تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834778094
خدا خودش قول داده
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خدا خودش قول داده
5 - 4 تا پله را باید از حیاط به طرف زیرزمین بروی تا به خانهشان برسی؛ یك زیرزمین مسكونی پنجاه و چندمتری توی یك خانه قدیمی؛ یك هال كوچك، یك آشپزخانه جمعوجور و یك اتاق 9متری. نه مبلمانی توی خانه میبینی و نه كمد و بوفه و دكور؛ حتی تلویزیون هم توی خانهشان پیدا نمیشود. فقط یك كامپیوتر توی هال هست - كه البته آن هم جزء خریدهای عقدشان بوده - و حدود 500جلد كتاب كه توی اتاقشان انبار شده. هر چند وقت یك بار هم صدای موتورخانه كنار خانهشان میآید. این، همه ی زندگی علیمحمدزاده و زهرا علیرضایی است. آنها 2سالی میشود كه با هم ازدواج كردهاند و با همین شرایط دارند زندگی میكنند. شاید تصورش سخت باشد اما آنها میگویند كه الان نسبت به 2سال پیش وضعیتشان خیلی بهتر شده و البته خودشان را هم خوشبختترین آدمهای روی زمین میدانند. دلیلشان هم جالب است؛ «انتظارمان از زندگی، بودن كنار هم بود كه به آن رسیدهایم؛ بیشتر از این هم نمیخواستیم». «توی دانشگاه شهید بهشتی همكلاسی و همرشته بودیم. دو تاییمان مدیریت صنعتی میخواندیم. همان جا همسرم را دیدم و بعد از بررسی شرایط، تصمیم به ازدواج گرفتم. 23سالم بود. كار نمیكردم آن موقع. سربازی هم نرفته بودم. درسم هم تمام نشده بود.»؛ اینها را علی میگوید. او از آن روزها و انگیزهاش برای ازدواج، یك خاطره ی جالب هم تعریف میكند؛ «سال سوم دانشگاه بودم كه یك روز یكی از بچهها داشت توی نمازخانه با حاجآقای دانشگاهمان در مورد ازدواج صحبت میكرد. آن دوست ما داشت در مورد سختیهای ازدواج صحبت میكرد. حاج آقا گفت من پارسال توی همین دانشگاه به یكی از بچههایی كه مثل شما از سختی ازدواج و مشكلات مالیاش میگفت، گفتم اگر300هزار تومان بهات چك بدهم، ازدواج میكنی؟ گفت آره. حاجآقا هم گفت من الان پا میشوم میزنمت. تو حرف خدا را قبول نداری؟ خود خدا گفته تو ازدواج كن، من میرسانم. آن وقت معلوم نیست چك من بیمحل باشد یا نه. طرف هم خجالت كشید و رفت ازدواج كرد. سال بعدش هم ماشین خرید و پول خانه را جور كرد. حاجآقا میگفت همین چند روز قبل هم خیلی خوشحال با خانمش آمده بود پیش من. خب، من اتفاق آن روز و صحبتهای حاجآقا توی ذهنم بود. وقتی هم كه برای ازدواج اقدام كردم، یاد این حرفها بودم». و اما مراسم خواستگاری«توی مراسم خواستگاری از من پرسیدند چه كار میكنی؟ گفتم دانشجو هستم و وضعم را گفتم. خب، به هر حال توانستند اعتماد كنند؛ هم به دخترشان، هم به انتخاب دخترشان و هم به من». حالا جریان روزهای خواستگاری را از زبان خانم علیرضایی بخوانید؛ «خب همان روز خواستگاری، پدر و مادرم از علی پرسیدند كه كارت چیست و دنبال چی هستی از ازدواج؟ همان سؤالهای كلی و معمول و البته بدون توجه به ماشین و خانه داشتن و... . بعد هم كه از خودم سؤال میكردند، بیشتر میپرسیدند وضع ایمان و اخلاقاش چطور است؟ میپرسیدند تو توی دانشگاه میشناسیاش، چهجور آدمی است؟ وقتی هم كه من تاییدش كردم، پدر و مادرم گفتند خب، بقیهاش را خدا میرساند. خانوادههایمان هم خودشان با سختی شروع كرده بودند و این شرایط را خودشان لمس كرده بودند، بنابراین مشكلی نداشتند با این كار. گفتند فوقش 5سال اول بهتان سخت بگذرد. آدم به مردش اعتماد داشته باشد همه چیز درست میشود». داماد 70هزار تومانیآنها با حقوق 70هزار تومانی علی به خانه بخت رفتند. «درست یك هفته بعد از عقدمان، از جایی زنگ زدند و گفتند كمك میخواهیم برای كاری. كار كوچكی بود. بهام گفتند با توجه به آن كار چند ماه پیشت اینجا یك كار ساعتی خوب هست؛ بیا و مشغول شو. من هم رفتم؛ ساعتی هزار تومان میگرفتم. به جای 5درصد هم 10درصد مالیات كم میكردند. میشد ساعتی 900تومان. سقف كاریام هم 100ساعت بود. میشد ماهی حدود 70هزار تومان. حول و حوش یك سال بعد یكی دیگر زنگ زد و گفت دوست داری فلان جا كار كنی؟ نیرو كم دارند. ما هم رفتیم آنجا». الان اما وضعشان كمی بهتر شده و دریافتی ماهانه علی، 200 هزار تومان است. شاید همین حقوق 200هزار تومانی هم برای خیلی از ما كم باشد و نتوانیم یك زندگی را بچرخانیم، چه برسد به حقوق 70هزار تومانی. اما آنها معتقدند كه زندگی هیچوقت بهشان سخت نگذشته است چون هوای همدیگر و البته هوای پولهایشان را دارند و با صرفهجویی، هزینههایشان را كمتر میكنند؛ «3 - 2 ماه اول همه هزینههایمان را مینوشتیم و حساب و كتاب میكردیم؛ مثلا وقتی هزینه رفتوآمدمان را حساب كردیم، دیدیم اگر یك موتور قسطی بگیریم هزینهمان كمتر میشود. بدون موتور ماهی 45هزار تومان هزینه رفتوآمدمان میشد اما الان كه موتور خریدهایم، فقط ماهی 30هزار تومان قسط آن را میدهیم. پول موتور را هم خودمان جور كردیم. سكههای هدیه عقدمان را فروختیم و پولش را گذاشتیم توی صندوق قرضالحسنه. 3ماه بعد، 3برابرش وام گرفتیم. برای بقیه موارد زندگی هم همینطور. آن اوایل پساندازی برایمان نمیماند اما الان ماهی 40- 30 هزارتومان برایمان میماند كه آن را هم توی دستمان نگاه نمیداریم و میدهیم به دوستانمان كه به پول فوری احتیاج دارند». مشهد به جای سالن«حدود 2میلیون تومان هزینه كردیم برای ازدواج؛ 2تا یك میلیون تومان وام گرفتیم و با آن پول، خرید عقد و عروسیمان را كردیم. بخش عمدهاش هم صرف خرید فرش و كامپیوتر شد. دو تا حلقه هم خریدیم. حلقه ی خانمام شد 18هزار تومان و حلقه نقره من هم شد 8هزار تومان». آنها بهمن83 عقد كردند؛ «مهریهام 14سكه بهار آزادی بود كه خود علی هم 110تا سكه به نیت حضرت علی(ع) هدیه كرد؛ شد 124سكه. برای مراسم عقد حدود 70 - 60 نفر از بستگان درجه اولمان را دعوت كردیم خانه پدرم. یك جشن خیلی ساده هم گرفتیم. فیلمبردار و عكاس نداشتیم. خود علی با هندی كم فیلم میگرفت؛ بار اولش هم بود. الان كه فیلم را نگاه میكنیم كلی با هم میخندیم. دائم میخورد به در و دیوار، میخورد زمین؛ بامزه شده فیلممان. لباس عروس هم نپوشیدم؛ یك لباس معمولی و ساده بود. فقط شام بود و میوه و شیرینی». مهر84 مراسم عروسی برگزار شده و یك زندگی ساده اینطوری شروع میشود؛ بدون مراسم و تالار. «یكی از سكههایی كه توی عقد هدیه گرفته بودیم را فروختیم. آن موقع شد 94هزار تومان. با پولش رفتیم مشهد. 3 - 2 روز ماندیم، بعد هم آمدیم سر زندگیمان. سال اول را توی سوئیت 39متری پدرشوهرم زندگی كردیم. 8 -7ماهی آنجا بودیم و بعد آمدیم توی این خانه؛ خانه پدر بزرگ علی. آمدنمان هم به خاطر دوری راه علی بود. دراینجا یك تغییراتی هم دادیم و زندگی كردیم»؛ همسر علی، اینها را میگوید و بعد وقتی میپرسیم تا به حال برایتان پیش نیامده كه حسرت بخورید كه مثلا چرا لباس عروس نپوشیدید و آتلیه نرفتید و مراسم را توی تالار نگرفتید، جواب میدهد: « اتفاقا خیلی وقتها با خودمان میگوییم چه خوب شد كه خودمان را درگیر این چیزها نكردیم؛ حتی یكجورهایی برای بقیه هم الگو شدهایم. الان هم خواهر من و هم خواهر علی با همین شرایط ازدواج كردهاند». وقتی از این گفتهها و غیرقابل باور بودنشان برای همسن و سالهای خودمان میگوییم، علی جواب قشنگی میدهد؛ «هركسی برای زندگی خودش، هدف هایی دارد. طرف مقابلت هم باید با تو هم عقیده و همفكر باشد. وقتی بدانی در زندگی دنبال چی هستی و واقعیتها را با ایده آلهایت تطبیق بدهی، همیشه ابراز رضایت میكنی». با هم سخت نمیگذرددلتان نمیخواست مثلا یكی دو سال صبر میكردید تا وضعتان بهتر میشد و بعد میرفتید سراغ ازدواج؟ علی اینطور به این سؤالمان جواب میدهد: «یك مسئله اینجا هست. وقتی اعتقاد داشته باشی كه خدا خودش كمك میكند و میرساند، حتما میرسد؛ همیشه هم میرسد. من این اعتقاد را بارها تجربه كردهام برای همین هم هیچوقت به این فكر نمیكنم كه بهتر بود دیرتر ازدواج میكردیم تا كار درست و حسابی و سرمایه و پسانداز كافی داشته باشیم. اتفاقا همیشه با خودم میگویم كاش زودتر ازدواج میكردم. اعتقادم این است كه ازدواج توی مسیر زندگی یك دستانداز است؛ اتفاقی است كه تا بخواهی خودت را با آن هماهنگ كنی زمان میبرد. اگر بخواهی كاری را شروع كنی و به سمت آن بروی، بهتر است زودتر ردش كنی». همسرش حرفهای او را كامل میكند: «این آرامشی كه ما از ازدواج با همدیگر به دست آوردیم، به همه سختیهایش میچربید. خب، ما به جای اینكه توی آن یكی دو سال، جداگانه سختیها را تحمل كنیم، با هم داریم تحملش میكنیم. اینطوری فشار كمتری هم بهمان میآید. آرامش بیشتری هم داریم در كنار هم». ساندویچ و رادیو و كتابآنها در كنار زندگی سادهشان، از تفریح هم غافل نمیشوند؛ «گاهی وقتها با هم میرویم بیرون غذا میخوریم؛ البته نه رستوران. میرویم ساندویچ هایدا میخوریم چون ارزانتر است. معمولا هم چند تایی بلیت مجانی از سازمان بهمان میدهند و سینما میرویم. گاهی اوقات هم از ویدئو كلوپ سیدی میگیریم و با كامپیوتر تماشا میكنیم اما با تلویزیون میانهای نداریم چون احساس میكنیم آنقدر وقت كم میآوریم كه دیگر به تلویزیون دیدن نمیرسیم؛ بیشتر، رادیو گوش مـــیكنـیم. بـــزرگتــرین ولذتبخشترین تفریحمان اما مطالعه است». 5 سال بعدمیگویند زندگی علمی را خیلی دوست دارند و میخواهند به بالاترین مدارج علمی برسند. هر دویشان هم الان مشغولند تا خودشان را برای كنكور كارشناسی ارشد آماده كنند اما برای آینده ی زندگی و وضعیت اقتصادیشان، چیزهای دیگری میگویند؛ «رسیدن به وضعیت ایده آل، بستگی به این دارد كه در زندگی دنبال چه چیزی باشی. همین بحث خرید خانه را اگر بخواهیم مثال بزنیم با فرض ثابت ماندن قیمت خانه چیزی حدود 12 - 10 سال طول میكشد تا بتوانی یك خانه كوچك بخری؛ یعنی 10سال از عمرت را صرف كردهای كه خانه بخری. خب، خانه خریدن به آدم آرامش میدهد ولی وقتش را هم باید در نظر بگیری. به نظر من نمیارزد كه آدم 10سال وقت بگذارد تا بتواند یك خانه بخرد». حسرتهای جالبآنها حسرت خوردنشان هم جالب است. وقتی درباره حسرتهایشان ازشان سؤال میكنیم، كمی فكر میكنند و بعد زهرا جوابمان را اینطور میدهد؛ «2تا حسرت بزرگ توی زندگیمان میخورم؛ اول اینكه كاش علی سرباز نبود و میتوانستیم بنشینیم كنار هم و با هم برای كنكور درس بخوانیم. دومین حسرت بزرگمان هم - كه همیشه به علی میگویم - این است كه كاش همان ترم اول دانشگاه با هم آشنا میشدیم و ازدواج میكردیم». منبع : همشهری جوان : چرا ازدواجها شكست میخورند؟ بهترین همسران دنیا! تن و تن پوش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]
صفحات پیشنهادی
بايدها و نبايدهاي دعا كردن
بايدها و نبايدهاي دعا كردن گفتگو با حجتالاسلام طباطبايي با توجه به اينکه خدا با قانونها ... هر نيازمندي براي رفع نياز خودش و دريافت آنچه که ميخواهد، متوجه جايي و چيزي ... دعاهاي ما بيشتر در مورد آن قانونهايي است که قابل تبديل و تغيير است و خداوند آنها را براي ما قرار داده و انجام آنها ... به قول معروف، «پيش مني در يمني؛ در يمني پيش مني.
بايدها و نبايدهاي دعا كردن گفتگو با حجتالاسلام طباطبايي با توجه به اينکه خدا با قانونها ... هر نيازمندي براي رفع نياز خودش و دريافت آنچه که ميخواهد، متوجه جايي و چيزي ... دعاهاي ما بيشتر در مورد آن قانونهايي است که قابل تبديل و تغيير است و خداوند آنها را براي ما قرار داده و انجام آنها ... به قول معروف، «پيش مني در يمني؛ در يمني پيش مني.
خوشگلی های دردسر ساز!!!
... سر این بود که چرا خدا همه چی رو با هم به فلانی داده زیبایی ، ثروت خانواده خوب و . ... به زیر سؤال بردن ارزش های همکلاسی ها به قول خودش میخواست بشه یک ستاره هالیوود و ...
... سر این بود که چرا خدا همه چی رو با هم به فلانی داده زیبایی ، ثروت خانواده خوب و . ... به زیر سؤال بردن ارزش های همکلاسی ها به قول خودش میخواست بشه یک ستاره هالیوود و ...
مشکل بسیار عجیب در تعویض مودم و بالا نیامدن سیستم!!!!! کمک!!
... چون ماله یکی از دوستامه خوب ماجرا از این قراره که این بنده خدا یک مودم رو سیستمش ... قدیمی تری عوض می کنه بعد از جا زدن مودم(که به قول خودش کمی فشار روی مادربورد ... منقطع و طولانی از سیستم شنیده شده و مونیتور دیگر چیزی نمایش نمی داده فن سی پی ...
... چون ماله یکی از دوستامه خوب ماجرا از این قراره که این بنده خدا یک مودم رو سیستمش ... قدیمی تری عوض می کنه بعد از جا زدن مودم(که به قول خودش کمی فشار روی مادربورد ... منقطع و طولانی از سیستم شنیده شده و مونیتور دیگر چیزی نمایش نمی داده فن سی پی ...
گرافیک Acer 5738z واقعاً چیه؟ آیا راسته میگن تا 1759MB ...
از طرف دیگه گرافیک این لپ تاپ Intel GMA 4500M هستش که خودش 256MB dedicated ... این 64 مگی میگید فکر کنم همون چیزی هست که تو گرافیکهاب آنبورد از رم کم میشه و اختصاصی به گرافیک داده میشه! ..... درضمن قبل اینکه کور کورانه نقل قول کنید و شلوغش کنید بهتره پست هارو دقیق بخونید! ... به خدا دارم کم کم نگرانت میشم!
از طرف دیگه گرافیک این لپ تاپ Intel GMA 4500M هستش که خودش 256MB dedicated ... این 64 مگی میگید فکر کنم همون چیزی هست که تو گرافیکهاب آنبورد از رم کم میشه و اختصاصی به گرافیک داده میشه! ..... درضمن قبل اینکه کور کورانه نقل قول کنید و شلوغش کنید بهتره پست هارو دقیق بخونید! ... به خدا دارم کم کم نگرانت میشم!
سوال:اثبات وجود خدا از طریق ریاضی
سوال:اثبات وجود خدا از طریق ریاضی-View Full Version : سوال:اثبات وجود خدا از طریق ... هم مي تواند با بي نهايت نمايش داده شود مثلا زيبايي كامل يك زيبايي بي نهايت است. ..... والا منم نمیدونم من فقط یه نقل قول از نوع مستقیم کردم باقیش رو اگه خواستین به ... خدا خودش به پیامبر گفته شما نمی تونید حقیقت روح رو درک کنید چه برسه به خدا ...
سوال:اثبات وجود خدا از طریق ریاضی-View Full Version : سوال:اثبات وجود خدا از طریق ... هم مي تواند با بي نهايت نمايش داده شود مثلا زيبايي كامل يك زيبايي بي نهايت است. ..... والا منم نمیدونم من فقط یه نقل قول از نوع مستقیم کردم باقیش رو اگه خواستین به ... خدا خودش به پیامبر گفته شما نمی تونید حقیقت روح رو درک کنید چه برسه به خدا ...
ازدست خودم عاجزموندم!(داستان زندگيم)
(داستان زندگيم)-View Full Version : ازدست خودم عاجزموندم!(داستان زندگيم) asemun9th ... كمك تورو خدا كمك دی10th August 2010, 01:02 AMسلام بر شما! من شمارو تحسین ...
(داستان زندگيم)-View Full Version : ازدست خودم عاجزموندم!(داستان زندگيم) asemun9th ... كمك تورو خدا كمك دی10th August 2010, 01:02 AMسلام بر شما! من شمارو تحسین ...
تبعیض بین جاری ها : مشکلات بزرگ در عین حال کوچک
از وقتی بحث ازدواج برادر شوهرم پیش اومده من خیلی با خودم کلنجار رفتم. ... خدا به خودتون ببخشه ایشالا روز به روز وضعتون بهتر بشه. ... و اگر هم می بینی که اون نمی خواد یا شما رابطه خوبی داشته باشه ولش کن به حال خود(به قول معروف چاه کن همیشه خودش ته .... پولدار نيست ولي چون عروسش پدرشو از دست داده بود ميخواست احساس كمبود نكنه.
از وقتی بحث ازدواج برادر شوهرم پیش اومده من خیلی با خودم کلنجار رفتم. ... خدا به خودتون ببخشه ایشالا روز به روز وضعتون بهتر بشه. ... و اگر هم می بینی که اون نمی خواد یا شما رابطه خوبی داشته باشه ولش کن به حال خود(به قول معروف چاه کن همیشه خودش ته .... پولدار نيست ولي چون عروسش پدرشو از دست داده بود ميخواست احساس كمبود نكنه.
حکایاتی از جناب شیخ جعفر مجتهدی(رحمت الله علیه) (1)
گفت:من به آقا قول داده بودم كه برای ناهار غذای سادهای تهیه كنم ولی همسرم اجازه نداد و گفت كه ما باید به ... به هنگام خدا حافظی با دوستان، آقای حاج سراجی به من گفت:اگر توفیق زیارت آقای مجتهدی را ... عرض كردم:در محضر شما اغلب اوقات، خودم را هم فراموش میكنم!
گفت:من به آقا قول داده بودم كه برای ناهار غذای سادهای تهیه كنم ولی همسرم اجازه نداد و گفت كه ما باید به ... به هنگام خدا حافظی با دوستان، آقای حاج سراجی به من گفت:اگر توفیق زیارت آقای مجتهدی را ... عرض كردم:در محضر شما اغلب اوقات، خودم را هم فراموش میكنم!
خواستگاری از نصرتی در تمرین
... خودش داماد فيروز كريميه!!!!!!!!!!!!!!!!! leila*29-04-2008, 08:11 PMعجبا به قول مامان بزرگم عجب ... :13: Antonio Andolini29-04-2008, 08:17 PMنصرتي كه خودش داماد فيروز كريميه! ... :5: حیف که دختر نیستم وگرنه باهاش مزدوج میشدم :8: ( پس خدا بهم رحم کرده ) :31: ... تا یکی دو ساعت قبل که تارتار دومادش بود مگر اینکه زنشو طلاق داده باشه و ...
... خودش داماد فيروز كريميه!!!!!!!!!!!!!!!!! leila*29-04-2008, 08:11 PMعجبا به قول مامان بزرگم عجب ... :13: Antonio Andolini29-04-2008, 08:17 PMنصرتي كه خودش داماد فيروز كريميه! ... :5: حیف که دختر نیستم وگرنه باهاش مزدوج میشدم :8: ( پس خدا بهم رحم کرده ) :31: ... تا یکی دو ساعت قبل که تارتار دومادش بود مگر اینکه زنشو طلاق داده باشه و ...
به بهانه ولادت امام محمد تقي (ع) شجاعت علمي بارزترين ويژگي ...
راجع به ولادت امام محمد تقي عليه السلام چهار قول مشهور است: مرحوم كليني در اصول كافي و مرحوم .... چگونه واگذارده به خود شود كسي كه خدا را كفيل خود قرار داده است؟ ... كسي كه اعتماد به غير خدا پيدا كند خداوند او را به خودش وا مي گذارد، و كسي كه بدون علم كاري را ...
راجع به ولادت امام محمد تقي عليه السلام چهار قول مشهور است: مرحوم كليني در اصول كافي و مرحوم .... چگونه واگذارده به خود شود كسي كه خدا را كفيل خود قرار داده است؟ ... كسي كه اعتماد به غير خدا پيدا كند خداوند او را به خودش وا مي گذارد، و كسي كه بدون علم كاري را ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها