تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835323194




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

يك اتهام عاشقانه


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
يك اتهام عاشقانه
من سال‌هاست كه در يك شعبه كيفري به صورت تخصصي به پرونده‌هاي تجاوز به عنف رسيدگي مي‌كنم.رونده‌هايي كه بشدت ناراحت كننده‌اند و وضعيتي كه برخي از شاكيان دارند حالم را دگرگون مي‌كند، اما در ميان اين همه پرونده تاثربرانگيز، گاهي پرونده‌هايي كه پايان پخوشي دارد و جالب است نيز پيدا مي‌شود. يكي از خاطراتم در اين باره، مربوط به دختر و پسر جواني است كه اول به عنوان شاكي و متشاكي به دادگاه آمدند و بعد با هم ازدواج كردند. يادم مي‌آيد وقتي مامور، پرونده را برايم آورد، دختري گريان وارد اتاق شد. نوع گريه‌ها و حرف زدنش نشان مي‌داد ادعايش چندان جدي نيست. من افراد زيادي را ديدم كه به آنها تعرض شده است و آنچنان مضطرب و زخم خورده از اين اتفاق هستند كه با تمام وجودشان گريه مي‌كنند، اما اين دختر اين طور نبود. او ادعا مي‌كرد پسري او را مورد تعرض قرار داده است. وقتي پرونده را خواندم از مامور خواستم كه شاكي را به داخل فرا بخواند. وقتي دخترك وارد شعبه شد، از او خواستم تا آنچه اتفاق افتاده را برايم به‌طور كامل شرح دهد. دخترك گفت جواني به نام سعيد او را مورد آزار قرار داده و بعد متواري شده است. اين دختر مدعي شد پسر جوان او را ربوده و به ويلايي در شمال برده و مورد آزار قرار داده است. سپس پسر جوان را كه بازداشت شده بود، به داخل فرا خواندم تا از او بازجويي كنم. به پسر جوان گفتم به نفع خودش است كه واقعيت را بگويد و سعي كردم محيط دادگاه را طوري نشان دهم كه او بتواند اعتماد كند و حقيقت را بگويد. پسر جوان گفت: من و سارا مدت‌ها بود كه با هم رابطه داشتيم و سارا را دوست داشتم و او را همسر آينده خودم مي‌دانستم. اين رابطه آنقدر قوي شده بود كه من حتي او را به مادرم هم معرفي كرده بودم. مدتي كه گذشت من و سارا تصميم گرفتيم با هم ازدواج كنيم. براي اين‌كه كارهاي اوليه انجام شود، موضوع را به مادرم گفتم و از او خواستم كمكم كند. ابتدا مادرم توجهي نكرد و گفت كه از سارا خوشش نمي‌آيد و اصرار‌هاي من هم فايده‌اي نداشت. او مي‌گفت سارا از طبقه ما نيست و نمي‌توانيم او را به عنوان عروس خود قبول كنيم. رابطه من و سارا همچنان ادامه داشت و من نمي‌توانستم او را رها كنم. اين جوان در ادامه از روز حادثه برايم گفت و اين‌كه چطور سارا او را گول زده است. وي گفت: روز تولدم بود كه سارا به من گفت، برنامه‌ ويژه‌اي برايم دارد. من هم به او اعتماد كردم و سوار ماشين شديم و به پيشنهاد سارا با هم به شمال رفتيم. در آنجا ويلايي اجاره كرديم و يك شب آنجا مانديم. سارا براي من هديه‌اي گرانقيمت خريده بود و آن شب، شبي به ياد ماندني براي من شد. ما آن شب رابطه‌اي داشتيم كه به ميل سارا بود. فرداي آن روز كه به تهران آمديم، آنقدر خوشحال بودم كه تصميم گرفتم بي‌توجه به خواسته مادرم با او ازدواج كنم، اما چند ساعت بعد از اين‌كه به تهران رسيديم ماموران به خانه ما آمدند و مرا بازداشت كردند. صحبت‌هاي اين جوان نشان مي‌داد تمام آن ضيافت يك نقشه بوده است تا سارا بتواند با سعيد ازدواج كند. من دختر جوان را به داخل فراخواندم و از او خواستم توضيح دهد. وقتي او ديد كه سعيد واقعيت را گفته است به من گفت چاره‌اي بجز اين كار نداشته و مي‌خواسته از اين طريق با او ازدواج كند. پسرك را با قرار، آزاد كردم و فرداي آن روز مادر او را فرا خواندم تا شايد بتوانم كاري براي اين دو جوان بكنم. وقتي صبحت كردم، ديدم آن زن هم از سر خيرخواهي مخالفت كرده است و با حرف‌هاي من راضي شد تا آنها با هم ازدواج كنند. پسرك آزاد شد و يك هفته بعد سارا و سعيد با يك جعبه شيريني وارد دادگاه شدند. آنها با هم ازدواج كرده بودند. حسين ساعي رئيس شعبه 77 دادگاه كيفري استان تهران www.jamejamonline.ir





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن