واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار یکشنبه 19 تیر 1390 تعداد مشاهده : 21 يکي از مسائل مهم در تربيت، توجه به تفاوت هاي موجود ميان دختر و پسر است. اين تفاوت ها از هنگام تولد شروع مي شود و بتدريج پا به پاي رشد آنها، بر عمق و گستردگي اين تفاوتها افزوده مي شود و در زمان بلوغ به اوج خود مي رسد. وجود اين تفاوتها سبب مي شود که از هر يک از دختر و پسر نقش ويژه اي انتظار رود که با نقش ديگري متفاوت است. شايان ذکر است که کمال هر موجود در اين است که استعدادهاي فطري خود را شکوفا سازد و توانائيهايي را که دست آفرينش در نهاد او به وديعت نهاده است، به ظهور برساند؛ از اين رو رشد، پرورش و تقويت خصوصيات مربوط به هر يک از دو جنس زن و مرد در رشد شخصيت او تأثيري قابل ملاحظه دارد؛ يعني، هر يک از آن دو هنگامي شخصيتي سالم و متعادل خواهد داشت که خصوصيات مربوط به او (خصوصيات زنانه در زن و خصوصيات مردانه در مرد) به قدر کافي رشد يابد؛ بنابراين، کمال زن در اين است که زن باشد و زن باقي بماند.کمال مرد نيز در اين است که مرد باشد و مرد باقي بماند. هر يک از اين دو اگر بخواهد پا در جاي پاي ديگر بگذارد يا خود را به ديگري شبيه سازد ، از مسير فطرت خارج شده به موجودي «مسخ شده» و «از خود بيگانه» تبديل مي شود. توجه به اين مسئله در محيط خانواده در تمام مراحل زندگي فرزندان اهميتي ويژه دارد و در رفتار اجتماعي آنها بويژه در حيات زناشويي آنها تاثيري بسزا دارد؛ زيرا سعادت خانوادگي در گرو اين است که هر يک از زن و شوهر نقش خاص خود را ايفا کند. زن، زن باشد و مرد، مرد. مرد زني را مي پسندد و به او دل مي بندد که در يک کلام «زن» باشد نه «مرد» همچنانکه يک زن نيز مردي را شايسته ي عشق و دلبستگي مي داند که يک «مرد» باشد نه «يک «زن». مردي که از خصوصيات مردانه بهره ي چنداني ندارد يا زني که خود را به مردان شبيه مي سازد، هيچ يک شخصيتي واقعي ندارند و در جايگاه خود توفيقي نمي يابند. زني که خود را به مردان شبيه مي کند هرگز نمي تواند مردي را شيفته ي خود سازد و در کانون عشق و محبت او قرار گيرد؛ آنچه توجه و علاقه ي يک مرد را به خود جلب مي کند و او را به يک زن علاقمند مي سازد، همان خصوصيات زنانه است که دست آفرينش زمينه ي آنها را در نهاد زن به وديعه گذارده است تا او را در تصاحب دل مرد توانا سازد. به همين ترتيب آنچه شخصيت مرد را در نظر زن قابل اعتماد و اتکا مي سازد برخورداري از روحيه ي مردانه است. نقش خانواده هر يک از دختر و پسر از سن سه سالگي که متوجه جنسيت در خود مي شود و پس از آن، بويژه در دوره ي دبستان، بايد بتدريج با نقش ويژه ي خود به عنوان دختر يا پسر آشنا شود و اين کار تا مرحله ي بلوغ به تعويق نيفتد؛ يعني، پسر بايد بياموزد که چه ويژگيهايي را بايد دارا باشد که يک پسر باشد و يک دختر چه خصوصياتي را بايد داشته باشد تا يک دختر باشد. نقش پدر و مادر از اين جهت بسيار مهم است. پسر در خانواده پدر را از جهت خصوصيات مردانه الگوي خويش قرار مي دهد و با او همانندسازي مي کند و دختر مادر را الگو قرار مي دهد. کار دختر در اين زمينه آسان تر از پسر است؛ زيرا پسر که در دوره ي خردسالي بيشتر تحت تاثير مادر و وابسته به اوست در مرحله هاي بعد بايد الگوي خود را تغيير دهد و با پدر همانندسازي کند؛ حال آنکه دختر نيازي به اين تغيير الگو ندارد. از اينجا مي توان دريافت که کار پدر در ارتباط با پسر حساس تر است و او بايد نقشي فعال را در جهت آموزش نقش ويژه ي پسر بر عهده گيرد. کودکاني که به علت مرگ يکي از والدين يا جدايي آن دو از هم به پدر يا مادر دسترسي ندارند ، در فراگيري نقش ويژه ي خود دچار مشکل مي شوند. بهمين ترتيب اگر پدر يا مادر نتوانند نقش خود را بدرستي ايفا کنند و الگوي صحيح و مناسبي براي فرزندان خود باشند بي ترديد دشواريهاي فراوان براي فرزندان آنها پيش خواهد آمد. اگر پدر نقشي قوي و فعال در مديريت خانواده نداشته باشد و تقريباً از اداره ي خانواده بر کنار باشد، پسر فاقد روحيه ي مردانه و قوي خواهد شد و اين امر در رفتار اجتماعي او اثرات سوئي باقي خواهد گذاشت. نقش مادر اگر مادر با دختر خود انس و صميميت کافي نداشته باشد ، زمينه براي پرورش ويژگي هاي زنانه در وي فراهم نمي شود؛ در اين صورت چه بسا دختر از مواهب دروني خود از قبيل لطافت روح، عاطفه و احساس برخورداري کافي پيدا نکند و روحيه اي خشن بيابد. همچنين اگر مادر در خانواده نقش غالب و مسلط را ايفا کند دختر الگويي صحيح و مناسب که بتواند نقش ويژه ي او را بياموزد نخواهد داشت و اين امر در رفتار اجتماعي او در آينده اثرات نابجايي خواهد داشت. به هر حال اگر مادر الگويي مناسب و شايسته از يک «زن» نباشد، در رشد و پرورش و هدايت نقش ويژه ي دختر خود آثاري نامطلوب بر جاي مي گذارد. کودک نقش پدر اگر پدر انس، همراهي و همنشيني کافي با پسر نداشته يا حضور کافي در خانواده نداشته باشد ، زمينه براي رشد ويژگيهاي مردانه در پسر فراهم نمي شود. بهمين ترتيب اگر پدر نقشي قوي و فعال در مديريت خانواده نداشته باشد و تقريباً از اداره ي خانواده بر کنار باشد، پسر فاقد روحيه ي مردانه و قوي خواهد شد و اين امر در رفتار اجتماعي او اثرات سوئي باقي خواهد گذاشت. چنين افرادي معمولاً از استقلال، قدرت و مديريت کافي برخوردار نيستند و چه بسا قادر به دفاع از حقوق فردي خود نيز نباشند؛ چه رسد به دفاع و حمايت از خانواده ي خود! جداسازي پسران و دختران براي اينکه دختران و پسران هنگام بلوغ يا مشکلي روبرو نشوند و بتدريج با نقش خاص خود به عنوان دختر يا پسر آشنايي يابند، بايد از همان ابتدا به طور جداگانه با آنها رفتار شود. اين مسأله در مورد دختران اهميتي بيشتر دارد؛ زيرا آنها زودتر از پسران به بلوغ مي رسند. در تعاليم اسلامي به اين نکته توجه کامل دشه و توصيه شده استکه از حدود شش سالگي با دختر و پسر به روشي جداگانه رفتار شود. در روايات اسلامي توصيه شده است که دختربچه شش ساله را پسر بچه يا مرد نامحرم نبوسد و در بغل نگيرد. همچنين زنهاي نامحرم از بوسيدن پسربچه اي که سنش از هفت سال گذشته است، خودداري کنند. همين طور توصيه کرده اند که بستر کودکان در شش سالگي از هم جدا شود. مراعات اين اصول سبب مي شود که دختران و پسران از همان آغاز بتدريج نقش مردانه و زنانه ي مناسب را پيدا کنند و براي بلوغ آمادگي کافي داشته باشند. به هر حال، بايد از دوران کودکي زمينه براي رشد ويژگيهاي فطري دختر و پسر در خانواده فراهم آيد و هر يک از اين دو در مسيري که آفرينش با تدبيري حکيمانه پيش پاي آنها نهاده است، سوق داده شوند. تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]