واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اصولا یكی از تمهای اصلی آثار جارموش را مرگ تشكیل میدهد او نه در آخرین فیلمش كه در آثار دیگرش هم بارها به مرگ پرداخته است و آن را از زوایای مختلفی بررسی كرده... بازگشت جيم جارموش پس از 5 سال فیلمهایش بیشتر شرح سرگردانی است؛ سرگردانی آدمهای معمولی از یك زندگی معمولی؛ آدمهایی كه مدام در حال گذرند و نه با دیگری و نه دور از او نمیتوانند به آرامش برسند. آدمهای جارموش بیصدا از كنار هم میگذرند.... جیم جارموش سینماگری مولف است؛ كارگردانی مستقل و صاحب سبك كه تجربه بازیگری، تهیهكنندگی، تدوین، فیلمبرداری و حتی آهنگسازی را هم در كوله بارش دارد. قصههای او قصههای ساده آدمهایی است كه قرار نیست بزرگ باشند، اما گاهی دل گندهای دارند. جیم جارموش كارگردان متفاوت آمریكایی با یك اثر جدید با عنوان «حدود كنترل» برگشته است. این فیلم كه در سایت سینمایی آی.ام.دی.بی 4/6 امتیاز از 10 امتیاز را كسب كرده، بهار امسال در آمریكای شمالی و اروپا روی پرده رفت. «حدود كنترل» جدیدترین فیلم جیم جارموش را دلیلی برای بازگشت او به اوج مینامند؛ یك فیلم ساده مثل «عجیبتر از بهشت» كه 25 سال پیش موجب شهرتش شد. با این حال این فیلم در سكوت كامل اكران شد؛ اكرانی محدود و بی سرو صدا در آمریكا و در اروپا حتی و عجیبتر از آن نبودنش در جشنواره كن. اما منتقدها مثل همیشه او را تحسین كردند و «هوبرمن» از جارموش به عنوان استعدادی یاد كرد كه مثل آتشفشانش هر دهه یكبار فوران میكند. به این حساب فورانهای او شامل «عجیبتر از بهشت» در دهه هشتاد، «مرد مرده» در دهه نود و «حدود كنترل» در دهه اخیر میشود. «حدود كنترل» درباره فرشته انتقام است كه در پلان نخست فیلم بالای تپهای ایستاده و پایین را نگاه میكند. او میخواهد از ارباب این محدوده انتقام بگیرد. این فیلمساز مستقل در فیلم جدیدش سراغ جهانی رفته كه توسط سرمایهدارها تحقیر میشود و در خلال سكانسهایی كه در آن همه چیز قدیمی است از شهرهایی در اسپانیا گرفته تا موسیقی و نقاشی، این جهان را با رفتارهای سادهای مثل قدم زدن، نگاه كردن، منتظر ماندن، شنیدن و بودن بسط میدهد و زیباییهای آن را در برابر قدرت مالی به رخ میكشد. در این جهان هنوز میتوانی فرصت داشته باشی تا به گفتگویی دلچسب زیر آفتاب نیمروزی بنشینی و صدای خوش آهنگ خواندن شعری را مزه مزه كنی... اصولا یكی از تمهای اصلی آثار جارموش را مرگ تشكیل میدهد او نه در آخرین فیلمش كه در آثار دیگرش هم بارها به مرگ پرداخته است و آن را از زوایای مختلفی بررسی كرده؛ در «مرد مرده» تسلسل زندگی و مرگ و جایگاه آن در باورهای سرخپوستان آمریكا بهانهای برای ساخت فیلم است و در گوست داگ فلسفه شرقی و ذن، ذهن او را درگیر خود میكند. جیم جارموش به عنوان سمبل سینمای مستقل معاصر آمریكا ویژگیهای خاصی را در آثارش تكرار میكند؛ برای او ریتم و ساختار از اهمیت خاصی برخوردار است و معمولا ساختار روایی شاعرانه را در كنار طنزی تلخ به كار میگیرد. داستان پردازی او هم در نهایت ایجاز صورت میگیرد كه همواره موضوعهایی مثل از خودبیگانگی، تنهایی، عدم درك متقابل، مرگ، سفر و رهایی در آنها به نوعی حضور دارند. با این حال او ارجاعهای خاص خودش را هم دارد و در گوست داگ یا سامورایی مدرن امروز، برای ادای دین به سامورایی «ژان پی یر ملویل» با بازی آلن دلون، دستكش سفیدی به دست ساموراییاش میكند. قهرمانان جارموش مثل خودش هستند و خودش را هم آدمی تنها میداند كه از ایجاد ارتباط با دیگران عاجز است. با این حال بیشتر قهرمانهای داستانهای او را خارجیها تشكیل میدهند. شاید همین مهاجر بودن با وجود زندگی در آمریكا كه كشور مهاجران است، دلیلی باشد كه آنها را در آن سرزمین پهناور به جستجو وا میدارد و میخواهند مشابهتهایی برای خود و آن چیزهایی كه دیگر ندارند، پیدا كنند. او كه از اول فیلمسازی با خودش قرار گذاشته است آن طور فیلم بسازد كه دوست دارد، هیچ وقت از این قانون سرپیچی نكرده و میگوید اگر تهیه كنندهای به او بگوید باید چه كار بكند خیلی راحت با او خداحافظی میكند. او معتقد است پول آمریكایی غل و زنجیرهای زیادی به پاهای آدم میبندد و چیزهایی را به هنرمند تحمیل میكند كه برای كسی مثل او قابل تحمل نیست. جارموش این شانس را داشت كه از اولین كارهایش با كمپانی ژاپنیJVC كنار آمد و توانست سرمایهگذاری آنها را برای آثارش به دست بیاورد. كمپانی آلمانی پاندورا و كمپانی فیلمسازیBAC از پاریس هم در ساخت چند فیلم با او همكاری كردهاند. برای كسی كه عاشق تماشای آثار باستر كیتون است، جای تعجب ندارد اگر در آثار خودش هم رد پای طنز قوی این كمدین مشهور دیده شود. جارموش تلاش میكند تا همه اهمیت زندگی را با راحت گرفتن آن به مخاطب یادآوری كند. جارموش فهرستی از نامزدیها و جوایز سینمایی را در كارنامه اش دارد كه تعداد دقیق آنها دریافت 22 جایزه سینمایی و 17 بار نامزد شدن در فهرست جوایز است. او از 1984 وقتی 28 ساله بود به كن رفت و بار آخر در51 سالگی با «گلهای پژمرده» راهی كن شد و فیلمش جایزه بزرگ هیات داوران را گرفت. از جمله جوایز او جایزه بهترین فیلم خارجی برای «دوستی اجباری» از جشنواره رابرت در سال 1988 و جایزه پنج قاره برای «مرد مرده» است.اگر اولین فیلم حرفهای او را «عجیبتراز بهشت» حساب كنیم او امسال 25 سال فیلمسازیاش را با ارائه پانزدهمین فیلمش «محدوده كنترل» پشت سر میگذارد. نكتههایی از ج.ججیم جارموش موسیقی را الهامبخش اصلی خودش در آثار هنریاش میداند. او هرچند عاشق ادبیات، سینما، نقاشی و طراحی است، اما فیلم را یك فرم موسیقایی میداند و موسیقی را تاثیرگذارترین هنر در لحظهای به نام زندگی. او با خوردن قارچ وحشی یك بار تا پای مرگ پیش رفت و همین موجب شد تا به تحقیقات وسیعی در زمینه شناخت قارچ دست بزند. جارموش به صورت حرفهای در زمینه موسیقی هم كار كرده و حتی مدتی به عنوان نوازنده كی بورد با یكی از گروههای موسیقی همكاری میكرد. او هیچوقت اجازه نمیدهد تا فیلمهایش به صورت دوبله شده نمایش داده شود و فیلمهای او با زیرنویس در كشورهای دیگر به نمایش در میآید. او نگاتیو همه فیلمهایش به جز یكی از آنها یعنی «سال اسب» كه سال 1997 آن را برای «نیل یانگ» ساخت، را در اختیار دارد.جارموش از جمله هنرمندانی است كه در سال 2003 با امضای بیانیهای در مخالفت با حمله آمریكا به عراق، تصمیم بوش را نادرست خواند. جارموش چند رگه است ؛تركیبی از خون ایرلندی، خون بوهمی (چكی) و خون آلمانی معجونی فراهم آورده كه آن را به نام جیم جارموش میشناسند.از نقل قولهای اوست: «زیبایی زندگی در چیزهای جزیی است نه در رویدادهای بزرگ.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 599]