تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):هر کس عبادت خالصش را برای خدا بالا بفرستد، خدا بهتریم مصلحت را برای او نازل می ک...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815487681




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عاشق خبرنگاري در مناطق جنگي ام دقايقي با كوچكترين عضو واحد مركزي خبر؛ فهيمه كوه خضري


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: عاشق خبرنگاري در مناطق جنگي ام دقايقي با كوچكترين عضو واحد مركزي خبر؛ فهيمه كوه خضري
ليلا سادات باقري
اين اصلا تازگي ندارد كه مي شود با حجاب كامل و برتر در فعاليت هاي روزمره و امور اجتماعي و حتي كشورهاي اروپايي حاضر شوي و گوشه اي از حجابت را اعتقادات را و پرچم هويت ات را به باد نسپاري كه اگر حافظه قدر شناسانه هر كدام از ما فراموشي نگرفته باشد؛ بايد خوب به ياد بياوريم همين چند سال پيش زنان و دختران جغرافياي آزمون و خطايمان را كه در شهر آسماني خونين شهر چگونه با حضور مردانه شان آن هم با حجاب كامل و گاه حتي با چادر، اسلحه به دوش گرفتند و خط پر رنگي از حماسه را در دل تاريخ به جا گذاشتند، ولي مي توان حضور با چادر پاي برج ايفل و تهيه گزارش را بهانه اي كرد و گپي يك ساعته با خانم خبرنگار صدا و سيماي عزيزمان داشت ... فهيمه كوه خضري كه بنا به گفته خودش تا همين امروز ركورد حضوركوچكترين خبرنگار واحد مركزي خبر را دارد متولد سال 1360 است و امسال پنجمين سال حضورش را در جمع بچه هاي واحد مركزي مي گذراند.
سال 1382 كه وارد واحد مركزي خبر شده اتفاقا دانشگاه هم قبول مي شود و باز هم اتفاقا! در همان سال ازدواج مي كند و به همين دلايل سال 82 را خيلي دوست دارد. فهيمه خانم كه اهل قرآن است و 9 جزء كلام خدا را در لابه لاي سلولهاي خاكستري اش به خاطر سپرده، خيلي صميمانه با وجود خستگي تازه رسيدنش از اردوي كارگاهي دانشجويان دانشكده صدا و سيما كه از قضا به عنوان استاد هم رفته بوده و برگشته ، «پاي» مصاحبه شد. خانم خبرنگار صفحه ما خيلي به ساختمان بهارستان علاقه دارد و بيشتر وقت خبري اش را هم در همين ساختمان و ميان رفت و آمد نمايندگان ملت مي گذراند و با دو فوريت و يك فوريت خيلي عياق است! حالا بخوانيد تا سوغاتي...ضمنا اميدواريم تا 82 سالگي خبرنگاري را ادامه بدهد.
چي شد كه از تلويزيون سر در آورديد؟
خيلي اتفاقي. من چند سال در موسسه مهد قرآن دوره هاي حفظ را مي گذارندم كه سال 78 فرم باشگاه خبرنگاران آنجا توزيع شد و بعد آن فرم ها را پر كردم و در كلاس هاي دوره آموزشي باشگاه شركت كردم و بعد هم وارد باشگاه شدم و به تدريج وارد واحد مركزي خبر.
اين حفظ قرآن تاثيري در كار خبرنگاريتان هم داشته است؟
خب قرآن به زندگي بركت مي دهد. نمي دانم چه طوري بايد بگويم تاثير ملموسش را در كار خبر ولي شك نكنيد كه قرآن در تاثير كار ما دخيل است...
يعني تا به حال شده در تنظيم گزارش با توجه به حفظيات تان از آيه اي هم استفاده كنيد و يا...؟
چون بيشتر كار من خبر بوده تا گزارش خب خيلي كم اتفاق افتاده اما براي تهيه گزارش پيش آمده كه گهگاه از محتواي آيات استفاده كردم.
تفاوت اصلي كار شما با كار ما مطبوعاتي ها در چيست؟
خيلي از هم متفاوت است؛ مهمترينش اينكه ما از ابزار تصوير استفاده مي كنيم و در واقع 50 درصد حرف ما را تصوير مي زند و اين به ما خيلي كمك مي كند ولي گزارشگر روزنامه فقط با قلمش كار مي كند و اين قلم است كه بايد در ذهن مخاطب تصوير سازي هم بكند. اين يعني ما 50 قدم جلوتر هستيم كه يك تصوير فيزيكي را نشان مي دهيم و روي آن حرف مي زنيم.
پس كار مطبوعاتي ها سخت تر است؟
سخت تر نيست؛ كمي حرفه اي تر است. وگرنه جمع آوري مواد براي ما خيلي سخت تر است. مراجعه به محل و بعد تصويري كه ما قرار است بسازيم كه بايد جذاب هم باشد و اين يعني بايد فاكتورهاي بيشتري اعمال شود. پيدا كردن اين تصاوير هم گاهي خيلي سخت است در حالي كه اگر يك خبرنگار مطبوعاتي حرفه اي باشد تصويرسازي اين تصاوير برايش ساده تر است تا پيدا كردن فيزيكي تصاوير.
هنوز هم هنگام ارائه گزارش زنده تلويزيوني استرس داريد؟
خيلي كمتر شده ولي هميشه اين استرس هست و اين خيلي طبيعي است.
خودتان فكر مي كرديد در يك مدت زمان نسبتا كوتاه اين طور پله هاي ترقي را طي كنيد؟
نه! هيچوقت فكر نمي كردم و اين را از عنايات خدا مي دانم و اين كه پرسيديد قرآن چه تاثيري داشته يكي ش همين جاست كه دست ما را گرفته و بالا برده.
برخورد مردم در كوچه و خيابان باشما به عنوان يك خبرنگار چه طوري است؟
در تهران كمتر پيش مي آيد كه مردم بيايند و...ولي در شهرستان ها بيشتر است] با خنده ادامه مي دهد[ چون من از يك ترفند ساده(!) استفاده مي كنم كمتر هم مرا مي شناسند.
چه ترفندي؟
خب يك مقدار حجابم را محكم تر مي گيرم. البته نه صرفا به خاطر اين كه مردم مرا نشاسند اما به هر حال...
خبرنگاري با چادر سخت تر نمي شود؟
خير! من از يك خانواده مذهبي هستم و چادر را انتخاب كردم. اين حجاب در خانواده ما هست و من هم خيلي خوشحالم از اين اعتقادي كه دارم. چادر يك نوع حجاب برتر است . به هر حال در كار من مشكلي ايجاد نمي كند.
اينكه در پاريس هم با چادر حاضر شديد به همين علت است؟
من از همان هنگامي كه بچه بودم و مدرسه مي رفتم وقتي معلممان مي گفت انشاء بنويسيد، در كنار اين كه بچه ها مي نوشتند كه من مي خواهم آدم مفيد و موفقي براي جامعه باشم هميشه اين در ذهنم بود كه به عنوان يك زن مسلمان در جامعه چه كار خواهم كرد و اين خيلي برايم مهم بود. هميشه به اين فكر مي كردم كه من اولا به عنوان يك زن و بعد به عنوان يك زن مسلمان بايد نشان بدهم كه زن مسلمان مي تواند آدم موفقي باشد و لزوما زنان مسلمان آدم هايي نيستند كه خانه دار باشند و تحرك و فعاليت اجتماعي نداشته باشند به ويژه هنگامي كه مي شنوم در هيات هاي عالي رتبه ايران كه به كشورهاي ديگر سفر مي كنند يك زن محجبه هم شركت مي كند خيلي خوشحال مي شوم. يكبار يك مصاحبه با خانم شجاعي گرفتم ايشان مي گفت كه من اولين زني بودم كه با چادر وارد سازمان ملل شدم و اين خيلي افتخار آميز است. من هم خيلي دلم مي خواست كه مي توانستم كاري مثل ايشان انجام بدهم.
و به اين آرزو رسيديد؟
البته كار من در آن سطح نبود. كار من شايد در يك سطح اجتماعي بود ولي كاري كه ايشان كرد در سطح سياسي و بين المللي بود و اين برد سياسي خوبي داشته است. اما حضور من به عنوان يك خبرنگار يك زيبايي ديگري داشت. ما وقتي با چادر مي رويم اين نشان مي دهد كه زن هاي چادري مسلمان منفعل نيستند و مي توانند در متن پرتحرك ترين كارها قرار بگيرند كارها را انجام بدهند. از طرفي به برخي ثابت مي كنيم كه حجاب مانع آزادي نيست؛ چيزي كه هميشه عليه جمهوري اسلامي ترويج مي شود.
يادم مي آيد كه سال 79 يا 80 بود كه دبير كميسيون حقوق بشر اروپا آمد ايران و با آقا ي شاهرودي ديدار داشت. در آن جلسه من به عنوان خبرنگار حاضر بودم. او در آن جلسه خيلي به ايران تشر زد؛ از زندان ها گرفته و حكم اعدام تا وضعيت زنان ما! يكي از موضوعاتي كه خيلي هم سرش چالش كرد همين بحث زن بود كه چرا در ايران زنان آزادي ندارند(!) و نمي توانند در موقعيت هاي اجتماعي مختلف قرار بگيرند. يادم هست وقتي كه آمد بيرون جلويش را گرفتم و گفتم من به عنوان يك زن محجبه ايراني به شما مي گويم كه من آزادي كامل دارم و يكي از پر هيجان ترين و جنجالي ترين شغل ها را هم دارم اما مي خواهم از شما بپرسم كه زن هايي كه شما ادعا مي كنيد در كشورتان آزادي دارند، امنيت هم دارند؟ يك جواب سرسري داد و رفت... مي خواهم بگويم كه از كودكي دغدغه كار با حجاب كامل به عنوان يك زن مسلمان را داشته ام .
خانم كوه خضري! فكر نمي كنيد در حالي كه هنوز بعضي ها در همين حرفه خبرنگاري؛ وقتي مي خواهند از يك زن موفق نام ببرند از كريستين امان پور ياد مي كنند نتيجه اش همين برداشت هاي اين چنيني بشود و زنان مسلمان حرفه اي جايي در اذهانشان نداشته باشد؟ اين از غفلت خودمان نيست؟
دقيقا؛ من خودم يكي از توجيهاتم براي آمدن به اين حرفه و آمدن به
صدا و سيما براي خانواده ام همين بود. يادم هست كه به پدرم گفتم اگر شما نگذاريد من بروم خبرنگاري پس ننشينيد و بگوييد كه چرا اين زني كه در رسانه حاضر شده اين شكلي است و يا چرا حجاب خوبي ندارد آن هم وقتي دارد گزارش تهيه مي كند يا حتي وقتي دارد در فيلمي بازي مي كند... همان اوايل حضورم در سازمان يادم هست خيلي از دوستان به من مي گفتند تو چطور حاضر شدي بروي به تلويزيون و تصويرت را همه ببينند، حتي خانواده همسرم نيز حضور من به اين شكل برايشان خيلي سنگين بود اما من تنها توجيهي كه دارم باز هم همين است كه بايد مذهبي ها وارد چنين محيط هايي بشوند تا شما ننشينيد و نگوييد كه چرا بايد همچين كساني و با چنين ظاهر و اعتقاداتي وارد تلويزيون جمهوري اسلامي شده اند در حالي كه شما خودتان وارد چنين محيط هايي نمي شويد، و هيچ هزينه و تلاشي نمي كنيد، پس نبايد انتظاري هم داشته باشيد. من فكر مي كنم بچه مذهبي هاي ما و حالا نه فقط خانم ها كه در آقايان هم، خيلي تنبل هستند و من به اين تنبلي خيلي انتقاد دارم.
فكر نمي كنيد اين تا حدي به شرايط حاكم برمحيط هاي كاري هم بر مي گردد؟
ببينيد من صميمانه مي گويم؛ دقت كنيد وقتي برخي روزنامه هاي حزبي منتشر مي شود چه قدر مشتري دارد كه اين اصلا به معني مطالبه مردم نسبت به خاطر نگاه سياسي آنها نيست ولي نوشته هاي اين ها حرفه اي است و اكثرا مخاطب به نگاه سياسي اش در درجه دوم اهميت مي دهد و اول به پر محتوا بودن آن چيزي كه دارد پول بابتش مي دهد و مي خواهد وقتش را بگذارد، نگاه مي كند. ما در روزنامه هاي اين طرفي خيلي كم حرفه اي عمل مي كنيم. در حالي كه ابزار در اختيار ما هم هست اما ما خوب استفاده نمي كنيم، حتي خود من؛ ولي حداقل از من بدتر هم متاسفانه خيلي وجود دارد و اين خيلي بد است، حالا روزنامه خودتان را نبينيد كه مخاطبان و تاثيرگذاري خودش را همچنان حفظ كرده اگرچه نسبت به گذشته افت هم كرده است.
بالاخره بايد چه كرد براي حضور پر رنگ تر بچه مذهبي ها؟
يكي از كارهايي كه مي توانيم انجام دهيم همين است كه كمي فكرهايمان را بازتر كنيم و بازتر ببينيم، و اين را بپذيريم كه بازتر نگاه كردن به معناي هنجار شكني نيست. اين اعتقاد ديني من است كه خشك فكر كردن، مذهبي بودن نيست ولي خيلي ها اين را اشتباه مي گيرند در حاليكه اين بسته نگاه كردن اصلا در دين ما نيست اتفاقا بيشترين ضربه اي كه مي خوريم هم از همين جاست. ما نبايد فكر كنيم كه حالا اگر كيهاني شديم ديگر حرفه اي شديم و تمام است و يا اگر آمديم
صدا و سيما حرفه اي هستيم و ديگر نبايد به فكر مطالعه و بهتر شدن باشيم. معتقدم نبايد قانع باشيم و بايد خيلي بيشتر تلاش كنيم. ما بايد از هر جايي كه دارد خوب و حرفه اي كار مي كند ياد بگيريم. مگر پيامبر نفرمودند كه به دنبال دانش برويد ولو در چين؟ مهم كسب دانش است و اين از بديهياتي است كه ما واقعا نسبت به آن بي اهميتيم. الآن خيلي از بچه مذهبي ها فقط شعار مي دهند اين كافي نيست بايد براي انقلاب دلسوز بود و دلسوزي هم به معناي مسلح شدن به دانش روز و حضور در فعاليت هاي تاثير گذار است.
كمي در مورد واحد مركزي صحبت كنيم، اعزام خبرنگاران به ساير كشورها بر اساس چه شاخص هايي انجام مي گيرد؟
من هيچ اساسنامه اي را در اين زمينه نديدم.
خود شما بر چه اساسي براي اعزام به پاريس انتخاب شديد؟
انتخاب نشدم، نوبتم بود.
قبل از حضور شما در اروپا خبرنگار ديگري هم با اين حجاب اعزام شده است؟
ما خبرنگار چادري كم داريم، خانم مرزبند هم كه چادري هستند به كويت و ارمنستان اعزام شدند كه با همان حجابشان هم رفتند.
كشورهاي اروپايي چطور؟
در كل خانم ها خيلي كم به كشورهاي اروپايي رفته اند ولي خانم مهرآفرين بود كه رفتند نيويورك و خانم اسلامي كه رفتند اسپانيا و خانم ظرافت هم كه رفتند يونان و البته هيچكدام هم با وجود داشتن حجاب كامل چادري نيستند. اين را هم بگويم كه اين حركت من در پاريس يك حركت اجتماعي بود و دوست دارم معنايش را اين طوري بگويم كه نوعي نشان دادن سمبل كشورم به ساير كشورهاي ديگر بود و ثابت كردن اين كه اين سمبل هيچ محدوديتي براي من ندارد، شايد چادر براي پاريسي ها خيلي سنگين باشد اما براي ما كه مسلمان هستيم، خير. من اصلا اين را مي خواهم بگويم كه به هيچ وجه چادر مانع فعاليت يك خبرنگار يا هر زن مسلمان فعال نخواهدشد. ما دقيقا مثل همان خانمي هستيم كه مثلا در كشور خودمان با مانتو فعاليت مي كند و يا خانمي كه در خارج از كشور حجاب ندارد.
مگر نوع نگاه ها چه طور بود؟ حرف خاصي را هم از مردم شان مي شنيديد؟
خيلي برايم جالب بود، هنگامي كه من داشتم پلاتو مي گفتم چند نفر از توريست هاي چيني دورم جمع شده بودند و مرا نشان مي دادند و حتي چند نفرشان از من عكس گرفتند و اين براي خودم جالب بود از اين نظر كه اينها كه مي ديدند من با دوربين و ميكروفن هستم متوجه مي شوند من خبرنگارم، و قطعا در ذهن شان جا مي افتاد كه كسي كه اين حجاب و پوشش را دارد، مي تواند در كشور ايران چنين شغل هاي هيجاني را هم داشته باشد و اين برايم خيلي خوب بود.
دوست داريد خبرنگار مناطق جنگي باشيد؟
من خيلي دوست دارم. همين الآن هم ما خيلي تقاضا كرديم كه ما را بفرستند به بغداد يا لبنان ولي خب نمي شود و واقع هم ما به آن حق مي دهيم كه امكانش نباشد چون مثلا دفتر بغداد يك دفتر كامل مردانه اي است و يك زن نمي تواند آنجا باشد.
بين خبرنگارها كار كدام را بيشتر مي پسنديد؟
من كار همه همكارانم را دوست دارم.
حرفه اي ترينشان؟
من از هر كدامشان واقعا يك چيزي ياد گرفته ام.
چه قدر اهل مطالعه هستيد؟
من قبل از اين كه بيايم سركار خيلي اهل مطالعه بودم ولي متاسفانه حالا به خاطر مشغله زياد كاري واقعا فرصتش را نداريم در حاليكه مطالعه براي ما خيلي لازم است. من فكر مي كنم سيستم اگر مي خواهد وضعيت بهتر از اين باشد، بايد يك فرصتي را خرج خبرنگار بكند، هميشه خبرنگار را خرج نكند بلكه يك مقداري زمان را خرج خبرنگار كند. ما هم كه به قول اساتيد، خبرنگارهاي دوزيست هستيم كه اصلا وقت نداريم، يعني هم مكتوبيم و هم تصويري. ما همپاي خبرگزاري ها به حساب مي آييم براي شبكه هاي تلويزيوني و راديويي و در نتيجه وقت كمتري براي خودمان داريم.
با اين حساب آخرين كتابي كه خوانده ايد را به ياد مي آوريد؟
]با خنده مي گويد[ كتاب همكارم خانم لبافي؛ از گيرنده تا فرستنده. البته در كل به كتاب هاي تاريخي و خاطرات علاقه دارم.
پس اميدوار باشيم كه يك روز كتاب خاطرات خبرنگاري خانم كوه خضري را هم بخوانيم؟
خيلي دوست دارم كه بنويسم ولي متاسفانه وقتش را ندارم، اتفاقا خاطرات خيلي خوبي هم دارم و هميشه نگرانم كه اين خاطرات از ذهنم برود.
با وبلاگ نويسي چطوريد؟
كلا با دنياي اينترنت خيلي بيگانه ام.
آخرين فيلمي كه ديديد چه بود؟
]با خنده...[ من خيلي فيلم مي بينم اگر كه كتاب نمي خوانم. ولي بگذاريد فكر كنم؛ يعني يادم هست اما مي خواهم يك فيلمي را برايتان بگويم كه خوب باشد و آبرو نبرد ]...مي خندد[ پس شما نپرسيد كه آخرين فيلم، بپرسيد بهترين فيلمي كه ديديد.
خب بهترين فيلمي كه ديديد؟
فرانك اشتاين يكي از بهترين فيلم ها بوده است، خيلي قشنگ است و البته خيلي هم قديمي است. من قبلا افسانه اش را شنيده بودم و وقتي فهميدم فيلمش هم هست خوشحال شدم و ديدمش. پرفسوري بود كه دوست داشت مثل خدا انسان بيافريند و بعد يك انساني ساخت كه همان انسان بلاي جان خودش شد ... خيلي قشنگ است حتما ببينيدش.
گويا وقت ما تمام شده است، وقت استراحتتان را بيشتر از اين نمي گيرم و ممنون.
 سه شنبه 15 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن