واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سوال خنده دار!!زندگی چرا؟
مقدمهگروهی از آدم ها آن قدر در حیات و زندگی غوطه ورند که هیچ گاه پرسشی از هدف زندگی نمی کنند و زندگی با همه فراز و نشیب هایش برای آن ها جریان دارد بدون آن که از خود بپرسند برای چه زندگی می کنند و هدف در این شب و روز کردن شان چیست؟ پرسش از فلسفه حیات برای آن ها سؤالی خنده آور است. به نظر شما این گروه چه کسانی هستند؟!!هدف همواره موقعیتی است که انسان می پندارد که بالاتر از او قرار دارد ولذا تلاش می کند که بدان برسد. مثل تشنه ای که در بیابانی بی آب وعلف هدفش سیراب شدن است و اکنون سیراب نیست یا مثلاً کسی که علمی را ندارد آموختن آن را هدف خود می داند چراکه می پندارد با افزودن آن علم به خود به کمال می رسد.در این نوشتار در صدد بررسی ابعاد گوناگون این موضوع هستیم. زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟!پرسش از هدف زندگی و یا به عبارتی فلسفه حیات سؤالی است که هراز گاهی برخی را به خود مشغول می کند و شب و روزشان فکر کردن در این باره می شود. به نظر می رسد آدمی در میان خواسته ها و اهداف گوناگونی سرگردان است که تنها زمانی به خود می آید و مشاهده می کند که با قصد و هدف خاصی ساعت های عمرش را گذرانده است این سؤال مهم به اندازه تاریخ تفکر بشری پاسخ دارد و یا شاید به عبارت صحیح تر بایستی اذعان نمود پرسش از هدف زندگی هنگامی به صورت جدی مطرح می شود که انسان به بن بست ها و آخر خط هایی می رسد که دیگر نمی تواند و یا نمی داند چگونه بایستی ادامه مسیر دهد.هدف حیات خودش در درون شما با خط خوش نوشته شده است" .هدف همواره موقعیتی است که انسان می پندارد که بالاتر از او قرار دارد ولذا تلاش می کند که بدان برسد. آن ها که از هدف می پرسند ؛اکثر کسانی که از هدف زندگی سوال می کنند ان را با خواسته های خود اشتباه گرفته اند. شاید این حرف برای بسیاری از افراد عجیب وغیر قابل قبول باشد. اما حقیقت آن است که آدمی درجریان حوادث روزگار گاهی به جایی می رسد که دیگر نمی تواند ادامه دهد ویا آن که دو راهی ها و شک وشبهه هایی وی را احاطه می کند وآنگاه او متفکرانه می پرسد اصلاً هدف از این زندگی چیست؟ گویی در این گونه موارد پرسش از هدف زندگی استفهامی از نوع انکاری است که پاسخی جز آن ندارد که زندگی و هدفی را دنبال ندارد. به عنوان مثال گربه ای را تصور نمایید که در روستایی دور افتاده به کهکشان پر ابهت بالای سرش چشم دوخته است و نقاط روشن آسمان را موش می بیند. او می خواهد از آسمان موش ببارد اما این اتفاق نمی افتد. پس می گوید زندگی چه هدفی دارد؟! حتماً هدف ندارد. بعضی از آدم ها مثال این گربه اند وقتی خواسته هایشان را که آن ها را با هدف های شان در زندگی اشتباه گرفته اند، برآورده نمی شود می گویند: زندگی هدف ندارد!
تعابیر شاعرانه!!بی هدف بودن حیات در میان برخی از شعرا نیز دیده می شود. آنگاه که از گردش روزگار می نالند و بر بخت خود نفرین می فرستند. ایشان کسانی هستند که شکست های روزگارشان را به حساب بی هدفی حیات می گذارند.اکثر کسانی که از هدف زندگی سوال می کنند ان را با خواسته های خود اشتباه گرفته اند. شاید این حرف برای بسیاری از افراد عجیب وغیر قابل قبول باشد. اما حقیقت آن است که آدمی درجریان حوادث روزگار گاهی به جایی می رسد که دیگر نمی تواند ادامه دهد ویا آن که دو راهی ها و شک وشبهه هایی وی را احاطه می کند وآنگاه او متفکرانه می پرسد اصلاً هدف از این زندگی چیست؟ کسانی که از هدف نمی پرسند!برخی از افراد هستند که اساساً سؤال هدف زندگی چیست برای شان مطرح نمی شود. این گروه خود سه دسته اند: اول کسانی که پرسش از حیات اساساً به ذهن شان نمی آید. ایشان کسانی هستند که در سطوح پایین زندگی و دل مشغولی های مادی آن چنان گرفتارند و غفلت زده اند که هرگز به فلسفه حیات نمی اندیشند. برای آن ها زندگی و شب و روز کردنی است که لذت جویی مادی بزرگ ترین هدف و خواسته اش می باشد. پس هرگز این سؤال را مطرح نمی کنند.اکثر کسانی که از هدف زندگی سوال می کنند ان را با خواسته های خود اشتباه گرفته اند.دوم گروه کمال یافته اند و به نهایت مقصود دست یابی پیدا کرده اند. ایشان به هدف نمی اندیشند زیرا که هدف برایشان متحقق گردیده است و پرسش از هدف زندگی برایشان معنا ندارد . مثلاً سقراط که از بزرگان علم و تمدن به شمار می رود هنگام نوشیدن جام شوکران با آغوش باز به سراغ مرگ می رود چراکه می خواهد به سوی ابدیت پرواز کند و زنجیرهای مادی را از خود باز نماید. برای او هدف حیات با پر کشیدن و دل بریدن محقق شده است.سوم گروهی که در متن حیات هستند و در آن غوطه ورند. ایشان کسانی هستند که با هدف حیات زندگی می کنند که در ادامه ویژگی این گروه را بیشتر مورد بررسی قرار می دهیم.
غوطه وران در حیات!!هدف همواره موقعیتی است که انسان می پندارد که بالاتر از او قرار دارد ولذا تلاش می کند که بدان برسد. مثل تشنه ای که در بیابانی بی آب وعلف هدفش سیراب شدن است و اکنون سیراب نیست یا مثلاً کسی که علمی را ندارد آموختن آن را هدف خود می داند چراکه می پندارد با افزودن آن علم به خود به کمال می رسد مساله مهم آن است که درحیات دنیوی هیچ یک از خواسته های مادی نمی تواند آدمی را به کمال برساند. چون خود وجود انسان بالاتر از همه آن ها قرار دارد. بنابراین حتی اگر بدان ها برسد باز هم هدف بالاتری را می طلبد وهرگز اشباع نخواهد شد. تنها کسانی در هدف زندگی اشباع می شوند که در جاذبیت شعاع ربوبی قرار گیرند. این گروه کسانی هستند که اشتیاق کمال جویی را در درون خود زنده نگه داشته اند و اجازه نداده اند که این حس کمال طلبی از بین برود یا به چیزهای اندک و فرومایه قناعت کند آن وقت خود این کمال جویی در وجودشان هدف زندگی را یافته است وزندگی از درون شان جوانه زده و احساس انبساط و شکوفایی می کنند. ایشان کسانی هستند که حیات را با هدفش به دست آورده اند ولذا در زندگی به دنبال انجام وظایف خود هستند تا به دنبال آن هدف را کسب نمایند و در حیات غوطه ور شوند از این روست که بزرگی فرمود به دنبال هدف در زندگی نباشید چراکه اگر قرار باشد کسی به ما هدف بدهد آدهای بی چاره ای بیش نیستیم بلکه باید به درون خود خم شوید وببیند که " هدف حیات خودش در درون شما با خط خوش نوشته شده است" . تهیه برای تبیان: رادفرتنظیم: سید پیمان صابری1-زندگی ایده آل و ایده آل زندگی علامه جعفری2-جبر و اختیار علامه جعفری3-وجدان علامه جعفری4-مجموعه سخنرانی های علامه جعفری در مورد هدف زندگی5-فلسفه و هدف زندگی علامه جعفری6-تفسیر المیزان علامه طباطبایی7-تحلیل شخصیت خیام علامه جعفری8-هدف زندگی از دیدگاه حکمت متعالیه پایان نامه مقطع کارشناسی رادفر و دیگران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 373]