي حضرت سيدالشهدا (صلواتالله و سلامه عليه) نوحهسرايي ميكند، يك كارهايي ميكند كه خجالتآور است. يا صفويهاي كه اين همه خدمات در تظاهرات به مسائل شيعه ميكردند، گاهي دربارهشان نقل ميكنند كه آدمخوار داشتند. اينها ننگ است. ما هيچ كدام از اينها را قبول نداريم. اما چند منبع داريم كه براي ما حجيت دارد. 1ـ قرآن. 2ـ سيره عملي نبوي از طريق روات معتبر كه اهل بيت راويان آن هستند. 3ـ چهار سال حكومت علوي. چيز ديگري نداريم.
درون همين منابع معدودي كه بعد به فقه ما و فتاواي فقهاي شيعه تبديل شده است، به قدري نقاط درخشان وجود دارد كه اگر اينها را نظريهپردازي كنيم، بسيار بسيار قابل تفاخر و افتخار است و كمتر هم گفته شده است. همه اين كتابهاي كتابخانه من در باره طهارت و صلات و زكات و خمس و بيع و تجارت است؛ اما يك كتاب تحت عنوان حقوق عمومي نيست. البته اهل سنت چون حكومت داشتند، نوشتند. مثل «احكام السلطانيه» ماوردي، «احكام السلطانيه» ابن ابي اعلا يا «الحسبه» ديگران. اما در دوران چندين سالهاي كه شيعه دست به قلم برده و اظهار نظر فقهي كرده با كمال تأسف بايد بگويم كم كار شده است. در اوايل اين قرن مرحوم نائيني كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» را نوشت. چرا اين اسم را ايشان بر اين كتاب گذاشت؟ «تنبيه الامه» يعني من ميخواهم امت خودمان را با اين كتاب بيدار و آگاه كنم. «تنزيه المله» يعني پاك كردن مكتب از اتهامات. ملت مسلمان شيعي به ويژه متهم بودند به عقبافتادگي، ديكتاتوري، استبداد، زورگويي، برده گرفتن و ظلم به زنان. ميگويد من در اين كتاب ميخواهم ايشان را از آن منزه كنم. بعد به دوران خود ما ميرسد.
بررسي سير تاريخي حقوق عمومي شيعه نياز به تأليف كتابي دارد. به هر حال به انقلاب اسلامي ميرسيم. انقلاب كه پيروز شد من جوان بودم. الان سنم زياد است و سينهام مالامال درد است از نظر اخباري كه خبر دارم. چون در متن قضايا بودم. خب ميدانيد هر حركتي كه شود يك عدهاي تندرو اين وسط به قول معروف از پاپ كاتوليكتر ميشوند. زمان خود پيغمبر هم بوده. اسم نبرم چون اختلاف است، اما بعضي از اصحاب پيغمبر گاهي اوقات به خود رسول الله معترض ميشدند كه چرا فلان كار كردي.
در روايت هست كه خانمها دور پيغمبر نشسته بودند داشتند ميگفتند و صحبت ميكردند. يكي از اصحاب، كه اسم نميبرم، آمد. همه «احتجبنا» يعني رفتند پشت پرده و قايم شدند. حضرت خنديدند. وقتي كه آن آقا وارد، شد دندان رسول الله (صلوات الله عليه) از خنده پيدا بود. او عرض كرد: «يا رسولالله! خدا هميشه خندانت قرار بدهد! براي چه خنديدي؟» گفت: «از اين جهت خنديدم كه آنها داشتند حرف ميزدند، ولي وقتي صداي تو را پشت در شنيدند همه گفتند ايشان نميتواند تحمل كند كه ما با يك مرد نامحرم بنشينيم حرف بزنيم.» به هر حال روي جهالت يا هرچه هست يك عده تندتر ميروند. قرآن مجيد به اين مسأله توجه كرده است و در اول سوره حجرات ميفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدي الله و رسوله.» اين همان مطلب است كه جلوتر از خدا و پيغمبر نيفتيد. من در يكي از نوشتههايم تعبير كردم كه از خدا خداتر و از پيغمبر پيغمبرتر نشويد. مردم مسلمان و مؤمن آمادهاند اين طور عمل كنند. همين تازگي يك روايتي ديدم كه حضرت رسول (صلواتالله عليه) يك روزي نزديك صبح قبل از طلوع فجر از خانه بيرون آمدند و يك جايي ايستاده بودند و نماز شب ميخواندند.
عدهاي اصحاب آمدند دورشان به نماز ايستادند. البته اين روايت در اهل سنت است، چون ما نماز مستحبي را به جماعت نميدانيم. به هر حال اينها پشت سر پيغمبر به نماز ايستادند. فردا همان موقع جمع شدند آنجا. پيغمبر نيامدند. شروع كردند به ريگ انداختن در خانه پيغمبر كه چرا بيدار نميشوي بيايي؟ حضرت آمد. گفتند: «چرا شما عجله ميكنيد؟ اگر من بگويم اين بر شما واجب شده ميدانيد چقدر برايتان سنگين است؟ چرا يك چنين چيزي را اصرار ميكنيد؟» «لا تسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسوءكم». به هر حال اين تندرويها وجود دارد.
در قضاياي انقلاب اسلامي از اول دو گونه تندروي شد. يك عده افراد خائن بودند. اول انقلاب گروههاي ديگري هم در صحنه آمدند. حالا يا قصد توطئه داشتند يا نه، نميدانم. به هر حال آمدند پستها و سمتهايي را گرفتند. اينها گوش به حرف نميدادند. قبل از تشكيل جهاد سازندگي، حضرت امام (رضوان الله عليه)از طريق آقاي حاج شيخ حسن صانعي من را خواستند. ايشان زنگ زدند و گفتند: «امام با تو كار دارد.» رفتم. آقا فرمودند: «شما به هر حال آقا هستيد و آقازاده ما هستيد و اين منطقه قم شما را ميشناسند، شما آنها را ميشناسيد. اين روستاها فقيرند، جايي و جادهاي ندارند.» دستور دادند يك پولي به حساب شخصي من ريختند. آن وقت سال 58 شايد يك ميليون تومان به حساب من ريختند. الان بايد اسنادش در فرمانداري باشد. بعد رفتم در فرمانداري آقاي جليل بشارتي را صدا زدم. تشكيل جلسهاي داديم. به هر حال آشنا به حقوق و قانون بودم. بلافاصله فرماندار را صدا زدم و يك حساب با امضاي چند نفر باز كرديم.
البته امام تعبير حساب كه نكردند؛ گفتند: «بگذاريد در اختيار فلاني. هر طور مصلحت ديد.» به هر حال جهاد سازندگي از قم شروع شد.بايد مفصل در اين باره بنويسم تا در اسناد بماند.
به هر حال وقتي جهاد را تشكيل داديم بچههاي چپ با افكار مختلف آمدند.
من گفتم: «نمي گذارم يك تخلف اينجا شود. اگر يك متر زمين كسي را تجاوز كنيد و بگيريد خودم مدعي هستم. من از طرف امام مدعيتان هستم.» لذا شروع كرديم به آبادي و آباداني و تجهيز قنوات. بعد هم از دولت پول گرفتيم. يادم است بازرگان پول يك روز نفت را داد. هيچ نگذاشتيم به ملك و مال كسي تجاوز شود. آن موقع افكار چپ اوج گرفته بود. يادم است يك عده از اين بچهها ميگفتند فلاني نميگذارد ما كارمان را بكنيم. يك مرتبه توطئهاي از درون آنجا بلند شده بود. رفته بودند زمينهايي را از مردم گرفته بودند. من هم بچه مسلمانهاي پايين شهر و متدين و مقلد امام را جمع و جور كردم و به آنها ماجرا را گفتم.دم در جهاد اسم اينها را نوشته بودند. گفتند اين ليست اجازه ندارند اينجا بيايند.يا مطيع نماينده امام ميشويد يا اگر نميخواهيد اصلاً نياييد. اينها جمع شده و دسته جمعي رفتند پيش مرحوم خلخالي كه نماينده قم بود. خلخالي گفت: «من نميتوانم. ايشان خودش با امام سر و كار دارد.» آمدند پيش آقاي بهشتي. آقاي بهشتي گفت: «ايشان قبل از ما منصوب است.
ما كاري نميتوانيم بكنيم.» به هر حال اينها مأيوس شدند رفتند و ما كار خودمان را كرديم. اين تيپ افراد تحريك شده از جايي بودند؛ اما يك دسته هم آدمهاي متدين تندرو و افراطي بودند كه روي خلوص افراطي بودند. اين حركت هر چند وقت يك بار يك كارهاي تندي انجام ميداد. امام (رضوان الله عليه) با كمال قاطعيت برخورد ميكردند. چون با هيچ كس حساب خردهاي نداشتند. اگر گزارش صحيح به ايشان داده ميشد، بلافاصله عكسالعمل نشان ميدادند. بستگي داشت چه كسي به ايشان گزارش بدهد و ايشان را از جرياناتي كه ميگذرد مطلع كند.اما فرمان هشت مادهاي بر اساس گزارش شفاهي بنده كه خدمت ايشان دادم صادر شد. من رئيس بازرسي كل بودم. شكايتهاي آن روز از گزينشها بود يا از كارهاي دادسراهاي انقلاب كه شب و نيمه شب به خانه مردم ميرفتند. يكي از شكايتهاي آن روز اين بود كه وقتي به خانه كسي ميرفتند و يك شيشه مشروب ميديدند ميگفتند تو مشروبخواري و براي آن هم پرونده درست ميكردند. در حالي كه رفته بودند چيز ديگري را بازرسي كنند. همه اينها را يادداشت كردم.
البته بيشتر گزينش بود. اول از طريق خانم دكتر زهرا مصطفوي، فرزند امام كه آن وقت شاگرد من بود و فلسفه ميخواند گفته بودم. خدمت امام پيام من را رسانده بود. يك مرتبه حاج احمد آقا فرمودند: «امام با تو كار دارد.» رفتم آنجا. گفتند: «اين طور براي من نقل كردهاند. اين چه سؤالاتي است در گزينش از افراد ميكنيد؟ [اين جمله خيلي براي من تاريخي است:] شنيدهام ميپرسند كه نمره سجل [شناسنامه] كذا چند است.» من همين را به فرزند ايشان گفته بودم. گفتم: «بله. همين طور است.» بعد بقيه اش را هم گفتم. بعد از جلسه رسيدم به اداره. اول صبح اخبار را از راديو دنبال ميكردم. اخبار كه شروع شد ديدم پيام صادر شده است. بعد هم من مجري فرمان امام يا به اصطلاح دبير شورا شدم. محصول اين پيام سه مسأله است.مهم اين است كه از يك فقيه ومرجع تقليد صادر شده است. اين كه فقيه جامع الشرايطي، كه هيچ كس در فقاهتش ترديد ندارد، در آن شرايط بگويد كسي حق تعرض به حريم خصوصي افراد ندارد، مستند و سندي فقهي است.
گفتند: «كسي حق تعرض به حريم خصوصي افراد ندارد. كسي حق ندارد نيمه شب به خانه كسي ولو براي دستگيري برود. كسي نميتواند شنود بگذارد.» تمام اين مسايلي كه ايشان فرمودند در قانون اساسي هم آمده بود. درست است فقها قانون اساسي را تصويب كردهاند، اما فتوا تلقي نميشود. به هر حال قانون اساسي ايران است. اما اينجا يك فقيه اين حرف را ميزند و مثل اين است كه در توضيح المسايلش فتوايي صادر كند. اين چند مسأله جزو رئوس حقوق عمومي است. اولاً به پشتيباني فقه شيعه، امنيت اجتماعي ايجاد ميكند. يعني ميتوانيم اين را در مقابل فقه عامه، مكتبهاي حقوقي روز، سيستمهاي غربي و سيستمهاي شرقي مطرح كنيم كه ميگويند «شيعه به هر مصلحتي كه بداند عمل ميكند.ولي فقيه وقتي اختيار تام پيدا ميكند، ميتواند ديكتاتور بشود و هر كاري بخواهد ميكند». اين براي ما يك سند است كه «نه خير، هيچ كس حق تعرض به حريم خصوصي مردم ندارد. آبروي مردم در رأس امور است. آبروي مردم مثل جان آنهاست. تعرض به آبرو مثل تعرض به جان است.» مسأله حق مالكيت از حقوق بسيار مهم است. حقوق شيعه پشتوانه اموال مردم و مالكيت خصوصي است. اين مفاد پيام هشت مادهاي است و از شخصيتي كه داراي مرجعيت فقهي است صادر شده است. اين را ميتوانيم فتوا تلقي كنيم. ايشان كه بيخود با خط و امضاي خودشان نمينويسند. حتما يك مستندي به آيه، سنت، عقل يا اجماع دارند كه اين مطلب را ميگويند.
براساس مصالح نيست؛ بر اساس فتاواي حكم اوليه است كه اينها را صادر فرمودند. اين پيام مهم است ومنحصر به يك روز و دو روز نيست؛ جاودان است. چيزي نيست كه موقتي و در زمان خاصي صادر شده باشد. مثلا امام راجع به آمريكا يك مطلبي گفتند. آن مطلب جاودان نيست. راجع به انگليس مطلبي گفتند. جاودان نيست. راجع به عراق همين طور. مگر چندين بار راجع به عراق مطالبي نفرمودند، اما بعد خودشان فرمودند «روابط را برقرار كنيد» اما اينها هيچ كدام با آنها مشابهت ندارد. اينها يك احكام لايزال الهي است. هيچ وقت در هيچ زماني و هيچ لحظهاي استثنابردار نيست كه بگوييم ديگر آثارش برداشته شد.
براي اين فرمان هشت مادهاي ميدانيد يك منشور صادر كرديم. آن 23 ماده به قلم من است و من آن را نگارش كردم. آن سند تبيين امور شد كه بر اساسش آرامشي عمومي در مردم ايجاد شد. واقعا اگر خداوند چند سال ديگر به ايشان مهلت ميداد قطعا باز هم در برههها و مقاطع زماني خاص از اين سنخ مطالب حتما صادر ميفرمودند. هرچه بود مصلحت الهي بود.
به نظرم موسسه نشر آثار حضرت امام بايد با افراد حقوقدان فقيهي كه در قم هم فقه و حقوق خواندهاند و هم مكتبهاي غربي را ميدانند يك مستند فقهي و شرح فقهي بر اين اصول بنويسند تا اصولش را استخراج كنند. بعد دقيقا به منبع حقوق شهروندي و حقوق عمومي اسلام تبديل ميشود. جاذبه نهج البلاغه چيست؟ ممكن است نهج البلاغه براي يك عده از نظر ادبي جذاب باشد. قطعا ادبيات نهج البلاغه خيلي پرجاذبه است. نامه به عثمان ابن حنيف كه حضرت بالبداهه همه آن را با يك وزن خاص مرقوم فرمودند از نظر ادبي بسيار قوي است، اما از نظر محتوايي جاذبه نهجالبلاغه، حقوق عمومي نهج البلاغه است. در نهج البلاغه حقوق خصوصي وجود ندارد.
رعايت حقوق مردم در نهج البلاغه آمده است. بعد رابطه حاكم و مردم است. «با من مصانعه نكنيد! مداهنه نكنيد، من بالاتر از خطا نيستم.» ما از نظر عصمت به ايشان ايمان داريم، ولي خودش با مردم طوري برخورد ميكند كه خود را در رديف خلفاي قبل قرار ميدهد. ميداند مردمي كه با ايشان بيعت كردهاند همانهايي هستند كه قبلا با عثمان و عمر بيعت كرده اند.بنابراين خودش را در رابطه با مردم و حكومت دنيوي مردم و كاملا اين جهاني و خاكي ميكند. ميگويد: «به من اعتراض كنيد! به من انتقاد كنيد! من بالاتر از خطا نيستم.» يك چنين رابطهاي با مردم برقرار ميكند. مردم بر اساس شنيدن اين مطالب به دنبال مجتهدين و مراجع تقليد راه افتادند. هنوز هم همان انتظار را دارند. مردم از روحانيت همان توقع را دارند. زندگي در حد امام را توقع دارند.
مردمداري امام را انتظار دارند. به نظر بنده بايد نور اين پيام را طوري زنده نگه داشت كه توقع مردم از بين نرود و هر چند وقت يك بار آن را به ياد بياورند. به قاعدهاي كه اول درست كردم حواستان باشد؛ مردم ديني هميشه تندرو هستند.يعني جلوتر ميافتند. لذا اين احتمال هست كه افرادي به حساب دين، كارهاي بدتري بكنند. اين كه در منطقه ما دارد شعله ميكشد و همه همديگر را دارند ميكشند به اين علت است كه عدهاي گول خوردهاند و عدهاي هم از روي ناداني و كج انديشي ديني اين كار را ميكنند. اشكال گردن كيست؟ گردن امثال بنده، روحانيون اهل سنت و روحانيون شيعه است كه نميگويد اينها اشتباه است. نكنيد! به خاطر دارم يكي از قضات يكي از شهرستانها تصميم گرفته بود راجع به موردي نسبت به يكي از محترمين.
آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري، دايي بزرگ من و پدر عروس امام، به من فرمودند: «برو خدمت امام و بگو فلان كس اعتراض و پيام خيلي ناراحت كننده و دلسوزانهاي دارد.» رفتم. به محض اين كه به ايشان گفتم صورت ايشان برافروخته شد و گفتند: «تماس بگيريد بگوييد اين كارها چيست. اين حركتها چيست.» نيز راجع به جرياني كه در يكي از دادسراهاي انقلاب اتفاق افتاده بودو در بعضي از زندانها ديده بودم خدمت امام شرفياب شدم وبه عرض ايشان رساندم. ايشان اين دندان عمليشان را محكم به هم فشار آوردند و گفتند: «من فردا به همه ميگويم بيايند و راجع به اين قضيه تصميم ميگيرم.» همان موقع تصميم گرفتند و دستور دادند همه را فردا جمع كردند.همه مسئولين از جمله رئيسجمهور، رئيس مجلس، دادستان انقلاب، دادستان عمومي كل كشور، رئيس قوه قضائيه، رئيس ديوان كشور بودند. خيلي جملات سنگيني گفتند. اول به من فرمودند: «تو بگو آنچه كه ديدي.» مرحوم آقاي مروي هم بود. مطالب را گفتيم و ايشان بسيار دستورات اكيد حاد صادر كردند. تعبيرات خيلي تندي كردند كه «خدايا! من نميخواهم تا زنده هستم چنين چيزهايي در كشوري كه به نام دين اسلام بر مردم حكومت ميكنند اتفاق بيفتد. اين قضايا را نميخواستم.» به هر حال نگران حقوق عمومي مردم و همواره پشتيبان استقلال قضات بودند. الان نظريه ولايت فقيه در كشور پياده شد.
ما كاري به اصل قضيه نداريم. به هر حال يك نظريهاي است. اگر كسي به اين نظريه معتقد است و پيرو اين نظريه است بايد بداند اين نظريه لوازمي دارد. به قول معروف پسامدهاي مهمي دارد. اين هم باز نشده كه اين نظريه چه آثاري دارد. در كشوري مثل عراق، مالزي، اندونزي و كويت كه تئوري ولايت فقيه نيست، يك مجتهد ميتواند فتوا بدهد. كما اين كه ميرزاي شيرازي در زماني فتواي تحريم تنباكو را داد. چون تئوري ولايت فقيه حاكم نبود. ممكن است وقتي اين مطلب را چاپ كرديد عدهاي به من انتقاد كنند اما نظرم را دارم ميگويم. اگر تئوري ولايت فقيه حاكم باشد يعني در راس حكومت يك ولي فقيه است. به دستور ايشان رئيس
قوه قضاييه نصب ميشود. به دستور رئيس قوه قضاييه قضات دادگاهها نصب ميشوند. بنابراين يك قاضي كه در محكمه نشسته با سلسله مراتب به ولي فقيه ميرسد. آيا مجتهدي ديگر ميتواند مخالف اين نظر حكم صادر كند يا به او بگويد تو بايد اين طور راي بدهي؟ نه. اين خصوصيتي است كه در ولايت فقيه حاكم است. پس مجتهدين ميتوانند فتوا بدهند و وقتي از ايشان استفتاءمي كنند حكم بدهند اما حكم قضايي نميتوانند صادر كنند. حكم قضايي مخصوص قاضي منصوب از طرف ولي فقيه است. حالا اگر يك امام جمعه در فلان شهرستان بگويد حكم كسي كه فلان جرم را كرده، اين است و صريحاً اسم ببرد، اين نقض ولايت فقيه و مخالفت با ولي فقيه است. به نظرم كسي بايد آموزش بدهد زندگي در جامعهاي كه در راسش ولي فقيه قرار دارد با زندگي در جوامع ديگر چه تفاوتي دارد. مجتهدين ميتوانند فتوايشان را بدهند و مقلدينشان عمل بكنند، اما نميتوانند درباره يك فردي حكم قضايي صادر كنند. مجتهد ميتواند ابلاغ قضايي بگيرد قاضي شود، اما نميتواند در باره يك شخص خاص حكم بدهد. اين تناقض و تضاد با ولي فقيه است. يعني من او را قبول ندارم. لازمه حكم دادن براي اعدام آقاي الف، كه در زندان است، يا زنداني كردن فلان كس، مخالفت با ولي فقيه است. تئوري ولايت فقيه اينچنين است. اين رهاورد انقلاب اسلامي است. بايد افرادي كه جانبدار اين نظريه هستند آثار و احكامش را بر آن بار كنند و تبعاتش را بپذيرند. امروز قانون رسمي كشور و مملكت اسلامي در مجلس شوراي اسلامي وضع ميشود و شوراي نگهبان آن را تاييد ميكند. اين قانون تحت نظر ولي فقيه قانون مُجراي اين كشور ميشود. در قانون اين مملكت اگر كسي ميخواهد زنش را طلاق بدهد، بايد به دادگاه برود تا به موجب آيه شريفه دادگاه برايش حَكَم معين كند. حَكَم كه معين كرد اجازه طلاق بدهد. اجازه طلاق كه داد دفترخانه طلاق را ثبت كند. بالاترين مجتهد اعلم علما در نظام حكومت ولايت فقيه نميتواند بدون آن تشريفات خاص زن كسي را طلاق بدهد، مگر اين كه ولايت فقيه را قبول نداشته باشد. ولو مجتهد باشد نميتواند. يعني اگر حكم بدهد خلاف قانون عمل كرده است؛ بنابراين، معناي اين كه خلاف قانون عمل كرده اين است كه من آن را قبول ندارم. تا جايي كه ميدانم چنين است. از افرادي كه در دفتر خاص امام و دور امام بودهاند و هنوز حيات دارند يا كساني كه به سن من هستند بپرسيد آيا حضرت امام (قدس سره) عقدي ميخواندند بدون اين كه در دفترخانه ثبت شود؟ من در دفتر نبودم، اما اطلاع داشتم كه حضرت امام چنين نميكردند. براي اين كه قانون مملكت اين بود و نبايد نقض ميشد. الان هم البته اين طور كه شنيده ام مقام معظم رهبري وقتي ميخواهد عقدي بخواند ميپرسد در دفتر خانه ثبت شده يا نشده است. در اينجا افرادي مراجعه ميكنند كه دلشان ميخواهد عقدشان را سادات بخواند. ميگويم اول برويد دفترخانه يا دفترخانه را بياوريد اينجا. چون اينها موازين كشوري است. اگر احيانا اين ازدواج بدون ثبت در دفترخانه انجام بشود، فردا يك بچهاي پيدا شد كه شناسنامه اش مهر نشده هزاران مشكل پيدا ميشود و چه اتفاقاتي ميافتد. همه موازين كشور به هم ميريزد. به هر حال اين آثار و پيامدهاي نظريه ولايت فقيه است. يكي از آثارش اين است كه هر اعلاميهاي كه ميدهد، هر سخنراني كه ميكند، هر بخشنامهاي كه صادر ميكند مستند به موازين فقهي است. تا موازين فقهي نباشد آن دستور را صادر نميكند. نهايتاً سند ميشود. يادم است با شخصي كه آن روزها در تلويزيون مسئوليت داشت خدمت امام رفتيم. او سوال كرد: «آقا! اگر كسي مثنوي را با «ني» بخواند چه حكمي دارد؟» ايشان اگر ميگفت مانعي ندارد يك فتوا ميشد. من كت او را كشيدم كه ديگر ادامه ندهد. امام فرمودند: «مثنوي كه خيلي خوب است. حالا «ني» ميخواهد چه كار كند.» نه گفتند نه، نه گفتند آره. يك بار هم يكي از مسئولين آمد و سوال خيلي تندي كرد. سئوال خيلي حادي بود و گفت: «آيا ما ميتوانيم فلان كار را بكنيم؟» امام جواب دادند: «اينها را من نميتوانم جواب بدهم. برويد از ديگران بپرسيد!» جواب ندادند. براي اينكه اگر يك سري هم تكان ميدادند و ميگفتند بله، چه ميشد و چه تبعاتي داشت. در قضيه جنگ نيز همين طور. همين امروز به عنوان راهنما در جلسه دفاع رسالهاي با موضوع «كاربرد سلاحهاي كشتارجمعي در فقه اماميه و قوانين بينالمللي» شركت كرده بودم. خيلي افتخار است وقتي كه عراق شهرهاي ما را ميزد و ويران ميكرد، دزفول را ويران كرد يا تهران را چقدر زد امام به هيچ وجه اجازه ندادند شهرهاي عراق بمباران شود. اگر ايشان مجوزي صادر ميكرد، در تاريخ به عنوان سند يك مفتي شيعه ميماند. به هر حال نگاهمان به اين پيام هشت مادهاي، بايد چنين نگاهي باشد.
* پس اگر امام از مورد خلافي مطلع بودند، برخورد ميكردند؟
** بنده شخصا مواردي را ديدم. ايشان محبت داشتند و شايد از طريقي تحقيق ميكردند و اطمينان پيدا ميكردند. چند بار رفتم خدمت ايشان و به صراحت مطالبي را عرض كردم. شايد يك مقدار جوان يا تند بودم و اگر سنم بالاتر بود، اين روش آن روز را نداشتم.گاهي كه با خودم فكر ميكنم چطور اين حرف را خدمت ايشان گفتم، يك حالت عجيبي پيدا ميكنم. اگر در اين سنين بودم شايد نميگفتم. در هر صورت جوان بودم.آن وقت آقاي موسوي اردبيلي و آيتالله جوادي آملي در شوراي عالي قضايي بودند. به من ميگفتند فلان حرف را به امام بگويم. گاهي بدون خبر ايشان خدمت امام ميرفتم. بنده در زندانها چيزهايي را ميديدم كه به ايشان ميگفتم. دو سه مورد خدمتشان مطلبي را گفتم كه بلافاصله ترتيب اثر دادند. يك بار مرحوم حاج احمد آقا به من زنگ زد فرمود: «بالا نميآييد اين روزها؟» گفتم: «امري هست؟» گفت: «امام كار دارد.» رفتم. هنوز زندگي ام قم بود و تهران نيامده بودم. رفتم جماران. تا نشستم امام گفتند:«شما مشهد نميرويد؟» عرض كردم: «بله ميروم. فرمايشي داريد؟» گفتند: «شنيده ام حاج ميرزا جواد آقاي تهراني گلههايي دارد. برويد ببينيد حرفهايش چيست. دلم ميخواهد خودتان برويد.» يعني بازرس نفرست. گفتم: چشم همين الان ميروم. چون زن و بچه ام قم بودند، از همان دفتر زنگ زدم براي من پرواز مشهد را مهيا كردند. تا آمدم حركت كنم غروب شد. رفتم فرودگاه. برف آمده بود و پرواز تاخير افتاد. رسيدم مشهد. گفتند كه به حاج ميرزا جواد آقا خبر دادند كه از طرف آقا فلان كس ميآيد. ايشان عجيب متواضع بود. اين مرد بزرگ آمده بودند فرودگاه و چون پرواز كنسل شد برگشتند رفتند منزل. من هم تا پياده شدم با ماشين مخصوصي كه استانداري يا دادستاني فرستاده بود، حركت كردم. رفتيم به طرف منزل ايشان. وقتي رفتم ديدم ايشان پشت در منزل يك كاغذ چسبانده كه «مردم به جواد مراجعه نكنيد. كسي حرف جواد را گوش نميدهد.» واقعيت اين است. من رفتم داخل. آقايان اخوان مرعشي هم نمازشان تمام شده بود آمدند آنجا. بعد آميرزا جواد آقا شروع كردند به گفتن و گفتن و گفتن و گفتن تا يك مورد به خصوصي را دست گذاشتند و گفتند من نميدانم جواب اين موضوع را چه بدهم. همان روز يك كاغذي نشان من دادند. آن كاغذ را گرفتم و گذاشتم در جيبم. از همان جا حركت كردم رفتم جايي كه بايد ميرفتم تا نسبت به آن موضوع برسم. يك صفحه گزارش دادم. شايد دو سه روز طول نكشيد كه چند نفر را بركنار كردند. آميرزا جواد آقا آمد تهران و از امام تشكر كرد. منظور اين كه هر وقت مطلع ميشدند ترتيب اثر ميدادند. حدود سال 61 درس آقاي گلپايگاني ميرفتم كه رئيس بازرسي شدم و آمدم تهران، ديگر به درس نميرفتم، ولي با ايشان انس داشتم. يك روز رفتم خدمت ايشان. فرمود: «خيلي خوشحال شدم كه اين سِمَت به شما داده شد. به نظر من اولين كاري كه ميكنيد چند تا از اين قضات متخلّف را بركنار كنيد؛ اگر اين اختيار را آقاي خميني به شما بدهد كه قضات را بتوانيد بركنار كنيد.» ميدانستم قاضيهاي منصوب را نميشود بركنار كرد، ولي قاضيهاي دادگاه انقلاب قاضي رسمي نبودند و قاضيهاي شرع بودند. گفتم: «والله من اين اختيار را ندارم.» بعد يك قصهاي را گفت و فرمود: «بايد اول قضات متخلف را كه دو نفرشان خيلي پرقدرتند بركنار كنيد تا ديگران حساب كارشان را بكنند.» مثل اين كه اين طور به آقا عرض كرده بودند كه آقاي محقق سمتي گرفته كه هر كس را ميتواند عزل كند و بردارد. اين طور در ذهن ايشان بود. گفتم: «حاج آقا اين طور نيست كه بتوانم همه كار بكنم.» بعد گفتند: «خاطرهاي برايت بگويم؛ زمان مرحوم آقاي حاج شيخ جد شما، آسيد احمد خوانساري، يك متعلقهاي داشت كه ايشان را آزار ميداد و خيلي اذيت ميكرد. آقاي خوانساري ميخواست او را طلاق دهد. يكي از رفقا آمد پيش من و گفت: با هم برويم پيش حاج شيخ و بگوييم كه طلاق « ابغض الاشياء» است و آسيد احمد خوانساري به تقوا مشهور است. يك كاري نكند كه الگو بشود هر كسي بتواند به راحتي زنش را طلاق دهد و اين كار اتفاق نيفتد. با هم رفتيم خدمت مرحوم حاج شيخ با توجه به اينكه حاج شيخ بعد از جده شما يك متعلقهاي انتخاب كرده بود كه او هم ايشان را اذيت ميكرد. از بس ايشان را اذيت كرده بود يك مرتبه حاج شيخ گفت: بگذار طلاق بدهد كه اين زنها بفهمند ما آخوندها هم ميتوانيم طلاق بدهيم. اينها چون خاطرجمعند، ما را اذيت ميكنند.» من خنده ام گرفت و لبخندي زدم. گفتم:«آقا اجازه ميدهيد همين داستان را براي امام بگويم؟» گفتند:«باشد.» از ايشان اجازه گرفتم. آن وقت به راحتي ميتوانستم وقت بگيرم. آمدم خدمت آقا. حالشان خوب بود. گفتم: «رفته بودم خدمت آقاي گلپايگاني ايشان چنين داستاني را گفتند.» ايشان لبخندي زدند و فرمودند:«نگفتند آن كسي كه به آقاي حائري گفت كه بود؟» گفتم:«اسم نبردند.» گفتند:«من بودم. ما رفتيم با هم پيش ايشان و اين خاطره يادم هست. درست هم فرمودند. بعد گفتند شنيده ام بعضي كارها در دادسراها ميشود. بايد يك فكري بكنيم.» خيلي طول نكشيد همين فرمان هشت مادهاي آمد كه مدتي عزلها دست من افتاد. يك نظمي برقرار شد. شايد هم دو سه مورد بيشتر اتفاق نيفتاد. عزل يكي دو نفر مشهور به تخلف توسط هيأت هشت مادهاي امام را راديو اعلام كرد. بعد ديگر كم كم آرام شد. البته من نميخواستم اين كار دأب شود.
* البته موارد خلاف خيلي زياد ديگري هم بود كه به امام گزارش نشد. آيا ميشود گفت امام هر مورد خلافي كه متوجه شدند برخورد كردند؟ آيا شما با توجه به مسئوليتي كه داشتيد، به اين امر شهادت ميدهيد؟
** بله. به نظرم تمام مواردي كه امام فريادي كشيدند يا فرماني دادند بر اساس گزارش صحيح دقيقي بود كه به ايشان رسيده بود و بلافاصله هم اقدام ميكردند. ايشان بعد هم گله كردند كه چرا فرمانشان دقيق اجرا نشد. يك روز با همين هيأت رفتيم خدمتشان. تا نشستيم خواستيم شروع كنيم به صحبت كردن. گفتند: «شنيدهايد يك شوخي درست كرده اند. [به نظرم خودشان درست كرده بودند] گفتند: دو ماده به اين هشت ماده اضافه شده است. ماده 9: هيچ يك از اين موارد را اجرا نكنيد! ماده 10: ماده 9 قطعي است.» من از كودكي در منزلشان و همبازي حاج احمدآقا بودم.به هر حال فاميل بوديم و رفت و آمد خانوادگي داشتيم. مادرم دوست خانم آقاي خميني بود و تا آخر هم كه ايشان در قيد حيات بودند ميرفتند خدمتشان. به هر حال خاطرات خيلي شيرين و لطيفي از ايشان دارم.
*منبع : سايت خبري جماران
چهارشنبه 20 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]
صفحات پیشنهادی
تصرف عدواني؛ جرمي شايع برضد اموال و مالكيت خصوصي و دولتي
تصرف عدواني جرمي شايع برضد اموال و مالكيت خصوصي و دولتي تصرف عدواني جرمي شايع عليه اموال غيرمنقول خصوصي و دولتي است كه به گفته مسئولان و كارشناسان به خاطر نبود حكم خاصي متصرفان را به دستيازي به اراضي ملي و دولتي ترغيب ميكند تعريفي كه قانون از دعواي تصرف عدواني مطرح كرده اينابطال حق مالكيت دولت بر اموال زيرخاكي بستر غارت و نابودي شواهد تاريخي را فراهم ميكند
ابطال حق مالكيت دولت بر اموال زيرخاكي بستر غارت و نابودي شواهد تاريخي را فراهم ميكند ميراث فرهنگي بن مايه حيات پايدار سرزمين و حفظ و مراقبت از شواهد فرهنگي لازم است به گزارش حوزه ميراث فرهنگي باشگاه خبرنگاران به نقل از خبرگزاري ميراث آريا عضو هيات علمي گروه باستان شناسي دانشگرئيس پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي: ابطال مصوبهي حق مالكيت دولت بر اموال زيرخاكي بايد تشريح شود
رئيس پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي ابطال مصوبهي حق مالكيت دولت بر اموال زيرخاكي بايد تشريح شود جليل گلشن گفت مصوبهاي كه حق مالكيت دولت بر اموال منقول تاريخي و فرهنگي را ابطال ميكند بايد تشريح شود تا مورد سوءاستفاده قرار نگيرد به گزارش حوزه ميراث فرهنگي باشگاه خبرنگاران بهابطال مصوبه حق مالكيت دولت بر اموال زيرخاكي تشريح شود
ابطال مصوبه حق مالكيت دولت بر اموال زيرخاكي تشريح شود رئيس پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي صنايع دستي و گردشگري گفت تمام حفاريهاي باستانشناسي كشور در انحصار دولت است و اگر بر اثر حفاري تصادفي اموالي كشف شود فرد بايد آن را تحويل دهد به گزارش خبرگزاري مهر جليل گلشن بافقي افزوددیدار خصوصی نماینده گروهک کومله با احمدشهید گزارشگر حقوق بشر
دیدار خصوصی نماینده گروهک کومله با احمدشهید گزارشگر حقوق بشر امجد حسین پناهی نماینده گروهک کومله گزارش کاملی از وضعیت حقوق بشر در ایران و کردستان را تقدیم احمد شهید کرد تا او نیز این موارد را در گزارش خود قید نماید و با استناد به گفته های دشمنان ملت ایران کشورمان را به نقض حقوتیم مذاکره کننده با پشتوانه مردمی از موضع قدرت سخن میگوید
حجتالاسلام نظری منفرد تیم مذاکره کننده با پشتوانه مردمی از موضع قدرت سخن میگوید خبرگزاری رسا ـ استاد حوزه علمیه پشتوانه مردمی را سبب موفقیت تیم مذاکره کننده در عرصه دیپلماسی دانست و گفت پشتوانه مردمی سبب شده که مسؤولان ما در مذاکرات از موضع قدرت سخن بگویند به گزارش خبرنگار خحجتالاسلام رنجبران در همايش مردمسالاري ديني:حكومت اسلامي نميتواند مردمسالار نباشد/ مردمسالاري ديني پشتوان
حجتالاسلام رنجبران در همايش مردمسالاري ديني حكومت اسلامي نميتواند مردمسالار نباشد مردمسالاري ديني پشتوانه نظام است دبير سومين همايش نظريه مردمسالاري ديني گفت حكومت اسلامي كه نتيجه قيام آگاهانه مردم شجاع و غيرمند است نميتواند مردم سالار نباشد به گزارش خبرنگار آيين و اندپراش: به دنبال پشتوانه حقوقي بيشتري هستم به دادگاه بينالمللي ورزش شكايت ميكنم
پراش به دنبال پشتوانه حقوقي بيشتري هستم به دادگاه بينالمللي ورزش شكايت ميكنم ايران ورزشي - محمد پراش كه به دليل استفاده از مواد نيروزا براي دومين بار تست دوپينگش مثبت شده بود از سوي ستاد ملي مبارزه با دوپينگ به 8 سال محروميت محكوم شد و بر اساس قانون ميتواند ظرف 21 روز از صدوراهمیت حریم خصوصی در اینترنت به اندازه حقوق بشر
کمیسر حقوق بشر سازمان ملل میگوید افشاگریها پیرامون جاسوسی گسترده دولتها در حریم خصوصی شهروندان میتواند زمینهساز تحولی عظیم در حراست از حریم خصوصی در دنیای آنلاین شود کمیسر حقوق بشر سازمان ملل میگوید افشاگریها پیرامون جاسوسی گسترده دولتها در حرنماينده مردم اصفهان در مجلس : خصوصي سازي جدي گرفته نشده است/بخش دولتي حتي يك طرح بزرگ صنعتي هم در اصفهان اجرا
نماينده مردم اصفهان در مجلس خصوصي سازي جدي گرفته نشده است بخش دولتي حتي يك طرح بزرگ صنعتي هم در اصفهان اجرا نكرده است بيش از دو هزار و 900 طرح نيمه تمام در كشور داريم كه حدود 500 هزار ميليارد تومان بودجه لازم دارد نماينده مردم اصفهان در مجلس خصوصي سازي جدي گرفته نشده است بوكيل بين المللي:در هيچ كشوري به اندازه عربستان حقوق اوليه مردم نقض نمي شود
وكيل بين المللي در هيچ كشوري به اندازه عربستان حقوق اوليه مردم نقض نمي شود تهران واحد مركزي خبر سياسي 1392 09 27 00 39 08 09 وكيل بين المللي تاكيد كرد در هيچ كشوري مثل عربستان حقوق اوليه انسانها نقض نمي شود به گزارش شبكه تلويزيوني پرس تي وي فرانكلين لمب در گفتگو با اين شبكهشهردار ابركوه:ارتباط مردم با شهرداري تسهيل ميشود / خصوصيسازي در دستور كار شهرداري ابركوه
شهردار ابركوه ارتباط مردم با شهرداري تسهيل ميشود خصوصيسازي در دستور كار شهرداري ابركوه شهردار ابركوه گفت با برنامههايي كه شهرداري در پي انجام آن است ارتباط مردم با شهرداري ابركوه تسهيل ميشود حسين حاتمي در گفتوگو با خبرنگار فارس در ابركوه در مورد برخي از فعاليتهاي انجامنمايندگان مردم مشهد بايد به دنبال احقاق حقوق شهروندان باشند/ استفاده شهردار از تعاملات ملي
نمايندگان مردم مشهد بايد به دنبال احقاق حقوق شهروندان باشند استفاده شهردار از تعاملات ملي مشهد - خبرگزاري مهر عضو شوراي شهر مشهد با تاكيد بر اينكه مسئولين اين شهر به تنهايي نمي توانند نيازهاي زائران و مجاوران را پاسخ دهند گفت نمايندگان مردم مشهد بايد به دنبال احقاق حقوق شهرون-
گوناگون
پربازدیدترینها