واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: مرگ رویداد مهم و نهایی زندگی است. از لحاظ فیزیولوژیکی مردن به منزله توقف کارکردهای کامل حیاتی است، ولی از لحاظ روانشناختی، مرگ ممکن است برای افراد مختلف معانی متفاوتی داشته باشد. همچنین مفهوم مرگ در سنین مختلف نیز می تواند معنی و مفاهیم متفاوتی را به خود بگیرد برای مثال درک یک کودک 5 ساله از مرگ، با یک نوجوان 15 ساله بسیار متفاوت خواهد بود. این مساله، از آنجا بسیار حایز اهمیت می شود که در گذشته افراد در خانواده و در کنار اعضای خانواده خود می مردند و کلیه تشریفات خاکسپاری آنها نیز توسط اعضای خانواده صورت می گرفت اما در سالهای اخیر، مرگ به خصوص برای کودکان به صورت یک رویداد غیر قابل رویت در آمده است. بسیاری از افراد در بیمارستانها جان می سپارند و مراسم کفن و دفن آنها نیز توسط افرادی با حرفه های خاص صورت می گیرد. براستی در چنین فضایی خردسالان و کودکان ما از مفهوم مرگ چه می دانند؟ تصور آنها از پایان زندگی چیست؟و... ما به عنوان بزرگسال می دانیم که مرگ برای همه است، غیر قابل اجتناب است و پایان زندگانی دنیوی خواهد بود. اما درک کودکان از مرگ به تدریج تکامل می یابد. مرگ اعضای خانواده و یاقریب الوقوع بودن مرگ اعضای آنان به خاطر ابتلا به بیماری های مرگبار و یا در اثر سوانح و تصادفات یکی از پر استرس ترین رویدادهای زندگی کودکان است اما آیا براستی والدین و متخصصان می دانند که چگونه این مفهوم را برای کودکان توضیح دهند؟ در گذشته افراد در خانواده و در کنار اعضای خانواده خود می مردند و کلیه تشریفات خاکسپاری آنها نیز توسط اعضای خانواده صورت می گرفت اما در سالهای اخیر، مرگ به خصوص برای کودکان به صورت یک رویداد غیر قابل رویت در آمده است. بسیاری از والدین به علت همین ناآگاهی ، نتیجه می گیرند که نباید کودکان را با تجربه مرگ آشنا کنند و حتی کودکانی که بیماری های مرگبار دارند نیز از این جهت کمک نمی کنند. فهم کودکان از مرگ درک کودکان از مرگ با مرحله رشد شناختی آنها در ارتباط نزدیک است. کودکان در سنین 2-6 سالگی خودمحور هستند بنابراین همان چیزی را که در لحظه تجربه می کنند می فهمند؛ بنابراین نمی توانند دیدگاه دیگران را در نظر بگیرند. شواهد نشان می دهد کودکان در این مرحله فهم ناقصی از چهار مولفه اصلی مرگ دارند. این چهار مولفه عبارتند از: 1- برگشت ناپذیری مرگ 2- همگانی بودن مرگ 3- قطع شدن کامل علایم حیاتی 4- مرگ ناشی از رویدادهای خاص ماند تصادف، سیل زلزله، بیماری و... در سنین زیر 5 سال کودکان درک پایینی از زمان و مکان دارند پس مفهوم پایان ابدیت برای آنها بی معنی است. مرگ به معنای زنده نبودن مطلق نیست و مانند خواب یا مسافرت است و همچنین قابل تبادل است یعنی انسان مرده می تواند مجددا به دنیا بازگردد. در نظر کودکان زیر 10 سال، مرگ نام شخص ترسناکی است که اگر کسی خوش شانس باشد مرگ به سراغ او نمی آید و به آن به عنوان نتیجه خشونت یا حمله نگاه می کنند. در سنین 7-10 سالگی کودکان رفته رفته به همیشگی بودن مرگ پی می برند ولی برای خودشان مرگی متصور نمی شوند؛ یعنی اینکه فکر می کنند فقط آدمهای پیر می میرند و در این مرحله مرگ را به علل بیرونی مانند بیماری، جراحت، مصدومیت و.. ربط می دهند نه به علل زیست شناختی. در این سنین مرگ نام شخص ترسناکی است که اگر کسی خوش شانس باشد مرگ به سراغ او نمی آید و به آن به عنوان نتیجه خشونت یا حمله نگاه می کنند. اما در نوجوانی و با آغاز تفکر کامل و همه جانبه، درک افراد از مرگ کامل می شود و نظرات دینی انتزاعی هم در برداشت آنان جا می گیرد. خلاصه اینکه اگر کودک تجربه ای در باب مرگ نداشته باشد، پختگی برداشت او از مرگ تا حدود زیادی به رشد شناختی وی بستگی پیدا خواهد کرد. ولی تجربه کردن مرگ عزیزان یا تجربه کردن مرگ حیوانان خانگی، به ویژه در خردسالی فهم مرگ را شتاب می دهد. واکنش کودکان به مرگ عزیزان واکنش کودکان به مرگ عزیزان به دو دسته واکنشهای کوتاه مدت و درازمدت تقسیم می شود: کودکان در هر رده سنی وقتی یکی از عزیزان خود را از دست می دهند در معرض مشکلات رفتاری و هیجانی به ویژه افسردگی قرار می گیرند و مطالعات در زمینه تاثیرات کوتاه مدت مرگ عزیزان نشان می دهد که بین مرگ والدین و بروز مشکلات روانی در چند هفته اول بعد از مرگ رابطه شدیدی وجود دارد. واکنشهای فوری کودکان به مرگ عزیزان عبارتند از اضطراب شدید، گریه و بداخلاقی،وابستگی شدید، مشکلات مرتبط با جدایی، کابوس و مشکلات خواب،از دست دادن تمرکز حواس،مشکلات یادگیری و...است. اگرچه بسیاری از نشانه هایی که عنوان شد 6-12 ماه بعد به تدریج کم می شود اما مشکلات برخی از کودکان ادامه می یابد. واکنشهای دراز مدت کودکان به مرگ عزیزان عبارتند از انکار آخر کار بودن مرگ، کابوس، اضطراب جدایی، بی قراری ، افزایش پرخاشگری و... . عوامل دخیل در سازگاری کودکان با مرگ عزیزان محققان عوامل میانجی زیادی را بر شمرده اند که در سازگاری کودکان با مرگ عزیزان نقش دارد. این عوامل عبارتند از: شرایط مرگ عزیزان، مراسمی که خانواده برگزار کرده است، سازگاری روانی کودک قبل از مرگ عزیزان، عملکرد مراقب اصلی کودک، میزان استرس کودک و... برای مثال کودکانی که یکی از والدین انها در اثر خودکشی مرده اند بیش از بچه هایی که والدینشان در اثر سرطان مرده است، نشانه های افسردگی داشتند. آیا کودکان را در مراسم سوگواری و تشییع جنازه شرکت دهیم یا خیر؟ پژوهشها نشان می دهد که نباید کودکان را از حضور در مراسم تشییع جنازه محروم کنیم و در عین حال نباید آنها را مجبور کنیم در این مراسم شرکت کنند. همچنین حضور در این مراسم عملا به سازگاری هر چه بیشتر کودک با مرگ متوفی کمک می کند. به طور کلی پیشنهاد می شود که پدر و مادر یا مراقبان اصلی کودک مطمئن شوند که خود بچه ها می خواهند در مراسم شرکت داشته باشند یا خیر؟ نه اینکه او را مجبور کنند در مراسم شرکت داشته باشد. آنها باید از کودک خود بپرسند که آیا دوست دارد در مراسم شرکت کند یا خیر؟ در عین حال کودکان باید بدانند که در مراسم یادبود و تشییع جنازه باید چه کار بکنند وچه کار نکنند و کسی که خیلی متالم نیست باید به سوالات کودکان در این زمینه پاسخ داده و آنها را راهنمایی کند. منابع تکمیلی: جمهری، فرهاد. احدی، حسن. روانشناسی رشد. انتشارات پردیس. 1380 چویل،کراتو. موریس، ریچارد. روان شناسی بالینی کودک. نایینیان(مترجم). انتشارات رشد. 1385. شرودر، کارولین. گوردن، بتی. سنجش و درمان مشکلات دوران کودکی. فیروزبخت، مهرداد(مترجم). انتشارات دانژه.1385 گلد فرید، دیویسون. رفتار درمانی بالینی. ماهر، فرهاد(مترجم) انتشارات آستان قدس رضوی. 1370. مریم عطاریان- بخش خانواده و زندگی تبیان پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2542]