واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جنجاليترين جلسه مطبوعاتي امسال
ميزاک و منتقدان خندان خشمگين 1- پيش بيني که نه، بهتر است بگوييم همان طور که مقدر شده بود جلسه مطبوعاتي فيلم «مي زاک» آخرين اثر حسينعلي ليالستاني به يکي از ماندگارترين نشست هاي تاريخ جشنواره فيلم فجر بدل شد.2- استقبال اهالي رسانه از نشست خبري اين فيلم به حدي بود که علاوه بر پر شدن تمامي صندلي هاي سالن شماره 3 سينما فلسطين، در راهروهاي حاشيه يي و فضاي خالي بالکن مانند سالن، جاي سوزن انداختن نبود و خيل انبوه مشتاقان آمده بودند تا ببينند شاعر شوريده وش سينماي ايران مي خواهد پس از نمايش سرخوشي آور جديدترين فيلمش که لحظه يي از سوت و خنده و کف زدن هاي گاه و بيگاه تماشاگران هنگام نمايش بي نصيب نماند، چه بگويد؟ جلسه يي که به حاشيه خودش بدل شد و عملاً در لحظات پاياني چيزي نبود جز نبرد شاخ به شاخ منتقدان و تهيه کننده فيلم که در زمينه نگاه بي رمق کارگردان که نمي دانست چه کار بايد بکند به پايان رسيد. منصور ضابطيان هم به دليل محافظه کاري اش در شکل اجراي برنامه و نپرسيدن سوالات خبرنگاران به شکل شفاف هرچه بيشتر به اين آتش دامن زد و خيلي از روزنامه نگاران و منتقدان حاضر در سالن عنواني را به او دادند که کمتر از يک قرن پيش ژان ويگو به فيلم دوست داشتني اش داده بود؛ «نمره اخلاق صفر».2- عليرضا خمسه، محمدرضا فروتن و باران کوثري (بازيگران)، تورج منصوري (تصويربردار)، جهانگير کوثري (تهيه کننده) به همراه حسينعلي ليالستاني حاضران در جلسه بودند. اما بيشتر بحث ها را جهانگير کوثري به دليل عشق وافري که به فوتبال و انگار به طور مشخص به دروازه باني دارد جواب مي داد و در آخرهاي جلسه که انگار خون داشت خونش را مي خورد و کم مانده بود بلند شود و زير پاي منتقدان که دارو دسته يي را از ترکيب مثلث امير پوريا، امير قادري و نيما حسني نسب شکل داده بودند چند تکل از پشت برود که همه آنها حساب کار دست شان بيايد اما اين اتفاق نيفتاد و جلسه تقريباً ختم به خير شد.3- نخستين سوال منصور ضابطيان اين بود؛ آقاي ليالستاني آيا شما تا حالا جاده يي غير از شمال هم رفتيد؟ حسينعلي جواب داد؛ سلام به همه يي که حضور دارند...با سلام به کساني که به هر نحوي فيلم را تماشا کردند... از نظر من اين فضا با احترام است... من شهرهاي ديگه يي هم رفته ام،4- نخستين سوال از جانب امير پوريا پرسيده شد مبني بر اينکه چرا با توجه به لهجه فارسي بازيگران نام فيلم را يک واژه رشتي - «مي زاک» به معناي بچه من - گذاشته ايد و فقط در ديالوگ هاي آخر، آنقدر اين واژه را تکرار کرده ايد تا معنايش را متوجه شويم. ليالستاني گفت من نمي خواستم ايشون معني شو متوجه بشن که پوريا از همان جايي که نشسته بود به رشتي گفت؛ من رشتي ام برار... هم ولايتي ام. من متوجه بوبستم،... که سالن از خنده ترکيد.5- باران کوثري ديرتر از بقيه اعضاي گروه روي سن آمد و تا انتهاي جلسه انواع و اقسام حرکات و رفتار عجيبي که بلد بود از خودش در آورد. در عرض کمتر از 30 دقيقه دو بطري کوچک آب معدني را هورت کشيد. مدام با پدرش پچ پچ کرد. روي شانه او زد. رو به سمت عکاسان که او را احاطه کرده بودند خنده هاي عصبي کرد و گهگاه به حرف هاي بعضي از اعضاي گروهش به شکل ظريفي دهن کجي کرد و احتمالاً يکي از دوستانش را در طبقه بالاي سالن ديده بود که مدام به شکل تلگرافي در حال حرف زدن با او بود. در انتها هم با دست محکم توي سر ميکروفن اش مي زد تا ثابت کند خيلي عصباني است.
6- عليرضا خمسه و تورج منصوري هنگام حرف زدن ليالستاني آنقدر در کشاکش نگه داشتن خودشان بودند که در لحظاتي رنگ صورت شان سرخ شده بود.7- محمدرضا فروتن در نقش مرد آرام و مهربان سعي کرد حضار را متقاعد کند فيلم ليالستاني را به خاطر سادگي ذاتي اش بپذيريد که بي فايده بود. او وقتي ديد اين حرف ها فايده ندارد فقط با نگاهي که مي گفتي هرلحظه ممکن است خشمي خروشان را نمايندگي کند به منتقدان حاضر در سالن نگاه مي کرد.8- منصور ضابطيان در مورد موسيقي فيلم که در اوکراين توسط محمدرضا درويشي ضبط شده سوال کرد که ناگهان ليالستاني که که حسابي خود را تحت فشار مي ديد سوال او را قطع کرد و گفت؛ ما نمي دانيم در اوکراين کار کردند يا بورکينافاسو مي توانستند توي مريخ هم کار کنند... (خنده حضار) ضابطيان گفت اما من انتقادي نداشتم. ليالستاني گفت عيب نداره به پارازيت عادت دارم. (خنده بيشتر حضار)9- ليالستاني در بحث بر سر صداي دايناسورها در فيلم که باعث شده بود بچه تي تي و گل برار بترسد و بعد از سال ها نخواهد از شکم مادرش بيرون بيايد صحبت هايي در مورد 95 ميليون سال پيش در زمان دايناسورها شد و اينکه دايناسورها آن موقع گردنکشي مي کردند و دنبال نفس کش بودند. کارگردان برجسته گفت اين صداي دايناسورها هنوز هست و در عمر 113ساله سينما به شمال آمده و در فيلم من که به آقاي دل پاک مي گويم صدايش را کم کند که موسيقي بيايد هست...،10- در پايان جلسه بحث هاي تند و تيزي ميان جهانگير کوثري که از عصبانيت سرخ شده بود با برخي از منتقدان حاضر در سالن درگرفت. منتقدان معترض بودند که چرا بودجه دولتي بايد صرف ساخته شدن چنين فيلمي شود. کوثري گفت پول را من دادم. گفتند از کجا آوردي؟ گفت خودم و فارابي و بانک پاسارگاد. همين نکته بحث را داغ تر کرد آنقدر که يکي از نمايندگان انجمن منتقدان با صداي بلند در سالن اعتراض کرد و خاطره فيلم اول آقاي ليالستاني در سال 72 - بلندي هاي صفر- را يادآور شد که در جلسه آن فيلم هم با صحبت هاي آقاي ليالستاني در مورد هم اتاق بودن با ونگوگ و ديدن الاغي که کانت را مي فهمد به گونه يي به منتقدان توهين شده بود و امشب هم با اين فيلم و حرف هاي بي سر و ته دايناسوري به آنها توهين شده است. جلسه يي که مي توانست بسيار شيرين تر از خود فيلم باشد در انتهاي کار به جنگ اعصابي بدل شد که هيچ کس دوست نداشت ادامه اش دهد. حتماً بچه تي تي و گل برار هم که ما آخر نفهميديم دختر است يا پسر و اينکه در سکانس آخر بغل چه کسي است، مي دانسته با تولدش چه آشوبي به پا مي شده که مدام پا پس مي کشيده و از ترس صداي دايناسورهاي گيلان و غم پهلوان نمي خواسته متولد شود. منبع : اعتماد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 457]