تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است و ضلالت، رشد ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844092654




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عکس : دختر بازی تفریح شاه سابق ایران !!!


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: شاه به علم: من اگر همين يك تفريح را هم نداشته باشم كه سكته مي كنم شاه فرمودند، چيز عجيبي است كه اين مسئله دختربازي ما هر ساله در تنزل است و هر سال از سال قبل دخترهاي بدتري داريم. عرض كردم، من در اين مسئله ترديد دارم. ولي يك مطلب مسلم است و آن اين كه شاهنشاه هر ساله پيرتر و بالنتيجه مشكل پسندتر مي‌شويد.
A 0615287.jpg
- پنجشنبه 1/3/54: والاحضرت بهزاد، پسر شاپور حميدرضا، قراول‌هاي جلوي كاخ سعدآباد را كتك زده بود، من او را حبس كرده بودم، تأييد فرمودند. امر دادند او را نگاه‌دار و در حبس بماند. قدري راجع به وضع والاحضرت شهناز و نفوذي كه شوهر در ايشان دارد مذاكره شد. چون باز در انگليس ايشان در گمرك (به علت سوءظن به قاچاق حشيش جهانباني) چند ساعتي نگاه داشته بودند. من ناچار بودم گزارش بدهم... اما از پيش آمدهاي نامطلوب كه باز صحبت پيش آمد، اين بود كه ديروز صبح خرابكاران دو نفر مستشار آمريكايي (مستشاران ارتش) را كشتند. به حضور شاهنشاه عرض كردم از اين پيش آمد واقعاً متأسف هستم ولي وقتي مخبرين آمريكايي شاهنشاه را سؤال پيچ مي‌كنند كه چرا زندانيان سياسي داريد و شاهنشاه مي‌فرمايند اينها زندانيان سياسي نيستند و تروريست هستند، آن وقت آنها جواب مي‌دهند كه چرا تروريست را اعدام مي‌كنيد و شاهنشاه مي‌فرمايند من اگر آنها را اعدام نكنم، حق مردم ايران را ضايع كرده‌ام و آنها شانه بالا مي‌اندازند.(ص 85) - جمعه 2/3/54: ظهر در حمام هنگام سلماني كردن سر شاهنشاه، شرفياب شدم. يك ساعت و نيم كارهاي جاري عقب افتاده را به عرض رساندم. مطلب مهمي نبود، جز آن كه امر فرمودند به شيعيان لبنان محرمانه كمك پولي و اسلحه بكنيم.(ص86) - يكشبه 4/3/54: ...گزارشي به پيشگاه مبارك عرض كردم كه اينها (كنسرسيومي ها) براي دريوزگي و گدايي آمده‌اند و عرض مي‌كنند كه ما آن 50 سنت منفعت را مي‌خواهيم. (قبلاً شاهنشاه چنين وعده فرموده بودند). با آن كه قبلاً هم شاهنشاه فرمودند كه ديگر اين كار از اعضاي اوپك قبول نمي‌كنند و براي اينها هم زياد است، ولي اينها خودشان را شديداً به گدايي زده... عرض كردم، كاخ نوشهر كه قرار بود 13 مليون تومان بشود و با مبلمان 26، حالا سر به 300 مليون مي‌زند. شاهنشاه كه چنين پولي ندارد، اجازه بفرماييد آن راهم دولتي بكنيم و پولي هم كه تا حالا خرج كرده‌ايم، در حدود 30 مليون، از دولت بگيريم و در سعدآباد يك كاخ ديگر براي شاهنشاه بسازيم. فرمودند، در سعدآباد كه كاخ سفيد خوب است. عرض كردم، به هر صورت والاحضرت وليعهد بي‌منزل مي‌باشند. فرمودند، فرح‌آباد را بايد بسازيم. عرض كردم، از قديم گفته‌اند سنگ بزرگ علامت نزدن است. به علاوه راه وصول به آن جا بسيار مشكل و اگر هم باشد نامناسب و نازيباست.(صص91-88) - دوشنبه 5/3/54: ...مقدار زيادي كارهاي جاري را عرض كردم. بعد صحبت سناتور كندي كه امروز. به تهران مي‌آيد، شد. عرض كردم، چنان كه مقرر فرموده‌ايد، ناهار مهمان من است. در چه زمينه با او صحبت بكنم؟ فرمودند، يك [مرور كلي] tour d horizon با او بكن و وضع شمال و شرق و غرب ما را براي او تشريح كن و بعد هم اهميت خليج‌فارس و مسئله صدور نفت به دنياي آزاد را از اين شريان مهم جهاني براي او بگو. وضع اقيانوس هند را تشريح كن و بگو كه اگر طبق نقشه روس ها و هندي ها، پاكستان تجزيه شود، به نظر ما شوروي، افغانستان را فوري اشغال مي‌كند و از يكي از ولايات پاكستان خود را به اقيانوس هند مي‌رساند. بنابراين ايران است كه همه اين نظرات را بايد مد نظر داشته و مثل سد سكندر بايستد و شما هم كسي از غير ما نداريد... يك و نيم بعد از ظهر كندي آمد، با يك عده 12 نفري خواهر و شوهر خواهر و دختر و داماد و دوست و عكاس و غيره. هم خواست ناهار بخورد، هم صحبت كند هم ساعت 2/1 3 پيش وزير خارجه برود، بعد نخست‌وزير را ببيند، بعد وزير اقتصاد را ببيند. خلاصه اين كه يك كلمه هم حرف سياسي نزديم. سر ناهار با خانمش كه پهلوي من بود، مقداري حرف زدم. قدري هم لاس زدم! بدش نيامد. با آن كه شش توله زاييده، هنوز خوشگل است. قرار شد شوهرش كه برگردد او بماند. كسي چه مي‌داند؟ شايد با رئيس‌جمهور آينده آمريكا قوم و خويش بشويم!(صص95-94) - سه‌شنبه 6/3/54: ...قدري شوخي كردم، شاهنشاه را از كسالت در آوردم منجمله اين كه از كندي خودش كه چيزي دستگرم نشد، شايد خانمش مفيدتر باشد. شاهنشاه هم شوخي فرمودند كه مگر از تو كاري ساخته است؟ عرض كردم در راه كشور ممكن است! خيلي خيلي خنديدند.(ص96) - پنجشنبه 8/3/54: ...فرمودند بعدازظهر گردش مي‌رويم. عرض كردم ديروز تشريف برديد. فرمودند، امروز هم مي‌خواهم بروم، ترتيب بده! عرض كردم خسته مي‌شويد. فرمودند فقط نظر بر مصاحبه دارم! واقعاً شاهنشاه حق هم دارد. خسته مي‌شود و من تعجب مي‌كنم كه چه طور اين بار گران را آن هم براي هميشه مي‌كشد.(ص108) - جمعه 9 خرداد 1354: پيشواي بزرگ من، امروز كه غلام ليست سناتورهاي انتصابي را نگاه مي‌كرد، به اين نتيجه رسيد كه اگر امر مطاع مبارك اين باشد كه عده بيشتري در ليست انتصابي‌ها قرار بگيرند (چنان كه مورد استدعاي اغلب آنهاست) يا اشخاص تازه بخواهند مورد مرحمت قرار بگيرند، يا يك عده انتصابي كه امكان دارند حسب‌الامر بايد بروند انتخابي بشوند و يا عده ديگر انتصابي كه هنوز استعداد و جواني نسبي دارند به دريافت شغلي فراخور حال مفتخر گردند، چون فردا روز آخر و مهلت تعيين انتخابي‌هاست، لازم دانست جسارت ورزيده اين نكته را به خاكپاي مبارك يادآور شود. همچنين با استظهار به مراحم فوق تصور و بيش از انتظار اين غلام خانه‌زاد، موضوع امر مطاع مبارك را درباره [رسول] پرويزي و سناتوري انتخابي فارس به خاكپاي مبارك يادآوري كند كه غلام مراحم همايوني را به او ابلاغ كرده است.(ص116) - شنبه 10/3/54: در ركاب مبارك به مشهد عزيمت كرديم و و يكشنبه 11/3/54 برگشتيم... پسر آيت‌الله ميلاني از من خواسته بود از طرف پدرش كه بستري است در حرم مطهر شرفياب شود (هيچ وقت ميلاني تا كنون افتخار شرفيابي پيدا نمي‌كرد، يعني خودش را مردم يا مردم را خود،‌هر طور فرض كنيم، تصور مي‌كرد). ولي حالا احساس كرده‌اند كه ديگر اين دكانها بسته مي‌شود و استدعا كرده بود پسرش عرايضي بكند و بعد هم در راديو گفته شود. من گفتم عرايض مانع ندارد ولي ايشان اهميتي ندارد كه مطالب ايشان در راديو گفته شود. تو دهني ديگري به آنها زده شد ولي پسر، در حرم مطهر شرفياب شد. وقتي از طرف قاطبه شيعه(!) استدعا كرد قبر مطهر حضرت ائمه معصومين در بقيع (عربستان سعودي) تعمير شود، شاهنشاه فرمودند، يواشكي بين خودمان باشد اتفاقاً پادشاه و دولت آنها به اين كار حاضر است و من مكرر صحبت كرده‌ام ولي آخوندهاي آنها نمي‌گذارند (اشاره به گذشته همين آخوندهاي قشري ما كه با رفع حجابب و آزادي زنان و تقسيم املام و غيره و غيره مخالفت مي‌كردند). خلاصه تو دهني ديگر بر آنها نواخته شد. با آخوند به اين صورت بايد عمل كرد و وقتي خيلي بدبخت شد، بايد نان بخور نميري به آنها رساند.(ص121) - سه‌شنبه 13/3/54: چنان كه مقرر بود ساعت 3 بعدازظهر در ركاب والاحضرت همايوني از تهران از طريق آبادان، كويت، عربستان سعودي به قاهره رفتيم. ساعت 6 بعدازظهر به وقت محلي وارد شديم. تشريفات تمام رسمي بود.(ص124) - پنجشنبه 15/3/54: صبح از اقامتگاه مخصوص به طرف اداره بندر پرت سعيد حركت كرديم... در اسمعيليه به مركز اداره كانال [سوئز] رفتيم كه مجدداً جشني در آن جا برقرار بود. در اين جا با سادات خداحافظي كرده، ما به قاهره برگشتيم. هنگام خداحافظي سادات اقلاً دو دقيقه دست مرا در دستش نگاه داشت و سلام هاي گرم براي شاهنشاه فرستاد.(ص127) - يكشنبه 18/3/54: ...عرض كردم والاگهر...در يك [معامله] business مداخله داشته و يك مليون و دويست هزار دلار گرفته كه متأسفانه در سناي آمريكا درباره آن بحث خواهد شد. جاي تأسف است، گو اين كه... رسماً نمايندگي اين كار را دارد. خيلي ناراحت شدند، اما چاره[اي] نداشتم جز آن كه حقيقت را به عرض برسانم... رئيس دانشگاه تهران [هوشنگ نهاوندي] كاغذي به من نوشته بود كه چون استادان شكايت كمي حقوق خود را به پيشگاه همايوني تقديم داشته‌اند، نخست‌وزير گله‌مند است. فرمودند نخست‌وزير گُه خورده كه گله‌مند است، همين طور بگو.(صص132-131) - سه‌شنبه 20/3/54: ...بعد از آن كه در خانه عده بيشماري شاكي انتخاباتي را راه انداختم يا به قول معروف سر آنها شيره ماليدم. چون هر چه من بگويم به گوششان كه فرو نمي‌رود مگر آن كه قول انتخاب شدن آنها را بدهم. آن وقت همين پدرسوخته‌ها از عدم آزادي انتخابات و ظلم و ستمي كه به آنها شده شكايت مي‌كنند ولي مي‌خواهند كه من دست آنها را در انتخاباتي كه بايد به وسيله مردم بشود بگيرم... سركار فريده خانم باز هم تقاضاي يك اتومبيل مرسدس بنز بزرگ و عالي ديگر كرده بودند كه البته دربار براي ايشان (اضافه بر سه اتومبيل عالي كه دارند) بخرد. به عرض رساندم. با كنايه فرمودند، البته بخريد، درويشي كه بيشتر از اين نمي‌شود!(ص ص135-134) - چهارشنبه 21/3/54: ...رئيس فعلي سيا را در ايران پذيرفتم. خيلي سبيلهاي آنها آويزان شده، چون گزارش راكفلر معاون رئيس [جمهور] به رئيس جمهوري كه بعد به كنگره داده مي‌شود، پرده از خيلي مسائل سيا برداشته، آبروي آنها ريخته است... ارتشبد طوفانيان، حسب‌الامر شاهنشاه جواب... وزير جنگ آلمان را كه موضوع خريد اسلحه ما را تخطئه كرده بود (چون تانكهاي لئوپارد آنها را نخريده‌ايم) [داده بود]، خوب از كار در نياورده بود. فرمودند، به او بگو مصاحبه تو بد بود، نپسنديدم. من هم تلفن كردم. بيچاره داشت قبض روح مي‌شد.(ص135) - پنجشنبه 22/3/54: ...فرمودند، امشب كه قرار است با علياحضرت به سد فرحناز برويم و استراحت بكنيم. عرض كردم بسيار خوب است. شاهنشاه قدري تبسم فرمودند. من جسارت دانستم عرضي بكنم. فرمودند، آخر اطرافيهاي مضحك داريم (منظور آنهايي هستند كه اطراف علياحضرت مي‌باشند و شاهنشاه خوششان نمي‌آيد). عرض كردم فكر بفرماييد كسي آنجا نيست كار خودتان را بفرماييد. فرمودند، آنها مرا ول نمي‌كنند به يك صورتي يك نوع مزاحمت فراهم مي‌آورند، به هر حال بعدازظهر گردش مي‌رويم. من حالت تعجب به خود گرفتم و حق هم داشتم كه اگر بعدازظهر تشريف مي‌بريد به سد فرحناز، كي گردش تشريف مي‌بريد؟ فرمودند، يك ساعتي وقت دارم، مي‌خواهم به اين صورت بگذرانم ولي خيال ديگري ندارم. عرض كردم نبايد هم خيال ديگري بفرماييد، چون به شاهنشاه صدمه وارد مي‌آيد. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، سن روي ما اثر مي‌گذارد و اين عاملي است كه نمي‌توان فراموش كرد.(ص 137) - شنبه 24/3/54: ...قدري راجع به انتخابات صحبت شد و موضوع سناتوري انتخابي [اميرحسين] خزيمه علم در كرمان كه حسب‌الامر خودشان غلفتاً با آن كه داوطلب هم نبوده (چون انتصابي بود) دير وقت به علت كمي كانديدا در كرمان تعيين شد و حالا باعث زحمت شده و ممكن است شكست بخورد. فرمودند، خوب اگر شكست خورد، انتصابي خواهد شد. من نتوانستم عرض كنم شكست خانواده علم اصولاً صحيح نيست! اين نوع خودخواهي ها به نظر من در قبال شاهنشاه غلط است ولي در عين حال فاكت [واقعيت] است... قدري راجع به طمع ورزي اطرافيان درددل فرمودند كه چه قدر بدهم و به آنها برسانم. با وصف اين از آبرويم هم بايد بدهم. من دلم سوخت.(ص138) - دوشنبه 26/3/54: در مورد انتخابات مدتي عرايض كردم كه بالاخره يك آزادي نسبي داده شده و مردم با كمال ميل و رغبت اسم نويسي مي‌كنند، حتي دانشجويان دانشگاهها و واقعاً براي اعليحضرت همايوني چه فرق مي‌كند كه حسين يا حسن انتخاب بشود، بگذاريم اين احساس مردم درست از كار درآيد.(ص142) - چهارشنبه 28/3/54: ...بعد شرفياب شدم. عرض كردم در حدود 11 مليون نفر اسم نوشته و كارت الكترال گرفته‌اند. اما دولت حساب نكرده كه اين كارتها را در يك ماه به مردم داده و رأي را مي خواهد و در يك روز بگيرد [آيا] اين امكان با اين مراكز محدود خواهد بود؟ فرمودند، موضوع مهمي است، فوري الان به دولت بگو. عرض كردم نمي‌دانم چه طور است كه مردم اين همه استقبال از كارت الكترال كرده‌اند... از مركز مطالعاتي تلويزيون ملي ايران به من اطلاع دادند كه به مردم گفته شده سجل هر كس مهر انتخابات نخورد در آينده گرفتاري پيدا خواهد كرد. حالا كه اين هو را انداخته باشد، معلوم نيست. فوري به شاهنشاه عرض كردم. فرمودند، بگو تلويزيون اين حرف را مسخره بكند، نه تكذيب. اطاعت كردم.(ص145) - جمعه 30/3/54: ...من صبح رفتم رأي خودم را براي وكلاي مجلسين دادم و...براي اعليحضرت همايوني و كشور چه فرق مي‌كند كه وقتي حسن و حسين هر دو بدون سابقه نامطلوب و بد باشند كدام يكي انتخاب شوند. شاهنشاه در نظر دارند از اين راه آن‌قدر پيش بروند تا انشاءالله به آزادي كامل برسد و يك جامعه و مجلس مستقل به وجود بيايد.(صص148-147) - شنبه 31/3/54: ....بي‌بي‌سي... مطلب ديگري كه گفت، اين بود كه اين كميسيون محرمانه مسؤولين انرژي اتمي كشورهاي بزرگ در لندن براي اين بود كه از دادن اسرار بمب اتمي به برزيل و ايران كه هر دو استعداد اتمي شدن دارند جلوگيري كنند. شاهنشاه خنديدند، فرمودند، پس هند كه بمب درست كرد و چين كه بمب ساخت چرا آن وقت جلويش را نگرفتند؟ من عرض كردم جلوي پيشرفت علم را هيچ چيز نمي‌تواند بگيرد... فرمودند... به [جمشيد آموزگار] وزير كشور همين الان تلفن كن كه چرا اين قدر بي‌ربط و مهمل حرف مي‌زني؟ چه طور مي‌گويي رويه وكلاي آينده معلوم نيست چه خواهد بود؟ مگر اينها وكيل حزبي نيستند؟ مگر وكيل حزبي مي‌تواند از خط ‌مشي حزب انحراف حاصل كند؟... بعد هم در مورد SDR (حق برداشت [مخصوص] از صندوق [پول] بين‌الملل) كه واحد پول آينده ما در محاسبات نفتي بايد باشد، آموزگار گفته ايران مخالف است (آموزگار وزير كشور،‌مسؤول مذاكرات اوپك هم هست). بگو اين مزخرفات چيست كه مي‌گويي؟ كي ما مي‌خواهيم با نظر اوپك مخالفت بكنيم؟ من شام نخوردم و رفتم اين مطالب را به بدبخت آموزگار گفتم. با اين خستگي انتخابات، نزديك بود پشت تلفن از ترس سكته بكند. به او دلداري دادم. برگشتم به شاهنشاه گزارش عرض كردم. فرمودند گفتي ديگر مزخرف نگويد؟ عرض كردم، بلي، ولي بيچاره خيلي ترسيد.(صص150-149) - سه‌شنبه 3/4/54: ...صحبتهاي [اوري لوبراني] سفير غير رسمي اسرائيل را عرض كردم. سفير غير رسمي اسرائيل مي‌گويد ما در اين وهله از زمان بايد خودمان را با افكار جديد آمريكا وفق بدهيم وضع ما با مصر خيلي بهتر شده و فكر مي‌كنيم سياست [گام به گام]step by step كيسينجر پيش برود. ولي هر قراري بگذاريم بايد طولاني باشد. به علاوه با قرار دادن وسائل الكترونيكي در داخل مصر و اسرائيل، بايد سيستم [هشدار پيشاپيش] early warning براي هر دو طرف جهت جلوگيري ار حمله ناگهاني باشد. همچنين [نشانه‌هاي منجر به راه حل] indications towards solutions هم بايد داشته باشيم... گفتم اگر مذاكرات صلح پيشرفت كرد با بيت‌المقدس چه مي‌كنيد. گفت اين مشكل بزرگي نيست از طريق بين‌المللي حل مي‌شود. گفتم شنيده‌ام اطراف بيت‌المقدس استحكامات و خانه مي‌سازيد و خرج مي‌كنيد. اين يعني چه؟ خنديد گفت چيزي نيست!... در خاتمه سفير اسرائيل گفت خيلي مسائل داريم كه مي‌توانيم با همكاري ايران حل كنيم و خيلي برنامه‌هاي مشترك انجام بدهيم ولي از ترس آن كه ايران نه بگويد عنوان نمي‌كنيم. اين كار به اعتقاد تو صحيح است؟ گفتم فكر نمي‌كنم، چون بين ما كه دشمني موجود نيست... شاهنشاه در جواب اين مسائل فرمودند... در مورد سوريه من معتقدم كه نه تنها نبايد آنهار را كنار بگذارند بايد كار آنها را قبلاً تمام بكنند (البته اگر بتوانند) و من اين مطلب را در واشنگتن به كيسينجر هم گفتم. اما در مورد همكاري نكردن دو كشور جواب خوبي ندادي. اگر چيزي پيشنهاد بكنند البته ما رد مي‌كنيم چون خودشان مي‌دانند كه فقط روزنامه‌هاي جهودي در آمريكا به سياست ايران حمله مي‌كنند. عرض كردم قرار بود در سفر شاهانه آنها با [شجاع‌الدين] شفا تماس بگيرند ولي گويا سفارت شاهنشاهي به آنها راه نداد... عرض كردم ديروز بعد از يك جلسه هيئت امناء مربوط به [مدرسه عالي] پارس، سركار فريده خانم مرا گير آوردند و درست يك ساعت حرف زدند كه من نفهميدم بالاخره چه مي‌خواهند. اول گله از كم پولي، اما پول در عين حال نمي‌خواهند! دوم گله نداشتن نشان خورشيد، اما درعين حال آن را نمي‌خواهند! سوم قدري پول قرض بي‌فرع، اما هيچ كدام اينها را تقاضا نكردند! فرمودند، بيچاره درويش خانم! حالا پول قرض را از بانك عمران به ايشان بده و فرع را هم دربار بپردازد. عرض كردم تمام ظرف يك ساعت ديروز كه من با هزاران گرفتاري تمام مدت گوش بودن و گوش دادم، توانستم فقط يك دفعه، فقط يك دفعه، حرف بزنم و آن اين كه به ايشان عرض كردم شاهنشاه چيزي كه از شما مضايقه ندارند. هر سفري كه به خارج تشريف مي‌بريد، بيش از يك مليون تومان خرج مي‌فرماييد. پس اين پولها از كجا مي‌آيد. ايشان فرمودند، سفر براي خودم كه نمي‌روم، به خاطر شاهنشاه مي‌روم و باز دنباله حرفهايشان را گرفتند. فقط توي حرفهاي ايشان يك نكته قابل توجه بود، كه من به دخترم هميشه مي‌‌گويم "حرفهايي كه مي‌شنوي بايد ناشنيده بگيري " (اشاره به گردشهاي شاهانه). شاهنشاه قدري تأمل كردند و فرمودند، حالا كارهاي مالي درويش خانم را راه بينداز. بعدازظهر هم گردش مي‌رويم!(صص157-156) - شنبه 7/4/54: ...گزارشاتي از عراق رسيده بود، به عرض رساندم كه چه قدر قطع جنگ كردستان به نفع رژيم فعلي تمام شده است و چه قدر اينها از توافق با ايران خوشحالند... امشب سر شام والاحضرت شهناز بودند و با شاهنشاه بر سر اين ديوانه‌هايي كه خودشان را مسلمان مي‌دانند و به اجتهاد خود آدم‌‌كشي مي‌كنند (مثل دختر پرفسور عدل و شوهرش كه چند نفر بدبخت دهاتي و چند افسر ژاندارم را كشتند و بعد خود كشته شدند) بحث در گرفته بود. (ص163) - يكشنبه 8/4/54: ...عرض كردم، من اين روزها تاريخ ناپلئون را به قلم تارله روسي به دقت مطالعه و براي خودم موشكافي مي‌كنم و فكرم هم اين است كه يك مقايسه بين نبوغ ناپلئون و شاهنشاه بكنم. اولين نتيجه بزرگي كه مي توانم بگيرم اين است كه واقعاً مرد جنگ بود و شاهنشاه واقعاً مرد صلح هستيد. به علاوه تكيه‌‌گاه رژيم‌ او با ‌آن‌ كه‌ زاييده ‌انقلاب‌ فرانسه ‌بود‌‌، طبقه‌ بورژاوازي ‌بودند، ولي‌ تكيه‌گاه رژيم‌ شاهنشاه‌ درست‌ معكوس طبقه كارگر و كشاورز است. البته بورژوازي هم مرفه است. البته ممكن است اگر لازم باشد براي كشور جنگ بكنيد، ولي جنگ حرفه يا [مقدس] holy براي اعليحضرت نيست. فرمودند، اين را نشان داده‌ايم. اخيراً واقعاً بايد با عراق مي‌جنگيديم. به خصوص روحيه سرباز و افسر ما كاملاً آمادگي جنگ داشت. ولي من اقدام نكردم تا به اين نتيجه بزرگ رسيديم. در مورد بحرين هم همين‌طور. ولي خوب اگر براي امنيت تنگه هرمز كه يك قضيه حياتي و مماتي براي كشور است جنگ لازم باشد، مي‌كنم. چنان كه جزائر را گرفتيم كه البته جنگي نبود و الان هم در مسقط و عمان مي‌جنگيم و اين جنگ دفاعي است نه يك جنگ تعرضي.(صص168-167) - سه‌شنبه 10/4/54: ...راجع به سناتورهاي انتصابي عرايضي كردم. فرمودند، متأسفانه چهره‌هاي تازه‌[اي] نمي‌توانيم بياوريم، مگر يكي دو نفر، چون جا و محل نداريم و اين شاخ شكسته‌هاي موجود در ذمّه ما و گردن ما هستند. عرض كردم اگر ممكن مي‌شد جاي آنها اشخاص مردم پسندتري مي‌گذاشتيم بهتر بود. فرمودند، البته بهتر بود، ولي با اينها چه كنم؟ پيرمردها آن قدر علاقمند به اين كار هستند كه اگر سناتور نشوند از غصه خواهند مرد!(ص170) - چهارشنبه 11/4/54 : ...عرض كردم چند روز ديگر در مرداد، سالگرد وفات اعليحضرت رضاشاه كبير است. بعد سالروز كودتاي سوم اسفند، بعد تولد اعليحضرت رضاشاه كبير و ما همه اينها را از لحاظ تملق گويي جشن يا يادبود بر پا مي‌كنيم و مردم رابه آرامگاه مي‌كشانيم. به نظر غلام صحيح نيست. اجازه مرحمت فرماييد به يك روز اكتفا شود. فرمودند، همان سالروز تولد باشد، چون همه چيز از آن منبعث است. بقيه را براي مردم و دولت حذف كنيد. دربار و ارتش اگر بخواهند البته سالگرد وفات و كودتا را يادبود بگيرند، عيبي ندارد... به كارهاي جاري رسيدم. منجمله مخبر نظامي نيويورك تايمز آمريكا را براي يك ساعتي پذيرفتم و وضع ايران را براي او تشريح كردم. روي هم رفته بايد گفت آمريكاييها خيلي خر هستند و به هيچ وجه به مسائل اساسي توجهي ندارند و روزنامه‌نويسهاي آنها هم بيشتر مايلند مسائل [مبتذل] را مورد بحث قرار دهند.(ص172) - پنجشنبه 12/4/54: ...عرض جاري ديگرم در خصوص رنگ هواپيماي مشقي و الاحضرت همايوني بود كه نيروي هوايي استدعا كرده بود به رنگ هواپيماي نظامي درآيد. معلوم بود شاهنشاه در اين خصوص با والاحضرت همايوني صحبت كرده‌اند و نتوانسته‌اند ايشان را متقاعد بكنند. چون فوري جواب فرمودند، هواپيماهاي مشقي نظامي را به رنگ هواپيماي وليعهد بكنند كه همه يك جور بشود. از اين جا معلوم مي‌شود كه تا چه اندازه خاطر وليعهد را گرامي مي‌دارند.(ص176) - يكشنبه 15/4/54: ...در مورد بودجه دربار عرض كردم مكرراً امر فرمودند بودجه را [متورم] gonfle نكنيد، ما هم نكرديم. حالا از بودجه بي‌نهايت فشرده ما به عنوان صرفه‌جويي دارند در سال ده مليون تومان كم مي‌كنند و اين تمام حقوقات و اضافات قانوني است كه توقيف مي‌شود. فرمودند، فوري ابلاغ كنيد كه اين كار غلط است. من بايد در اين جا بنويسم كه دولت آن قدر گشاد بازي كرد و عدم پيش‌بيني به خرج داد كه با تقليل حدود هشتصد هزار بشكه در روز از توليد نفت تمام چرخهاي كشور خوابيده و كار كشوري كه هزارها مليون دلار به كشورهاي خارجي قرض داده است به جايي رسيد كه بودجه خودش را نمي‌تواند تأمين كند. خيلي مضحك است. البته اين گرفتاري موقتي و تا خاتمه امسال بيشتر نمي‌تواند باشد... اجازه مرخصي خودم را براي چك‌آپ گرفتم و عرض كردم اگر سرطان گرفته باشم شايد از پاريس به آمريكا بروم و اگر نگرفته باشم برمي‌گردم. شاهنشاه خنديدند... ديگر به زندگي خودم هيچ اهميتي نمي‌دهم و تنها اهميتي كه به آن مي‌دهم، اين است كه شايد احياناً خدمتي بتوانم به شاهنشاه بكنم و ديگر هيچ. بنابراين چند سال پيش و پس به نظرم تأثيري ندارد. باز احساس كردم شاهنشاه را متأثر كرده‌ام. صحبت را به مسائل خودماني كشيدم و از دخترها صحبت كردم. فرمودند، چيز عجيبي است كه اين مسئله دختربازي ما هر ساله در تنزل است و هر سال از سال قبل دخترهاي بدتري داريم. عرض كردم، من در اين مسئله ترديد دارم. ولي يك مطلب مسلم است و آن اين كه شاهنشاه هر ساله پيرتر و بالنتيجه مشكل پسندتر مي‌شويد... فرمودند، ممكن است، راست مي‌گويي. عرض كردم، به علاوه تعداد هم زياد شده و ممكن است به قول فرانسويها دچار... شده باشيم. فرمودند، خوب، چه بايد كرد؟ من اگر همين يك تفريح را نداشته باشم كه سكته مي‌كنم. عرض كردم، كاملاً حق با اعليحضرت همايوني است و تمام رؤسا و مردان بزرگ ناچار بايد يك [سرگرم distraction]كامل داشته باشند كه به نظر من فقط از راه زن ميسر است وگرنه ممكن است [بي‌رحم] cruel هم باشند (باز جسارت كردم). به اين جهت من خيال مي‌كنم هويدا نخست‌وزير كه عنين است بايد باطناً مرد خطرناكي باشد. فرمودند، نمي‌دانم... عرض كردم، اين خطر بزرگتري است، زيرا فقط حس جاه‌طلبي اين نقيصه او را جبران مي‌كند و براي جاه‌طلبي، انسان مي‌تواند همه كاري بكند و مي‌كند. ديگر شاهنشاه چيزي نفرمودند.(صص182-179) - سه‌شنبه 17/4/54: ...بر پدر اين انتخابات لعنت كه پيش و بعد از آن دردسر دارد. حالا سناتورهاي شكست خورده سروقت مي‌آيند، مي‌خواهند انتصابي شوند. ما كلاً سي [سناتور] انتصابي داريم كه همه سر جاي خودشان هستند جز [امير حسين] خزيمه علم كه در خراسان بود و حسب‌الامر همايوني دنبال انتخاب كرمان رفت و خوشبختانه موفق شد و يك انتصابي شيراز هم مرحوم عليقلي هدايت كه فوت كرده است. همين دو جاي خالي هست و علاوه بر شكست خوردگان اين دوره (30 نفر) در انتخابات 900 نفر داوطلب ديگر و اين نهصد نفر همگي جاي اين دو نفر را مي‌خواهند. البته بعضي‌ها مي‌خواهند كه يك عده را ما كنار بگذاريم و آنها را جاي آنها بگذاريم و عجب اين است كه ليستهايي با ذكر دلائلي كه اينها چه قدر بد و پدرسوخته هستند و بايد كنار بروند خيلي خيلي محرمانه به ما مي‌دهند. واقعاً قشر بالاي جامعه ما افسد الناس هستند، برخلاف مردم كوچه و بازار و دهات كه بسيار عالي مي‌باشند.(صص183-182) - چهارشنبه 18/4/54: ...عرض كردم محل جمبوري پيش آهنگي در اصفهان كه چند روز پيش امر فرموديد به مركز اتمي داده شود كار آنها را عقب انداخت ولي به فوريت جاي ديگر تعيين كرده‌اند. اما خرج آن در سه سال آينده حدود سيصد مليون تومان خواهد شد. فرمودند، ابداً لازم نيست. عرض كردم از لحاظ بين‌المللي تعهد كرده‌ايم. خيلي اوقات تلخ شدند. فرمودند، به يك صورتي زيرش بزنيد.(ص184) - پنجشنبه19/4/54: ...در مورد حزب، عده‌اي از دانشگاهيان به اين كه دسته‌بندي حزب در بالا معين شده و حزب به دو جناح انصاري و آموزگار (وزير دارايي و وزير كشور) تقسيم شده است ايراد گرفته بودند كه اين كار دسته‌بندي بايد از داخل حزب شروع مي‌شد نه اين كه يك دفعه دو جناح به قيادت دو نفر وزير از بالا تعيين شود، و پيشنهاد كرده بودند كه دانشگاهيان يك دسته به نام [هواخواهان اصالت عقل] Rationalists به وجود بياورند كه برحسب فرموده مكرر شاهنشاه تابع هيچ [ايسمي] ism نباشد. فرمودند، ابداً اجازه نمي‌دهم. اينها بايد به يكي از دو جناح بپيوندند... منتها اگر زوري دارند خود جناح را در دست بگيرند و گر هم زوري ندارند كه هيچ! عرض كردم ايراد ديگري هم دارند و آن اين كه اين دو نفر خيلي معروف به نزديكي به آمريكا هستند، حالا چرا هر دو بايد در يك فرانت باشند. تاملي فرمودند و فرمودند كه اين را ديگر گُه مي‌خورند. من بهتر مي‌دانم يا آنها؟... در جزء كارهاي جاري عرض كردم اين خانم... كه حسب‌الامر علياحضرت شهبانو مشغول دكوراسيون كاخهاي نياوران و سعدآباد و نوشهر مي‌باشد، بسيار شلتاق مي‌كند. من حسب‌الوظيفه بايد خاطر مبارك را آگاه سازم كه حداقل 50% گرانتر انجام مي‌شود، به علاوه معلوم نيست اين همه هواپيما كه ما در اختيارش مي‌گذاريم، از اروپا چه مي‌آورد و به كجا مي‌برد. خنديدند، فرمودند، علياحضرت هركس به ايشان نزديك باشد هركاري بكند عيبي ندارد ولي اگر در مورد شخص ديگري از خارج محيط خوشان سوءظن پيدا بكنند واي به حال آن شخص!(صص187-185) - جمعه 20/4/54 تا چهارشنبه 25/4/54: براي معاينات طبي به پاريس رفتم. تحت نظر چهار پرفسور عاليقدر فرانسوي هستم. ميليز، امراض داخلي، ژان برنار، امراض خون، كاشن جهاز هاضمه و يك پروفسور امراض پوستي. سه روز در بيمارستان خوابيدم. امتحانات دقيقي شد. جز خستگي مفرط روحي و جسمي عيبي نداشتم. اطباء به من گفتند بايد اسم تو را مرد پولادين گذاشت. همين قدر كه زنده هستي و باز هم مي‌تواني با اين فشار كار بكني، بايد شكرگزار خدا باشي.(ص188) - شنبه 28/4/54: صبح شرفياب شدم... نامه[اي] از والاحضرت ثريا رسيده بود تقديم كردم كه فوري با علاقه جواب فرمودند. گزارشي رسيده بود كه راديو اسرائيل قبلاً با علاقه جواب فرمودند. گزارشي رسيده بود كه راديو اسرائيل قبلاً به جاي خليج‌فارس كه هميشه مي‌گفت، فقط به كلمه خليج اكتفا مي‌كند. شاهنشاه خيلي ناراحت شدند. عرض كردم، بالاخره شاهنشاه هم كه دائماً به آنها حمله مي‌فرماييد. فرمودند، آخر كارهاي آنها احمقانه و بي‌منطق است. عرض كردم به هر حال بايد به يك صورتي جواب حملات اعليحضرت همايوني را بدهند.(ص191) - سه‌شنبه 31/4/54: كارهاي جاري منجمله كارهاي آستان قدس رضوي بسيار زياد بود، همه را به عرض مبارك رساندم. اين مسئله ميدان بزرگي كه دور صحنين و حرم مطهر به وجود مي‌آوريم، مشكلات زيادي براي ما توليد كرده است. از همه مهمتر اين كه لاشخورها كه در اطراف ما هستند، براي بلعيدن اين كار بزرگ دهن باز كرده‌اند و از طرق مختلف حمله مي‌آورند... بعد فرمودند، گردش بعدازظهر را خواهيم رفت. من باز نگاه تعجب‌آميزي كردم. شاهنشاه خنديدند. فرمودند، يك ساعتي بيكارم، مي‌خواهم حرف بزنم و بخندم. تعجب نكنيد! در مورد دختر خانمي كه هنگام مسافرت ماه مه شاهنشاه آن اندازه موجبات ناراحتي فراهم كرد، كه من واقعاً براي شاهنشاه، ناراحت شدم، بالاخره تصميم اتحاذ فرمودند كه جوابش كنم. خيلي من راحت شدم، چون قابل كنترل نبود... عرض كردم آيت‌الله خوانساري وصيت‌نامه تنظيم كرده كه بعد از او وجوه سهم امام به چه نحو مصرف شود و ميل باطني او اين است كه وصيت‌نامه را شاهنشاه توشيح فرمايند. فرمودند، پاك درباري شده!... اتفاقاً ديروز كه باهري معاون كل دربار در اين زمينه با من صحبت مي‌كرد، مي‌گفت قيمت مايملك خود خوانساري از هزار تومان تجاوز نمي‌كند و اين وصيت براي صرف وجوه موجود سهم امام در حين فوت آيت‌الله خواهد بود كه مبلغ هنگفتي ممكن است باشد و من به باهري گفتم كه شاهنشاه شخصاً همين هزار تومان را هم مالك نيستند. آيت‌الله و درويش حقيقتي خودشان هستند و اين را من با اعتقاد عرض مي‌كنم... عرض كردم اين خبر كه در جده به صورت دسته جمعي وزاري خارجه اسلامي اخراج اسرائيل را از سازمان ملل خواستار شده‌اند (وزير خارجه ما هم بود) با سياست ملي مستقل ما وفق نمي‌دهد. فرمودند، هيچ همچو چيزي نيست و ما [شرطهاي محدود كننده] reservaytion زيادي گذاشته‌ايم. از جمله اين كه اين عمل اگر مغاير تعهدات ما در سازمان ملل باشد، چنين كاري نخواهيم كرد و اتفاقاً مغاير تعهدات ماست.(صص202-200) - چهارشنبه 1/5/54: ...عرض كردم پريروز در حدود پنجاه نفر نويسنده در منزل جمع كرده بودم كه از آنها بخواهم راجع به اعليحضرت رضاشاه كبير و اعليحضرت همايوني كتاب و [رمان] nouvel و شرح حماسي و غيره بنويسند و بسيار خوشحال شدم كه ديدم اينها بر يك ديگر سبقت مي‌گيرند و داوطلبانه پا پيش مي‌گذارند. فرمودند اين انتخابات اخير به نظرم تا حدي اين روشنفكران را قانع و خوشحال كرده باشد. عرض كردم به هر حال نقطه عطفي در تاريخ انتخابات ايران بود... عرض كردم اسلحه‌اي كه قرار بود به پليس سودان بدهيم ستاد ارتش عرض مي‌كند موجود نداريم. فرمودند، اگر هم مي‌داشتيم نمي‌داديم. اين پدرسوخته‌ها قرض‌ها را گرفته‌اند و اصلاً به روي خودشان هم نمي‌آورند كه بايد آن را پس داد. عرض كردم اغلب اين قرضهاي ما به اين كشورها به همين روز خواهند افتاد. فرمودند، همه كه نه. مثلاً از هند بوكسيت مي‌گيريم از پاكستان اجناس فلاحتي مي‌گيريم، از اندونزي هم اجناس مي‌گيريم ولي با سودان قرار كارهاي فلاحتي داشتيم كه عقب مي‌افتد.(صص205-204) - پنج‌شنبه 2/5/54: اما محصول ما در ايران با آن كه بسيار خوب است، به علت گراني فوق‌العاده عمله كشاورزي در حدود نفري 450 ريال در روز و قيمت بسيار كم گندم كه از طرف دولت اعلام شده است (در حدود تني هزار تومان) براي برداشت صرف نمي‌كند. اين هم سياست كشاورزي بسيار صحيح.(ص206) - يكشنبه 5/5/54: ...سفير انگليس را پذيرفتم. معمولاً كارهاي مقدم آنها كارهاي تجارتي و معاملاتي است (بدبخت انگليسها!). در اين زمينه و درباره كنتراتهايي كه شركتهاي بزرگ انگليسي براي ساختن بنادر چاه‌بهار و عسلويه مي‌خواهند، بكنند، مطالبي داشت و صحبت كرد... بعد سفير آمريكا را پذيرفتم. اوامر شاهنشاه را در مورد ملك‌حسين به او ابلاغ كردم. گفت دولت آمريكا و پرزيدنت خيلي موافق ملك‌حسين هستند ولي كنگره بر اثر [اعمال نفوذ]lobbying اسرائيل شديداً اشكال مي‌تراشد. گفتم سيستم شما و مداخله قوه قانون‌گذاري در امور اجرائي و به خصوص سياست خارجي، پدر خود شما و دنيا آزاد را بالاخره درمي‌آورد... از مسائل مهم داخلي مبارزه با گران فروشي است كه با همه سخت‌گيريها و زدوبندهاي دولت نمي‌دانم چه نتيجه بدهد.(صص211-209) - سه‌شنبه 7/5/54: ...يك چاي روي اسكله نوشهر خوردم. شاهنشاه بيرون تشريف آوردند. تنها و بيكار بودند، مرا خواستند باز هم صحبتهاي متفرقه از دخترها و اين طرف و آن طرف به عمل آمد. عرض كردم اين كشتيهاي شوروي كه مقابل ما لنگر انداخته‌اند از لحاظ عكس گرفتن و به خصوص گرفتن مذاكرات ما ممكن است بسيار خطرناك باشند. فرمودند، اين‌جا كه حرف مهمي نمي‌زنيم، اگر ملاقاتهاي خارجي باشد كه به رامسر مي‌رويم. عرض كردم عرايض ما كه هست، نخست‌وزير هم كه اين‌جا شرفياب مي‌شود. فرمودند، هيچ كدامتان مطلبي نداريد كه مهم باشد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.(ص214) - پنج‌شنبه 9/4/54: متأسفانه بايد بگويم افكار عمومي از برقراري اين دو جبهه تحت قيادت آموزگار و انصاري كه هر دو مارك آمريكايي دارند واخورده است.(ص216) - جمعه 10/5/54 و شنبه 11/5/54: ...از [پرتره] رؤساي كشورهايي كه براي جشنهاي شاهنشاهي آمده بودند، تابلوهاي بافت قالي فوق‌العاده [زيبا] تهيه كرده بوديم كه همان وقت به آنها داده شد. فقط پنج‌نفري باقي مانده بودند كه چون آمدن آنها دير اعلام شد، آن وقت پرتره آنها حاضر نشده بود، ولي حالا تهيه شده. عرض كردم اجازه مي‌فرماييد بفرستم؟ فرمودند، البته! ولي به خنده فرمودند، ببين چند نفر اينها زنده‌اند و چند نفر بر سركار. آن وقت من متوجه فرمايش حكيمانه شاهنشاه شدم. به ليست دقت كردم، ديدم سه نفر از اين پنج نفر از بين رفته‌اند. خيلي باعث عبرت شد... از اخبار مهم داخلي همان مبارزه با گران‌فروشي است و عده زيادي از گردن كلفتها را مثل [حبيب] القانيان و غيره گرفته‌اند. البته خلاف قانون است، چون بر فرض يك شعبه يك تجارتخانه بزرگ جنسي گرانتر بفروشد، به رئيس كمپاني چه دخلي دارد؟ ولي خوب كار ايران است و همين است كه هست و اتقافاً مردم بسيار خوشحال شده‌اند. اما گمان نمي‌كنم نتيجه قاطع عايد شود.(صص218-217) - يكشنبه 12/5/54 تا پنجشنبه 30/5/54: در اين مدت در اروپا بودم. مثلاً به عنوان راحتي و مرخصي! ابتدا به جنوب فرانسه به [كاپ دانتيب] Cap d,Antibes رفتم. در آنجا باغ بسيار بزرگي اجاره كرده بودم با منزل بزرگي. تمام بچه‌ها و نوه‌ها آن جا بوديم. بايد اعتراف بكنم پير شده‌ام و به كلي زندگي من با جوانها جور درنمي‌آيد به خصوص كه خانم علم هم همراه من باشد!... اين باغ متعلق به يك خانم وكيل مجلس فرانسه مي‌باشد كه [راديكال] سوسياليست هم هست و من بچه فئودال خوابش را هم نمي‌توانم ببينم. اين است ظاهر و باطن كارها. دكتر [علينقي] كني، دوست من، مي‌گفت يك تابلو مي‌خواستم بخرم، چون قيمت آن را يك مليون و نيم دلار گفتند. از عهده برنيامدم، ولي همان را فرانسوا ميتران رئيس حزب سوسياليست فرانسه بعد از من خريد... دو سه روزي با اوقات تلخي بسيار زياد خانم علم، تنهايي به سوئيس آمدم و با دوستم گذراندم. بد نبود، نفسي تازه شد. بعد به زوريخ آمدم و در اين جا به خانم علم پيوستم كه براي معالجه دندان آمده است و براي آن كه بتواند با من به تهران برگردد، زجر عجيبي به خودش مي‌دهد و هر روز چهار ساعت زير دست دندانساز است.(صص220-219) - شنبه 1/6/54: راجع به والاحضرت همايوني عرايض كردم. عرض كردم مدتي است شاهنشاه قصد داريد يك پيشكار براي معظم‌له انتخاب فرماييد. كاري نمي‌كنيد و وقت آن مي‌گذرد. حالا ايشان در سني هستند كه بايد كاملاً به عادات و اخلاق، شعر و ادب و تاريخ ايران واقف و آگاه و به علاوه علاقمند بشوند. در مدرسه[اي] كه تشريف دارند و با پرستار فرانسوي اين مسائل ميسر نيست. اجازه فرماييد لااقل حالا يك رئيس مدرسه [مرد] به جاي خانم [هما] ضرابي بگذاريم ومن فكر كرده‌ام پرفسور [فضل‌الله] رضا سفير فعلي شاهنشاه در كانادا براي اين كار بسيار مناسب است... فرمودند [فضل‌الله] ديندار هم هست يا لامذهب است؟ عرض كردم اتفاقاً به علت معلومات زيادي كه دارد يا به علل ديگر خيلي مذهبي هم هست. فرمودند، پس بسيار خوب است. حالا لازم نيست مدير مدرسه بشود (البته اين امريه به خاطر علياحضرت شهبانو است چون خانم ضرابي دوست علياحضرت است). ممكن است برود آن جا درس بدهد.(ص222) - يكشنبه 2/6/54: ...مطلب مهمي كه در اين گزارش به عرض رسيده [اين است] كه با تمام مبارزات ما با بيسوادي و تصميمي كه براي ريشه [كن] ساختن آن در ده سال [گذشته] داشتيم، حالا كه هفت سال از شروع مبارزه مي‌گذرد، بر تعدادهاي بيسوادهاي كشور دو مليون نفر هم افزوده شده (البته به علت افزايش جمعيت كشور) و تعداد بيسوادها كه هفت سال قبل 12 مليون نفر بود حالا به 14 مليون رسيده. به هر حال جاي كمال تأسف است.(ص231) - دوشنبه 3/6/54: ...مخارج زيرزميني كاخ جهان‌نما را كه علياحضرت تعمير مي‌فرمايند، عرض كردم به جاي هشت مليون تومان بيست و سه مليون مي‌شود. بسيار ناراحت شدند (چون بايد دولت پول بدهد). فرمودند، آخر اين چه وضعي است؟ عرض كردم به من امر فرموده‌ايد كه از كارهاي علياحضرت شهبانو ايرادي نگيرم، من هم كاري ندارم... باز ناچار بودم عرض كنم مخارج [تعمير] و مبلمان كاخ عفيف‌آباد شيراز 26 مليون تومان شده، آن را هم علياحضرت فرموده‌اند بايد ارتش بدهد، چون باشگاه افسران خواهد شد. فرمودند، هيچ تناسبي ندارد، ارتش گُه خورده چنين مخارجي را بدون تصويب من قبول كرده.(صص235-234) - پنجشنبه 6/6/54: ...امروز خانم علم براي معالجه دندانهايش براي يك هفته مجدداً به زوريخ برگشت و احساس عدم تقيد براي من كيفيت عجيبي دارد.(ص239) - شنبه 8/6/54: چنان كه پيش‌بيني مي‌كردم، گزارش حزب بر عليه دانشگاهها بسيار تند بود و البته به تحريك هويدا نخست‌وزير است چون با نهاوندي رئيس دانشگاه تهران دشمني شديد پيدا كرده. اما شاهنشاه با آن كه خيلي عالي و با صراحت و شديد صحبت فرمودند، مجموعاً از دانشگاهها دفاع كردند.(ص241) - ولي روي هم رفته مسائلي كه در اين جلسه چه به وسيله اشخاص مختلف و چه وسيله حزب و حتي وسيله خود شاهنشاه گفته مي‌شد، اگر مثلاً رئيس حزب سابق مردم يك هزارم آنرا دو سال قبل مي‌گفت قطعاً به حبس مي‌افتاد. چنان كه بيچاره [ناصر] عامري رئيس حزبي كه كشته شد، فقط در يك جلسه گفته بود چرا حالا كه عايدات نفت داريم، تحصيلات را مجاني نمي‌كنيد؟ هويدا چنان ناني جلوي شاهنشاه براي او پخت كه اگر من به داد او نرسيده بودم كه بالاخره اين حرف كه عيبي ندارد و عيب‌جويي نيست، قطعاً به حبس مي‌افتاد و تازه حسب‌الامر شاهنشاه دو سه ماه بعد از اين جلسات (!) عامري، همين كار انجام شد.(ص241) - سه‌شنبه 11/6/54: ...بعد قدري راجع به كنفرانس رامسر و اين كه صراحت شاهنشاه در مردم اثر خوبي گذاشته، صحبت شد. فرمودند، اين موضوع دروغگويي و تقلب ايراني را نمي‌دانم كي مي‌توانيم ريشه‌كن كنيم. آخر آن كسي كه گران‌فروشي مي‌كند و آن معلمي كه كم درس مي‌دهد و آن كاسبي كه اجحاف مي‌كند، اينها همه يك نوع دزدي و دروغ و دغل است. عرض كردم اينها نتيجه انحطاط و تحت فشار بودن چندين ساله است كه تنها راه نجات مردم از دست هر [تهاجمي] agression توسل به دورويي و دغل كاري بوده است. حمله عرب و مغول و از همه بدتر سلاطين ظالم و مستبد همه مردم را به يك نوع دورويي و دغل‌كاري سوق داده و چاره[اي] هم جز اين نداشته‌اند.(ص243) - چهارشنبه 12/6/54: ...از اخبار پشت پرده كنفرانس رامسر اين كه هويدا كه خواسته بود [هوشنگ] نهاوندي (رئيس دانشگاه تهران) را لجن مالي كند، موفق نشد و وسيله [عبدالمجيد] مجيدي رئيس سازمان برنامه با او اصلاح كرد، به اين شرط كه ديگر انديشمندان (هيئتي كه تحت نظر نهاوندي است) گزارش مستقيم به شاهنشاه تقديم نكنند... گزارش باهري معاون وزارت دربار هم خيلي سوكسه داشته، ولي گزارش حزب را مغرضانه دانسته‌اند.(ص244) - يكشنبه 16/6/54: ...اعلاميه از طرف گروههاي مخالف در رامسر زير صندلي شاهنشاه پيدا كرده بوديم. دادم ملاحظه فرمودند و خيلي تعجب كردند. فرمودند، جز كاركنان هتل كه در آن جا كسي نبوده، بايد دقيقاً تعقيب كنيد.(ص251) - دوشنبه 17/6/54: ...فرمودند، حالا كه درباره من كتابهاي مفصل مي‌نويسند، درباره شهبانو هم كتابي نوشته شود خوب است. عرض كردم به عرضشان رساندم، فرمودند، هنوز درباره من زود است. فرمودند، اين از همان رويه خودشان (كه ايشان مي‌خواهند ولي بر زبان نمي‌آورند) سرچشمه مي‌گيرد. خير، تو كارت را بكن و مطمئن باش كه بسيار هم راضي خواهند شد.(صص253-252) - سه‌شنبه 18/6/54: ...والاحضرت شهناز هفت مليون تومان قرض مي‌خواهند كه قسط كارخانه موتور سيكلت‌سازي شوهرشان را بدهند. (خيلي عجيب است اين شوهرشان كه با هيپي‌گري دل دختر را ربود اكنون وارد [دادوستد] buisiness هاي كلان شده و عجيب است كه اين دختر كالمَيِّتِ في يدالغَسَال در بست در اختيار اين پسرهاست و كوچكترين شخصيتي از خود نشان نمي‌دهد... به علاوه اتومبيل سواري ايشان هم بايد رولزرويس يا لامبورگيني باشد. بايد اين مطلب را هم به عرض برسانم و پولي براي ايشان راه بيندازيم.(صص254-253) - چهارشنبه 19/6/54: ...متعاقب، دو سه نامه از فورد و كيسينجر رسيد كه مرا به شدت نگران كرد. يعني متأسفانه حدس من متأسفانه درست از كار درمي‌آيد كه آمريكاييها از ترقي قيمت نفت به هيچ‌وجه راضي نيستند و به علاوه آن معاملات دو طرفي كه ما به عنوان رشوه دادن مي‌خواستيم با آنها بكنيم هم كنار گذاشته مي‌شود. من به نوبه خودم از روابط با آمريكا نگرانم، به خصوص كه مطبوعات آمريكا هم با ما رابطه خوب ندارد (به علت آن كه ما حالا از اعراب زياد پشتيباني مي‌كنيم)... ديشب [هوشنگ انصاري] وزير اقتصاد [و دارايي] پيش من بود. شرح عجيبي از عدم هم‌آهنگي دستگاههاي دولت و برنامه‌هاي اقتصادي و به هم ريختگي كارها و خريدهاي عجيب و غريب بدون مطالعه مي‌گفت. منجمله اين كه هميشه به علت نبودن بندر در حدود يكهزار و پانصد مليون دلار كالا در وسط دريا مدت سه تا چهار ماه معطل است. كرايه كشتيها و زيان ديري تخليه يك رقم عجيبي تشكيل مي‌دهد. چون دوست من است به او گفتم مگر شما وزير كرات ديگر هستيد كه اقدامي نمي‌كنيد و يا لااقل موضوع را به عرض شاهنشاه نمي‌رسانيد؟ مي‌گفت نخست‌وزير نمي‌گذارد، چون مي‌ترسد شاهنشاه نسبت به او متغير شوند. دائماً مشغول ماست مالي هستيم.(ص255) - جمعه 21/6/54: ...امروز ظهر اتفاق عجيب و بسيار تأسف‌آوري افتاد و ارتشبد خاتم فرمانده نيرويه هوايي ايران ضمن اسكي روي آب و پريدن با [كايت Kite ] در سد محمدرضا شاه كشته شد. علاوه بر آن كه مرد دقيق و يكدنده بسيار خوبي بود، فرماندهي بسيار لايق و فوق‌العاده صميمي نسبت به اعليحضرت همايون شاهنشاه بود... خاتم فرماندهي قوي، مصمم، بي‌گذشت، زيردست نواز و با ديسيپلين بود. البته مردم درباره ثروت او حرفهايي مي‌زدند كه كم و بيش هم ممكن است صحيح باشد ولي به نظر من وقتي كسي كار تحويل مي‌دهد و كار موثر تحويل مي‌دهد، ارزش همه چيز را دارد... از اخبار مهم جهان بستن راديو فلسطين است در مصر. سادات واقعاً از خود شخصيت نشان مي‌دهد.(صص264-263) - شنبه 22/6/54: ...شاهنشاه بسيار خسته و كسل بودند. عرض كردم اجازه فرماييد در مورد سانحه مرحوم ارتشبد خاتم بازديد و دقت زيادي شود. فرمودند، البته. عرض كردم خبرهاي ضد و نقيضي مي‌رسد، يكي مي‌گويد باد زياد باعث شده، يكي مي‌گويد اصلاً بادي نبوده و بالهاي او باز شده است و او مثل سنگ پايين افتاده است و اين ممكن است [خرابكاري] sabotage باشد. فرمودند، بگو ستاد ارتش فوري كميسيون [بازرسي] بفرستند. هم خودشان، هم سازمان ضداطلاعات، ولي اگر خود بدون بال پايين افتاده و باد باعث آن نبوده است خودش بالهاي خود را باز كرده و قصد خودكشي داشته. من عرض كردم او كه از چيزي ناراحتي نداشت. فرمودند، چرا يكي دو ماه اخير ناراحت بود. ديگر ممكن نشد توضيحي بخواهم و جسارت نكردم.(ص265) - يكشنبه 23/6/54: ...ديگر مربوط به محمد خاتمي (ارتشبد) نشد مطلبي عرض بكنم. فرمودند، فردا بعدازظهر گردش مي‌رويم. من خيلي خوشحال شدم كه سانحه ارتشبد خاتمي باعث شكستگي شاه نشده است... گزارش طبي خودم را به عرض مبارك رساندم. خيلي با دقت و علاقه خواندند. فرمودند الحمدالله عيبي مهمي نداريد، با وصف اين به آمريكا برو. عرض كردم اطباء فرانسوي بسيار خوبند، چنان كه شاهنشاه را به خوبي معالجه كردند، با آن كه كسالت شاهنشاه تشخيص و درمان آن كار آساني نبود. فرمودند، من كه خيلي راضي هستم. با وصف اين تو به آمريكا برو. عرض كردم براي اين كه مردم حرفي در نياورند، يا حرفهايي در نياورند، اجازه فرماييد دانشگاه پنسيلوانيا دو سه سال است از من دعوت مي‌كند بروم دكتراي افتخاري بگيرم، من چون به اين حرفهاي پوچ اهميتي نمي‌دهم تا حالا رد كرده‌ام. اخيراً باز موضوع را عنوان كرده‌اند. حالا بروم و ق





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3332]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن