تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837921029




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آخر و عاقبت درگيري ها چه خواهد شد؟


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: آخر و عاقبت درگيري ها چه خواهد شد؟ فرقه تحقيريه ،‌ آتش افروز اين ماجراست

عصرايران - شرايط کشور ، عادي نيست و اين را همه مي دانند و لمس کرده اند ؛ تظاهرات و زورآزمايي هايي خياباني طرفين درگير ، تنها نمود ظاهري اين اوضاع نابسامان است و اگر در لايه هاي زيرين جامعه در حوزه هاي سياسي ، اقتصادي ، امنيتي و حتي اجتماعي و خانوادگي نيز تفحص کنيم ، آثار اين نابساماني را به وضوح خواهيم ديد. هم اکنون ، نه از آن اتحاد و همدلي ساليان دور مردم و مسوولان خبري هست و نه تکثرگرايي سياسي ، عملاً به رسميت شناخته مي شود. ماه هاست که اقتصاد کشور ، معطل و راکد مانده و در همين مدت ، هزاران نفر به خيل بيکاران افزوده شده اند و به عنوان مثال ، درست در همين زماني که «ما» در داخل ، مشغول کوبيدن بر سر و کله همديگر هستيم و يکديگر را منافق و جاسوس و متحجر و عامل انگليس و نوکر روس مي ناميم ، همين کشور کوچک قطر ، ميلياردها متر مکعب از حوزه گازي مشترک بين دو کشور گاز برداشت کرده است و ما همچنان از برنامه توسعه پارس جنوبي عقب هستيم زيرا اولويت مان ، فعلاً جنگ قدرت آن هم با کثيف ترين شيوه هاي ممکن است!اوضاع امنيتي کشور هم که بر همه عيان است ، هزاران نفر در پس حوادث بعد از انتخابات در زندان ها هستند و در روز روشن ، در خيابان هاي پايتخت شاهد قتل هايي هستيم که به اذعان مقامات امنيتي ، کار تروريست ها و منافقاني بوده است که همواره سخن از اضمحلال و تحت کنترل بودنشان بوده است. ترديدي در صحت اين گزاره وجود ندارد که با امنيتي شدن فضاي عمومي يک جامعه ، نه تنها توسعه سياسي از آن رخت بر مي بندد ، بلکه توسعه اقتصادي و حتي توسعه فضايل اخلاقي و مکارم انساني نيز با مشکل و رخوت مواجه مي شود.در سطح بين المللي نيز ، جسارت هاي ضد ايراني قوت گرفته و به عنوان نمونه ، همين عراقي که تا ديروز چشم به دست ايران داشت ، شاخ و شانه مي کشد که "بايد توافقنامه الجزاير را اصلاح کنيم و فلان چاه نفت مال ماست و ... " چرا؟ چون احساس کرده اند که ايران در شرايط ضعف قرار گرفته و مي توان باج ستاند! حرمت ها نيز شکسته شده و حتي احترام مراجع تقليد نيز از سوي هر دو طرف خدشه دار شده است و تو خود حديث مفصل بخوان كه وقتي حرمت مراجع نيز پاس داشته نمي شود ، ديگر چه حرمتي دراين مملكت باقي مانده است؟! منازعات سياسي ،اکنون ، حتي به خانواده ها نيز کشيده شده و به اختلافات گاه حتي عميق و دامنه دار خانوادگي و دعواها و قطع ارتباط نيز انجاميده است. به راستي چرا اين گونه شده است؟ آيا اين بود هدف مردم ايران از انقلاب اسلامي و سال ها مجاهدت و تحمل انواع مرارت ها و مشقت ها و تنگناها؟ و آيا اين بود نتيجه حضور بي نظير مردم در انتخابات 22 خرداد؟! و سوال مهم تر اين که آخر و عاقبت اين وضعيت به کجا مي انجامد؟ آيا قرار است هر روز شاهد درگيري و دستگيري و راهپيمايي اين گروه و آن گروه باشيم  و کارهاي مملکت را تعطيل کنيم و زنده باد و مرده باد پيشه کنيم  و به يک دعواي بي پايان دچار شويم؟ واقعيت اين است که ريشه تمام اين درگيري ها بي تدبيري هايي است که همه بر آن واقف اند و نيازي به باز کردن بيشتر آن نيست.در اين ميان ، آنچه آتش اختلافات و كينه ها را شعله ورتر مي سازد اين است كه متاسفانه ، بعضي ها به هر شکل ممکن سعي مي کنند ، طرف مقابل را "هيچ انگاري" کنند و تحقيرش نمايند. انصافاً آيا کسي که مدعي است راهپيمايان چهارشنبه تهران ، براي سانديس آمده بودند ، از نظر نوع انديشه و نگرش به مردم ، با کيهاني که به راحتي آب خوردن جمعيت حاضر در تشييع جنازه آيت الله منتظري را "حداکثر 5 هزار نفر" مي شمارد ، تفاوت ماهوي دارد؟ در حالي كه هر دوي آنها مي خواهند طرف مقابل را تحقير كنند؟ به اعتقاد من ، هر دوي اينها ، يک آبشخور فکري دارند : « طرف مقابل را بايد تحقير کرد ؛ همين! » و اينان را مي توان مبدعان و پيروان فرقه اي دانست که اصول دين اش ، تحقير مردم است: « فرقه تحقيريه»متاسفانه ، پيروان «فرقه تحقيريه» اينک ، نه در کنج عزلت که در مدار قدرت هستند و صد البته ، منظور از قدرت در اينجا ، صرفاً قدرت رسمي سياسي نيست بلکه هر شخص يا گروهي که قادر به تأثيرگذاري در جامعه است ، ولو با يک سايت و روزنامه ، به همان اندازه تاثير گذاري اش ،بخشي از مدار قدرت است ، فارغ از اين که داراي چه گرايش فکري و سياسي باشد. از اين رو ، شاهد آن هستيم که تقريباً همه درگيري ها و تنازعات فيزيکي ، ابتدا از منازعات سياسي و رسانه اي شروع مي شود که در آن ، انواع اتهامات و تحقيرها متوجه همديگر مي شود و در نهايت ، درگيري فيزيكي رخ مي دهد و  عده اي حتي به قصد قربت ، با چوب و چماق بر سر گروهي ديگر از هموطنان شان  مي کوبند و متوهم مي شوند که با اين کار دارند به کشورشان خدمت مي کنند!وجه مشترک همه طرف هاي درگير نيز اين است که فکر مي کنند خودشان غالب مطلق اند و طرف مقابل ، گروهي اندک شمار و حقير بيش نيستند كه اين تصور را نيز زعماي فرقه تحقيريه با بهره گيري از توان رسانه اي و تبليغي خود به وجود آورده اند.البته در اين ميان ، بايد تصريح داشت که صدا و سيما و نيز رسانه هاي رسمي که از رانت هاي عمومي برخوردارند ، بيشترين سهم را در گسترش تحقيرها در کشور و تحريک کساني که تحقير شدند ، داشته است. به عنوان مثال ، وقتي تجمعات آميخته با سکوت و آرامش سبزها در هفته اول بعد از انتخابات از با آن همه جمعيتي که همه بر آن اذعان دارند ، از سوي سيما اساساً ديده نمي شوند و اگر هم خبري در رسانه هاي رسمي از آنها منتشر مي شود ، با ادبياتي تحقير آميز و آکنده از توهين و تحريف همراه است ، آيا مي توان به عدم واکنش ولو عصبي از سوي سبزها اميدوار بود؟!اين جزئي از خصايص ذاتي انسان هاست که در برابر تحقير ، واکنش نشان مي دهند و اگر ببينند که تحقيرها دائماً تکرار مي شوند ، سرانجام به رفتارهاي متقابل و گاه تند و حتي احساسي روي مي آورند.نكته كليدي اينجاست كه وقتي جمعيتي ، مورد تحقير واقع مي شود ، براي اين كه ثابت كند حقير و كم شمار نيست ، از هر فرصتي براي اثبات خود و نمايش قدرت استفاده مي كند و وقتي طرف مقابل نيز با همان نيت كوچك انگاري، مانع از نمايش قدرت آنها مي شود ،‌درگيري ها بالا مي گيرد و بحران تشديد مي شود. حال آن كه اگر از همان ابتدا تحقير و كوچك انگاري رخ نمي داد ،‌ اساساً نيازي به تلاش هاي مكرر براي قدرت نمايي و رفع تحقير نبود تا دعواها بالا بگيرد.  اين تحقيرها ، البته به رسانه ها و برخي مقامات رسمي منحصر نمي شود بلکه در جريان معترضين نيز وجود دارد کما اين که مروري بر سايت هاي آنان که البته عمدتاً فيلتر شده اند ، نشان مي دهد که انواع تحقيرها و کوچک شمردن ها نيز از جانب آنان متوجه طرفداران دولت است.البته از حق و انصاف نبايد گذشت که همه کنش ها و واکنش هاي اين طيف با توجه به ضعف رسانه اي اش، در برابر روند يک سويه صدا و سيما ، بسيار ناچيز است.اما واقعيت چيست؟ آيا واقعاً يکي از دو طرف اصلي منازعه ، حقير و فاقد پشتوانه هستند؟ در اين باره ، هر کدام از دو طرف مي کوشند مستنداتي براي اثبات ادعاي خود ارائه دهند ؛ يکي به راهپيمايي 25 خرداد سبزها اشاره مي کند و آن را نشانه بي شمار بودن شان مي داند و ديگري نيز لابد راهپميايي 9 دي را قرينه اي بر مستحکم بودن جايگاه مردمي دولت. در مقابل ،‌طرفين مي كوشند اجتماعات طرف مقابل را كم جمعيت تلقي كنند كما اين كه راهپيمايي ميليوني 25 خرداد از سوي حاميان دولت ،‌ به تجمعي چند ده هزار نفري تعبير مي شود و  سبزها هم مي گويند كه تجمعات حاميان دولت ، چيزي جز گردهمايي هايي با حق ماموريت هاي مالي و مانند آن نيست. بنابراين ، بياييد از اين منازعات بي پايان عبور كنيم و با اعدادي سخن بگوييم كه طرفين پيشتر بر صحت آن اذعان كرده اند.طبق آمار رسمي انتخابات ،‌ محمود احمدي ن‍ژاد قريب به 25 و ميرحسين موسوي نيز تقريباً 14 ميليون رأي داشته اند. حاميان دولت ،‌اين اعداد را به عنوان آمار مورد تاييد منابع رسمي ،‌قبول دارند .اما سبزهاي معترض ،‌ معتقدند كه جاي اعداد عوض شده است و اين ميرحسين بوده كه 25 ميليون راي داشته و احمدي ن‍ژاد 14 ميليون. البته بعضي ها اعداد ديگري نيز مي گويند كه اشاره به اعداد مختلف ادعايي ،‌ در اصل بحث و مبناي استدلالي آن چندان تاثيري ندارد و لذا همين اعداد و ادعاها را مبناي تحليل قرار مي دهيم.صحبت بر سر آن است كه افراطيون گروه هاي متخاصم ، ماه هاست ‌كه بر طبل تحقير و اندك شماري طرف مقابل مي كوبند و البته هر دو ، ارقام ميليوني آراي دو كانديداي اصلي را فراموش مي كنند. مثلاً‌ مگر حاميان دولت نمي گويند كه ميرحسيني ها 14 ميليون نفرند؟ پس با كدامين منطق اين انبوه ميليوني مردم ايران را اندك مي شمارند و اصرار دارندكه تحقيرشان كنند و با هر لقب زشتي كه هواي نفس شان بطلبد ،‌ صدايشان كنند؟! اگر منصف باشيم ، همين استدلال درباره طرف مقابل نيز صادق است و مگر مدعيان تقلب نمي گويند كه جاي رأي ها عوض شده است؟ حتي به فرض صحت چنين موضوعي ، آيا به اعتراف آنان ،‌احمدي ن‍ژاد 14 ميليون حامي ندارد؟ و آيا 14 ميليون عددكمي است كه بتوان با ديده تحقير وخاري بدان نگريست؟! البته سردمداران فرقه تحقيريه ،‌براي اين سوالات ، پاسخ هايي نيز در آستين دارند:" طرفداران طيف مقابل ريزش داشته اند." ولي همه مي دانيم كه اين ، ‌فقط ادعايي اثبات ناشده است كه تا انتخاباتي آزاد برگزار نشود ،‌ هيچ كس نمي تواند قاطعانه ادعايش را ثابت يا آن را رد كند و چنين ادعايي همواره محل مناقشه خواهد بود. حتي اگر در عالم واقع نيز ادعاي ريزش صحيح باشد ،‌باز هم قابل كتمان نيست كه طرفين در همين كشور خودمان ، ميليون ها طرفدار دارند كه به هر دليلي از تعقل گرفته تا احساسات و از منافع شخصي و گروهي گرفته تا حب وطن ،‌ حامي يكي از دو جريان هستند و البته وقتي صحبت از ميليون ها انسان مي شود كه از قلب  تهران تا دور افتاده ترين روستاهاي كشور پراكنده اند ،‌ هر انسان عاقلي كه "شمارش" مي داند ،‌متوجه عظمت (‌ونه حقارت) اين خيل انبوه از انسان ها مي شود و نمي تواند براي آنها ،‌فارغ از گرايش هاي سياسي شان ،‌احترام انساني قائل نشود. بنابراين ،‌در شرايط كنوي ،‌فارغ از احصاي تعداد دقيق طرفداران دو جبهه و جدال بر سر اين كه كدام يك حاميان بيشتري دارند ،‌بايد واقع گرايانه  و مدبرانه گفت كه هم اينك در هر دو اردوگاه سياسي اصلي موجود در كشور ،‌ميليونها ايراني وجود دارند كه بسياري از آنها نيز در باورهاي خود مستحكم و بعضاً‌ دوآتشه اند و در دفاع از آنچه بدان باور دارند ،‌حتي حاضرند جان بگيرند و جان دهند. البته آن سوي قضيه را نيز نبايد ناديده گرفت كه انبوهي از رأي دهندگان به هر كدام از كانديداها ،‌پس از دادن راي به كار و بار خويش گرم اند و چندان وارد دعواهاي بعد از انتخاباتب نمي شوند ولي حتي اگر بخشي از نيروهاي هر دو طرف با يكديگر گلاويز شوند ،‌آن بخش خاموش نيز متأثر از اين دعواها خواهند بود . مخلض كلام آن كه برغم تلاش افراطيون هر دو اردوگاه براي براي تحقير و كم شمار جلوه دادن طرف مقابل،‌واقعيت اين است كه هر اردوگاه ميليون ها نيرو دارد كه اگر قرار به ادامه نزاع و بالا گرفتن روز افزون آن به فرماندهي افراطيون و احساساتي هاي طرفين باشد ،‌‌ بروز يك جنگ داخلي دور از انتظار نخواهد بود به وي‍ژه آن كه هر كدام از دو طرف ،‌ديگري را حقير و ضعيف مي داند و لذا در آغاز كردن جنگ ،‌ به تصور پيروزي قطعي ،‌حريص نيز هست! اين در حالي است كه ادامه روند كنوني و خداي ناكرده بروز درگيري هايي با مختصات جديد هيچ پيروزي نخواهد داشت ولي شكست خوردگانش فراوان خواهندبود :‌70 ميليون نفر! اما راه جلوگيري از بروز چنان فاجعه اي نيز كاملاً‌مشخص است: مهار تندروها ، توقف روند تحقيرهايي كه در 6 ماه گذشته شاهدش بوديم و ورود "محكم" ميانه رو ها به ميدان. تاكيدبر ورود "محكم" ميانه رو ها ،‌از اين باب است كه تا كنون برخي از چهره هاي معقول دو طرف ،‌گاه وارد گود شده ، سخني گفته يا طرحي داده اند و بلافاصله پس از مواجهه با تندي تندروها ،‌بار ديگر به بيوت و دفاتر خويش بازگشته اند تا ميدانداري ،‌ همچنان با افراطيون باشد. به علاوه ،‌نقد ديگري كه بر چهره هاي ميانه رو وارد است اين كه تا كنون ،‌ منفرداً‌ وارد عرصه شده اند حال آن كه بايد در چنين شرايطي نشست هايي با يكديگر ( از طرف هاي مختلف) داشته باشند و طرح هايي اشتراكي را كه حاصل هم انديشي و گذشت و مداراي شان نسبت به همديگر باشد ،‌ارائه كنند و با سرمايه حيثيتي خود ، بر اجراي ان افشاري كنند و الا اين كه بيايند و ولو بهترين حرف ها و طرح ها در يك مصاحبه يا سخنراني بگويند و بعد هم در برابر جسارت هاي افراطيون عقب نشيني كنند ، دردي را دوا نخواهد كرد. اينك هر كس كه خود را چهره اي منطقي و معتدل در هر كدام از جناح ها كه مي داند و بر آن است كه حرفش مي تواند خريدار داشته باشد ، وظيفه اي تاريخي دارد كه بسم الله بگويد ، از جاي برخيزد ،در به روي عقلاي ديگر بگشايد يا بر در آنها كوبه زند تا شايد از رهگذر تعقل و خيرخواهي انان ،‌ گشايشي حاصل شود و تندروها و احساساتي ها ، از ميانه ميدان به در شوند. اين تنهاراه عاقلانه است و اگر چنين اتفاقي رخ ندهد ،‌در تحليل آن نخواهند گفت كه عقلاي دو طرف ، سكوت كردند ، بلكه تاريخ چنين قضاوت خواهد كرد كه اساساً عقلا و ميانه روهايي در ايران 88 وجود نداشته اند. ‌  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن