محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826668487
حالوهواي همه ی ما اينجوري است
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حالوهواي همه ي ما اينجوري است
گفتوگو با فيلمسازاني كه از حوزه نقد و مطبوعات وارد عرصه سينما شدهاند هميشه دوستانه و جذاب بوده. احمد اميني نيز يكي از بهترين منتقداني است كه سالهاست همپاي پيگيري ژورناليستي جريانات سينما، آثار قابل توجهي را نيز ارائه داده و هميشه با سعه صدر از گفتوگو و نقد آثارش استقبال كرده است. گفتوگوي ما با او درباره مجموعه تلويزيوني «بيگناهان» نيز از اين جهت گفتوگويي مفيد و لذتبخش بود كه در ذيل ميخوانيد. جالب است آقاي اميني! به كارنامه كاري شما كه نگاه ميكنيم در هر كار نسبت به كار قبلي معماييتر و مرموزتر شدهايد. خودم يا كارم؟البته كارتان كه حتما هم به خاطر بيشتر شدن علاقه شما به اين ژانر است؟در اولين مجموعه تلويزيوني من «تصوير يك رويا» كه در سال 77 پخش شد هم يك مايههايي از گره و معما وجود داشت. به هر حال قصههايي كه در آن گرههايي هست و يك اسرار ناگفتهاي در زندگي آدمهايش وجود دارد هميشه مورد علاقه من بوده و چه به عنوان مخاطب و چه سازنده، گرايش و سليقه من به طرف اين نوع قصههاست. حالا ممكن است در بعضي كارها پررنگتر باشد و در بعضي كمرنگتر. احمد اميني نيز يكي از بهترين منتقداني است كه سالهاست همپاي پيگيري ژورناليستي جريانات سينما، آثار قابل توجهي را نيز ارائه داده و هميشه با سعه صدر از گفتوگو و نقد آثارش استقبال كرده است. اما اينكه ميگوييد در هر كار نسبت به قبلي بيشتر به چشم ميآيد ممكن است به اين دليل باشد كه هرچه جلوتر ميروي موقعيت تثبيت شدهتري پيدا ميكني و از طرفي تسلط و دانش بيشتري نسبت به كار پيدا ميكني و طبيعتا آن مايههاي مورد علاقهات به شكل آشكارتر و عميقتري در اثر ديده ميشود. شايد من يك زماني خيلي نميتوانستم از تهيهكننده يا نويسنده بخواهم كه كار مطابق ميل و سليقه من باشد ولي در سالهاي اخير همفكري و نزديكي با سعيد شاهسواري و پي بردن به سلايق مشتركمان باعث شده اين خصيصه بيشتر به چشم بيايد. ضمن اينكه در كارهاي اول، آدم قدري گيج گيجي ميخوردتا مسير مورد علاقهاش را پيدا كند و به لحاظ شخصي هم ممكن است مدتي طول بكشد تا افكار و علاقهاش براي خودش به تثبيت برسد. در اين دو مجموعهاي كه به عنوان كارگردان با سعيد شاهسواري همكاري كرديد از مرحله شكلگيري قصه و نگارش متنها در جريان كار قرار داشتيد؟ بله، در جريان نگارش بودم و اين همفكري و هم سليقه بودن خيلي نكته مهمي بوده در كار ما و همانقدر كه آقاي شاهسواري به عنوان نويسنده، تهيهكننده و تدوينگر تعلق خاطر زيادي نسبت به كار دارند و اثر به ديگر كارهاي ايشان نزديكي زيادي دارد، من هم از آن راضي هستم و همانطور كه گفتيد شبيه كارهاي من است؛ به اين معني كه نوع نگاه و سليقه هر دوي ما در آن مشخص است و اين به همان نزديكي ما به هم برميگردد و اينكه او از هر چه كه خوشش ميآيد من هم آن را دوست دارم؛ مثلا من هم همان موسيقي را ميپسندم كه او ميپسندد. اين واقعا نادر است و به ندرت در مسير كاري يك نفر ممكن است پيش بيايد. و اين ارتباط دوستانه حتما باعث ميشود در مواردي هم مراعات يكديگر را بكنيد يا بهعبارتي با توجه به شناختي كه از هم داريد سليقه ديگري را در كار لحاظ كنيد.اصلا، هر دوي ما چون با روحيات يكديگر آشنا هستيم چيزهايي را پيشنهاد ميكنيم كه ميدانيم ديگري دوست خواهد داشت. مثلا آقاي شاهسواري ممكن است به جز فيلمنامهاي كه براي من تعريف كرده و من خوشم آمده قصههاي ديگري هم در ذهنش داشته باشد اما براي من اين را در نظر گرفته كه ميدانسته با سليقه من ميخواند و به احتمال قريب به يقين براي كار ميپسندم و من نيز در زمان شكلگيري كامل فيلمنامه وقتي باهم همفكري ميكنيم عامدانه و گاهي هم غريزي پيشنهادهايي را به زبان ميآورم كه ميدانم او هم خوشش ميآيد يا در مورد انتخاب بازيگر ممكن است شاهسواري كسي را پيشنهاد كند و من موافق نباشم؛ در اين صورت اصرار نميكند چون ميداند دليلي پشت مخالفتم هست كه با آن موافق است. يا من هنگام فيلمبرداري پيش آمده كه بخواهم صحنهاي را تغيير دهم، كوتاه كنم يا گسترش بدهم و بر خودم واجب ميدانم كه اينطور مواقع با او تماس بگيرم و نظرش را جويا شوم و او كه خيلي هم به من لطف دارد گفته «هر كاري دوست داري انجام بده، حتما درسته». نازنين احمدي هم كه نقش ليلا را بازي كرده در آلمان كار مونتاژ انجام ميداد و توسط پگاه آهنگراني به ما معرفي شد كه وقتي آمد و تست داد، ديديم بااستعداد است و خوب هم از پس نقش برآمد. در مورد تدوين چطور؟ شما دخالتي داريد؟نه، من اصلا سر تدوين نيستم، به خاطر اينكه اولا دكوپاژ دارم و سعيد شاهسواري براساس دكوپاژ من عمل ميكند و دوم اينكه ايشان قبلا فيلم سينمايي «چتري براي دو نفر» را براي من مونتاژ كرده و حدود هزار دقيقه همكاري قبلي (اولين شب آرامش) هم داشتهايم كه آن را هم خودش تدوين كرد و ديگر شناخت كافي از كار هم داريم.پس با توجه به اينكه گفتيد در جريان نگارش بوديد و تمام مراحل با همفكري طي شده ميتوانيم راجع به مواردي در كار صحبت كنيم كه تا حدي هم به فيلمنامه مربوط ميشود؟بله، من در جريان بودم و تا جايي كه بتوانم توضيح ميدهم اما نويسنده آقاي شاهسواري هستند و درباره ساختمان اصلي قصه ايشان مسلطتر ميتوانند صحبت كنند.البته انتقاد من به تكرار يكسري موقعيتهاست كه نميدانم چه بخشي از آن به متن و چه اندازه به كارگرداني شما برميگردد. مثل مشاجره مهرداد و ليلا، نوشين و پليس، مهرداد و نوشين، صحنههاي مربوط به نگراني و بازداشتن جلال از رفتن سراغ ليلا توسط دوستش و...اين مشاجرات كه شما ميگوييد در كار هست ولي در مورد اينكه شبيه هم هستند نميدانم، يعني اولين بار است كه با چنين نظري روبهرو شدم!خب اينكه سكانسها اكثراً دو نفري هستند و يك حالت پينگپنگوار دارند كه مسلما مشخصه فيلمنامه است اما نوع اجرا هم به نظرم در بسياري موارد به اين شباهتها اضافه كرده. اين به خاطر محدوديت فضا و لوكيشن بوده؟نه، ما به هيچ وجه محدوديت لوكيشن يا محدوديت زماني يا بازيگر نداشتيم و زماني حدود نهماهونيم هم صرف فيلمبرداري كرديم كه بخشي از طولاني شدن زمان به علت تنوع لوكيشن بود.پس چرا در مشاجره مهرداد و ليلا دوباره كادر در همان جاي قبلي بسته شده؛ همان جلوي در؟ چرا جلال و دوستش دوباره در ماشين و از همان زاويه با هم بحث ميكنند؟راستش همانطور كه گفتم گفته شما خيلي حرف تازهاي است و تا به حال به آن فكر نكردم و حضور ذهن ندارم اما گمان نميكنم به اين شكلي كه شما گفتيد در ميزانسن يا دكوپاژ شباهتي وجود داشته باشد. من اين را فقط با شواهد روشن و دقيق قبول ميكنم. ولي حتما اگر قبلا من و آقاي شاهسواري به اين نتيجه رسيده بوديم كه يكسري موقعيتهاي تكرارشونده داريم فكري به حالش ميكرديم يا حداقل تعدادش را كمتر ميكرديم.بنابراين وقتي ايشان متن را نوشته و به من دادند من هم احساس ايراد نكردم و به اين مشكل در آن زمان نرسيدم و آن را ساختم. اما يك نكتهاي هم وجود دارد، ما چون سكانسها را رج ميزنيم و جلو ميرويم تا زمان پخش نهايي كار بعضي جزئيات را ممكن است لحاظ نكرده باشيم چون در كوران كار، درگير مسائل مختلفي هستيم. البته من براساس تجزيه و تحليلي كه در اين مدت داشتهام مواردي كه به ذهنم ميرسد اين است كه اولا موقعيتها در قصه، موقعيتهاي محدودي است. مثلا در خانه فروغ، فقط فروغ و ليلا زندگي ميكنند. يا در خانه نوشين فقط نوشين و پدرش. و چند تا آدم تنها داريم. از طرفي مسئله همه برگشتن جلال است و اين بر زندگي و روابط همه به نوعي تاثير گذاشته؛ بر رابطه آصف و زنش، ليلا و مادرش، ليلا و مهرداد، مهرداد و پدرش و... اين ايده اصلي ما بوده كه 25 سال از واقعهاي گذشته و آدمها هر كدام مسير زندگيشان را پيدا كرده و هدفي براي خودشان مشخص كردهاند و تقريبا آن حادثه را فراموش كردهاند. حالا آدمي از آن سوي درياها يكدفعه مثل اجل معلق ميافتد روي زندگيشان و همه چيز را به هم ميريزد.و البته يك ماجراي فرعي هم كه تا چند قسمت به پيشبرد قصه كمك كرد مرگ انتظام بود؟بله، آن هم يك بچه قصه است كه ما براي كمك به قصه اصلي اضافه كرديم چون ديديم كه فقط قصه جلال و حضورش شايد آنقدر كشش نداشته باشد كه بيست و چند قسمت بيننده را بنشاند. به قول شما چقدر هي اين با آن صحبت كند، پنهان كنند و با هم كلنجار بروند؟ بنابراين سعي شد كشش بيشتري به داستان تزريق شود كه البته رفتهرفته اين دو ماجرا با هم پيش ميرود و پليس هم به اين نتيجه ميرسد كه اين دو با هم بيارتباط نيست. اينها را براي دفاع نميگويم، فقط براي باز شدن داستان است چون نكتهاي كه مطرح كرديد براي من خيلي كليدي و راهگشا بود و اين سوال را براي خود من هم پيش آورد كه چرا ما موقعيتها را بيشتر دو نفره شكل داديم و چرا آدمهايمان بيش از دو نفر نميتوانند با هم ارتباط داشته باشند؟!اين البته فقط مختص كار شما هم نيست. اخيرا اغلب كارها اين مسئله را دارند كه آدمهايشان همه بيكس و كارند، همه تنها هستند. جز خودشان و مادرشان، جز خودشان و پدرشان، جز خودشان و همسرشان و يا جز خودشان و خودشان هيچكس را ندارند.البته نقش مهرداد را اول قرار نبود مهدي پاكدل بازي كند. ما از افراد مختلفي هم تست گرفته بوديم تا از چهره جديدي استفاده كنيم. 2نفر هم از ميان آنها ماندند و مدتي تمرين كردند، اما براي نقش مهرداد آنطور كه بايد مناسب به نظر نميرسيدند و بازي آنها به دلمان نمينشست.البته در مورد كار خودمان بايد گفت چون سن و سال شخصيتهايمان اجازه نميداده كه دوروبرشان شلوغ باشد، بچهاي باشد و رفتوآمدي، چنين حالتي به وجود آمده. متوجهم. بحث اين است كه چرا فقط سراغ اين نوع كاراكترها ميرويم؟ شايد يك سليقه است، يك ديدگاه است؛ نه اينكه عمدا تصميم گرفتهايم بچه نداشته باشيم ولي اقتضاي قصههايي كه دوست داشتهايم به آنها بپردازيم اين بوده.شايد هم به اين دليل باشد كه وقتي قصهاي را طراحي ميكنيم فقط دوروبر خودمان را مدنظر داريم؛ اين بحثي بود كه ما با ماني حقيقي هم درباره كنعان داشتيم.پس اين يك اپيدمي است. شايد شرايط و حالوهواي همه اينجوري است و اين شرايط حاكم بر كارهاي سينمايي و تلويزيوني ما شايد بازتابي از شرايط فعلي زندگي اجتماعي است. واقعيت اين است كه همه ما در شرايط فعلي خيلي از خانوادههايمان دور افتادهايم. خود من مثلاً شايد هر 3-2 هفته يكبار مادرم را ميبينم، برادرم را هر چندماه يكبار. اين تهران بهقدري بزرگ و شلوغ شده و پر از گرفتوگير و ازدحام است كه من براي ديدن بستگانم بايد يك روز كامل كار و روابطم را از دست بدهم و به ديدن عزيزي بروم. متأسفانه طوري هم شده كه همه اولويت اولشان شده كار و پولدرآوردن، پس آنچه فدا ميشود ملاقات ما با خانواده و بستگان است؛ پس بهتدريج و ناخودآگاه داريم اينجور مناسبات دوروبرمان را بهتصوير ميكشيم.اما به نظر من در كارهاي شما در مورد اين مسئله قدري غلو شده.خب يكسري دلايل ديگر هم وجود دارد. اگر فروغ در قصه ما مثلاً پدر و مادر يا خواهر و برادر داشت كه وارد قصه ميشدند ممكن بود جريان قصه ما را عوض كنند. آنها ميتوانستند جلوي خيلي از اعمال و رفتار او را بگيرند. حالا اين از چند جهت مشكلساز است. مشكلات توليد و واردكردن يكسري عوامل و بازيگر، لوكيشن تازه و... يك جور دستوبال آدم را ميبندد و از سويي قصه را هم بايد گسترش داد. خلاصه همه اين ملاحظات را هم اضافه كنيد به دلايل قبل. گذشته از اينها من فكر ميكنم اين خصيصه شايد به علت ديدن فيلمهاي فرنگي و آمريكايي هم باشد كه در آنجا خانواده معمولاً منحصر به پدر و مادر و فرزندان است.خب گذشته از اين، كار كارگرداني «بيگناهان» را نسبت به مجموعههاي قبلي در مجموع چطور ميبينيد؟ حساسيتهاي من در اين كار خيلي بيشتر شد و با ريزهكاريهاي بيشتر همراه بود. مثلاً حركت دوربين من در اين مجموعه خيلي بيشتر از «اولين شب آرامش» بود و زمان زيادي هم برايش صرف شد و در كل خودم از اين كارخيلي راضيتر هستم و فكر ميكنم كارگرداني در آن نسبت به قبل جلوه بيشتري دارد.بله قبول دارم. انصافاً گاهي قابهاي قشنگي در اين كار ميبينيم و ظرافتهايي كه خيلي بهچشم ميآيند. چطور براي انتخاب بازيگر از كس ديگري كمك گرفتيد ولي تقريباً بازيگران اعضاي ثابتي هستند؟من از زمان ساخت فيلم «اين زن حرف نميزند» اين تجربه را دارم كه در آن كار، بهرام عظيمپور براي انتخاب بازيگران به كمكم آمد و تأثير مثبتي هم داشت و ادامه دادم. بعد از آن فيلم دوباره با آقاي عظيمپور در مجموعه 6قسمتي «بيگانه ميان ما» همكاري كرديم و در «اولين شب آرامش» هم همينطور. منتها زمان ساخت «بيگناهان» ايشان ديگر فرصت نداشت و خودش مشغول ساخت كاري شده بود، اين شد كه از پيام دهكردي مشاوره گرفتيم. از بازيگران كار قبلي هم فقط مهدي پاكدل، امير آقايي و مهرداد ضيايي در اين كار حضور دارند و آقاي پرويز پورحسيني. البته نقش مهرداد را اول قرار نبود مهدي پاكدل بازي كند. ما از افراد مختلفي هم تست گرفته بوديم تا از چهره جديدي استفاده كنيم. 2نفر هم از ميان آنها ماندند و مدتي تمرين كردند، اما براي نقش مهرداد آنطور كه بايد مناسب به نظر نميرسيدند و بازي آنها به دلمان نمينشست. از طرفي هم امير آقايي و مهدي پاكدل روابط صميمي با هم دارند و آقايي مدام به پاكدل ميگفت كه من دوباره در اين كار هستم و خلاصه ميخواست دل او را بسوزاند. ولي در آخر با سعيد شاهسواري به اين نتيجه رسيديم كه هيچكس بهاندازه مهدي پاكدل براي اين نقش مناسب نيست و بيخودي داريم مقاومت ميكنيم.بازيگران نقشهاي ليلا و نوشين چطور انتخاب شدند؟خانم بيات كه نقش نوشين را بازي كرده، انتخاب و توصيه پيام دهكردي بود. اتفاقاً براي اين 2نقش هم ما چون دنبال چهره جديد بوديم افراد زيادي را ديديم و تست گرفتيم. نازنين احمدي هم كه نقش ليلا را بازي كرده در آلمان كار مونتاژ انجام ميداد و توسط پگاه آهنگراني به ما معرفي شد كه وقتي آمد و تست داد، ديديم بااستعداد است و خوب هم از پس نقش برآمد. در كل من از مجموعه بازيگران راضي هستم.منبع : همشهري تنظيم براي تبيان : مسعودرضا عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]
صفحات پیشنهادی
حالوهواي همه ی ما اينجوري است
حالوهواي همه ی ما اينجوري است-حالوهواي همه ي ما اينجوري استگفتوگو با فيلمسازاني كه از حوزه نقد و مطبوعات وارد عرصه سينما شدهاند هميشه دوستانه و جذاب بوده. احمد اميني ...
حالوهواي همه ی ما اينجوري است-حالوهواي همه ي ما اينجوري استگفتوگو با فيلمسازاني كه از حوزه نقد و مطبوعات وارد عرصه سينما شدهاند هميشه دوستانه و جذاب بوده. احمد اميني ...
مفصل ترین گفتوگو ی هديه تهراني
هموطن-اين مفصلترين و كاملترين گفتوگويي است كه هديه تهراني از ابتداي شروع كار بازيگري تا ... چندتا از آشناها و فاميلهاي ما مثل ناصر تقوايي يا اكبر عالمي هم گاهي چنين ... آقاي رضا رخشان كه آن موقع از من عكس گرفته بود، همه بيمارستانها را سر زده بود، اما چون به .... فكر ميكردم حالا كه اينجوري فيلم ميسازند، چرا من نبايد در آنها بازي كنم!
هموطن-اين مفصلترين و كاملترين گفتوگويي است كه هديه تهراني از ابتداي شروع كار بازيگري تا ... چندتا از آشناها و فاميلهاي ما مثل ناصر تقوايي يا اكبر عالمي هم گاهي چنين ... آقاي رضا رخشان كه آن موقع از من عكس گرفته بود، همه بيمارستانها را سر زده بود، اما چون به .... فكر ميكردم حالا كه اينجوري فيلم ميسازند، چرا من نبايد در آنها بازي كنم!
-
گوناگون
پربازدیدترینها