تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بدانيد كه بدترين بدها، علماى بدند و بهترين خوبان علماى خوبند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815733874




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در سیرت سلمان فارسی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: در سیرت سلمان فارسی
گل شقایق
آورده اند که سلمان فارسی در شهری از شهرهای شام امیر بود ، عادت و سیرت او در ایام امارت و موسم ولایت هیچ تفاوت نکرده بود ، بلکه پیوسته گلیم ( جامه پشمی) پوشیدی و پیاده رفتی و اسباب خانه خود را تکفل کردی. روزی در میان بازار می رفت ، مردی را دید یونجه خریده بود ، در راه نهاده و کسی می طلبید تا او را به بیگاری ( کار بی مزد ) بگیرد و آن را به خانه برد. ناگاه سلمان فارسی به آنجا رسید. مرد ، وی را نشناخت و وی را به بیگاری بگرفت و آن یونجه در پشت او نهاد. سلمان رحمة الله علیه هیچ امتناع نکرد و همچنان می رفت ، تا او را مردی در راه پیش آمد و گفت : ای امیر این بار به کجا می بری؟ آن مرد چون دانست که او سلمان است ، در پای وی افتاد و دست او بوسیدن گرفت و گفت: ای امیر ، مرا بحل ( حلال ) کن که من ترا نشناختم و ندانستم.نشناختمت به چشم معنی                                                     عیبم مکن الغریب اعمی ( نابینا)اکنون ، بار از سر مبارک بردار ، تا من خاک قدم تو ، تو تیای (سرمه) دیده سازم. سلمان گفت : چون قبول کرده ام این بار به خانه تو رسانم ، مرا از عهده عهد خون بیرون باید آمد.از عهده عهد اگر برون آید مرد                                                     از هر چه گمان بری فزون آید مردپس سلمان (ره) آن بار را به خانه آن مرد برسانید و گفت: من عهد خود وفا کردم. اکنون تو عهد کن تا هیچ کس را به بیگاری نگیری...  . مقام و منزلت سلمان فارسی نزد پیامبر (ص) ، تا آنجا رسید که حضرت در شأن وی فرمود : "سلمان منا اهل البیت " « سلمان از اهل بیت ما است »





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2041]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن