واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ستایش خانواده بر بستر مرگ
فیلم تلویزیونی "تنهایی" که یکشنبهشب از شبکه چهار پخش شد، تلاش میکند قصه تکراری گرد هم آمدن اجباری افراد یک خانواده را با تعریفی جدید برای مخاطب بازگو کند و در دل این روایت بیش از همه به جایگاه خانواده ایرانی و اهمیت حفظ آن بپردازد. تله فیلم "تنهایی" به نویسندگی و کارگردانی حجت قاسم زاده اصل از معدود فیلم های تلویزیون است که توانسته در حد و اندازه های اثری متعارف و استاندارد ظاهر شود. وجهی که از ابتدای تولید تله فیلم برای کسب آن تلاش شد، ولی رویکرد سالهای اخیر برنامه سازان به کمیت این آثار، شکاف عمیقی در کیفیت آنها ایجاد کرده است.قاسم زاده اصل در مقام نویسنده تله فیلم هایی چون "مرد" سیروس الوند، "سرقت" محمدرضا آهنج، "بعد از روز آخر" مجید مظفری، "زهر و پادزهر" آرش معیریان و کارگردانی تله فیلمهای "کسوف"، "از شنبه تا پنجشنبه" و "تنهایی" را در پرونده دارد. فیلمسازی که بیشتر وجهه نویسندگی خود را با این کارنامه تثبیت کرده و بعد به کارگردانی روی آورده است.نکته ای که "تنهایی" را از تولیدات انبوه تلویزیونی متمایز می کند، به نظر از تعریف اولیه اهداف و برنامهها در شبکههای تلویزیونی میآید. این فیلم از تولیدات شبکه چهار سیماست که برنامه و فیلمهایی خاص پخش میکند و به نسبت دیرتر از سایر شبکهها وارد گود ساخت تله فیلم شد. این طمأنینه بیش از هر چیز ناشی از شکلگیری تعریفی خاص است که به نظر می آید در تولیدات این شبکه بیشترین انعکاس را دارد.شبکه چهار سیما با تکیه بر مولفهها و هویت ایرانی، اولین و اساسیترین حساسیت خود را بر لحاظ شدن این مهم در آثار تولیدی خود قرار داده و محصول نهایی این وسواس است که مخاطب را امیدوار میکند تا در این آشفته بازار تولید انبوه، ردیف بودجه و ... جای خالی احترام به خود را بازشناسایی کند.تله فیلم "تنهایی" موقعیت محوری آشنایی دارد که به بسط آن میپردازیم. موقعیت پدری محتضر که وضعیت او باعث گرد هم آمدن فرزندان میشود. طبعاً آنچه میتواند این موقعیت آشنا را جذاب و تازه کند، نوع پرداخت روابط و تعریفی است که نویسنده از شخصیتها ارائه می دهد. در این موقعیت است که لحاظ کردن مولفههای مورد توجه برای شبکه در عین پرداخت جدید از روابط آدمها میتواند مفهوم پیدا کند.محوریت فیلم با خانوادهای است که وضعیت پدر آنها را به اجبار گرد هم جمع میکند تا طبق همان الگوی آشنا به شناختی جدید از هم برسند. طبعاً این وجه نمیتواند مولفهای خاص از هویت ایرانی به همراه داشته باشد، چرا که همین موقعیت در بسیاری از آثار خارجی هم مورد توجه قرار گرفته است. کمی جلوتر میرویم و به تعریفی که از اعضاء این خانواده ارائه شده، میپردازیم.رضا (امیرحسین مدرس) برادری است که به شدت تحت نفود همسرش قرار دارد و به نوعی رابطه عاطفی او با اعضاء خانواده به ویژه برادر بزرگش خدشهدار شده است؛ شخصیتی که در فیلمهای خارجی هم مشابه دارد. سوری / سیمین (لاله اسکندری) خواهری است که شوهرش را از دست داده و با دخترش زندگی میکند و او هم به خاطر اتفاقات گذشته با برادر بزرگش دچار مشکل است.
حمید (شهاب حسینی) برادر بزرگتر است که آزادی موقت او از زندان، همراه با خود تعابیری خاص را به همراه میآورد، ولی در ادامه تعریفی که نویسنده از روابط میان این خانواده ارائه داده، موقعیت، روابط و آدمها را به شدت ایرانی میکند. حتی حضور عمهخانم (فریده صابری) که با این خانواده زندگی میکند، از وجوهی است که به ایجاد فضا و هویت یک خانواده ایرانی طراحی شده است.اما هسته اصلی فیلم که البته پیشتر از گرهگشایی لو می رود، چیست؟ قتل ناخواسته داماد خانواده (شوهر سیمین) در یک جر و بحث خانوادگی توسط پدر که در وضعیتی بحرانی حمید را وادار به گردن گرفتن قتل کرده است. حمید قتل، زندان، بیآبرویی و ... همه اینها را تنها به این خاطر پذیرفته که پدرش بزرگ خانواده است و به این طریق لکههای پاک نشدنی اتهام قتل و زندان را از دامن بزرگ خانواده دور نگه داشته است.چنین انگیزه و دغدغهای طبعاً در جامعه و فرهنگی میتواند محلی از اعراب داشته باشد که روال باشد و رویکردی باورپذیر و ملموس و در عین حال تلخ به حساب بیاید. این رویکرد بخشی از همان هویت ایرانی و به خصوص جایگاه خانواده ایرانی است که به عنوان هسته مرکزی فیلم طرح شده و به درستی و با دقت هم مورد بسط قرار گرفته است.برگ برنده فیلم ایجاد نوعی تردید در مخاطب برای قضاوت کردن در مورد شخصیت حمید است که او را آرام آرام از شمایل یک قاتل به سوی مردی عاشق، فرزندی خلف و در نهایت آدمی بریده از تعهد و اخلاقگرایی پیش می برد. با توجه به اطلاعات جسته و گریخته که درباره قتل، بیماری پدر، جانبداری مادر (رویا تیموریان) و عمه از حمید ارائه میشود، مسئله ارتکاب قتل ناخواسته از سوی پدر زودتر از موعد لو میرود و در واقع اطلاعات مربوط به آن در طول فیلم داده شده است.اما آنچه میتواند این روند قابل پیش بینی را جذاب کند، همان تعریف خاصی است که نویسنده تلاش کرده از کیفیت روابط افراد این خانواده و البته باورپذیری جزئیات آن ارائه دهد. ریشههای اختلاف دیرینه رضا و سیمین با حمید هر کدام به گونه ای پرداخت شده که از حمید به عنوان پسر بزرگ خانواده چهرهای ارائه دهد که بنا به فرق گذاشتن پدر و مادر از دوران کودکی، مورد نفرت این دو است.وجهی که در خانوادههای ایرانی هم تعریفی ملموس است با ذکر این نکته که معمولاً توجه بیشتر پدر و مادر به فرزند بزرگ خانواده ریشه در امتیازات اخلاقی و درونی ندارد، بلکه پیرو یک اصل نانوشته است. اما در تله فیلم "تنهایی" نویسنده تلاش کرده از این رابطه و تعریف کلیشهای، تا حدی کلیشهزدایی کند که این کار با امتیاز دادن تدریجی به حمید امکانپذیر شده است.در انتها تصویری که از شخصیت حمید ترسیم میکند برخلاف ظاهر و فیزیک او که شکننده و ضعیف به نظر میآید، تکیهگاهی محکم و گرم برای حفظ ستونهای خانواده است. اما نویسنده برای اینکه متهم به یکسونگری به این شخصیت هم نشود، او را در آستانه فروپاشی قرار داده است. حمید در ابتدای فیلم معتقد است مرد باید سر حرفی که زده و کاری که انجام داده بماند، ولی در انتها به این نتیجه می رسد که مرد کسی است که فرار کند!همین تغییر جزئی در این شخصیت او را از افتادن به ورطه سفید شدن مطلق نجات و در عین حال به او بعد داده است. آدمی که چند برخورد ساده از او هم در جهت شکستن تصویر آدم خوب مطلق است: برخورد حمید با رضا که او را تهدید میکند: "بلند میشم میزنمتها" و برخورد پس از گرهگشایی او با سیمین که دلجویی او را نمیپذیرد: "برو، میترسم یه چیزی بهت بگم که بعد پشیمون بشم."همین اتفاق یعنی ایجاد تغییرات جزئی (و نه تحول گلدرشت) در آدمها در محدوده کوچک قصه فیلم، به شخصیتهای منفی چون رضا و سیمین هم سرایت کرده است. در مورد شخصیت رضا همان نگاه شرمسار و دستی که در انتهای فیلم بر سر شانه حمید میگذارد، کفایت میکند. در مورد سیمین هم شاید بتوان بازگشت او به آغوش مادر وقتی از مرگ زودهنگام پدر مطمئن میشود و همچنین بازگشت او به نام سوری به جای سیمین را نشانههایی جزئی از همان تغییرات مثال زد.تله فیلم "تنهایی" تلاش میکند قصه آشنای خود را این بار با تعریفی جدید برای مخاطب بازگو کند و در دل این روایت بیش از هر چیز به جایگاه خانواده و اهمیت حفظ آن بپردازد. توصیه اخلاقی که معمولاً دستور کار همه نهادها و سازمانها و برنامه ها قرار میگیرد، اما کمتر کسی به فکر بسط غیرمستقیم آن است.به علاوه فیلم از جهت تکنیکی هر چند قالبی ساختارشکن را در مدیوم تلویزیون تجربه میکند، اما به نظر میآید گوشه چشمی هم به فیلم سینمایی "این زن حرف نمیزند" احمد امینی دارد. انتخاب ساختار متفاوت تصویری برای فلاشبکها، برشهای چندباره یک سکانس برای نقطهگذاری، تدوین خاص ... و البته حضور شهاب حسینی و لاله اسکندری برخی از وجوه آشنای این دو فیلم است.فیلم تلویزیونی "تنهایی" به نویسندگی و کارگردانی حجت قاسمزاده اصل یکشنبه 30 دی در قالب برنامه سینما و ماوراء از شبکه چهار سیما پخش شد. در خلاصه داستان فیلم آمده: پدر یک خانواده در حال مرگ است. پسر بزرگ خانواده که به جرم قتل شوهر خواهرش زندانی است به مرخصی میآید تا در آخرین روزهای حیات پدر کنارش باشد...شهاب حسینی، امیرحسین مدرس، رویا تیموریان، لاله اسکندری، مجید مظفری، فرشته سرابندی و فریده صابری بازیگران اصلی فیلم هستند. "تنهایی" به تهیهکنندگی امیرحسین شریفی و نظارت کیفی مهرداد رایانی مخصوص امروز دوشنبه اول بهمنماه ساعت 35/15 از شبکه چهار سیما تکرار میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 415]