واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: درياچه حرف نمى زند
نگاهى به نمايش «مرغ دريايى» به كارگردانى دكتر محمدرضا خاكى شايد در نخستين رويارويى با هر اجرايى از «مرغ دريايى» چخوف از گوشه نگاهى به اجراهاى زمان وى ناگزير هستيم. دهم سپتامبر ???? كنستانتين استانيسلاوسكى نامه اى به آنتوان چخوف نوشت. وى در اين نامه با مطرح كردن چشم انداز شنيدارى صحنه، بحث «سكوت » را مطرح كرد. استانيسلاوسكى با قرار دادن «صداى قورباغه» در صحنه قصد داشت سكوت درياچه را به شيوه اى مينياتورى و در عين حال حجيم نشان دهد. گويا همين طور هم شد!يادآورى اين خاطره حرفه اى و تاريخى در نقد اجراى جديد محمدرضا خاكى از «مرغ دريايى» در تالار مولوى تنها جنبه تداعى و تأكيد ندارد. يعنى قرار نيست كارى را كه استانيسلاوسكى يك قرن و اندى پيش تجربه كرد، دوباره تكرار نمود. اما آنچه حياتى است ، خود درياچه است. به زبانى منتقدانه ناتوراليسم درياچه! درياچه چخوف اگرچه در حاشيه زندگى آدم هايش در پناه جنگل به آرامى دراز كشيده است، اما اين آرامش همچون شخصيت هاى مرموز و در عين حال فنا شده چخوف هر لحظه منتظر يك خروش سهمناك است. همان طور كه در ثانيه هاى پايانى درام «نينا ميخائيلونازارچنايا» را مى بلعد. يا اين كه «كنستانتين گاوايلويچ ترپلف» را وامى دارد كه با شليكى آنى به زندگى از دست رفته اش خاتمه دهد. «درياچه» در مرغ دريايى چخوف به راحتى نفس مى كشد، نفس هايى كه از لابه لاى واژگان متن به آسانى شنيده مى شود، اما در اجراى جديد «خاكى» صداى درياچه خاموش است. درياچه به يك قاپ گرافيكى ملون و مواج تبديل شده است كه البته در ثانيه هايى كوتاه به حركت درمى آيد و گاه نمى آيد؛ آن هم درست در چشم انداز ديدارى صحنه اى كه «كنستانتين گاوايلويچ ترپلف» آن را براى اجراهاى خودساخته است. يعنى ما چشم انداز ديدارى درياچه را در همين تركيب سازى بصرى و نه صرفاً دراماتيك مى بينيم. كنستانتين گاوريلويچ ترپلف، درام نويس جوان، فانتزيك و عاشق پيشه، جوياى نام و مخالف سبك هاى قديم نمايشنامه و اجرا هم مى خواهد «تئاتر خود» را در تقابل با جريان ها پيشين جايگزين نمايد. او متن مى نويسد و كارگردانى مى كند و نامزدش «نينا ميخائيلونازارچنايا» به ايفاى نقش مى پردازد. از سوى ديگر «ايرينا نيكولايونا آركادينا» مادر كنستانتين هم بازيگر تئاتر است. اما اين دو با هم نه تنها تفاهمى ندارند، بلكه از يكديگر بيزار هستند. ايرينا بيوه ?? ساله اى است كه همه چيز را در حرفه و البته حواشى حرفه يعنى شهرت و استقبال از بازى هايش مى بيند. او با «بوريس الكسيويچ تريگورن» ازدواج مى كند و به مسكو مى رود تا پسرش كنستانتين و برادرش «پيوتر نيكولايويچ سورين» با دردها و دغدغه هاى خود به زندگى ادامه دهند. از سوى ديگر نينا نيز طى رابطه اى كه با بوريس الكسيويچ دارد، به مسكو مى رود تا بازيگر تئاتر شود. اما آنجا دچار سرخوردگى و شكست عشقى مى شود و در حالتى از عدم تعادل روحى به زادگاهش برمى گردد. در شبى با عاشق قديمى خود كه هم اكنون از كارگردانى تئاتر به نويسنده اى تقريباً شناخته شده تبديل شده است، ملاقات مى كند. دقايقى بعد او خود را در رودخانه غرق مى كند و به حيات «مرغ دريايى» خاتمه مى دهد. پس از او هم اين كنستانتين است كه با شليك گلوله اى به زندگى فروپاشيده اش پايان مى دهد. اين در حالى صورت مى گيرد كه وى از بوريس الكسيويچ تقاضاى دوئل كرده بود. زيرا اين فرد كه در جلد نويسنده اى شهير در درام حضور يافته، عامل نابودى كنستانتين است. «مرغ دريايى» يك تراژدى است؛ تراژدى كه اگرچه محوريت زندگى كنستانتين و حياتى ترين مسائل مربوط با او را دنبال مى كند، اما در واقع تراژدى گروهى نيز هست. آدم ها هر كدام به نوعى به نابودى مى گرايند و هر كدام هم تداعى نابودى همديگر هستند. درياچه چخوف اگرچه در حاشيه زندگى آدم هايش در پناه جنگل به آرامى دراز كشيده است، اما اين آرامش همچون شخصيت هاى مرموز و در عين حال فنا شده چخوف هر لحظه منتظر يك خروش سهمناك است. همان طور كه در ثانيه هاى پايانى درام «نينا ميخائيلونازارچنايا» را مى بلعد.شايد به همين دليل كارگردان در صحنه از دو آينه استفاده كرده است كه بازيگر را به تصويرى سه بعدى تبديل كرده است. ايجاد اين پرسپكتيو معنايى از جانب كارگردان نكته اى تأمل برانگيز و مثبت است. بازيگر در حالى كه بازى خود را در صحنه دارد، در آينه سمت چپ صحنه با زاويه و در آينه سمت راست در زاويه اى ديگر منعكس مى شود. يعنى نگاه در لابه لاى سه زاويه از حركات، فيزيك و بيان بازيگر به كاوش مى پردازد. اين امر به لحاظ برداشت مفهومى از يك سو به سرنوشت يگانه افراد ربط دارد و از سوى ديگر ترسيم ريز و جزئى از زبان اجراست. به كارگيرى تكنيك در جاهاى ديگرى از نمايش هم جنبه مشخص و برجسته دارد. آنچنان كه چخوف مدنظر دارد، مفهوم عشق در اين درام اسير تراژدى است. عشق به نابودى مى گرايد. ما در دو صحنه با پرداخت دراماتيك اين مفهوم در فرهنگ خاص و اتمسفر درام روبه رو هستيم. اصولاً عشق در بافت كلى قصه تا حدودى خنده دار به نظر مى رسد. زيرا فرجامى كه چخوف براى قهرمانانش تعريف مى كند، تراژدى و مرگ است. كارگردان برداشت مفهومى از عشق را به صورت صداى خارج از صحنه نشان مى دهد. شخصيت ها در حال آمدن به صحنه هستند. ناگهان شليك خنده ها بلند مى شود. اما اين شليك خنده ها چه هنگامى است. درست در دو جاى نمايش با اين صداى موازى با صحنه روبه رو مى شويم. اول زمانى كه كنستانتين در رويارويى با نينا از عشق سخن مى گويد. دوم آن هنگام كه ايرينا در مقابل بوريس الكسيويچ درباره اين مفهوم بحث مى كنند. هر دوى اين تابلوها دقيقاً با هم متضاد هستند. زيرا كنستانتين با عشقى فانتزيك و كودكانه در رؤيايش گره مى خورد و ايرينا با عشقى كه صرفاً رقابت است. رقابت بين او و نينا. اما صداى خارج از صحنه با خنده بازيگران از اين تعامل تأويل مى كند و گويا عشق در اين تراژدى تا حدود زيادى خنده دار به نظر مى رسد. بازيگران نمايش مرغ دريايى براى اجراى نقش هاى خود تلاش و تكاپوى خاصى دارند. اين نمايش با اين كه نخستين اجراهاى خود را پشت سر مى گذارد، اما با بازى پرتلاش بازيگران روز به روز در پى پرداخت بهتر است. مسعود دلخواه در نقش «بوريس الكسيويچ تريگورن» بازى جذاب و ميكروسكپى و خيره كننده اى را به نمايش مى گذارد. بوريس شخصيتى به تمام معنا عجيب و غريب است. در لايه هاى شخصيتى او كه البته زير توده هاى تشخص، شهرت، افاضه كلام، حرفه اى گرى، كار، عشق به ماهيگيرى و ده ها مورد ديگر پوشيده است، لايه ديگرى است. لايه اى بسيار حياتى و گنگ! اين لايه نوعى خباثت خونسردانه است؛ نوعى مكارى بى خيالى! كه با مثبت نگرى ، گم و حتى ناپديد شده است.يگانه هنر مسعود دلخواه اين است كه در شيوه بازى خود اين لايه هاى شخصيت متن را نه با تكنيك و ادا فاش كند، بلكه نگهدارى مى كند. شايد اين از جمله نوادر بازى هايى است كه ابعاد نقش را به فرانقش وامى گذارد و به ذهن مخاطب اجازه ورود به حوزه روحى و شخصيتى نقش را مى دهد. معمولاً اصطلاح بازى زيرپوستى در ادبيات نقد ما خيلى رايج شده است، اما اين مصطلح دم دستى است و درباره اين بازى بايد گفت كه بازيگر به نقش اجازه مى دهد كه خود را بنماياند. حسين محب اهرى، مينا دروديان، على برجى، معين عشاقى، ارشيا زرين، شبنم خزلى، فرزانه نشاط خواه، توفان مهرداديان، كاظم امينى، سارا عليا و صادق حيدرى ديگر بازيگران اين نمايش هستند كه همواره سعى در پرداخت و نماياندن دشوارترين شخصيت هاى تاريخ ادبيات و درام «شخصيت چخوفى» هستند؛ شخصيت هايى كه همواره ساده اما دور از دسترس به نظر مى رسند.منبع : ايران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]