محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827714452
چرا پیش نمی رویم؟
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: چرا پیش نمی رویم؟ یافتن درد ، جست وجوی درمان
عصرایران؛ جعفر محمدی- "کارگران ژاپنی در تهران مشغول به کار هستند"؛ زیرنویس عکسی است که در سالهای نه چندان دور، در یکی از روزنامه های ایران چاپ شده بود... اما چرخ روزگار چرخید و چرخید و کار به جایی رسید که همان ژاپنی ها، برای پذیرش کارگران ایرانی، هزار شرط و شروط می گذارند. ژاپن اما، تنها کشوری نیست که در مسابقه توسعه، از ما سبقت گرفته است. زمانی که ایرانی ها در کارخانه ایران ناسیونال در کار تولید و مونتاژ پیکان بودند، کره ای ها در کارخانه "کیا" دلشان به تولید دوچرخه خوش بود و اتفاقا دوچرخه های "کیا" گذرشان به ایران هم افتاد و بخشی از دوران کودکی من نیز در آرزوی داشتن یکی از همین دوچرخه ها سپری شد. اینک اما، همان کره و همان "کیا"، خودروهایی می سازد که وقتی در خوردوی سمند وطنی ام، یکی از آنها را می بینم، به یاد می آورم که کره ای ها هم از ما سبقت گرفتند؛ می گویند سود خالص دو شرکت ال جی و سامسونگ کره جنوبی از کل فروش نفت ایران هم بالاتر است. چند روز پیش هم که مراسم باشکوه المپیک پکن را تماشا می کردم، در میان آن همه عظمت و زیبایی که محصول شگفت انگیزی از هنر و فناوری و نظم بود، به این می اندیشیدم که تا همین 30 سال پیش، چین هم حرفی برای گفتن نداشت؛ کشوری بود فقیر، دور از فناوری، پرجمعیت و هر لحظه در آستانه انفجار و مصیبت.جالب است، چینی ها سه چهار دهه پیش، حتی یک کیلومتر اتوبان هم نداشتند و اینک یکی از بزرگترین شبکه های بزرگراهی دنیا متعلق به چین است. در صفحه اقتصادی روزنامه ای که اکنون روی میزم قرار دارد نیز این تیتر نظرم را جلب می کند: "رشد اقتصاد چین در نیمه نخست 2008 به عدد 10 و چهار دهم درصد رسید." چین بدبخت دیروز، امروز به جایی رسیده که از سوزن خیاطی تا ماهواره را می سازد و ما هم دلمان خوش است که از درون لپ لپ هایی که برای بچه هایمان می خریم، کدام یک از اسباب بازی های چینی درمی آید؟! امروز چین در داخل مرزهایش نیست. وسعتی است به اندازه همه دنیا؛ باور ندارید ببینید در خانه یا دفترتان چقدر جنس چینی وجود دارد و از جمله درون کیس همین رایانه ای که با آن این مطلب را باز کرده اید! مالزی هم ماجرای کمابیش مشابهی دارد. بیست و اندی سال پیش که دکتر ماهاتیر محمد ، مطب اش را به قصد دفتر نخست وزیری ترک کرد، تابلوی کوچکی بر در مطب اش نصب کرد که روی آن نوشته شده بود: "دکتر برای معالجه به کشورش رفته است. او به زودی برمی گردد." و به زودی هم برگشت زیرا رساندن کشوری که بسیاری از مردمانش بالای درخت ها زندگی می کردند به آنجایی که هم اکنون هست، در 25 سال، کار آسانی نبود ولی مالزیایی ها و معمار کشور نوین شان، توانستند. امارات متحده عربی هم نمونه ای دیگر است. امارات هر چند کشوری صنعتی و دارای فناوری های خاص خود نیست اما دولتمردانش توانستند در کوتاه زمانی، آن را از یک صحرای لم یزرع به یکی از مراکز بزرگ تجاری - توریستی جهان تبدیل کنند. یکی از ایرانیانی که از دهها سال پیش در دوبی قهوه خانه داشت و اینک نیز دارد، تعریف می کرد که 35-30 سال پیش، اهالی دوبی کنار ساحل می ایستادند، دستهایشان را بر روی پیشانی، سایه بان چشمانشان می کردند و به دریا می نگریستند تا ببینند لنج های ایرانی، کی از راه می رسند تا برایشان آب شیرین بیاورند! ولی امروز...! ادامه دادن این فهرست و افزودن نام کشورهای دیگری مثل هند، ترکیه، سنگاپور و ... چیزی جز حسرت افزایی به دنبال نخواهد داشت ولی این سوال همچنان بی پاسخ مانده است که چرا ما نتوانسته ایم به جایگاهی که شایسته مان هست برسیم؟ پاسخ به این پرسش راهبردی، قطعا در یک نوشتار و از یک زاویه دید میسر نخواهد بود اما تلاش می کنم، آنچه به نظرم "مهمترین مانع" است را مختصروار مورد اشاره قرار دهم تا فتح بابی باشد برای ادامه بحث و البته بسیار خرسند خواهم شد چنانچه کاربران عصرایران چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان، زوایای دیگری بگشایند و با مقالات و یادداشت های خود، به پیشبرد این "بحث ملی" کمک کنند. به نظر می رسد بزرگترین و ریشه ای ترین عاملی که باعث شده است به جایی که باید ، نرسیم، این است که هنوز تکلیف مان را روشن نکرده ایم و هنوز اجماعی بر سر مقصد حاصل نشده است. ما هنوز در بحث های کلان و تئوریک گرفتار مناظره و مجادله ایم. هنوز بر سر این دعواست که اقتصاد مان چه الگویی را پیشه کند. یک روز سخن از آزادسازی آن به میان می آید و روزی دیگر و در دولتی دیگر در همین نظام، شاهد افزایش تصدی گری دولت هستیم. هنوز در تعریف جمهوریت و اسلامیت نظام، بحث و جدل ادامه دارد. درباره نقش و میزان مداخله حکومت در شوون فردی افراد نیز اختلاف نظر فراوان است و صاحب هر دیدگاهی که قدرت را به دست گیرد در زمان تصدی اش، بر منش خویش می رود و بعد از مدتی که دیگری بر مسند قدرت می نشیند، راهی دیگر در پیش می گیرد. در سایر حوزه ها نیز همین وضعیت حاکم است. روزی در این کشور یک اثر سینمایی منتقد و نیش دار بر روی پرده سینما می رود و روزی دیگر، فیلمی ملایم تر از آن، توقیف می شود و همه حیران می مانند که بالاخره چه قاعده ای حاکم است! یا از یک سو در این کشور، سخن از نظام فدرالی و شبه فدرالی به میان می آید و حتی از طرح تقسیم کشور به 10 استان بزرگ و تفویض اختیارات حکومت مرکزی به آنها سخن گفته می شود و در همان حال می بینیم نه تنها استان ها در 10 منطقه تجمیع نشدند، بلکه به استان های کوچکتر نیز تقسیم شدند. خلاصه مطلب آنکه هنوز نمی دانیم قرار است کجا برویم. مثل ما، مثل اعضای خانواده ای است که برای تعطیلات تابستانی شان، فقط این را می دانند که می خواهند به سفر بروند (درست مانند ما که فقط می دانیم می خواهیم پیشرفت کنیم) اما درباره مقصد اختلاف دارند. یکی کیش را پیشنهاد می کند در جنوب و دیگری انزلی را در شمال. یکی از سر ایمان، سفر مشهد را پیشنهاد می کند و آن دیگری سواحل دریای آنتالیا را خواهان است و سرانجام، فرمان خودرو، به دست یکی می افتد و او راهی غرب می شود و چند کیلومتر آن سوتر، آن دیگری که سفر به شرق را پیشنهاد کرده بود، کنترل خودرو را به دست می گیرد و آن را در جهت معکوس هدایت می کند. ساعتی بعد، این خودرو رو به جنوب حرکت می کند و ساعاتی دیگر در مسیر شمال است و این قصه همچنان ادامه دارد...! بدیهی است که اعضای این خانواده، برغم آنکه کیلومترها رانندگی کرده اند و متحمل هزینه های سفر شده اند و بارها در پمپ بنزین ها پول بنزین داده اند، هرگز به جایی نمی رسند و حال آنکه اگر تصمیم جمعی بر آن می شد که مثلا به شیراز بروند، ولو آنکه برخی قلبا مایل به این مقصد نبوده باشند، می توانستند بالاخره به جایی برسند و روزگاری را خوش باشند.اما در کشورهای پیشرفته ، این اجماع و تفاهم بر سر اصول و کلیات و غایت ، حاصل شده است و البته این مهم ، جز از رهگذر تفاهم و اغماض صاحبان سلائق و علایق مختلف پدید نیامده است .از این روست که به عنوان مثال در رقابت های انتخاباتی این کشورها می بینید که رقیبان ، نه بر سر تعریف آزادی و رابطه مردم با حکومت ، که درباره یک اختلاف نیم درصدی در حوزه مالیات بر صنایع با یکدیگر مناظره می کنند.آنها ، مقصد سفر را تعیین کرده اند و اینک در مسیری که همه بر روی آن اتفاق نظر دارند، فقط بر سر این بحث می کنند که با چه سرعتی حرکت کنند یا در کدام رستوران بین راهی توقف نمایند و یا حداکثر این که فلان مسیر را با هواپیما طی کنند یا با قطار؟دقیقاً به همین دلیل است که خودروی آنها ، با طی مسافتی کوتاه تر و مصرف سوخت کمتر به مقصدهای پی در پی اش می رسد ولی خودروی ما ، همچنان در حیرانی خود ، گاه عبور از یک مسیر را بارها و بارها تکرار می کند.اما چرا تفاهم بر سر غایت ، در کشور ما بر قرار نمی شود؟ شاید ، پاسخ این سوال را بتوان در ویژگی نه چندان جالب بسیاری از ما ایرانی ها سراغ گرفت ، در این که خیلی از ما ، خود را عقل کل می دانیم و بدتر از آن ، می پنداریم که رسالتی بزرگ به نام رهانیدن بقیه ( که عقل کل نیستند) از جهالت داریم و باز بدتر از این یکی هم این است که اهل انعطاف و سر تسلیم فرود آوردن در مقابل حرف حق دیگران نیستیم ؛ این یک جمله غریب در فرهنگ ماست: حرف های شما مرا متقاعد کرد ، من از باور قبلی ام ، عدول کردم!بی هیچ تعارفی باید گفت تا این خصیصه ها ، در ما وجود دارد ، نه تفاهمی درباره مقصد به دست خواهد آمد و نه طبیعتاً توافقی درباره نحوه رسیدن به آن و جزئیات این سفر جمعی! عصرایران منتظر یادداشت های کاربران فرهیخته خود برای پاسخ به این پرسش راهبردی است که چرا آن گونه که باید و شاید ، پیش نمی رویم و چه باید کرد؟بدیهی است نوشتارهایی که با توجه به "واقعیت های موجود" قابل انتشار هستند ، در معرض مطالعه و قضاوت عموم قرار خواهند گرفت .شاید این ، کمترین کاری باشد که می توانیم برای میهن انجام دهیم: «یافتن درد ، جستجوی درمان» جعفر محمدی - سردبیر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 355]
صفحات پیشنهادی
چرا پیش نمی رویم؟
چرا پیش نمی رویم؟ یافتن درد ، جست وجوی درمان عصرایران؛ جعفر محمدی- "کارگران ژاپنی در تهران مشغول به کار هستند"؛ زیرنویس عکسی است که در سالهای نه چندان دور، در ...
چرا پیش نمی رویم؟ یافتن درد ، جست وجوی درمان عصرایران؛ جعفر محمدی- "کارگران ژاپنی در تهران مشغول به کار هستند"؛ زیرنویس عکسی است که در سالهای نه چندان دور، در ...
دیگر رستوران نمی رويم
چرا پیش نمی رویم؟ ... یک روز سخن از آزادسازی آن به میان می آید و روزی دیگر و در دولتی دیگر در همین ... یکی کیش را پیشنهاد می کند در جنوب و دیگری انزلی را در شمال.
چرا پیش نمی رویم؟ ... یک روز سخن از آزادسازی آن به میان می آید و روزی دیگر و در دولتی دیگر در همین ... یکی کیش را پیشنهاد می کند در جنوب و دیگری انزلی را در شمال.
چرا بعضی از مردها از زن خودناراضی اند؟
چرا بعضی از مردها ازدست زن خود ناراضی اند؟ نمی دانم چرا هر چه پیش می رویم , علاقهء همسر و بچه ام به من کم تر می شود؟ خانم خانه دار با عمل و رفتار خوب می تواند هم خ.
چرا بعضی از مردها ازدست زن خود ناراضی اند؟ نمی دانم چرا هر چه پیش می رویم , علاقهء همسر و بچه ام به من کم تر می شود؟ خانم خانه دار با عمل و رفتار خوب می تواند هم خ.
بوش : تا هستم از عراق نمی رویم
بوش : تا هستم از عراق نمی رویم-بوش : تا هستم از عراق نمی رویم گفته می شود بوش ... رئیس جمور امریکا گفت:"ما با امیدواری مذاکراتمان را به پیش می بریم تا درباره این ... و این عجیب است چرا که من کاملاً ضد بوش هستم اما عاشق آنم که سقوط صدام را ببینم .
بوش : تا هستم از عراق نمی رویم-بوش : تا هستم از عراق نمی رویم گفته می شود بوش ... رئیس جمور امریکا گفت:"ما با امیدواری مذاکراتمان را به پیش می بریم تا درباره این ... و این عجیب است چرا که من کاملاً ضد بوش هستم اما عاشق آنم که سقوط صدام را ببینم .
می دانستم به جام جهانی نمی رویم
می دانستم به جام جهانی نمی رویم-می دانستم به جام جهانی نمی رویمخداداد عزیزی مدت ها قبل پیش ... خداداد عزیزی مدت ها قبل پیش بینی این اتفاق تلخ را کرده بود که تیم ملی ... اگر او کره جنوبی را می شناخت پس چرا نتوانست پس از گل کاملا تصادفی ایران که ...
می دانستم به جام جهانی نمی رویم-می دانستم به جام جهانی نمی رویمخداداد عزیزی مدت ها قبل پیش ... خداداد عزیزی مدت ها قبل پیش بینی این اتفاق تلخ را کرده بود که تیم ملی ... اگر او کره جنوبی را می شناخت پس چرا نتوانست پس از گل کاملا تصادفی ایران که ...
پورحیدری: نمی دانم چرا همیشه اتوبوس های ما در اصفهان خراب می ...
پورحیدری: نمی دانم چرا همیشه اتوبوس های ما در اصفهان خراب می شوند/ با جرثقیل ، منتقل مان ... او ادامه می دهد:« نمی دانم چرا هر بار به اصفهان می رویم این اتفاق می افتد. ... دارد ، هماهنگ می کند ام نمی دانم چطور است که هر بار می آییم اصفهان این اتفاق پیش می آید.
پورحیدری: نمی دانم چرا همیشه اتوبوس های ما در اصفهان خراب می شوند/ با جرثقیل ، منتقل مان ... او ادامه می دهد:« نمی دانم چرا هر بار به اصفهان می رویم این اتفاق می افتد. ... دارد ، هماهنگ می کند ام نمی دانم چطور است که هر بار می آییم اصفهان این اتفاق پیش می آید.
- کاشانی: زیر بار قرارداد ترکمانچای نمیرویم/ بهتر است ...
کاشانی: زیر بار قرارداد ترکمانچای نمیرویم/ بهتر است پرسپولیس را نابود کنند! ... به ما می گویند وقتی بدهکارید چرا به اردوهای ترکیه و امارات می روید اما ما در این اردوها نه ... اصلا اگر این گونه پیش برود بهتر است این تیم را نابود و یا حذف کنند ما امروز ...
کاشانی: زیر بار قرارداد ترکمانچای نمیرویم/ بهتر است پرسپولیس را نابود کنند! ... به ما می گویند وقتی بدهکارید چرا به اردوهای ترکیه و امارات می روید اما ما در این اردوها نه ... اصلا اگر این گونه پیش برود بهتر است این تیم را نابود و یا حذف کنند ما امروز ...
نمی دانم چرا به کمیته انضباطی دعوت شدم
نمی دانم چرا به کمیته انضباطی دعوت شدم-سرمربی تیم فوتبال استقلال تهران با ... کرد: ما بازی به بازی پیش می رویم، امروز تنها فکر و ذکرمان به بازی با الاتحاد معطوف ...
نمی دانم چرا به کمیته انضباطی دعوت شدم-سرمربی تیم فوتبال استقلال تهران با ... کرد: ما بازی به بازی پیش می رویم، امروز تنها فکر و ذکرمان به بازی با الاتحاد معطوف ...
نمی خواهم به مدرسه بروم !!
بعضی از کودکان صبح که از خواب بیدار می شوند، می گویند که به مدرسه نمی رویم و تعداد ... دلایل متعددی وجود دارد که چرا کودکان 6-5 ساله از رفتن به مدرسه می گریزند، ... او را مطمئن سازید که در صورت اشتباه انجام دادن کاری هیچ مساله ای پیش نمی آید و تنها ...
بعضی از کودکان صبح که از خواب بیدار می شوند، می گویند که به مدرسه نمی رویم و تعداد ... دلایل متعددی وجود دارد که چرا کودکان 6-5 ساله از رفتن به مدرسه می گریزند، ... او را مطمئن سازید که در صورت اشتباه انجام دادن کاری هیچ مساله ای پیش نمی آید و تنها ...
پیش بینی احمدی نژاد: نمی گذارند اوباما رئیس جمهور شود
پیش بینی احمدی نژاد: نمی گذارند اوباما رئیس جمهور شود-پیش بینی احمدی نژاد: نمی گذارند ... صدام رفت پس چرا اشغالگران هستند؟ ... ما مسير قانوني خودمان را جلو مي رويم.
پیش بینی احمدی نژاد: نمی گذارند اوباما رئیس جمهور شود-پیش بینی احمدی نژاد: نمی گذارند ... صدام رفت پس چرا اشغالگران هستند؟ ... ما مسير قانوني خودمان را جلو مي رويم.
-
گوناگون
پربازدیدترینها