تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمى‏داشتند و ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812994431




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ای امتداد زخم به پهلوی مادرت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اي امتداد زخم به پهلوي مادرت
يا زينب کبري
چشمي نديد مغرب پاياني تو رابراي سيد الشهداسلام الله عليه  دنيا شنيد آه نيستاني تو را بر نيزه ديد آينه گرداني تو را موج نسيم غمزده حس کرد – مو به مو – بر اوج نيزه حجم پريشاني تو را سنگي که قلب دخت علي را نشانه رفت آمد شکست حرمت پيشاني تو را قومي که سجده بر بتِ ابليس برده اند انکار کرده اند مسلماني تو را آنان که گوششان پر از آواز سکه بود نشنيده اند لهجه ي قرآني تو را با اين همه کسي نتوانست کم کند يک ذره از تجلي عرفاني تو را بعد از طلوع سرخ تو اي آفتاب سبز چشمي نديد مغرب پاياني تو راسيد محمد جواد شرافت تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ي آببراي سقا سلام الله عليه مشک برداشت که سيراب کند دريا را رفت تا تشنگي اش آب کند دريا را آب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب ماه مي خواست که مهتاب کند دريا را تشنه مي خواست ببيند لب او را دريا پس ننوشيد که سيراب کند دريا را کوفه شد علقمه، شق القمري ديگر ديد ماه افتاد که محراب کند دريا را تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ي آب زخم مي خورد که خوناب کند دريا را ناگهان موج برآمد که رسيد اقيانوس تا در آغوش خودش خواب کند دريا را آب مهريه ي گل بود و الا خورشيد در توان داشت که مرداب کند دريا را کاش روي دل خشکيده ي ما آن ساقي عکسي از چشم خودش قاب کند " دريا را " روي دست تو نديده است کسي دريا دل چون خدا خواست که ناياب کند دريا را سيد حميد رضا برقعياي امتداد زخم به پهلوي مادرتبراي زينب کبري سلام الله عليها اي پاره هاي زخم فراوان پيکرت ما را ببر به مشرق آيينه گسترت خون از نگاه تشنه گل شعله مي کشد داغ است بي قراري گل هاي پرپرت با من بگو چگونه در آن برزخ کبود ديدند زينبي و نکردند باورت من از گلوي رود شنيدم که آفتاب مي سوزد از خجالت دست برادرت يک کوفه مي دوم، به صدايت نمي رسم يعني شکسته اند دو بال کبوترت ما را ببخش ما که در آن جا نبوده ايم اي امتداد زخم به پهلوي مادرتمحسن احمدي 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن