واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: مرگ عزیزان پدیده ای غیرقابل انکار است و همه ما از شنیدن و خبر دادن آن می هراسیم. این هراس زمانی بیشتر می شود که مادر یا پدر بخواهند خبر مرگ یکی از عزیزان را به کودک بدهند
مرگ عزیزان پدیده ای غیرقابل انکار است و همه ما از شنیدن و خبر دادن آن می هراسیم. این هراس زمانی بیشتر می شود که مادر یا پدر بخواهند خبر مرگ یکی از عزیزان را به کودک بدهند. کودک معمولا آمادگی روبرو شدن با حوادث غیرمترقبه را ندارد و ممکن است نتواند دوره سوگ طبیعی را به راحتی پشت سر بگذارد...[/align][/color][/font]در فرهنگ ما شرقی ها، سوگ معمولی، پدیده ای نسبتا طولانی است و بین ۶ تا ۱۲ ماه طول می کشد و برای اینکه فرد به احساس پذیرش و آرامش نسبی برسد، حتما باید زمان سپری شود. در سوگ معمولی، هر کودکی معمولا علایم مختلفی از قبیل اضطراب، بی اشتهایی، ترس و سایر اختلالات روحی را تجربه می کند ولی اگر بعد از این مدت همچنان انکار و سرکوب هیجان ها ادامه یابد، مانند آن است که دیوار قطوری بین کودک و فرد ازدست رفته ایجاد شود تا او تمام خاطرات و وقایع را فراموش کند. وقتی کودک نمی تواند هیجان ها و اتفاق های رخ داده درباره پدر و مادر فوت شده اش را بیان کند و افکار درونی خود را بیرون بریزد، یعنی وارد مرحله «سوگ پیچیده» شده است. عوامل متعددی در سوگ پیچیده شده نقش دارند که عبارتند از:
● مرگ ناگهانی
گاهی مرگ کاملا ناگهانی و غیرمنتظره است و هیچ کس آمادگی آن را ندارد، مثلا مرگ ناشی از خودکشی، قتل یا خفگی در اثر گازگرفتگی، تصادف و... که بلافاصله زندگی همه افراد خانواده از جمله کودک را تحت تاثیر قرار می دهد. کودکان اغلب در مواجهه با این رویداد دچار خشم، سردرگمی، گیجی و حتی حس انتقام گیری می شوند و احساسات متفاوتی را بروز می دهند زیرا درک مناسبی از حوادث ناگهانی ندارند.
● داغ خوردگی اجتماعی
مرگ هایی که در اثر خودکشی و دیگرکشی و ایدز رخ می دهند، سرخوردگی و داغ خوردگی اجتماعی را به دنبال دارند. مثلا اگر فردی در اثر خودکشی فوت کند، اعضای خانواده به علت واکنش بد جامعه نسبت به این موضوع، سعی می کنند علت مرگ را بیان نکنند یا برای متوفی مراسم نگیرند. مرگ ناشی از بیماری ایدز نیز داغ خوردگی به همراه دارد. متاسفانه در همه جوامع، بیماران مبتلا سعی می کنند بیماری را از دیگران پنهان کنند زیرا افراد جامعه، ابتلا به ایدز را نوعی بدنامی می دانند و تفکرات مختلفی در این مورد وجود دارد. کودک از ترس طرد شدن از جامعه یا استهزا سکوت و حتی ارتباطش را با دیگران کمتر می کند و هیجان های سرکوب شده او به صورت خشم و انزوا آشکار می شود. همچنین مجبور است برای پنهان کردن موضوع، دروغ بگوید پس احساس گناه به دلیل دروغگویی نیز بر مشکلات وی افزوده می شود و از خود می پرسد چرا او این عمل را انجام داده تا من مجبور شوم به دیگران پاسخ دهم.
● از دست دادن های پیاپی
وقتی کودک در یک فاصله زمانی اندک، چند عضو نزدیک در خانواده مثل مادر، پدر، خاله، برادر یا هر کسی که خیلی دوستش دارد، از دست می دهد دچار احساس ناامنی و ترس شدید از تنهایی می شود. گاهی با فوت مادر، مادربزرگ وظیفه نگهداری از کودک را بر عهده می گیرد و وقتی مادربزرگ هم فوت می کند، ممکن است پای فرد دیگری به خانه باز شود یا خانواده مجبور به تغییر مکان شوند و کودک دوباره بستگان یا دوستانش را از دست بدهد. این تغییرات به طور مکرر استرس زیادی ایجاد می کند و احساس گناه در کودک پدید می آید که چرا او زنده است و دیگران مرده اند.
● احساس دوگانه نسبت به شخص از دست رفته
کودک یا نوجوانی که به وسیله پدر یا مادر خود مورد آزار و اذیت روحی و جسمی و بی توجهی قرار گرفته است، پس از مرگشان، احساسی دوگانه نسبت به آنها پیدا می کند و نمی داند باید شاد باشد یا غمگین، زیرا از طرفی از دست او رهاشده و به آرامش رسیده و از طرف دیگر احساس گناه، ترس و افسردگی می کند.
● اثرات سوگ پیچیده شده
▪ افسردگی: مدت زمان افسردگی در کودکان متفاوت است. ۳۰ تا ۴۰ درصد کودکان قبل از سن بلوغ دچار افسردگی بعد سوگ می شوند. اختلالات عملکردی و خیلی شدید و طولانی در کودک، هشداردهنده هستند زیرا در سوگ معمولی این علایم به تدریج کاهش می یابند و از بین می روند. بررسی های انجام شده نشان می دهد افسردگی بعد از سوگ در کودکانی که مادر خود را از دست داده اند بیشتر دیده می شود زیرا مادرها قدرت مدیریت بالایی دارند و انسجام خانواده را حفظ می کنند ولی در برخی خانواده ها که پدران ارتباط عاطفی و حمایتی قوی تری از کودک یا نوجوان دارند، عکس این موضوع صدق می کند.
▪ اقدام به خودکشی: میل به خودکشی در کودکانی که عزیزی را از دست داده اند، در سالگرد فرد فوت شده بیشتر می شود. اینکه کودک ناگهان خود را جلوی ماشین پرت کند یا موادشیمیایی مثل ماده سفیدکننده را بنوشد، اقدام های ساده ای هستند که کودکان برای خودکشی به کارمی گیرند. شاید اطرافیان تصور کنند این اتفاق ها فقط یک حادثه هستند ولی اگر کودکی مدام تکرار می کند که زندگی بد است و نمی خواهد زنده بماند، باید با مساله کاملا جدی برخورد کرد و از یک متخصص کمک گرفت زیرا کودکان همانقدر که ناپخته عمل می کنند، می توانند دردسر هم ایجاد کنند.
▪ اضطراب جدایی: کودکی که به طور مکرر از دست دادن را تجربه می کند، شاید تصور کند روزی همه کسانی که دوست دارد از دست می دهد و تنها می ماند. این کودکان معمولا دچار اضطراب و کابوس های شبانه می شوند و از خوابیدن وحشت دارند.
▪ اختلال استرس بعد از سانحه: این اختلال بعد از حوادث غیرمنتظره مثل قتل والدین برای کودک رخ می دهد و سوگ ناشی از آن خارج از تحمل کودک یا بزرگسال است زیرا کمتر کسی است که فکر کند بستگان نزدیکش روزی به قتل خواهند رسید.
● نکته کلیدی
کودک را در جریان مرگ والد قرار دهید ولی هرگز چگونگی آن را توضیح ندهید. با زبانی ساده با کودک صحبت کنید به خصوص در کودکان زیر
۱۰ تا ۱۲ سال که بسیار آسیب پذیر هستند مرگ های غیرمترقبه از قبیل کشته شدن یا خودکشی باعث می شود احساس بدی به اطرافیان دست بدهد و احساس کنند شاید خودشان هم کشته شوند؛ احساس خشم و بد بینی و هیجان های منفی به پیچیدگی سوگ کمک می کنند.
دکتر میترا حکیم شوشتری
فوق تخصص روان پزشکی کودک و استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهرانروزنامه سلامت ( http://www.salamat.ir )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 423]