واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > جوادی، علی - برای او که بعداز خاموشی، درس مهربانی داد دو سه نفری که با ناصر عبداللهی خیلی نزدیک بودند میدانستند او همیشه در کنسرتهایش چند سهمیه برای افراد خاص دارد و این راز تا زمانی که ناصر برای همیشه چشمانش را بست، سر به مهر مانده بود؛ اما حالا ایرادی ندارد این راز گفته شود. سال 81 بود و رضا کریمی (مدیر برنامههای ناصر) به دلیل مشکلاتی که برخی از حاضران در کنسرت «بوی شرجی» ایجاد کرده بودند باید به چند سوال جواب میداد. ناصر و جواد یحیوی هم برای آنکه رضا تنها نباشد رفتند و بعد از اتمام کار، با هم برمیگشتند که ناصر به دلیل خستگی کنسرت دیشب، صندلی را خواباند تا استراحت کند. سر یک چهارراه، پسری با چند دسته گل سراغ آنها آمد. مثل همه آنها که چراغ قرمز بهترین فرصت کاسبی آنهاست. جواد CD ناصر را گذاشته بود و پسرک که برای فروش گل آمده بود قبل از آنکه از گل حرف بزند گفت: «اِ، این کاست ناصریاست. من خیلی دوستش دارم». رضا هم که صندلی پشت نشسته بود تا ذوق بچه را دید به او گفت: «میخوای اونو ببینی؟» و بعد از گرفتن چواب فوری پسر، مرد دراز کشیده روی صندلی جلو را نشان پسر داد و او را بیدار کرد. پسرک کلی ذوق کرد و ناصر هم آن CD را به پسرک داد. فردای آن روز، رضا، ماموریت ویژهای داشت برای آنکه نشانی از پسرک پیدا کند. فردا به همان چهارراه رفت و با پسر، به خانهاش رفتند. جایی دورافتاده آن سوی بهشت زهرا (س). ناصر که از وضع آنها خبردار شد، پسر گلفروش و خواهرش را برای کنسرت «هوای حوا» دعوت کرد. دو صندلی در ردیف اول و درست روبروی سن. آنها با آژانسی که از سوی ناصر هماهنگ شده بود، آمدند و نیم ساعت دیر. ناصر برای آنها کنسرت را با 30 دقیقه تاخیر شروع کرد تا مهمانان ویژهاش در سالن باشند. پسر و دختری که با وجود همه تلاششان برای خوشپوشی، باز هم لباسشان کلی با لباس دیگر حاضران در سالن فرق داشت؛ اما آنها به این چیزها توجه نمیکردند. این دو نفر مهمانان ویژه ناصر عبداللهی، خواننده معروف بودند..... رضا همیشه میگوید ناصر، تا روز آخر میگفت آن کنسرت بهترین اجرای عمرم بود... بعد از آن ماجرا، او مجموعهای را پیدا کرد به نام مدارس شهید غیوری که بچههای یتیم در آن درس میخواندند. این مدارس را دختر آیتالله غیوری در شهر ری اداره میکرد و میکند. ناصر هفتهای یک بار گیتارش را برمیداشت و صبح به یکی از این مدارس سرمیزد تا برای بچههای یتیم گیتار بزند وبرایشان بخواند. بعد از آن، کنسرتهای ناصر هم مهمانان ویژهای داشت. چندین صندلی متعلق به کسانی بود که ناشناخته، به سالن میآمدند تا خاطرهانگیزترین شب عمرشان را رقم بزنند. ناصر به رضا گفته بود چه باشم و چه نباشم تو باید هوای این بچهها را داشته باشی.... ... و شبی که رضا برای یادبود سومین سال خاموشی ناصر مراسم بغض ترانه را گرفت، رضا 500 بلیت پراکنده در تمام سالن برای آنها در نظر گرفت تا همان طور که ناصر میخواست ناشناخته در سالن باشند. آنها در تمام زمان مراسم چه زمانی که رضا صادقی و محسن یگانه خواندند یا حمید حامی، «برای ناصر» را اجرا کرد یا زمانی که اعضای کنسرت ناصریا نواختند تا صدای ضبطی ناصر همراه با اجرای زنده کنسرت پخش شود، مدام در حال اشک ریختن بودند. دخترانی که یکی از آنها، خواهر همان پسر گلفروش بود که حالا دیگر گلفروشی نمیکند. آنها هر دو مهمان برنامه بغض ترانه بودند و به یاد آن شب اجرای «هوای حوا» برای ناصر گریستند. روحش شاد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]