واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سوره اي براي انفاق
وَ يُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مُسکيناً وَ يَتيماً وَ اَسيراً اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللهِ لا نُريدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شُکُورًا(1) و طعام را در حالي که خود دوستش دارند به مسکين، يتيم و اسير مي خورانند جز اين نيست که شما را براي خدا اطعام مي کنيم و از شما نه پاداشي مي خواهيم نه سپاسي.» انفاق، ايثار، سخاوت و جود علي(ع) زبان زد خاص و عام و حتي دشمنان آن حضرت است. آيات قرآن کريم هم چون آية ولايت و نيز سورة مبارکة "هل اتي" گواه انفاق، ايثار، سخاوت و جود علي(ع), و خانواده بزرگوارش است. و گوهر انفاق و ايثار آنان عشق آنان به خداي متعال است .امام حسن و حسين عليهما السلام در کودکي بيمار شدند. رسول خدا صلي الله عليه و آله همراه دو نفر از اصحاب از آنها عيادت کرد. يکي از اصحاب به علي عليه السلام عرض کرد: « چه خوب بود براي شفاي دو فرزندت نذري براي خدا مي کردي.» حضرت علي عليه السلام فرمود: « نذر ميکنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگيرم.» فاطمه نيز چنين گفت. امام حسن و حسين عليهما السلام هم گفتند: « ما نيز سه روز روزه مي گيريم.» فضه، کنيز آنان، نيز همين نذر را کرد. چندي نگذشت که حسن و حسين عليهما السلام شفا يافتند. همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما براي افطار چيزي در خانه نبود. علي عليه السلام نزد يکي از همسايگان يهودي اش که پشمباف بود و شمعون نام داشت رفت و گفت: « آيا حاضري دختر محمد مقداري پشم براي تو بريسد و تو در برابرش کمي جو بدهي؟» شمعون گفت: « بله.» و به او کمي پشم داد. فاطمه عليهاسلام يکسوم آن پشم را ريسيد و يک صاع جو از شمعون گرفت. آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت؛ براي هر نفر يک قرص نان. علي عليه السلام نماز مغرب را با پيامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره را گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامي که اميرالمومنين اولين تکه را کند، ناگاه مسکيني در خانه را زد و گفت: « السلام عليکم يا اهل بيت محمد. من مسلمان مسکيني هستم. از آنچه ميخوريد به من بخورانيد. خداوند از نعمتهاي بهشت به شما بدهد!» همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکين دادند، شب را گرسنه خوابيدند و چيزي جز آب نخوردند. فرداي آن روز را نيز روزه گرفتند. فاطمه سلام الله عليها يک سوم ديگر از پشم را ريسيد و يک صاع ديگر از جو را آرد کرد و پنج قرص نان پخت. بعد از نماز مغرب، همين که سر سفره نشستند، يتيمي به در خانه آمد و گفت: « السلام عليکم اهل بيت محمد. من يتيمي مسلمان هستم. از آنچه ميخوريد به من نيز بدهيد. خداوند شما را از نعمت هاي بهشتي اطعام کند.» همه اهل خانه، آن شب را نيز گرسنه سپري کردند و چيزي جز آب نخوردند. فردا نيز همين اتفاق تکرار شد و اين بار اسيري از مشرکين به در خانه آمد و گفت:« السلام عليکم يا اهل بيت محمد ما را اسير مي کنيد و به بند مي کشيد، اما به ما غذا نميدهيد؟» آن شب نيز همه نانهاي خود را به اسير دادند و با آب افطار کردند و گرسنه خوابيدند. فرداي آن روز علي، حسن و حسين را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط گرسنگي مانند جوجه به خود مي لرزيدند. پيامبر با ديدن آنان فرمود:« اي اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت مي کند. نزد دخترم فاطمه برويم.» نزد فاطمه رفتند و ديدند او در محراب خود، از گرسنگي دچار ضعف شديدي شده و چشمانش گود افتاده است. پيامبر او را به سينه چسباند و گفت: « به خدا پناه ميبرم. شما سه روز است که گرسنهايد!» جبرئيل نازل شد و گفت: « اي محمد، آنچه را خداوند براي تو در باره اهل بيت مهيا ساخته است، بگير.» پيامبر فرمود:« چيست؟ » جبرئيل آيات آغازين سورهي « هل اتي » را قرائت کرد تا رسيد به آيه « انّ هذا کان لکم جزاء و کان سعيکم مشکورا.» (2)در روايتي ديگر از امام باقر عليه السلام آمده است که جبرئيل در روز چهارم با ظرفي پر از گوشت فرود آمد. اهل بيت از آن خوردند تا سير شدند ، ولي چيزي از غذا کاسته نشد. حسين عليه السلام با مقداري از آن غذا از خانه خارج شد. زني يهودي به او گفت: « شما که هميشه در گرسنگي به سر مي بريد اين غذا از کجاست؟ مقداري از آن به من بده.» حسين عليه السلام دست خود را دراز کرد که غذا را به او بدهد اما جبرئيل فرود آمد و غذا را از دست حسين گرفت و به سوي آسمان برد. پيامبر خدا فرمود: « اگر حسين نخواسته بود از اين غذا به آن زن بدهد، اين ظرف غذا تا روز قيامت نزد اهل بيتم باقي بود؛ از آن ميخوردند و هيچگاه چيزي از آن کم نمي شد.»(3) 1- سوره انسان/82- همان/223- سايت رشد منابع: بحارالانوار، ج 35، ص 237، حديث 1 و ص 241، حديث 2 - امالي صدوق، ص 155 و مناقب، ج 2، ص 124.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 861]