واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نشانهها را جدي بگيريد
نگاهي به فيلم «زينب» ساخته عليرضا تواناسالهاي زيادي نيست كه سينماي كشور ما، گونه تازهاي از سينما را با عنوان «سينماي معناگرا» در ميان خود شناخته است كه از همان سالهاي ابتداي پيدايش اين پديده نوظهور، شناسهها و مشخصات خاصي براي آن تعريف و منظور شد و با همان شاخصهها پيش رفت و در ذهن تماشاگر امروز سينماي ايران جا افتاد.اينجا كلام موجز و كوتاه است، با توضيحات اضافه سروكار نداريم و تكرار فقط منوط به كدهايي است كه در خدمت فضاي فيلم و آدمهايش باشد.اينجا هرچه هست، احساس نه بازيگرها كه كاراكترهاست؛ صداست. نور است و نگاه.فيلمهاي بسياري در اين ژانر ساخته شدند و تماشاگر ذوقزده سينما، كمابيش با آن ارتباط برقرار كرد و به استقبال فيلمهاي معناگرا شتافت. از مهمترين توليدات چنين فيلمهايي، ميتوان به فيلمهاي «هبوط»، «زير نور ماه»، «يك بوس كوچولو»، «آرامش در ميان مردگان»، «وقتي همه خواب بودند» و «خانهاي روي آب» اشاره كرد كه هركدام با داستاني آميخته به نشانههايي از مرگ، ابديت، يقين يا شك در وجود پروردگار و گمراهي و هدايت، به داستانگويي و تصويرپردازي روي كرده بودند. برخي در اين ميان، توفيق اقبال عمومي يافتند و حتي از جانب منتقدين، آثاري مهم و جدي تلقي و تشويق شدند و برخي ديگر، نه توجه تماشاگر عام و خاص را به خود جلب كردند و نه منتقدين را راضي.
«زينب» نيز با چنين رويكردي ساخته شد ولي ناگفته پيداست هرگزداعيه معناگرا بودن را نداشته و ندارد، چرا كه برخلاف داستان پررمز و راز فيلم، خود اثر عاري از هرگونه نماد و ايمانهاي شعاري و امتحان پس داده است و اتفاقا از همين حيث است كه زينب با ديگر نمونههاي مشابه در تمايز است و بايد اين تفاوت مهم را جدي انگاشت و بيتفاوت از آن نگذشت؛ اينكه فيلمي با هدف بيان داستاني عارفانه، سادهترين شيوهها را براي به تصوير كشيدن نمادهاي مورد نياز به كار گيرد، طوري كه در پايان، هم بيآنكه لقمه را وارونه به خورد مخاطب دهد، او را از آنچه طالب ديدن و شنيدنش بوده، سيراب كرده و به اصطلاح حرفش را زده و هم زيباترين نشانههاي كاربردي بصري را به خدمت گرفته است و فيلم، گنگ و الكن از بيان صحيح بصري نيست. شخصيتها منفي نيستند؛ همه انسانهاي خوب، پاك، منزه و مقدسند. انسانها اينجا، همه انسانهايي معمولي هستند، با لباسهايي ساده و بيريا؛ عاديترين انسانهايي كه در هر جاي دنيا امكان حضور و زندگي دارند.اما دقت در اين امر ضروري است كه چنين فيلمي با هوشمندي خالق و نويسندهاش- عليرضا توانا- هرگز در دام شعارگرايي نميافتد و به شدت از آن پرهيز ميكند، مبادا كه تماشاگرش از جلوه ظاهري حرفهاي پيش از اين گفته شده، خسته و بيحوصله باشد و دل به همراهي با اثر ندهد. اينجا كلام موجز و كوتاه است، با توضيحات اضافه سروكار نداريم و تكرار فقط منوط به كدهايي است كه در خدمت فضاي فيلم و آدمهايش باشد.اينجا هرچه هست، احساس نه بازيگرها كه كاراكترهاست؛ صداست. نور است و نگاه. دوربين چيزي را ميبيند كه تماشاگر دوست دارد ببيند و تماشاگر در تماشاي زينب، ناخواسته و بيانتخاب چه زيبابين است. درست همانند خود زينب (روناك يونسي) كه در پي ديدن زيباييها و ناديدنيهاست، پيش از آنكه اين نعمت بيهمتاي الهي را از دست بدهد.فيلمهاي بسياري در اين ژانر ساخته شدند و تماشاگر ذوقزده سينما، كمابيش با آن ارتباط برقرار كرد و به استقبال فيلمهاي معناگرا شتافت.زينب فيلمي است درباره شناخت انسان و درك او از هستي و عشق. برخلاف آنچه سروشكل فيلم نشان ميدهد، داستان فيلم زينب اصلا پيچيده نيست كه دلنشين و ساده و روان است؛شخصيتهاي فيلم نيز هيچكدام شكل و شمايل عجيب و غريبي ندارند. دقت كنيد به اين نكته كه در طول فيلم، هيچ يك از شخصيتها منفي نيستند؛ همه انسانهاي خوب، پاك، منزه و مقدسند. انسانها اينجا، همه انسانهايي معمولي هستند، با لباسهايي ساده و بيريا؛ عاديترين انسانهايي كه در هر جاي دنيا امكان حضور و زندگي دارند. از همين انسانهاي به ظاهر معمولي، كارهاي عجيب و غريب سر نميزند و در پي معجزه نيستند؛ گويي كه بزرگترين معجزه، خود انسان است و نه شفاي او. معجزه حقيقي، هدايت انسان است به سوي نور.احمدرضا حجارزاده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]