تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835402335
پای حرفهای بهزاد،شقایق و دیگر اعضای تئاتری خانواده فراهانی
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ...امسال فراهانی تصمیم گرفت بار دیگر این نمایش را روی صحنه ببرد، اما این بار بدون گلشیفته و با این تفاوت که حالا باید دختر دیگر- یعنی شقایق- عصای دست پدر میشد و یکی از... هنرکده خانوادگی خانواده فراهانی نمایش فیروزه را در تئاتر شهر روی صحنه بردند پنج سال پیش بهزاد فراهانی «فیروزه» را برای تئاتر فجر آماده کرد، نمایشی که یک اتفاق ویژه داشت و آن حضور گلشیفته بود. اما این اتفاق نیفتاد و قطعی برق سالن اصلی در میانه اجرا همه چیز را ناتمام گذاشت و بعد از آن هم فیروزه به بایگانی رفت تا این که امسال فراهانی تصمیم گرفت بار دیگر این نمایش را روی صحنه ببرد، اما این بار بدون گلشیفته و با این تفاوت که حالا باید دختر دیگر- یعنی شقایق- عصای دست پدر میشد و یکی از نقشهای اصلی کار را بر عهده میگرفت. همسر فراهانی هم که مثل همیشه در کنارش بود و به عنوان بازیگر به کمکش آمد و حلقه حضور خانواده فراهانی هم با حضور آذرخش، پسرش تکمیل شد تا این نمایش از بایگانی بیرون بیاید. حضور این خانواده در کنار هم برای به روی صحنه بردن این تئاتر بهترین فرصت بود برای گفت و گو با این خانواده. روایت فراهانیها از تئاتر و دیگر دغدغههای خانوادگیشان ما همه هنرمندیممصاحبه با خانواده فراهانی جزء یکی از سختترین مصاحبهها بود، البته ظاهرش آسان به نظر میرسید، چرا که همگی راس یک ساعتی برای اجرا به تئاتر شهر میآمدند و میشد قرار را با آنها فیکس کرد. اما همه چیز به این آسانی نبود چون کافی بود یک نفر دیر کند، آن وقت همه چیز به هم میریخت؛ مثل سه – چهار دفعه ای که قرار به هم خورد و از آن جایی که نمیخواستیم مصاحبهها را تک تک انجام دهیم، همه این سختیها دو برابر شد؛ بالاخره بعد از چند بار لغو شدن مصاحبه، همه دور هم جمع شدند و مصاحبه و عکاسی انجام شد. البته دائم استرس داشتیم که زود گفت و گو را تمام کنیم نکند یک وقت به زمان گریم بخوریم و مصاحبه نیمه تمام بماند. وقتی چهار نفر از اعضای یک خانواده در یک کار تئاتر دیده میشوند، اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که انگار دغدغه تئاتر دارند.شقایق فراهانی: منظور شما را از دغدغه نمیفهمم!بهزاد فراهانی: من به سوالت معترضم. این زندگی ماست و دغدغه ای از این بابت نیست. من اصلا نگاه نمیکنم این پسرم است و آن یکی دخترم و زنم. به من چه ربطی دارد؟ روابطی داریم در خانهمان که از تئاتر مجزاست.فهیمه رحیم نیا: اگر بخواهم سوال شما را جواب دهم، دغدغه خانواده ما فرهنگ و هنر است. آذرخش 15 سالش بود که در یکی از روزنامههای مهم کشور کاریکاتور میکشید. موسیقی کار میکند و نقاشی میکشد. گلشیفته موسیقی کارمیکند و بازیگری، شقایق گرافیست و طراح خوبی است و هنرهای دیگری هم دارد و پدرش هم همین طور. من هم نقاشی میکنم و کار تئاتر. تمام رشتههای هنر به هم مربوط است. کسی که میخواهد هنرمند باشد- که البته ما نیستیم- باید همه این هنرها را داشته باشد و لمس کند یا به آنها نزدیک باشد. هنرها جدای از هم نیستند. الان پیش آمده و کارتئاتر با هم میکنیم؛ پیش آید کار دیگری را انجام میدهیم. نه، دغدغه ما فقط تئاتر نیست، دغدغه خانواده فراهانی فرهنگ و هنر است. فکر میکنم یکی از با ارزشترین چیزهایی که در دنیا وجود دارد، همین است. چرا همه دوست دارند هنرمند باشند؟ به خاطر این که هنر خیلی لذت بخش است، چیزی است که هم به خود فرد لذت میدهد و هم به دیگران.بهزاد فراهانی: خانواده ما در تمامی عرصهها این وضعیت را دارد؛ کاریکاتور، نقاشی، ادبیات، سینما و... در خانه چیزی به غیر از این مسائل وجود ندارد. زندگی ما عجین شده با هنر و خوشبختانه در یک شاخه هم نیست. ما در مجموعه هنر قدم میزنیم. بده بستانها ی ما، رفت و آمدهای ما، همگی در این میدان هستند. چنانچه من رفیق سیاسی هم داشته باشم، او هم هنرمند است. مجموعه خانواده پنج نفره ما در این میدان قدم میزنند. در آشپزخانه ما اگر بیایی، میبینی که فهیمه چیزهایی را نصب کرده بالای قسمتهایی که ما میبینیم. وقتی میخواهیم دستمان را بشوییم، طبیعتا با شیر سر و کار داریم. میبینیم بالای شیر یک بیت شعر نصب شده. اگر من چیزی پیدا کنم برای آنها میخوانم و بالعکس. آذرخش عادت دارد که روی دفتر یادداشت یا تقویم طراحی یا کاریکاتور بکشد. طراحیهایی که میکند کارهای ماندگاری است. به کرات گفته ام که حالا که طرح میکشد، شماره تلفن و یادداشت رویش ننویسد. چیزی حدود 10 هزار طرح آذرخش را مادرش جمع و طبقه بندی کرده. اینها برای ما سرمایه بزرگی است؛ سرمایه ای که از لحاظ روحی ما را صاحب یک هژمونی خوب در هنر میکند.گلشیفته که بود، این اتفاق در ایجاد فضاهای هنرمندانه شکل میگرفت، مثلا یک روز ما آمدیم و دیدیم روی تخت خواب ما یک دستگاه پخش است با 250 کاست کلاسیک از سمفونیهای شوستا کوویچ بگیر تا اشتراوس و برامس که به شکل زیبایی روی تخت خوابمان است. هر فرزندی ممکن است این کادو را به پدر و مادرش داده باشد اما این شکلش را فکر نمیکنم. کاری کرده بود که این هدیه را در ذهن ما بکارد و الان این در ذهن من مانده؛ یک تصویر دارم از یک تخت خواب که روی آن چنین پدیده ای دیده ام. شقایق یک جور دیگر است و کارهایی میکند که آدم باورش نمیشود، او در زندگی ما میچرخد و میبیند که مثلا آذرخش چه چیزی کم دارد، لباس، عطر و ... بعد در مقطعی میبینی که همه اینها یک جا تامین میشود، لوطیگریهای قشنگ زنانه دارد. همه شما معتقدید که دغدغه تئاتری در کار نیست و بحث هنر است اما نماد بیرونی قضیه این طور است که خانواده شما میخواستهاند به تئاتر اهمیت بدهند. شاید اگر بهزاد فراهانی در این کار نبودند، شقایق یا دیگر اعضای خانواده هم دراین کار نبودند. خانم فراهانی، اگر پدر نویسنده وکارگردان این کار نبودند، شما این نقش را میپذیرفتید؟شقایق: اپیزود خودم را بله. اگر کارگردان دیگری بود، نمی دانم چه چیزی پیش میآمد. چون هنوز پیش نیامده. ولی اگر پیشنهاد نقش خودم را داشتم صد در صد قبول میکردم. اگر قرار بود من کارگردان باشم، شاید به گونه دیگری کار میکردم. شاید خیلی کارهای دیگری در این کار انجام میدادم، مثلا من دو تا اپیزود را دوست ندارم و بهتر بود حذف میشد... کدام اپیزودها؟شقایق: این جا نمیگویم. در اپیزود خود ما هم جاهایی باید حذف میشد. در خیلی از مواقع میتوانست زود تر قطع شود که تماشاچی کمتر خسته شود و سه ساعت روی صندلی ننشیند و خستگی ای که در خیلی از تماشاچیها میبینم، لااقل کمتر ببینم. اگر قرار بود شما کارگردان باشید چه فرقی میکرد؟شقایق: خیلی فرق میکرد، خیلی؛ شخصیت پردازیها، کوتاه کردن کار، منسجم تر کردن کار... البته نمیتوانم به پدرم خرده بگیرم چون که وقت تمرین ما خیلی کم بود؛ سه هفته تمرین برای یک کار سه ساعته خیلی کم به نظر میرسد. شاید ما شقالقمر کرده باشیم ولی بحث بهتر یا بدتر کار کردن نیست؛ تفاوت از یک جنس دیگری است. شاید هم اصلا بدتر از این میشد ولی قطعا خیلی تغییر میکرد. موقع تمرین چقدر نظر میدادید؟ اصلا وقتی با پدرتان کار میکنید میتوانید نظر بدهید؟بهزاد فراهانی: این جا که هستیم در چهار چوب قوانین و آیینهای ویژه این هنر قرار میگیریم. من شخصا در خدمت کارم هستم، هیچ گونه ارتباطی را هم نمیپذیرم. درگیری من با بچههایم بیشتر است تا با آرتیستهای دیگر. در مورد آنها از هیچ چیز گذشت نمیکنم.فهیمه رحیم نیا: ما به عنوان یک بازیگر مجبوریم که اگر نظری هم میدهیم، تابع کارگردان باشد و کارگردان هم تابع متن. در کارهای متفاوت قبلی، با تحلیل کامل و درست از کار در ابتدا سعی میکردیم خود به نقش برسیم و اگر نمیتوانستیم کارگردان به کمکمان میآمد؛ در حالی که آقای فراهانی روش خاص خود را دارد و از هنر پیشه انتظار دارد خیلی سریع به نقش برسد و همان چیزی را که او انتظار دارد در بیاورد و این برای من خیلی سخت است البته فرصت کم تمرین ما هم مشکل بزرگی بود.شقایق: در رینج سنی پدرم اصولا ما جرات نظر دادن نداریم؛ مضاف بر این که هر چقدر ما نظر بدهیم با سرعت اف مساوی ام دو میخوریم به دیوار (خنده جمع) خیلی توجهی به نظرات ما نمیشود؛ بنابراین مجبوریم تسلیم باشیم و دست در دست هم وحدت ایجاد کنیم و بتوانیم کاری کنیم که همه چیز خیلی خوب پیش برود. اما درباره تئاتر، من زیاد صاحب نظر نیستم و آن را باید از پدرم بپرسید. شما میگویید کاری میکنید که همه چیز خیلی خوب پیش برود. این گذشت شما در کار پدرتان بیشتر به خاطر آن نیست که احساس میکنید شاید چون تئاتر از هنر ما جدا مانده و عقب مانده باید کمکی کنید؟شقایق: این طور فکر نمیکنم، خیلی هم جدا نمانده. کارهای زیادی اجرا میشوند و خیلی از سالنها هم پر است. مردم هم اتفاقا استقبال میکنند و مثل قدیم نیست. آن طور که نسل پدر من درد دل میکنند؛ من به آن شکل نمیبینم. پس آن دغدغه تئاتر را اصلا قبول ندارید؟شقایق: دغدغه خانواده پنج نفره فراهانی، وقتی چهار نفرشان روی صحنه اند، نبود آن یک نفر است. حداقل من این طور میبینم که چقدر جایش خالی است و میتوانست کنار ما باشد. در بروشور این کار هم شما نوشته اید «چهار سال حسرت». اجرای فیروزه در این چهار سال انگار گوشه ذهنتان بوده؟بهزاد فراهانی: دست روی دل من نگذار! گلشیفته فراهانی جای نقش شقایق خانم را در اپیزود اول داشت؟بهزاد فراهانی: قصه شقایق آن زمان وجود نداشت. جای آن «چنگال هدایت» بود که گلی بازی میکرد اما الان برداشته شده. بقیه را هم گلی بازی میکرد؛ فیروزه، شاه خنده خواه در ایران خانم... تو باور کن که در روزهای اول تمرین درست است که میزانس میدادم ولی اگر در چشمهایم دقیق نگاه میکردی؛ چشمهایم عادی نبود. به دلتان نمینشست؟بهزاد فراهانی: نه، اتفاقا مینشست. الان خانم ابراهیمی خیلی خوب بازی میکند اما آن چیزی که گلی در ذهن من خلق کرد، جور دیگری بود. دلبستگیهای آن روز از من غارت شد و خیلی پیرم کرد. ابرویم سفید شد.به اسمگ تونوفسکی- بازیگر هملت- گفته بودند که نظرتان راجع به بازیگرها و شکسپیرینهای دنیا چیست؟ گفته بود که انگلستان مهد بازیهای خوبی مثل سرالک گینس و چند سر دیگر است اما سر لارنس الیویه استثنا بود و در بازیهای هملت فوق تصور. ولی اسم گونوفسکی یک چیز دیگر است.فهیمه رحیم نیا: گلشیفته علاوه بر نقشش، مشاور و دستیار پدرش هم بود، پرده اول را که اجرا کردیم، برق رفت و نتوانستیم پرده دوم را اجرا کنیم. فیروزه در پرده دوم بود و گلشیفته خودش را آماده بازی کرده بود و این قدر این اتفاق برایش گران تمام شد که هیچ وقت یادش نمیرود؛ مثل یک زنی بود که میخواست بچه اش را به دنیا بیاورد اما نگذاشتند که به دنیا بیاید و در دلش خفه شد. درست همین احساس بود به او دست داد و هنوز که هنوز است دغدغه اجرای این نقش برایش مانده است. چهار سال قبل بعد از آن اتفاقات شب اول دیگر اجرا نداشتید؟فهیمه رحیم نیا: نه، دیگر اجرا نداشتیم . حالا داریم این کار را اجرا میکنیم ولی فرقش مثل نانی میماند که تازه از تنور در آمده و نانی که مانده و بیات شده و نانی که خشک شده. بعضی از کارها در همان زمان خودش باید اجرا شوند. این کار هم واقعا باید چهار سال پیش اجرا میشد. الان گلشیفته در جریان این اجرا هست؟فهیمه رحیم نیا: کاملا. میگفت ساعت را نگاه میکنم و میگویم الان کار تمام شده و خسته و کوفته به خانه آمدند. با این که پیش ما نیست اما لحظه به لحظه دلهایمان با هم است و واقعا وجودش را احساس میکنیم. آرزو میکنم بتواند روزی بچه زندهای در این رابطه به دنیا بیاورد و زندگیاش را ببیند. آخرین دفعه ای که همدیگر را دیده اید کی بوده؟بهزاد فراهانی: همان شبی که داشت میرفت و در فرودگاه با هم خداحافظی کردیم. از آن به بعد، به غیر از من و شقایق، مامان و برادرش رفته اند و همدیگر را دیدهاند.آذرخش: آخرین دفعه بهار امسال دیدمش. خیلی دلش برای ایران تنگ شده. خیلی دوست دارد برگردد. چرا جلویش را نگرفتید و گذاشتید برود؟فهیمه رحیم نیا: (میخندد) دیده اید بچهها را در تختهایی میگذارند که دورش میله است؛ میگذارند که این ور و آن ور نروند. اما بعد که بزرگ میشوند از همان تختها بیرون میآیند. درست مثل این است که بگویید این بچهها را از این تختها بیرون نیاورید و بگذارید همین جا بمانند تا خطری متوجه شان نشود. با همه این حرفها چطور راضی شدید دخترتان برود؟فهیمه رحیم نیا: به خاطر همین که تجربههای بیشتری به دست بیاورد. آخری بعضی وقتها تجربهها گران تمام میشود.فهیمه رحیم نیا: اتفاقا گران تمام شدن تجربهها هم خود تجربه ای است گران بها، چرا که ویرانیها بخش سازنده زندگی هستند. کسانی که شما را میبینند خیلی در رابطه با گلی از شما سوال میکنند. اینها شما را اذیت نمیکند؟شقایق: نه، اصلا. فهیمه رحیم نیا: نه، اذیت نمیکند. واکنشها هم خیلی متفاوت است، مثلا نسبت به این جمله گلی که گفته «من در ایران مثل شاه ماهی بودم در رودخانه اما این جا مثل ماهی کوچکم در اقیانوس» این جمله را هر کسی یک جور تعبیر میکند و این خیلی برای من جالب است.بعضیها دلشان برای گلی میسوزد و میگویند آخی این جا شاه ماهی بوده و آن جا ماهی کوچولوست و غصه میخورد. نفر بعد جور دیگری تعبیر میکند؛ در حالی که ماهی قرمز کوچکم دریایی به فراخی زادگاهش نمیشناسد. خود شما کدام تعبیر را دارید؟فهیمه رحیم نیا: من تعبیرم این است که وقتی آدم در دنیای بزرگی قرار میگیرد، مثل یک ذره میشود و این یک تجربه جدید است. خانم فراهانی! برای گلی نقش معلم هم داشتید یا نه؟شقایق: معلم نمیشود گفت. میتوانم بگویم که حضور من بی تاثیر نبوده. اولین کسی که هلش داد در کار بازیگری من بودم. این را با افتخار میگویم. مگر خودش تمایلی نداشت؟شقایق: نه، خودش موسیقی میخواند، نه این که بخواهد بفهمد، بچه تر از آنی بود که بخواهد این موضوع را بفهمد که چه میخواهد و چه کاره میخواهد بشود چون فقط 13-12 سالش بود. من یک دهه از او بزرگ ترم. موسیقی میخواند و مادرم هم اصلا دوست نداشت وارد حیطه بازیگری و سینما بشود. کسی که او را سوق داد به این سمت من بودم. خانم رحیم نیا! چرا تمایل نداشتید که گلشیفته بازیگر شود؟فهیمه رحیم نیا: رشته اش موسیقی بود و آن موقع ترجیح میدادم در رشته خودش پیش برود. وقتی زمینه اش فراهم باشد، فرد میتواند در کنار کارهای دیگر بازیگری هم بکند. بچه هم که بود وقتی پدرش میخواست سر چند تا سریال ببردش؛ من نگذاشتم چون مدرسه میرفت و میدانستم در آن سن کم در روحیه اش تاثیراتی فراتر از سن خودش خواهد گذاشت. چرا؟ به خاطر رنگ و لعاب کار بازیگری؟فهیمه رحیم نیا: به خاطر این که در بچگی دنیایش جذاب میشود. کار بازیگری آن قدر جذاب هست که او خیلی زودتر از سنش به آن چیزهایی میرسید که اگر بعدا به آنها میرسید دیگر برایش جذابیتی نداشتند. یعنی زمانی که بزرگتر شد این مانع را از سر راهش برداشتید و گذاشتید که بازیگر شود؟فهیمه رحیم نیا: زمانی که خواهرش او را سر کار «درخت گلابی» برد؛ در واقع رفت و بازیگر شد. همان جذابیتهایی که گفتم جذبش کرد. آن زمانی که بچه بود چطوری متوجه شدید استعداد دارد یا نه؟شقایق: کلا یک احتمال بود. چیزی درونش ندیده بودم ولی به لحاظ بصری عالی بود. مشابه اش را در سینمای ایران نداشتیم و فکر نمیکنم که تا مدت زیادی هم چهره ای مثل او در سینما پیدا شود. خانم رحیم نیا! دوست داشتید بچههایتان در کدام سمت و سو باشند؟فقط دوست دارم بچههایم انسانهای خوبی باشند. در بچگی به سلامت و فرهنگشان اهمیت دادیم، کتابهایی که با هم خواندیم، کلاسهایی که بردیمشان و دیگر توجهاتی که کردیم... با این زمینهها بزرگ شدند. علاوه بر آن دوستان خوبی که همه انسانهای شریفی بودند و هستند و همیشه در کنارمان بودند و خیلی چیزها و پدیدههای دیگر به آنها کمک کرد تا همین باشند که هستند.این که در زندگی چه راهی را میخواهند ادامه بدهند انتخاب با خودشان است و ما شاید فقط مشوق آنها بودیم و هستیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 647]
صفحات پیشنهادی
نخستين ديواره اسكواش در خراسان شمالي نصب شد
پای حرفهای بهزاد،شقایق و دیگر اعضای تئاتری خانواده فراهانی · اعلام آمادگی سرمایه گذاران روس در ایران. . صفحه اول | تمام مطالب | ارتباط با ما ...
پای حرفهای بهزاد،شقایق و دیگر اعضای تئاتری خانواده فراهانی · اعلام آمادگی سرمایه گذاران روس در ایران. . صفحه اول | تمام مطالب | ارتباط با ما ...
تغییرات مدیریتی در نفت وگازپارس کلید خورد
پای حرفهای بهزاد،شقایق و دیگر اعضای تئاتری خانواده فراهانی · ولايت فقيه سنگ بناي نظام جمموري اسلامي است · نيمي از طلاقها، ريشه در مسائل جنسي دارد ...
پای حرفهای بهزاد،شقایق و دیگر اعضای تئاتری خانواده فراهانی · ولايت فقيه سنگ بناي نظام جمموري اسلامي است · نيمي از طلاقها، ريشه در مسائل جنسي دارد ...
ریزش 80 درصدی مخاطبان سینمای ایران در دو دهه گذشته
وسیله ای که گوش را قادر به حرف زدن می کند(+عکس) · پای حرفهای بهزاد،شقایق و دیگر اعضای تئاتری خانواده فراهانی · شمقدري: هاليوود در انتهاي راه خود است ...
وسیله ای که گوش را قادر به حرف زدن می کند(+عکس) · پای حرفهای بهزاد،شقایق و دیگر اعضای تئاتری خانواده فراهانی · شمقدري: هاليوود در انتهاي راه خود است ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها