واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: انقلاب مخملی؛ واقعیت یا آدرس غلط؟! رادیوها ورسانه های خارجی و... همواره بوده اند و خواهند بود . ریشه اصلی مشکلات در درون است و برای رد یابی علت تحولات اخیر اجتماعی در کشور بهتر است نگاهمان به داخل باشد و آدرس اشتباهی ندهیم.
عصر ایران ؛ مازیار آقازاده - در پی حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد ، واژه " انقلاب مخملی " بر سر زبان ها افتاده است و مشخصاً از سوی یک جریان سیاسی خاص ، درباره کسانی که به نتایج اعلام شده این انتخابات اعتراض دارند به کار برده می شود . " انقلاب مخملی " واژه ای است که از چند سال پیش به دلیل تحولات صورت گرفته در برخی از کشورهای اروپای شرقی و آسیای مرکزی و قفقاز در ادبیات سیاسی جهان رایج شد و دامنه آن به ادبیات امنیتی داخل ایران نیز رسید و برخی در پندارهای ذهنی شان برای آن سناریوها ساخته و با چاپ و انتشار بولتن هایی برای مسوولان ، ذهنیت آنها را نسبت به انقلاب مخملی حساس کردند. جدای از اینکه آیا به واقع می توان تحولات قبل و بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در کشورمان را با موضوع انقلاب مخملی پیوند داد یا نه ، ذکر نکاتی چند از مشخصه های انقلاب مخملی در کشورهایی که تا کنون در آنها این اتفاق روی داده است ضرورت دارد تا کسانی که این واژه را برای توصیف تحولات اجتماعی و سیاسی در قبل و بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران به کار می برند اندکی تامل کنند و به این بیاندیشند که تا چه میزان حاضرند پای تحلیل شان بایستند و کشور مان را در مقام مقایسه با کشورهایی که در آن انقلاب مخملی روی داده است قرار دهند ؟ 1- نخستین ویژگی تمامی کشورهایی که تا کنون در آنها انقلاب مخملی روی داده است این است که تمامی این کشورها تحت سلطه مستقیم یا غیر مستقیم روسیه بوده اند ؛ آنها یا قبلا از جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی بوده اند و یا اینکه جزء کشورهای اقمار شوروی بوده اند . بنابراین تا کنون ما رویدادی که در ادبیات سیاسی رایج جهان از آن به عنوان انقلاب مخملی یاد شده باشد نداشته ایم مگر اینکه کشور مورد بحث در دامنه اقمار شوروی سابق یا روسیه کنونی و یا تحت سلطه غیر مستقیم روسیه و یا به عبارتی در حوزه " حیات خلوت " روسیه تعریف می شده است. 2- دومین نکته ای که در تمامی کشورهایی که در آنها انقلاب مخملی روی داده است این بوده که جامعه آنها در آستانه انقلاب مخملی به شدت دو قطبی شده و روسیه به وضوح طرف یکی از قطب های قدرت آن جامعه را گرفته است و البته همواره بازنده انقلاب های مخملی بوده است چرا که انقلاب مخملی در واقع حرکتی بوده است که از سوی نخبگان بی طرف ، ضد روس یا غرب گرای این جوامع علیه سلطه بلامنازع نخبگان تحت حمایت کرملین انجام شده است . مثلا در جریان انقلاب نارنجی ها در اوکراین "ویکتور یانوکویچ" نامزد ریاست جمهوری در این کشور در افکار عمومی مردم اوکراین شخصیتی مورد حمایت روسیه تصویر می شد (که در واقع نیز چنین بود) و ویکتور یوشچنکو نامزدی بود که در جبهه مقابل قرار داشت و مورد حمایت مردم و نخبگان بخش غربی اوکراین و نیز آمریکا و اتحادیه اروپا قرار داشت.در گرجستان هم چنین بود و ادوارد شوارد نادزه رییس جمهور گرجستان قبلا وزیر امور خارجه شوروی بود و هنگامی که در دهه 1990 میلادی و پس از "گامسا خوردیا " ( رهبر ملی گرای گرجی ها ) به ریاست جمهوری رسید در افکار عمومی مردم به حمایت روسیه از او شهره بود و روس ها تا روزهای آخر از او حمایت می کردند. اما در جبهه مقابل میخاییل ساکاشویلی جناح ضد روسی را رهبری می کرد که از ملی گرایان گرجی ، نیروهای لیبرال و نیز نخبگان و مردم بی طرف و عادی تشکیل شده بود . بنابراین قطبی شدن جامعه بین نامزد یا نیروی سیاسی تحت حمایت روسیه با نیروی مقابل که تحت حمایت قشر وسیع تری از جامعه و نیز کشورهای غربی قرار داشتند یکی از مشخصه های بارز تمامی کشورهایی بوده است که در آنجا انقلاب مخملی روی داده است. 3- نکته مشترک دیگر در تمامی انقلابات مخملی این بوده است که موضوع تقلبات گسترده انتخاباتی در این کشورها صحت داشته است و صرفاً یک ادعای تأیید نشده نبوده است.یعنی در تمامی کشورهایی که در آنجا انقلاب مخملی روی داده است حاکمیت سیاسی تحت حمایت روسیه که یک طرف قطب قدرت بوده است در جریان انتخابات با دست بردن در آرا تلاش کرده است تا نام نامزد حاکم را از صندوق در آورد.در اوکراین و گرجستان و نیز در قرقیزستان چنین امری صحت داشت و حکومت های وقت که طرفدار تداوم حاکمیت نامزد مورد حمایت روسیه بودند با تقلبات گسترده انتخاباتی و دست بردن در آرای مردم نتیجه ای را اعلام کردند که با انتظار اکثریت جامعه هم خوانی نداشت و لذا این امر باعث بسیج گسترده و فوری اقشار اجتماعی در اعتراض به نامرد حاکم می شد که عموما افزایش فشارهای اعتراضی باعث می شد که نخبگان جناح اپوزیسیون دست بالا را در مذاکرات داشته باشند و از جناح حاکم امتیاز بگیرند. 4- در تمامی کشورهایی که در آنها انقلاب مخملی روی داده ، نارضایتی عمومی از سیاست های جاری جناح حاکم به آن حدی بالا بوده است که قشرها و طبقات مختلف اجتماعی را وامی داشت که علی رغم تنوع دیدگاه هایشان برای تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی و... به دور نامزد جناح اپوزیسیون جمع شوند و با حمایت همه جانبه از او تلاش کنند تا او به پیروزی برسد . 5- پنجمین ویژگی مشترک تمامی نمونه هایی که در آنجا انقلاب مخملی روی داده است این است که تمامی این کشورها یا با الگوهای حکومتی بسته اداره می شده اند و یا اینکه نظاماتی شبه دموکراتیک و کنترل شده داشتند . با توجه به اینکه امکان بروز آزاد مطالبات سیاسی و اجتماعی در این گونه کشورها وجود نداشت، انباشت مطالبات طبقات اجتماعی باعث می شد که در موقع و فرصت مناسب یک انفجار اجتماعی (البته عموما مسالمت آمیز و مدنی ) علیه جناح حاکم شکل بگیرد و عموما این انفجار اجتماعی در آستانه یا پس از انتخابات شکل می گرفت چرا که انتخابات فرصتی بود که حاکمیت مجبور می شد تا کمی آزادی های اجتماعی و سیاسی را گسترش دهد و امکان بروز نظرات مختلف را فراهم آورد و این حالت باعث می شد که اقشار سر خورده و ناراضی که سال ها امکان بروز و ظهور نارضایتی خود را نداشته اند به طغیان آیند و اعتراض خود را به صورت همه جانبه و گسترده علیه جناح حاکم به نمایش بگذارند. بنابراین با توصیفاتی که درباره انقلاب مخملین شد یک نکته مشخص است و آن اینکه زمینه اجتماعی و سیاسی بروز و ظهور این انقلاب نه حمایت های خارجی بلکه مسایل داخلی است . استبداد سیاسی به همراه فساد گسترده در دستگاه حاکمیتی ، عدم امکان اعلام نارضایتی عمومی از سیاست های جاری حکومت و تمامیت خواهی جناح حاکم (عموما طرفدار یا تحت حمایت روسیه ) در عدم تقسیم کیک قدرت با رقیبان و از همه مهم تر در گذار بودن این جوامع از یک جامعه بسته یا شبه دموکراتیک به یک جامعه آزاد و دموکراتیک و... زمینه های اصلی وقوع تحولی بوده است که از آن با نام " انقلاب مخملی " یاد می شود. و صد البته مثل هر تحولی در هر گوشه ای از جهان ، قدرت های خارجی هم بسته به منافع خود سعی می کنند با رصد تحولات کشورهای در آستانه تحول یا در قبال آن تحولات راه سکوت در پیش گیرند و یا اینکه بسته به منافعشان از یکی از طرف های درگیر حمایت کنند . در بسیاری از موارد هم بوده است که کشورهای غربی از جریان انقلابات مخملی حمایت سیاسی و اقتصادی داشته اند . ولی این امر چیزی از اصل قضیه که همانا " نارضایتی عموم مردم از شرایط موجود و نخبگان حاکم " بوده است کم نمی کند . اگر سیاست مداری در کشور خود محبوب باشد آمریکا یا غرب حتی اگر میلیاردها دلار پول خرج کنند نمی توانند آن فرد یا جریان را از چشم مردم بیاندازند مگر آنکه به واقع آن فرد یا جریان نقاط ضعف هایی داشته باشد که دشمنان بیرونی با به کار گیری آن نقاط ضعف به او ضربه بزنند. به سخن دیگر به هیچ وجه امکان ندارد تا زمانی که شرایط اجتماعی وقوع یک تحول اجتماعی و سیاسی همچون انقلاب مخملی فراهم بوده باشد؛ چند کشورخارجی و یا چند رادیو و سایت اینترنتی و تلویزیون ماهواره ای و... در یک کشور دیگر یک انقلاب مخملی ایجاد کنند. از این رو با توجه به مشخصات و مولفه های ذکر شده برای انقلاب مخملی، جریانی که قطعاً ایران را حیات خلوت روس نمی داند ، بر سلامت انتخابات تاکید دارد و مردمسالاری در کشور را جاری و ساری می داند ، نباید در عنوان گذاری بر روی تحولات بعد از انتخابات از تعبیر "انقلاب مخملی" استفاده کند چه آن که این امر در دل خود حاوی یک پارادوکس سیاسی است.بنابراین بهتر است فرافکنی را در این باره کنار گذاشت . رادیوها ورسانه های خارجی و... همواره بوده اند و خواهند بود . ریشه اصلی مشکلات در درون است و برای رد یابی علت تحولات اخیر اجتماعی در کشور بهتر است نگاهمان به داخل باشد و آدرس اشتباهی ندهیم و البته مواظب بیرون از مرزهایمان نیز باشیم که از آب آلوده ماهی نگیرند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]