واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سراب واقع نما(1)
آیا از طریق عرفانهای غیردینی و غیراسلامی مانند عرفانهای هندی، سرخ پوستی و ... میتوان به خدا رسید؟در پاسخ به این مسئله باید دید در چه صورت یك مكتب عرفانی انسان را به خدا میرساند و به تعبیر دیگر یك مكتب یا گرایش عرفانی باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد تا رساننده انسان به سوی خدا و موجب تقرب آدمی به حضرت احدیت شود. به نظر میرسد سه نكته اساسی در این رابطه تأثیرگذار است و براساس آنها میتوان میزان هدایت انسان به سوی خدا در آن مكاتب را مورد سنجش قرار داد. این سه عبارتند از: جهتگیری اساسی، معارف و مبانی نظری، روش و برنامه عملی. اكنون به توضیحی فشرده و كوتاه در رابطه با هر یك از موارد یاد شده میپردازیم: 1. جهتگیری اساسیمنظور از جهتگیری آن است كه آیا مكتب عرفانی مورد نظر اساساً جهت حركت و كانون توجه خود را «خدا» قرار داده است یا نه. و آیا درصدد آن است كه انسان را به سوی خدا رهبری كند و به مقام قرب الی الله برساند؛ یا آنكه به طور اساسی بدینسو جهتگیری نكرده و هدف آن رسیدن به خدا نیست. بدیهی است اگر مكتبی عرفانی، هدف نهایی خود را رسیدن به خدا قرار نداده و جهت حركت را به آنسو نشانه نگیرد، نمیتوان از آن انتظار داشت كه آدمی را به خدا برساند. اگر از این زاویه بنگریم غالب عرفانهای غیردینی و حتی برخی از عرفانهای دینی- مانند عرفان بودایی- جهتدهنده به سوی خدا و رساننده انسان به این مقصد عالی نیستند. به عبارت دیگر در اندیشه غالب بودایی، اساساً مسئله خدا و باور داشت او مطرح نیست. لیتوارد، در كتاب «انگارههای خدا» مینویسد: با استدلال میتوان گفت كه آیین بودا خداگریز است... در این آیین به خدای شخصی گرایش چندانی نیست؛ چه رسد كه ارتباط با او غایت زندگی دینی به حساب آید.»1متعالیترین هدف در عرفان بودایی رسیدن به «نیروانا» است. نیروانه را خاموشی، خلأ، مرگ پیش از مرگ یا روح كلی خوانده و برخی نیز آن را تعریف ناپذیر شمردهاند.2 نیروانه آزادی از چرخه وجود- سنساره- است كه هدف نهایی اعمال بوداییان است. در این مرحله انرژیهایی كه منجر به تولد دوباره چرخه وجود میشوند، از بین میروند و فرد از دوره تولد، مرگ و تولد مجدد رهایی مییابد.»3 بنابراین نقطه عالی تكامل در این آیین رهیدن از «سنساره» یا گردونه وجود و تناسخ و به عبارت دیگر نیامدن به این جهان گذران و رنجآلود است؛ نه به معنای تقرب به خدای جهان و جان آفرین.4 2. معارف و مبانی نظریعمدهترین مبانی نظری یك مكتب و مشرب عرفانی عبارت است از مبانی خداشناختی، جهانشناختی و انسانشناختی. هر اندازه یك آیین در عرصههای یاد شده از معارف جامعتر، ژرفتر، صحیحتر و استوارتری برخوردار باشد و معارف بیشتر و بهتری از توحید و اوصاف جمال و جلال و اسمای حسنای الهی ارائه كند، یا شناخت بیشتر و كاملتری از عوالم هستی، مراتب آنها و چگونگی ربط و پیوندشان با خالق كل عرضه نموده و معرفت بهتری نسبت به انسان و اینكه از كجا آمده، اكنون كجاست، به كجا میرود، چه استعدادها و مسئولیتهایی دارد، به چه مراتب كمالی میتواند دست یازد و چگونه میتواند با خدای خویش ارتباط برقرار كند. در اختیار بشر قرار دهد، از توانایی بیشتری در رساندن انسان به خدا برخوردار است.در مقابل ضعفشناختی و نااستواری آموزهها و انگارههای بنیادین یك آیین آن را در راهبری انسان به سوی خدا ناكام ساخته و از میزان توفیق آن به شدت میكاهد. به نظر میرسد بسیاری از مكاتب عرفانی در این عرصه سخت لغزان و لغزانندهاند.به عنوان مثال1. در آیین بودا سخن از خدا نیست و از اساسیترین مایههای معرفتی كه همان خداشناسی یك مكتب عرفانی است، تهی میباشد؛ بدینرو هرگز نمیتوان راهبری انسان به سوی خدا را از این مكتب انتظار داشت. از طرف دیگر بنیاد جهانشناختی و جهانبینی آن را نگرش منفی و رنجآلود به جهان تشكیل میدهد و در انسانشناسی نیز هم چون هندوئیسم، سیكیسم و جینیسم گرفتار آموزههای باطلی چون تناسخ می باشد.5 از همینرو غایت مطلوب این مكتب چیزی جز رستن از گردونه وجود و تناسخ و نیامدن به این جهان- كه در نظر آنها سراسر رنج و محنت است- چیز دیگری نیست. این كجا و به خدا رسیدن كجا؟2. آیین مانی و برخی از دیگر آیینهای رایج در ایران باستان از سویی گرفتار شركانگاری در نظام آفرینش میباشد و از دیگر سو جهان را با نگاهی بدبینانه مینگرد.63. آیین مسیحیت نیز بر اثر تحریفاتی كه در آن رخ نمود، علیرغم بنیاد توحیدی نخستین، گرفتار نوعی شرك و تناقض در بنیادیترین اركان اعتقادی خود یعنی خداشناسی شد. تثلیث باوری و اعتقاد به یك خدا در عین سه تا بودن به جدّ این آیین را دستخوش تزلزل و خردگریزی ساخته است. پروفسور لگنهاوزن میگوید:«وقتی از كشیشها میپرسیدم كه من نمیفهمم چه طور خدا یكی است و سه شخص است؟ در اكثر موارد جواب میگفتند كه ما نمیتوانیم به درك این آموزه برسیم. تنها خدا میداند كه حقیقت این امر چیست. این رمزی است كه فقط خدا آن را میداند و عقل در اینجا به بنبست میرسد. از جمله چیزهایی كه برای بنده خیلی جالب بود، این بود كه در اسلام نگفتهاند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلكه دعوت كردهاند كه بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است.»7مارگریت ماركوس8 نیز در این زمینه مینویسد:«پس از آنكه عقاید همه كیشهای بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم كه به طور كلی مذهبهای بزرگ یكی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شدهاند. بتپرستی، فكر تناسخ و اصول طبقهبندی در كیش هندویی سرایت كرد. صلحجویی مطلق و انزوا از مشخصات كیش بودایی شد. پرستش آباء و اجداد جزء عقاید كنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و ... نتیجه این انحرافات است. هیچ یك از اندیشههایی كه مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمیشد؛ بلكه به صورت روزافزونی احساس میكردم كه اسلام تنها مذهب اصیلی است كه طهارت خودش را حفظ كرده است. سایر مذهبها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون به حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است كه تمام حقیقت را حفظ كرده است.»9عرفان و آیین مسیحیت از جهات دیگری چون انسانشناسی بدبینانه، اعتقاد به گناه جبلی و ذاتی و نگرش پروسهای به انسان و افسانههای خردستیز نیز آسیبمند است كه بررسی آن از حوصله این مختصر خارج است.ادامه دارد ...---------------------------------------------------------پینوشت1. Ward, keith, Concenpt of God (Images of the Divine in Five Religiou Fraditions), Oxford: Oneorld, 1998, P. 59.2. در دایرهالمعارف آیین بودا:[See: Op. Cit.][A Concise Excyclopedia of Boddhism, By: John Powers.]3. ادبی، محمدجواد، معرفی دایرهالمعارف، دایرهالمعارف موجز دین بودایی(مق)، اخبار ادیان (ماهنامه)، ص 29، سال سوم، شماره 3، مسلسل 15، شهریور و مهر 84.4. جهت آگاهی بیشتر در اینباره بنگرید: نصری، عبدالله، فلسفه آفرینش، صص86-95، قم: معارف، چاپ اول، 1382.5. جهت آشنایی بیشتر با انگاره تناسخ و نقد آن بنگرید: دیوانی، امیر، حیات جاودانه، صص 155-172، قم: نشر معارف، چاپ اول، 1376.6. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: نصری، عبدالله، فلسفه آفرینش، صص 25-98.7. لگنهاوسن، محمد، «با پرسش زندهام»، پرسمان (ماهنامه)، پیششماره اول، خرداد 80، ص 6.8. مارگریت ماركوس یهودیزاده آمریكایی است كه پس از تحقیقات فراوان درباره اسلام به این آیین مقدس گراید و مقالات بسیاری در دفاع از اسلام به یادگار گذاشت. برخی از آثار ترجمه شده وی عبارت است از:1. مقالاتی از بانو مریم جمیله، ترجمه سید غلامرضا سعیدی و اقدس حسابی.2. نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی.9. ماركوس، مارگریت، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص 9، تهران: شركت سهامی انتشار، 1348.10. جهت آگاهی بیشتر بنگرید:1. شاكرین، حمیدرضا، پرسشها و پاسخهای برگزیده، ص65، قم، معارف، چاپ اول 1384.2. نصر، سید حسن، جوان مسلمان و دنیای متجدد، صص 44-49، تهران، طرح نو، چاپ سوم، 1375.منبع:شاکرین، حمیدرضا، نشریه معارف، شماره 34، اسفندماه 84.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 518]