واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
راز جنازه دفن شده يك سال و نيم پيش مردي به ماموران پليس ساوجبلاغ خبر داد جسدي در خانهاش پيدا كرده كه نميداند متعلق به كيست. اين گزارش شروع پروندهاي بود كه بعدها به يكي از پروندههاي تلخ تبديل شد، چرا كه مشخص شد خانواده مقتول او را به قتل رسانده و جسدش را در خانه دفن كرده بودند. يك هفته پيش خانواده مقتول در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شدند. اين خانواده سرسختانه بر اعتراف خود پايبند بودند و ميگفتند خودشان مرتكب اين قتل شدند در حالي كه شواهد چيز ديگري را نشان ميداد. نماينده دادستان تهران كه در جلسه دادگاه حضور داشت، ميگويد: همان طور كه در كيفرخواست آمده است، مقتول مردي جوان بود كه بعد از كنده شدن كف زمين خانهاي جسد او پيدا شد. بررسيهاي ما نشان داد اين مرد توسط اعضاي خانواده اش يعني 2 دختر نوجوان و همسرش به قتل رسيده است. البته دادسرا بر اين باور است كه مردي به نام سياوش نيز در اين قتل نقش دارد و سياوش مردي است كه با مادر خانواده ارتباط داشت. سيد رضا ادامه ميدهد: آن طور كه تحقيقات ما نشان ميدهد، رابطه سياوش با ناهيد، مادر خانواده باعث شد اين قتل اتفاق بيفتد. آن طور كه دختران نوجوان گفتهاند پدرشان مرد بداخلاقي بود و به خاطر اعتيادش، فرزندان و همسرش را بسيار آزار ميداد و آنها به دليل همين آزارها دست به قتل زدهاند. مادر و 2 دخترش اصرار دارند سياوش در اين قتل هيچ نقشي نداشته در حالي كه قتل يك مرد نميتواند به دست 3 زن لاغر اندام و ضعيف صورت گيرد ضمن اينكه 2 نفر از آنها فرزندان مقتول بودند و علاقه پدر و فرزندي مانع از اين كار ميشده است. وي در مورد اينكه جسد چطور پيدا شد، ميگويد: مردي به ماموران پليس خبر داد در خانهاش جسدي پيدا كرده است. اين مرد بعد از اينكه كف خانهاش نشست كرد براي تعمير آن دست به كار شد و با كندن آنجا جنازه را ديد. پليس متوجه شد قبل از صاحب جديد خانه، خانوادهاي در آنجا زندگي ميكردهاند كه 5 ماه قبل از اين حادثه به طور ناگهاني آنجا را ترك كرده بودند. زماني كه پليس محل جديد سكونت آن خانواده را پيدا كرد، متوجه شد پدر خانواده به طور ناگهاني گم شده است و ناهيد به اتفاق 3 فرزندش در آنجا زندگي ميكنند. ناهيد كه بازداشت شد به قتل شوهرش با همدستي دخترانش اعتراف كرد. سپس ما متوجه شديم اين زن با سياوش رابطه داشت و بعد از قتل مدتي هم صيغه او بود. ناهيد يك پسر 8 ساله نيز دارد كه فعلا در بهزيستي است، او براي پليس توضيح داد سياوش را هنگام قتل پدرش ديده است، اما خواهران او اصرار دارند آن دو همدست مادرشان بودند و برادرشان اشتباه ميكند. نماينده دادستان تهران ادامه ميدهد: با توجه به مداركي كه عليه سياوش در پرونده وجود داشت براي او هم اتهام مشاركت در قتل در نظر گرفته شد و به نظر ميرسد دختران و همسر مقتول براي اينكه واقعيت را پنهان كنند، اتهام را خود به گردن ميگيرند. انچه مسلم است متهمان ميدانند چه ميگويند و ميدانند چه حكمي در انتظار آنهاست. آنها از سلامت رواني و عقلي برخوردار هستند و نسبت به كارهاي خود آگاهي دارند. بدرفتاريهاي پدر معتاد سارا، دختر بزرگ مقتول است. او در گفتگويي كوتاه در مورد قتل پدرش توضيحاتي داده است: چرا پدرت را به قتل رسانديد؟ - او را كشتيم، چون خيلي ما را آزار ميداد. هميشه مادرم را كتك ميزد و بهدليل كارهايي كرده بود كه من چندين بار دست به خودكشي زدم . پدرت چه ميكرد؟ - او معتاد بود و براي اينكه موادش را تامين كند، ميخواست مرا به مردي 70 ساله بدهد و من هم مجبور بودم خودم را هر طور شده از زندگي تلخي كه در انتظارم بود، خلاص كنم. چندبار خودكشي كردم اما مادرم نجاتم داد و وقتي كه ديدم خودكشي فايدهاي ندارد با مادرم نقشه قتل پدرم را كشيديم. تو براحتي از مرگ پدرت حرف ميزني او را دوست نداشتي ؟ - نه، دوست نداشتم، چون بدبختي را به زندگي ما آورده بود. او ميخواست مرا بفروشد. من چطور ميتوانستم چنين پدري را دوست داشته باشم. پدرم را در كودكي دوست داشتم اما از وقتي كه بزرگ شدم و او مثل يك كالا به من نگاه كرد، ديگر محبتي نسبت به وي نداشتم. از شب حادثه بگو؟ - آن شب پدرم بعد از يك هفته به خانه آمد او به خانه پدربزرگم رفته بود. مادرم شام آورد و پدرم بهانهگيريهايش را شروع كرد و بعد هم او را كتك زد. از ديدن اين صحنهها خسته شده بودم. برادرم هم ترسيده بود او را بغل كردم و به اتاق بردم. چند ساعت بعد پدرم به من گفت، رختخوابش را آماده كنم تا بخوابد. بعد كه پدرم خوابيد به مادرم گفتم بيا او را بكشيم و مادرم هم قبول كرد. چطور او را كشتيد؟ - پدرم خوابيده بود و مادرم شالي را از زير سر او رد كرد. سپس من و خواهرم به كمك مادرم رفتيم و شال را از دو سر كشيديم و پدرم را خفه كرديم. از اينكه چنين رفتاري با پدرت كردي ناراحت نيستي؟ - در آن زمان خيلي ترسيده بودم، يك بار پدرم بلند شد اما نتوانست تحمل كند و دوباره افتاد. در آن لحظه وحشت كرده بودم و حالم بد شده بود. از سياوش بگو، او چطور با مادرت آشنا شد؟ - مادرم خيلي فقير بود او براي اينكه زندگي ما را اداره كند از مردم صدقه و فطريه جمع ميكرد و با سياوش هم از همين طريق آشنا شد. او با سياوش درد دل ميكرد، بعد از مرگ پدرم هم با او صيغه كرد. سياوش از قتل پدرم خبر نداشت. او از شما نميپرسيد پدرتان كجاست؟ - هر بار در اين باره صحبت ميكرد، ما ميگفتيم او معتاد بود و دنبال زندگي خودش رفته و مادرم هم به صورت غيابي از او جدا شده است. دادستان و وكلاي شما ميگويند سياوش در قتل پدرت دست داشته و مداركي هم ارائه ميكنند اما شما منكر ميشويد، چرا؟ - چون سياوش در قتل پدرم هيچ نقشي نداشت. او مرد مهرباني است و در حق ما پدري ميكرد. سياوش دروغ نميگويد او از سرنوشت پدر من خبر نداشت و به خاطر ما گرفتار شد. مادربزرگت براي شما تقاضاي قصاص كرده است و اگر جرم شما ثابت شود دادگاه راي بر قصاص صادر خواهد كرد آيا به اين موضوع فكر كردهاي؟ - بله من ميدانم اعترافاتم چه مجازاتي براي من دارد. من مجازات جرمي را كه مرتكب شدهام قبول دارم. فرد بيگناهي به جاي من نبايد مجازات شود. سياوش هيچ جرمي انجام نداده است او فقط قصد داشت به ما كمك كند و نه هيچ چيز ديگر. يك تماس تلفني اتفاقي سياوش اتهامش را رد ميكند و ميگويد در قتل پدر 2 دختر نوجوان نقشي نداشته است. او ميگويد آنچه وكلاي متهمان ميگويند و او را متهم ميكنند، دروغ است. اين مرد توضيح ميدهد: يك سال قبل از اين حادثه دختري با من تماس گرفت و اين تماس كاملا اتفاقي بود و نميدانستم بايد چه كنم. دخترك ميگفت ميخواهد خودكشي كند و از من خواست كمي با او صحبت كنم تا آرام شود. از آن به بعد بود كه رابطه ما شروع شد. وقتي مادر دخترك را ديدم، ارتباطم با او بيشتر شد. آن دختر براي من مثل دختر خودم بود و با مادرش كه صحبت كردم، فهميدم آنها خيلي فقير هستند و همين هم باعث شد من تصميم بگيرم به او كمك كنم. وي در مورد اينكه چطور از سرنوشت پدر خانواده خبر نداشت، ميگويد: آنها به من گفته بودند پدرشان اعتياد داشته و آنها را ترك كرده و مادر خانواده نيز طلاق غيابي گرفته است. من هم حرفشان را باور كردم، چون هر وقت كه دلم ميخواست به خانهشان ميرفتم و از اين بابت مشكلي وجود نداشت. زماني كه آنها تصميم گرفتند اثاثيه شان را جابهجا كنند من هم كمكشان كردم تا جايي را پيدا كنند. گاهي هم برايشان خريد ميكردم. وي ادامه ميدهد: هدف من از اين كار فقط كمك به آنها بود و فقط ميخواستم كاري كنم كه آنها راحتتر زندگي كنند. سياوش در مورد اتفاقاتي كه در زندگياش افتاده است، ميگويد: از وقتي اين موضوع اتفاق افتاد، زندگيام دگرگون شد، نميدانم همسرم مرا ببخشد يا نه. من از همسر و خانوادهام بسيار شرمندهام و از آنها خجالت ميكشم، اي كاش ميشد زمان را به عقب برگردانم. باز هم تاكيد ميكنم من از اين قتل هيچ اطلاعي نداشتم. داوود ابوالحسني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]