واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ويژه بهرام بيضايي و تئاتر در سيمياي دوم
دومين شماره از سري جديد مجله سيميا به سردبيري علي دهباشي به بهرام بيضايي اختصاص يافته است. سرمقاله دهباشي اين گونه آغاز ميشود: نام بهرام بيضايي که کارنامه هنرياش به نيم قرن ميرسد بيش از هر نمايشنامهنويس ديگري با تئاتر ملي ايران گره خورده است. رويکرد بيضايي به تئاتر ملي رويکردي نه صرفاً از سر احساس و عشق به سرزمينش بلکه پاسخ به ضرورتي اجتنابناپذير بوده است. بيضايي بيش از هر نمايشنامهنويسي دغدغه نمايش ايراني داشته و در پي آن بوده تا آنچه اجرا ميشود به دل مردم راه يابد اما هرگز نخواسته و بر سر آن نبوده تا براي دستيابي به چنين هدفي حدي براي فهم مردم تعريف و معلوم کند. او از آن دسته هنرمنداني است که هرگز فرهنگ متوسط را تاب نياورده و همين بيانگر حرمت او به مخاطب خود است. به گزارش تبيان به نقل از خانه تئاتر حميد امجد دبير تحريريه اين شماره از سيميا بوده و به قول دهباشي، از الف تا ي کار دشوار ويژهنامه را همچون يک سردبير متعهد انجام داده است. اما او در آغاز اين ويژهنامه يادآور ميشود: "بيضايي و تئاتر" عنوان بزرگي است که پرداختن به آن مجال و توان و گسترهاي بيش از اين يا هر مجموعه مشابه ديگر ميطلبد؛ و اميدوارم اعلام آگاهي به اين نکته، در همين آغاز، سوءتفاهم احتمالي درباره توهم احتمالي پديدآورندگان اين مجموعه را برطرف کند. روشن است که پرداختن به کارنامه نويسندهاي چنين پرکار و پربار در فرصتي بسيار اندک و حجمي معادل فقط يکي از آثار آن کارنامه، نميتواند با ادعاي کمال و کفايت همراه باشد.در اين ويژهنامه سه فصل عمده وجود دارد. فصل نخست به نام "غريبه و مه با تئاتر بيضايي" شامل کلياتي درباره تئاتر بيضايي و يادداشتهايي درباره برخي از آثار مکتوبش است. فصل دوم به "روشنايي صحنه با اجراهاي بهرام بيضايي" که به مرور آثار نمايشي که او خود کارگردانيشان کرده، اختصاص يافته است. در فصل سوم هم تازهترين تجربه اجرايي او به نام "ريشهيابي درخت کهن با افرا يا روز ميگذرد" ميپردازد.گردآوري اين مجموعه که با مرگ شادروان اکبر رادي مصادف شده، به پاس يک عمر تلاش طاقتفرسا براي شکوفايي ادبيات نمايشي در کشورمان به اين نمايشنامهنويس برجسته کشورمان پيشکش شده است. حرکتي شايسته که خبر از يگانگي خانواده تئاتري ميدهد که در زنجيرهاي مشترک خواسته يا ناخواسته به هم گره خوردهاند. اصلاً همين گرهخوردگي است که چيزي به نام تئاتر را براي تعالي جامعه و روشنگري و خرد پديد آورده است. بيش از صد و پنجاه سال تلاش مستمر عدهاي که در نام و نشاني مانند بيضايي يا رادي پررنگتر ستاره ميشوند. بنابراين آغازگر اين ويژهنامه يادداشتي به قلم اکبر رادي است. اين يادداشت در روز تولد بهرام بيضايي که مصادف با مرگ خود رادي شد، در روزنامه اعتماد چاپ شده و همين در سيمياي دوم نقل شده است. بعد نوبت به يادداشت بيضايي در سوگ اکبر رادي ميرسد: و غرش رودي را که از زير سرانگشتان وي جاري بود، خاموش ميستود!سالشمار زندگي و آثار بهرام بيضايي، به اتفاق گفتوگوها، نقدها و يادداشتها و مقالات موجود در اين مجموعه براي دانشجويان و اهل پژوهش منبع و مأخذ معتبر و کارآمدي است که ميتواند چون ماده خام مؤثري تبديل به مقالات خواندني و ماندگار شود. در اين مجموعه يک ميزگرد تئاتر درباره "ميراث" و "ضيافت"، به نويسندگي و کارگرداني بهرام بيضايي هست که از هر جهت خواندني است. در پاييز 1346 بهرام بيضايي دو نمايش همراه را در نخستين برنامه کارگرداني مستقلش اجرا ميکند. در اين ميزگرد تئاتر که همزمان با اجراي اين دو نمايش، با حضور سعيد سلطانپور، آربي آوانسيان، سيروس طاقباز، محمود دولت آبادي، مليکيان و بهرام بيضايي برگزار شده است، حقايق روشني از وضعيت هنري و ديدگاههاي رايج سياسي و اجتماعي آشکار ميشود. در اين ويژهنامه مطالبي از ژيزل کاپوشينسکي، رضا براهني، رضا کيانيان، بهرام جاسمي، محمد چرمشير، ايرج کريمي، شهرام جعفرينژاد، اصغر عبداللهي، محمد رحمانيان، افشين هاشمي، فارس باقري، محمد رضاييراد، مژده شمسايي، هژير داريوش و حميد امجد آمده که هر يک به نوعي جذاب و خواندني است. عکسها و پوسترهاي چاپ شده نيز بر زيبايي مجموعه ميافزايد تا تصويري از مجموعه اجراهاي بهرام بيضايي را در اختيار علاقهمندانش قرار دهد تا از زواياي مختلف به درک و دريافت محکمي از روند کارياش دست يابند.عروسکها عنوان اولين نمايشي است که با کارگرداني بهرام بيضايي در گروه هنر ملي در سال 45 براي پخش از تلويزيون ضبط ميشود. او نخستين اجراي صحنهاي خود را در آذرماه 46 در تالار بيست و پنج شهريور (سنگلج) انجام ميدهد که دو نمايش همراه "ميراث" و "ضيافت" نام دارند. "سلطان مار" يکي ديگر از کارهاي بيضايي است که در تهران و شهرهاي شمالي ايران اجرا ميشود و پس از اين او تا سال 58 کارگرداني نميکند. در ان سال "مرگ يزدگرد" را به صحنه ميآورد و بر اساس آن فيلمي هم ميسازد. 18 سال وقفه در کارگرداني او پس از اين اجرا تا "بانو آئويي" و "کارنامه بندار بيدخش" ميافتد. او در سال 76 و 77 اين دو اجرا را در تئاترشهر به صحنه ميآورد که با استقبال شديدي روبهرو ميشود و اين يک اتفاق تازه در ساختار تئاتر کشورمان است. به اين علت آنها که ممنوعيت اجرايي داشتهاند يک بار ديگر فرصت حضور در صحنه را پيدا ميکنند. در سال 82 "شب هزار و يکم"، سال 84 "مجلس شبيه در ذکر مصايب استاد ماکان و... " و در سال 86 "افرا يا روز ميگذرد" را به صحنه ميآورد.در اين ويژهنامه به تک تک اين آثار بر اساس يک مطلب مرتبط پرداخته ميشود که قبلاً در جاهاي ديگر اين مطالب منعکس شدهاند. پايان بخش آن هم يک گفت و گوي مفصل از حميد امجد با بيضايي درباره متن افراست، که گفتوگو درباره اجرا هم به دليل مرگ رادي به تعويق ميافتد و در اين فرصت به آن پرداخته نميشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]