واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار یکشنبه 12 تیر 1390 تعداد مشاهده : 26 شاید نتوان هیچ هیجانی چون شادی را سراغ گرفت كه انسان چنین مشتاق رسیدن به آن باشد و هرچه بیشتر به دنبالش برود آن را دست نایافتنیتر و دورتر ببیند. به راستی، چرا چنین است؟ ما سراغ تحصیل و درآمد عالی و موقعیت اجتماعی میرویم تا شاید اندكی خود را شادتر بیابیم، ولی به محض رسیدن به این موارد، میپنداریم كه شادی را باید در موارد دیگری جست. آیا واقعاً شادی به همین میزان دیریاب است و به سختی میتوان به آن دست یافت؟ اصلاً آیا منظور ما از شادی تعریفی درست است؟ چرا برخی از افراد در بحبوحه مشكلات و سختیهای زندگی شادند و برخی دیگر در رفاه و آسایش احساس شادی نمیكنند؟ برای یافتن پاسخ برخی از این سؤالات سراغ دكتر عاطف وحید، استاد روانشناسی انستیتو روانپزشكی تهران، رفتیم. تعریف شما از شادی و شادكامی چیست؟ شادمانی را از سه جنبه میتوانیم بررسی كنیم: گذشته، حال و آینده . وقتی به گذشته افراد شاد نگاه میكنیم، میبینیم این افراد آرامشی توأم با رضایت از زندگی دارند. آنها وقتی به مسیر زندگیشان نگاه میكنند، فكر میكنند كارهای لازم را انجام دادهاند و طبعاً به آینده هم امیدوار و خوشبین هستند و این امیدواری باعث میشود كه هیچوقت از حركت باز نایستند. در مورد حال هم، باید گفت كه افراد شاد بهتر میتوانند محیط و رخدادهای زندگیشان را مدیریت كنند و به اصطلاح، سرنخ زندگی دستشان است. عمیقترین حس شادكامی از طریق زندگی با معنا به دست میآید، یعنی زندگیای كه در آن هدف و معنا وجود دارد و شخص میداند برای چه دارد زندگی میكند. شادی ذاتی است یا اكتسابی؟ ببینید، نظرهای متفاوتی در این زمینه مطرح است. برخی بر ارثی بودن شادی تأكید میكنند و برخی دیگر بر محیط و یادگیری. بعضیها هم هر دو را در ایجاد شادی مؤثر میدانند. اما میتوان گفت كه شادی استعداد یا توان بالقوهای است كه اگر شرایط اجتماعی فراهم باشد، میتواند بالفعل شود. ایمان و اعتقادات مذهبی افراد چه كمكی به شادبودن آنها میكند؟ یكی از مسائلی كه در مورد افراد شاد بارز و شاخص است ایمان و اعتقادی است كه دارند، یعنی اعتقاد به نیروی بی پایان خداوند و امید به رحمت الهی به آنها در مواقع بروز مشكل كمك میكند. چطور میتوان به افرادی كه شاد نیستند شادی را یاد داد؟ ابتدا باید ویژگیهای افراد شاد را كه قابل انتقال و آموزش هم باشد استخراج كنیم. اما این ویژگیها چیست؟ اولاً افراد شاد برونگرایند. یعنی تمایل دارند كه با پیرامونشان ارتباط برقرار كنند و عاطفه مثبت بیشتری را تجربه كنند. ثانیاً این افراد عزت نفس بالایی دارند و تصوری كه از خود دارند مثبت و توأم با ارزش و احترام است، چیزی كه در مورد افراد افسرده كم میبینیم. ویژگی سوم افراد شاد كنترلی است كه آنها بر محیط خود دارند. خب، اگر ما اینها را در نظر بگیریم، میتوانیم برنامهریزیهایی داشته باشیم كه به افرادی كه شاد نیستند كمك كنیم تا احساس شادی بیشتری داشته باشند. مثلاً ما میتوانیم كمك كنیم كه آنها عزت نفس بالایی داشته باشند، اهدافی را برای خودشان طراحی كنند و در مجموع، موقعیتهایی را فراهم كنیم كه بتوانند در آن موقعیتها موفق شوند و همین موفقیتها باعث شادی آنها هم خواهدشد. عامل اصلی و زیربنایی بهداشت روانی افراد است و اینكه نگاه فرد به خود و زندگیاش چطور است. بین شادیهای حسی و گذرا و شادكامی چه تفاوتی وجود دارد؟ شادی لحظهای همانطور كه از نام آن پیداست لحظهای، گذرا و وابسته به موقعیت است و وقتی آن موقعیت تمام میشود، شادی هم به اتمام میرسد. در برخی مواقع، ما میخندیم، پایكوبی میكنیم و احساس شاد بودن میكنیم، اما به محض اتمام آن لحظات به غم و اندوه گرفتار میشویم. در حالی كه وقتی صحبت از شادكامی میكنیم، منظورمان تجربه یك عاطفه مثبت پایدار است. به اعتقاد من، عمیقترین حس شادكامی از طریق زندگی با معنا به دست میآید، یعنی زندگیای كه در آن هدف و معنا وجود دارد و شخص میداند برای چه دارد زندگی میكند. بنابراین، شادمانی اصیل باید از نظر شناختی و هیجانی دارای ثبات و پایداری باشد. آیا شما به این معتقد نیستند افرادی كه در زندگیشان شادیهای گذرای متعددی را تجربه میكنند در نهایت شادكامی را تجربه میكنند و شادكام میشوند؟ فكر نمیكنم اینطور باشد، چون این افراد از شادیهای لحظهای خود برای رشد فردیشان استفاده نمیكنند. آنها شادی را فقط منحصر به یك موقعیت میكنند و آن را به دیگر بخشهای زندگی خود تعمیم نمیدهند. به همین خاطر است كه وقتی این افراد با دوستان خودشان هستند، شادند و وقتی از آنها جدا میشوند، دچار غم و اندوه میشوند. برخی از این افراد همیشه حسرت گذشته را میخورند، در حالی كه همانطور كه گفتم، شادی واقعی زمانی است كه فرد بتواند به نحو احسن از تواناییهایش استفاده كند. شادی دكتر، به نظر شما، بین نبود شادی در جامعه و گرایش افراد به انحرافات اجتماعی مانند اعتیاد رابطه وجود دارد؟ مسلماً رابطه تنگاتنگی بین میزان پایین شادكامی و معضلات اجتماعی وجود دارد، چون گفته میشود در جوامعی كه عواطف منفی بیشتری وجود دارد گرایش به پرخاشگری و خشونت هم بالاست. افراد برای فرار از استرسها به راهبردهای مقابلهای كوتاهمدت و خطرناكی چون اعتیاد رو میآورند. وقتی فرد مواد مخدر مصرف میكند، برای لحظاتی احساس لذت و از خودبیگانگی میكند، ولی چون راهحل مناسبی نیست، وقتی اثر آن از بین رفت، فرد به افسردگی مبتلا میشود و برای فرار از آن دوباره مجبور است مواد مخدر بیشتری را مصرف كند. سؤال مهمی كه مطرح است این است كه چرا نسل تحصیلكرده جامعه ما،به خصوص دانشجویان آنطور كه باید شاد نیستند؟ به نظر اكثر افراد تحصیلكرده از دو منبع مهم زندگی، یعنی قدرت و پول، محرومند. اینكه شما میگویید افراد تحصیلكرده بیشتر افسردهاند به خاطر تحصیلاتشان نیست، بلكه برای این است كه این افراد توانمندیهای زیادی دارند، اما امكان بروز آنها را پیدا نمیكنند. به عبارتی، جامعه امكانات لازم را در اختیار این افراد نمیگذارد تا خودشان و تواناییهایشان را به اثبات برسانند. بنابراین، نبود عدالت اجتماعی باعث سرخوردگی آنها میشود. چون نه میتوانند به منابع مالی دست پیدا كنند، نه میتوانند از منابع قدرت بهرهای ببرند تا خودشان را فردی تأثیرگذار و مفید در جامعه بدانند. تنظیم: کهتری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 253]