واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: اسم؛ ويتريني براي موضوع داستان
كارگاه ادبيات: اسم
گاهي هم كتابهايي را به پيشنهاد دوستانم ميخوانم و شگفتزده ميشوم، اما ميدانم كه اسمشان در يك كتابفروشي و بين انبوه كتابها، هيچوقت جذبم نميكرد.
پيدا كردن اسم يك اثر آنقدر مهم است كه بحث دربارهي آن را در كارگاه ادبيات ادامه بدهيم و نظر نويسندگان ديگري را هم در اين زمينه بپرسيم.
«چهطور ميتوانيم اسم خوبي براي اثرمان پيدا كنيم؟»
اين پرسش را اينبار، با دو نويسندهي ديگر در ميان ميگذاريم، «مصطفي خرامان» كه تازهترين رمانش «آرزوي سوم» نام دارد و «فهيمه محفوظ» كه «ما نارنجك ميجَويم» كتاب تازهاش است.
* * *
همشهري، هفتهنامهي دوچرخهي شمارهي ۷۲۴مصطفي خرامان:
اسم مثل كادو كردن يك هديه
پروسهي انتخاب اسم هم كار سختي است و هم خيلي ذوق ميخواهد. چون بايد بتواند مخاطب را جذب كند و ربطي هم به داستان داشته باشد و همين است كه كار را مشكل ميكند و براي انتخاب محدوديت ايجاد ميكند.
من براي پيدا كردن اسم كتاب «آرزوي سوم» اذيت نشدم، چون ماجراي كتاب هم با اين اسم عجين است. اما در بسياري از كتابهاي ديگرم مشكل انتخاب اسم داشتهام و شايد ۱۰بار اسمشان را عوض كرده باشم. يكي از كتابهايي كه انتخاب اسمش سخت بود رمان «دختران عليه دختران» بود. اول اسم «خوب، بد، زشت» را برايش انتخاب كردم كه به داستان هم مربوط بود، اما ناشر گفت بايد اسم كتاب را تغيير دهيم چون خيلي بزرگسالانه است و شايد براي نوجوانان جذاب نباشد. خيلي فكر كرديم تا اين اسم را برايش انتخاب كرديم. اسمي كه شايد اگر كسي كتاب را بخواند فكر كند به داستان ربطي ندارد، ولي اگر كمي دقت كند ميبيند كه با محتواي كتاب متناسب است. گاهي هم از من ميپرسند و بايد برايشان توضيح دهم.
بنابراين فكر ميكنم انتخاب اسم براي همه كار سختي است. اما بعضيها هميشه ميتوانند اسمهاي خوبي انتخاب كنند. مرحوم قيصر امينپور در انتخاب اسم كتاب خيلي خوب عمل ميكرد و من معمولاً با او مشورت ميكردم. در اسم كتابهاي خودش هم ميبينيد كه موفق بود.
اسم كتاب بايد در انتقال فضاي آن هم به مخاطب كمك كند. مثلاً وقتي اسم «بازجويي خانوادهي قلندري» را براي اولينبار ميشنويد چهچيزي به نظرتان ميرسد؟ همانطور كه به نظر ميرسد، اين كتاب دربارهي كسي است كه دارد بازجويي ميشود و در كنارش دربارهي زندگي و مشكلاتش ميگويد. در اينجا اسم فضاي داستان را منعكس كرده است. ولي بعضيها اسمي ميگذارند كه مخاطب را گمراه ميكند و به او تصويري از كتاب و موضوعش نميدهد. يا گاهي روي كتابي كه موضوع علمي دارد، اسم داستاني مي گذارند.
اسم اگر سادگيهايي داشته باشد كه بتواند بهراحتي با مخاطب ارتباط برقرار كند موفقتر است. ممكن است اسم متفاوتي بسازيم و جذابيت هم داشته باشد و در اولين نگاه مخاطب را جذب كند، اما وقتي سراغش برود، ببيند ربطي به موضوع ندارد و تنها براي جذابيت اين اسم را گذاشتهاند. درواقع مثل كادوپيچ كردن است كه طرف را گمراه ميكند. فكر كنيد پيراهني را در كارتون سماور كادو كنيد! كسي از آن كادو انتظار پيراهن ندارد و اگر باز كند غافلگير ميشود.
به نوجوانها توصيه ميكنم براي انتخاب اسم عجله نكنند. گاهي پيش ميآيد كه ميبينيم اسم كتاب يا داستاني خوب نيست و بعد از تورق يا خواندن كتاب ميفهميم كه از توي داستان ميشد اسم خوبي گير آورد. پس عجله نكنيد. داستانتان را بنويسيد، شايد اثر خودش اسم خودش را بياورد.
مصطفي خرامان براي نوجوانان منتشر كرده است:
آرزوي سوم، انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان
دختران عليه دختران، نشر افق
* * *
همشهري، هفتهنامهي دوچرخهي شمارهي ۷۲۴فهيمه محفوظ:
رها شويم تا خلق كنيم
گاهي اتفاقاتي همزمان براي نويسنده ميافتد كه به خلق يك جمله يا يك داستان ميانجامد. جلوي تلويزيون نشسته بودم و برنامهي مستندي را نگاه ميكردم. صمغها را ميبردند تا با آن مواد نارنجك بسازند. فكر كردم عجب حماقتي! ما چيزهاي زيبا را ميدهيم تا چيز سختي از آن بسازيم. شروع كردم به اعتراض و نوعي دهن كجي به اين كار مسخره و مثل هر آدمي چون خود را در تغيير وضعيت ناتوان ديدم شروع به رؤيابافي كردم. رؤيا نوعي فرار كردن است؛ از كادرها بيرون زدن و به فلشها بي اعتنا شدن. داستان با همين جملهي «ما نارنجك ميجويم» در ذهنم جاري شد.
انتخاب اسم كار سختي نيست. براي من اكثراً اولين جملهاي است كه با آن به دنياي داستان وارد ميشوم. البته قالب دستوري معين در هنر و ادبيات وجود ندارد و هر نويسندهاي ميتواند روش خود را اجرا كند و كار خودش را بكند. يك نفر از ته به داستان وارد ميشود و يكي از سرش و يكي... اما در هر حال اسم اثر مهم است و اگر با مضمون ربطي نداشته باشد غالباً جاذبهي لازم را براي مخاطب همراه ندارد.
ما نويسندهها رندي خاص خود را داريم. همين كه سوار بر اسب كلمات ميشويم فريبكاريهايي نيز ميكنيم و اين بستگي به تيزي و تسلطي دارد كه در اين سواري داريم و شايد اينجاست كه ميتوانيم بزنيم به خال.
اگر ظرف لغات ما گشودهتر و پربارتر باشد، دنبال كلمات نميگرديم و آنها را همواره در چنگ داريم. در هر حال اگر بتواني سوار بر كلمات شوي و آنقدر فرز باشي كه بتواني حسها را كه گاه مثل يك آه گريزپا و شكننده هستند شكار كني، هم حرفت را ميزني و هم به ذات نوشتن دست مييابي. قلهنشينان ادبيات توانستهاند اين كار را بكنند. شايد ما هم بتوانيم. در اينجا به هر روي مهمترين چيز در هر نوشتهاي اين است كه چه ميخواهي بگويي و از گفتن نترسي. اينكه دوست ميدارم يا دوست نميدارم؛ چيزي كه حق هر انساني است، پس حق هر نويسندهاي نيز هست.
فهيمه محفوظ براي نوجوانان نوشته است:
ما نارنجك ميجَويم، نشر قطره
چِهل تكه از حق لنگدرازي، نشر قطره
سه شنبه 19 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]