واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سرگذشت زينب زبان پيامبر و على عليهماالسلام
قدامة بن زائده از پدرش نقل مىكند كه امام سجاد عليه السلام به من فرمود: اى زائده! شنيدهام به زيارت امام حسين عليه السلام مىروى؟ چگونه به زيارت او مىروى و حال آنكه مقام و منزلتى نزد سلطان خود دارى; سلطانى كه محبت ما را تحمل نمىكند. عرض كردم: به خدا قسم چنين نمىكنم مگر به خاطر خدا و رسولش و از هيچ غضبى (از ناحيه سلطان) نمىترسم. سپس امام عليه السلام خبرى را برايم نقل فرمود كه: وقتى در كربلا ياران امام شهيد شدند و براى اسيرى روانه كوفه مىشديم، به اجساد شهيدان كه دفن نشده بودند نگاه مىكردم و اين برايم سختبود تا جايى كه نزديك بود جان از بدنم جدا شود، زينب عليها السلام آمد و گفت: «مالى اراك تجود بنفسك يا بقية جدى و ابى واخوتى; چه شده است كه مىبينم مىخواهى بذل جان كنى، اى يادگار جد و پدر و برادرانم؟» گفتم: چگونه ناراحت نباشم و حال آنكه پدر و برادران و عمو و پسر عمو و اهلم به خونهايشان آغشته شدهاند و برهنه هستند و كفن نشدهاند و مدفون نمىگردند؟ و جبرئيل گفت: بدرستى كه نوه تو - اشاره فرمود به حسين - در بين گروهى از ذريه و اهلبيت و خوبان امت تو در كنار فرات كشته خواهد شد، در زمينى كه كربلا نام دارد.» پس پيامبر فرمود: «اين بود آنچه مرا به گريه انداخت و محزون ساختزينب گفت: «لا يجز عنك ما ترى فوالله ان ذلك لعهد من رسول الله الى جدك و ابيك و عمك; آنچه مىبينى تو را غمگين نكند، به خدا قسم كه اين عهدى است از فرستاده خدا به جدت و پدرت و عمويت.» گفتم: اين عهد چيست و اين خبر كدام است؟ حضرت زينب عليها السلام فرمود: ام ايمن (1) برايم نقل کرد: روزى رسول خدا به منزل فاطمه آمد، من براى او غذايى تهيه كردم و على عليه السلام نيز يك طبق خرما آورد. من ظرفى از شير و حلوا براى ايشان آوردم و پيامبر صلى الله عليه و آله، على عليه السلام، فاطمة عليها السلام و حسن و حسين عليهما السلام از آن غذا خوردند و از آن شير نوشيدند و از خرما تناول كردند،... سپس به على عليه السلام و فاطمه عليها السلام و حسن و حسين عليهما السلام نگاهى كردند، ما دانستيم كه از روى سرور و شادمانى است...
سپس به سجده افتادند و صداى گريه ايشان بلند شد و اشكهايشان همچون باران جارى بود... على عليه السلام و فاطمه عليها السلام از پيامبر پرسيدند: چرا گريه مىكنيد؟ خداوند چشمانتان را گريان نبيند، از اين حالتشما قلب ما جريحهدار شد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل بر من فرود آمد و گفت: اى محمد! همانا برادرت پس از تو مغلوب واقع مىشود و مورد حمله دشمنان قرار مىگيرد و شهيد مىشود و بدترين خلق، او را خواهد كشت... و ان سبطك هذا - و اوما بيده الى الحسين - مقتول فى عصابة من ذريتك واهل بيتك واخيار من امتك بضفة الفرات فى ارض يدعى كربلا; و بدرستى كه نوه تو - اشاره فرمود به حسين - در بين گروهى از ذريه و اهلبيت و خوبان امت تو در كنار فرات كشته خواهد شد، در زمينى كه كربلا نام دارد.» پس پيامبر فرمود: «اين بود آنچه مرا به گريه انداخت و محزون ساخت.» امايمن خادمه پيامبر و پس از رحلت ايشان همراه حضرت فاطمه عليهاالسلام بود و در ماجراى فدك كه ابوبكر از حضرت فاطمه شاهد خواست، ام ايمن به نفع آن حضرت شهادت داد ولى ابوبكر على رغم اعتراف به اينكه او از اهل بهشت است، شهادتش را نپذيرفتزينب فرمود: وقتى ابن ملجم - لعنة الله عليه - بر پدرم ضربه زد و اثر شهادت را در چهره او ديدم، به او عرض كردم كه ام ايمن برايم اين گونه نقل كرده، دوست دارم از شما آن را بشنوم، پدرم فرمود: يا بنية الحديث كما حدثتك ام ايمن; دخترم اين خبر همان گونه است كه امايمن برايت گفته است. «كانى بك وببنات اهلك سبايا بهذا البلد اذلاء خاشعين تخافون ان يتخطفكم الناس فصبرا صبرا; گويا تو و دختران اهل تو را در اين سرزمين اسير مىبينم با حالتى ذلتبار و ترسان، در حالى كه مىترسيد مردم شما را به سرعت از بين ببرند، بر شما باد صبر كردن. (2)» تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه - حسين عسگري1- وى خادمه پيامبر و جزء اولين كسانى است كه به نداى ايشن پاسخ گفت و مسلمان شد و پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله همراه حضرت فاطمه عليهاالسلام بود و در ماجراى فدك كه ابوبكر از حضرت فاطمه شاهد خواست، ام ايمن به نفع آن حضرت شهادت داد ولى ابوبكر على رغم اعتراف به اينكه او از اهل بهشت است، شهادتش را نپذيرفت. ر. ك شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، اسماعيليان، ج13، ص272 و ج16، ص214. 2- بحارالانوار، مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج45، ص179 - 183 و كامل الزيارات، ابن قولويه، مكتبة الصدوق، باب 88، ص277 - 278.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]