واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > بادی، نزهت - نمی دانم چطور فیلمی با ویژگیهای جدایی نادر از سیمین ممکن است دچار سیاه نمایی شود که این روزها مخالفان فیلم مدام از آن حرف می زنند. راستش را بخواهید من نمی دانم چطور فیلمی با ویژگیهای جدایی نادر از سیمین ممکن است دچار سیاه نمایی شود که این روزها مخالفان فیلم مدام از آن حرف می زنند. بیایید با هم بخشی از مختصات فیلم را مرور کنیم تا ببینیم چقدر این ادعا می تواند درست باشد.1)جامعه را به خیر و شر تقسیم نمی کند فرهادی درباره شخصیتهایش ارزش گذاری نمی کند و اساسا به تقسیم بندی خیر و شر در میان آنها اعتقادی ندارد و چنان مرز میان خوبی و بدی را برمی دارد که تشخیص حقانیت و یا گناهکاری آدمها به شدت دشوار و یا حتی ناممکن به نظر می رسد. درواقع خیر برای یکی از طرفین قصه به معنای شر برای دیگری است و منافع شخصیتها طوری به هم وابسته است که هیچ انتخابی نمی تواند به نفع همه آنها باشد. بنابراین در چنین وضعیتی دیگر نمی توان یکی را بر دیگری ترجیح داد و به این تنیجه ساده انگارانه رسید که فرهادی طرف یکی از طبقات جامعه را می گیرد و یا آنها را آدمهای درستکارتری نشان می دهد.2)جامعه را صادقانه نشان می دهداو با قرار دادن یک بحران در مرکز داستانش موقعیتی را فراهم می کند تا ما مجبور شویم کمبودها، ترس ها و دروغگویی ها و هزارا ن چیز دیگری را که درونمان پنهان کرده ایم، بیرون بریزیم و دست از تظاهر، تعارف و محافظه کاری برداریم و همانطور که واقعا هستیم خود را ببینیم، نه بدتر و نه بهتر. حالا اگر تحمل تصویر واقعی مان اینقدر وحشتناک به نظر می رسد چاره ای نیست، جز اینکه خودمان را عوض کنیم. کسانی که فیلم را به سیاه نمایی از جامعه متهم می کنند، بگویند در کجای فیلم چیزی به ما نسبت داده می شود که در ما وجود ندارد ویا فرهادی آن را با اغراق، تقلب و یا ریاکاری نشان داده است؟ 3)درباره جامعه قضاوت نمی کندتصویری که فرهادی از جامعه معاصر ما ارائه می دهد چنان پیچیده و متناقض است که براحتی نمی توان درباره تصمیمات و انتخابهای آن قضاوت کرد. درست است که با نوعی فروپاشی اخلاقی جمعی در فیلم روبرو هستیم اما فرهادی طوری اخلاق گرایی در دنیای امروز را دشوار و ناگزیر نشان می دهد که ما به شخصیتها که مابه ازای خودمان هستند، حق می دهیم که در بعضی جاها سقوط کنند. چون با تمام وجود احساس می کنیم که هر یک از این آدمها چقدر دلشان می خواهد به اصول و اعتقاداتشان پایبند باشند ولی آنها هم مثل هر انسانی با قرار گرفتن در مخاطره، می ترسند، اشتباه می کنند، ناامید می شوند و نمی توانند به اندازه ای که از آنها انتظار می رود، آدمهای اخلاق گرایی باشند.4) نتیجه گیری قطعی نمی کندهرچند فرهادی افراد جامعه را درگیر چالش ها و بحران های اخلاقی نشان می دهد و از دشواری انتخاب کردن و پای مسوولیت آن ایستادن حرف می زند اما هرگز با وضوح و قطعیت نتیجه نمی گیرد و مهم تر از آن وادارمان نمی کند که به همان برداشت و نتیجه ای برسیم که در نظر او بوده است.او با کمک حذف، ایجاز و ابهام در فیلمش ما را با پرسش های بی پایانی روبرو می سازد که باعث می شود داستان فیلم همچنان در جهان ذهنی ما ادامه داشته باشد و ما مدام با خود درباره هریک از واکنشها و انتخابهای شخصیتها کلنجار برویم و سعی کنیم در مسیر قصه وقایع و رفتارها را طوری تغییر دهیم و جابجا کنیم که ماجرا به نفع همه تمام شود و هر یک از آنها بتوانند درست ترین کار را انجام دهند. در چنین بازی پیچیده ای است که ما نیز ناخواسته به بازسازی و تجدید نظر درباره خودمان می رسیم و یاد می گیریم چطور آدمهای بهتری باشیم. 5) ما را به سینما امیدوار می کنداما شاید مهم ترین چیزی که فرهادی را از اتهام سیاه نمایی تبرئه می کند، این است که از یک سو حال و هوای تازه ای به سینمای ایران می بخشد و استانداردهای فیلمسازی را ارتقا می بخشد و امکانات و ظرفیتهای تازه ای در سینما ارائه می دهد.از سوی دیگر معیارهای توجه و علاقه مخاطب در مواجهه با سینما را تغییر می دهد و باعث می شود مخاطبان فرهیخته ای که در سینمای امروز به سختی می توانند فیلمی در شان خود بیابند، به سالن های سینما بازگردند و از تماشای فیلمی که به آنها احترام می گذارد، لذت ببرند.6) سینمای ما را جهانی می کندحضور درخشان فیلم در جشنواره های بین المللی و اکران گسترده فیلم در کشورهای مختلف، زمینه جهانی شدن سینمای ما را به وجود می آورد. درواقع با وضعیتی که ما در جهان داریم تنها چیزی که می تواند نوع نگرش و قضاوت دنیا را نسبت به ما عوض کند، سینماست. امتیاز فیلم فرهادی در این است که آنقدر فیلم از مضمونی جهانشمول و انسانی و سطح تولید بالایی برخوردار است که قدرت رقابت در بازار جهانی و مطرح کردن سینمای ایران را دارد.اگرچه سینمای ایران پیش از این نیز به لطف وجود فیلمسازانی چون کیارستمی، پناهی و قبادی در دنیا شناخته شده است اما اضافه شدن فرهادی به این جمع می تواند از تنوع و گستردگی سلیقه، سبک و جهان بینی موجود در سینمای ایران خبر دهد و جای پای سینمای ما در جهان را محکم تر کند.با این توصیفات شاید بتوان گفت فیلم جدایی نادر از سیمین یک تراژدی عمیق درباره دورانی است که قهرمانانش آنقدر شکننده و آسیب پذیر هستند که ممکن است در چالش های اخلاقی شان شکست بخورند اما این به معنای انحطاط و زوال اخلاق و انسانیت در آنها نیست و نباید از آنان ناامید شد. چون آنها در دورانی به سر می برند که پایبندی به اصول قهرمانی دشوارتر و پیچیده تر از هر زمانی است و تا وقتی کسی مثل راضیه است تا در سخت ترین شرایط هم بر اعتقاداتش ایستادگی کند، می توان به رستگاری انسان امروز امیدوار بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 526]