تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836771785
- امروز هر كس از قبيلهاش قهر ميكند جهاني ميشود
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : رئيس فرهنگستان هنر گفت: امروز هر كسي كه از اهل ايل و طايفه خود قهر كند، به چهره بينالمللي مبدل ميشود؛ من اين چهرهها را نه به رسميت ميشناسم و نه دوست دارم كه ميدانم اين امر حاصل بياعتنايي بزرگترها است كه كوچكترها به آن سوي آب ميروند و مورد اعتناي بيگانه قرار ميگيرند. به گزارش راسخون به نقل از فارس، در 1330در دامغان متولد شد، پس از اخذ ديپلم از سمنان و شاهرود به تحصيل در دانشكدههاي حقوق و علوم انساني دانشگاه تهران پرداخت. وي علاوه بر تدريس شعر، موسيقي و ادبيات، معاون فرهنگي حوزه هنري سازمان تبليغات، عضو شوراي شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و رئيس مركز موسيقي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران بوده است. در سال 1380 در نخستين همايش چهرههاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار در عرصه شعر و ادب فارسي برگزيده شد. وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 از وقايع مهم روزگار اوست كه به محتواي اشعار وي تأثيري اساسي داشته است؛ در حين تحصيل در رشتههاي ادبيات و حقوق به موسيقي نيز علاقهمند بود و در اين زمينه نيز آموزشهايي ديده است. مطالعه آثار ادبي و سرودن شعرهاي انقلابي از اموري است كه اوقات فراغتش را تا پيش از اين به خود اختصاص ميداد؛ همچين با حضور در همايشهاي بزرگ ادبي حضور خود را پررنگتر ميكند. در سال 1388 بنابر تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي و با حكم رئيسجمهور به عنوان دومين رئيس فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران منصوب شد؛ سخن از استاد «علي معلمدامغاني» است، هم او كه در جشنواره شعر فجر خبر از خداحافظي و كنارهگيري از دنياي شعر و شاعرياش را اعلام كرد، با وقت قبلي و هماهنگي زمينههاي مصاحبه اختصاصي را در دفترش فراهم كرديم تا درباره مسائلي از قبيل شعر ادبيات و امور فرهنگستان با او گفتوگو و از خدماتاش طي اين چند سال از سوي خبرگزاري فارس تقدير كنيم؛ مصاحبه ذيل بخش نخست گفتوگوي خبرنگار فارس درباره ديدار معلم با رهبر انقلاب، بيان خاطرات و آناني كه روزي با انقلاب و امروز در دامن افرادي در آن سوي مرزها تيشه به ريشه انقلاب ميزنند. ** خداحافظيام از عرصه شعر جنبه عاطفي داشت * فارس: در مورد اتفاقات عجيب جشنواره شعر فجر، خداحافظي خود و پيامدهاي بعد از آن بگوييد. * معلم: ابتدا از مسئولين و مديران خبرگزاري فارس كه عنايت به مسايل فرهنگي و موضوعات اين چنيني دارند تشكر ميكنم؛ شايد مسئله خداحافظي بنده بيشتر عاطفي و شخصي باشد؛ سالياني دراز است كه خصوصاً در ماه مبارك رمضان يك ديداري به عنوان سلسله اهل قلم به ويژه طبقه شعرا با مقام معظم رهبري داريم. زمينه اين ديدار حتي در پيش از رياست جمهوري ايشان فراهم شد، اما در دوره رياست جمهوري مسلماً اوقات فراغت ايشان بيشتر بود، در ابتداي رهبري ايشان هم به همين ترتيب بود، از سراسر ايران شعراي پير و جوان براي ديدار ايشان به تهران ميآمدند. سابقه رهبر انقلاب در ادبيات سابقهاي جدي و قديمي است، انجمنهاي ادبي گذشته ايران از ايشان به عنوان چهرهاي كه پيوسته حضور داشته و نسبت به ادبيات علاقهمند است، ياد ميكرد؛ خودش هم از طبقه شعراست، بدون اينكه به مسايل جدي شعر غفلتي داشته باشد، يك چنين شخصيتي با همه كساني كه چند طبقه از ما پيش بودند، همانند طبقه استاد شهريار، مرحوم اميري فيروزكوهي و شخصيتهايي از اين قبيل با ايشان دوستي نزديك داشتند، اما پس از آن طبقات ديگر و شخصيتهايي چون اوستا، سبزواري، شاهرخي و ... آمدند. رهبر انقلاب اسلامي نسبت به همه طبقات كمال لطف و محبت را داشتند؛ اين شب خاص (15 ماه مبارك رمضان) هم خصوصا چون سابقه ساليان دراز داشت و همه ما جمع ميشديم، گاهگاهي اتفاقاتي در آن ميافتاد، شايد به خاطر نام و نشاني كه فردي مثل من، فقط به دليل حضور در تهران، استفاده از رسانهها، شهرتي كه خيلي هم حقم نباشد، محبتي نسبت به من ابراز شود كه اين محبت در بعضي از مواقع ستم بر ديگران بود چرا كه فردي در طول سال آرزومند بود كه در آن شب، شعري بخواند اما بخش عمدهاي از زمان را بنده اشغال ميكردم. قصد بنده اين بود كه به عنوان فردي كه در طبقهاي قرار داشت كه مسنتر از من تعداد زيادي هستند و پس از من هم عدهاي هستند كه يا همسن من يا دو سه سال از بنده كوچكترند، من يك چنين پيشنهاد و سخني را به عنوان استعفاي از شعر عنوان كردم، كه اولاً نسبت به اين شب، اين نوبت به همگنان ديگري كه از راههاي دور ميآيند، داده شود در مرحله بعد در طول سال دعوتها بيشتر از امثال ما ميشد، اگر از شهرستانها هم شاعراني دعوت ميشدند، مسلماً فردي شاعران جوان را نميشناخت، چون ما حجاب شده بوديم، سازمان صدا و سيما هم كه ميتوانست در اين راستا فعاليتي انجام دهد، برنامهاي به عنوان معرفي شعراي جوان نه اكنون دارد نه داشت، اگر در طول سال هم موهبتي بود نصيب ما ميشد. *فارس؛ تنها دليل كنارهگيري، حجاب بودن شما به عنوان استاد بود؟ * معلم: استعفاي من از اين بخش از شعر است و به نفع طبقهاي از جوانهايي كه امروز به سرعت به ثمر ميرسند. اين جوانان در كلام بسيار توانا هستند، انصافاً باوركردني نيست كه در سن 13 يا 14 سالگي يك جوان همه مراتب صوري شعر را گذرانيده باشد و نتوان هيچ نوع اشكالي بر شعر او اعم از اينكه كهن يا نو باشد گرفت؛ در زيبايي كار وي هم ترديدي نيست به همان قوت قصيده ميگويد كه ترانهسرايي ميكند، بنابراين اين تصميم لطف نسبت به جوانان نبود چرا كه حق اينها محسوب ميشد كه اگر دعوتي وجود دارد از اينها هم صورت گيرد، اگر خوانندهها، سازندهها و نوازندهها از آثار شخصيتهاي مختلف براي كارشان استفاده ميكنند اين طايفه را در نظر بگيرند و آثار آنان عزيز شمرده شود. ** بايد در معرفي شعراي جوان بكوشيم تا جذب دلارهاي خارجي نشوند * فارس: آقاي معلم آثار جوانان امروز چگونه است؟ * معلم: براي ما تلخ است كه بچههايي كه سهمي در تربيت آنها داشتيم ناچار بشوند آثار خود را به آن سوي مرزها و آب ارسال كنند، در حاليكه خودشان آن را دوست ندارند، اما وقتي افرادي در آن سوي مرزها از اين موضوع استقبال ميكنند و گاهي هم به دلار آثار را قيمتگذاري ميكنند گناه اين امر با بنده است. من بايد كوشش ميكردم كه اين جوانان معرفي شوند يا در حقيقت گاهي در جايي به نفع اينها، حضور داشتم؛ اما هميشه نياز نيست شاعر ما باشيم، كسان ديگري هستند كه شعر از ما بهتر ميگويند و آينده خيلي درخشانتري هم دارند و بايد براي همين مردم بمانند. * فارس: چرا برخي افراد قدر ادبيات را ندانسته و آثار خود را به راحتي به آن سوي مرزها منتقل و خود را شاعر بينالمللي معرفي ميكنند؟ * معلم: امروز هر كسي كه از اهل ايل و طايفه خود قهر كند، به چهره بينالمللي مبدل ميشود؛ من اين چهرهها را نه به رسميت ميشناسم و نه دوست دارم كه ميدانم اين امر حاصل بياعتنايي بزرگترها است كه كوچكترها به آن سوي آب ميروند و مورد اعتناي بيگانه قرار ميگيرند و بيگانه هم كه با مميزي و شناخت كه به آثار اعتنا نميكند، بلكه براي منويات خود آنها را مورد تفقد قرار ميدهد، چرا كه معنا ندارد چهره يك هنرمند ايران در «آواز» را كنار يك آدمي كه هيچ پايه و مايهاي ندارد و تنها يك شارلاتان دروغگوست قرار دهد، اين فرد نه در فن دستي دارد و نه خداوند در موهبت صدا به او چيزي داده، اما فحاش است، حتي بيطرف هم نيست، شايد اين بيت سعدي هم هرگز به گوش او نرسيده كه «پاي در زنجير نزد دوستان، به كه با بيگانگان در بوستان»! ** چرا فردي با يك سخنراني نيمهسياسي مورد محبت غرب قرار ميگيرد؟ بسياري از دوستان مشاهده كردند كه اخيراً چند چهره از سوي تلويزيونهاي خارجي علم كردند كه در راس آن فردي است كه انصافا ساليان درازي را صرف آموختن موسيقي كرده است. اين فرد از بسياري از استادان بزرگ استفاده كرد، به پايهاي رسيد كه در گذشتگان ما كسي به اين پايه نرسيده بود و اگر هم رسيده بود، اين شانس را نداشت كه بتوان صداي او را ضبط كرده و جاودانه اين صدا و توانايي باقي بماند؛ اما همين فرد به دليل دو سخنراني شايد نيمه سياسي!!! كه مسايل را خيلي هم بنيادي تحليل نكرده بود و عاطفي وارد ماجرا شده بود، مورد محبت آن طرف مرزيها قرار ميگيرد، اما هنگام اعطاي جايزه او را كنار فردي قرار ميدهند كه اگر در خود اين كشور اين اتفاق افتاده بود، شايد ايشان براي ابد با همه مردم اين سرزمين قهر ميكرد، در حاليكه ظاهراً مسئله را با سهلانگاري نديدند و دوست و دشمن نسبت به اين مسئله چشمپوشي كردند. * فارس: مسئله خداحافظي شما از چه رو بود؟ تنها موضوع عاطفي مطرح است. * معلم: اين موضوع را اولاً عاطفي و ثانياً بايد مديريتي تلقي كنيم؛ يك كشور 70 ميليوني مسلماً شاعرانش هم رو به افزايش هستند و روز به روز اين سلسله افزون ميشوند؛ در همه فنون تعداد افراد به حسب كميت بسيار بالا رفته و به حسب كيفيت هم امروز دنياي رسانه و رايانه است، بسياري از اطلاعات كه تا ديروز جزء دانش محسوب ميشد، امروز جزء معلومات عمومي كودكان است، پس جوانان امروز دانايي دارند كه شايد اين شانس را نسل ما و پيش از ما نداشت، بنابراين بايد به اين قشر حرمت گذاشته شود و اين حرمت در مديريت ما هنوز جدي گرفته نميشود. من در سلسله ادب ترانهسرايان اين مملكت دو سه گروه جواناني را ميشناسم كه شايد به دليل مديريت بد يا دچار انحراف ميشوند و مسايلي را مطرح ميكنند كه مسئله خودشان نبوده و اصلاً مسئله جهان هم نيست؛ اگر عشق بزرگترين مسئله هنر و ترانه باشد، امروز اين كلمه در جهان تغيير موضوع داده و به صورت ديگري تجلي كرده، پس بايد ميان اين ترانهها چيزهايي وجود داشته باشد كه نشانه آگاهي برخي از اين جوانان است، اما انسان فكر ميكند كه اينها حتي فهم خود را هم جدي نميگيرند، پاي را جاي پاي كساني ميگذارند كه آن طرف مرزها در واقع الگوها را ميسازند تا الگوها سرمشق اينها قرار گيرد و بر اساس آن كار كنند وگرنه جهان مملو از موضوع و مسئله است؛ حتي در عاطفه و عشق و علاقمندي دو انسان نسبت به يكديگر، اينها مسايل خود آنها نيست، اما چطور نميبيند؟ چطور عنوان ميكنند حرفها تكراري است؟ گاهي وقتي اثري از اين يا آن سوي مرزها، توليد ميشود گويا برخي بايد نمونهاي از اين جنس بگويند با همان كلمات يا محتوا، اين موضوع در عالم فرهنگ و ادب هدر رفتن قريحههاي ارجمند محسوب ميشود. ** از خط اول شعرا استعفا كردهام * فارس: طي صحبتها اشاره كرديد كه با شعر خداحافظي كردهايد، اما شرح شعر مينويسيد؛ اين سخن از چه رو عنوان شد؟ * معلم: از همين امروز در حقيقت جلسهاي را كه در حوزه هنري سابقاً داشتم مجدداً پيگيري ميكنم، اما به چند دليل قصد تعقيب مجدد آن را دارم، چرا كه بسياري از ما تربيت شده حوزه و به نوعي وامدار آنجا هستيم، پس بايد اين وام را بگذاريم؛ شايد بنده اگر شعري به عنوان نمونه از خودم بخوانم يا مسئله شعر خوب يا بد را قرار دهم، اين امر از شعرهاي گذشته من باشد، نسبت به آينده اگرچه از سرودن توبه نكردم، ولي از اينكه در خط اول مدعي باشيم كه جزء شعرايي هستم كه در تهران هستند و نسبت به شعراي شهرستاني رجحان آنچناني دارم، من از اين موضوع استعفا كرده و پاي آن ايستادهام. سير ما در فرهنگ و ادبيات، سيرت و محتواي شعر است، امروز حقيقت جهان آن چيزي كه به چشم مردم ميآيد نيست، رسانهها پيش چشم همه انسانها هستند و اگر نگويم كه غالبا در كار فريب هستند به هر حال در رسانه غلو و مبالغه وجود دارد و به اندازه همين مسايل از جايگاه خود خارج مي شود. ثانياً برخي از كشورها يا ملتها خيال امپراطوري بزرگ جهاني را در سر ميپرورانند، اينكه لغت دهكده جهاني عنوان ميشود، اما آرزو، آرزوي امپراطوري بزرگ بر جهان يك گروهي است، در جهاني كه يك گروه حكومت ميكنند معادلات چند مجهولي هستند؛ نسبت به خيلي از مسايل بايد با نظر ترديد نگاه كرد. خيلي كلمات را بايد با احتياط و معاينه به كار برد وگرنه بدون توجه در مييابي به مبلغ ديگران و زبان غير، مبدل شدهاي. اين امور چيزهايي نيست كه بنده بدانم اما ديگري نداند، اما وقتي نسبت به حوزه شعر اتفاق ميافتد، آنهايي كه سالها با زبان شعر آشنا بوده و برخي ترجمهها را دنبال ميكنند، براي نسل جوان حرفهايي دارند، بنده انشاءالله از همين امروز در واقع به طور كلي در اين زمينه و زمينههاي ديگري كه نسبت به ادبيات تخصصي است سخن خواهم گفت؛ چرا كه حوزه هنري محيطي آزاد براي سخن گفتن و سخن شنيدن است، اگر ايرادي هم هست رويارو بيان ميشود، فرد گوينده هم به اندازه توانايي پاسخ خواهد گفت و اگر هم از پاسخ بسياري مسايل عاجز باشد، مسلماً نسبت به سؤال عذرخواهي ميكند. *فارس؛ آينده پيش رو را چگونه ميبينيد. واكنشهايي انجام شده است، برداشتها از خداحافظي شما سياسي نبود؟ * معلم: مسلماً افرادي كه وظيفه ما را نسبت به اين مطلب ميدانستند بنده را سرزنش كردند، خصوصا تصور اوليه يك تصور منفي بود؛ وقتي بنده خداحافظي را عنوان كردم و دو بيت وحشي بافقي با اين مضمون را خواندم؛ «رفتيم و يار را به رقيبان گذاشتيم/ رفتيم و داغ بر دل هجران گذاشتيم/ در ما نبود طاقت سوز و گذار عشق/ اين سوز و اين گذار به ايشان گذاشتيم»؛ اين دو بيت را خواندم، برخي انديشيدند اين تصميم به نوعي خارج شدن از خط و صف خواهد بود، در حاليكه من فكر ميكنم افرادي مثل ما عين خط هستيم، يعني در حقيقت خط از جاي خود نميتواند حركت كند، آنهايي كه اختياري در خودشان نسبت به ماجرا ميبينند وگرنه اگر تصورشان اين باشد كه در مسير قضا و قدر الهي حتي وامدارند نسبت به آنچه كه اتفاق افتاده، اين افراد كجا ميخواهند بروند؟ من از خودم كه نميتوانم فرار كنم! كار يك روز و دو روز هم نيست، اگر عاقل هم باشم براي تغيير مسير خيلي دير شده، بسياري از همگنان ما بايد اين معني را خردمندانه ارزيابي كنند. اولاً اين راه و كار بزرگتر از ما بود، زماني كه ما خيلي كوچكتر بوديم آن روز با ولايت و اسلام و ايران بيعت كرديم، امروز هر كدام از ما كه دچار انحرافي بشويم زيان بزرگ آن متوجه خود ما خواهد شد. تاريخ به خاطر يك يا دو نفر شاعر، نويسنده يا نقاش يا حتي فرد معمولي تغيير مسير نميدهد، تاريخ هم براي خود قاعدهاي دارد و علاوه بر آن ما بر اساس تاريخ هم رفتار نميكنيم، چرا كه رفتار ما فوق تاريخ است، تاريخ تا آنجا كه روايت خود قرآن است؛ تلقي انسان از اموري است كه پيش چشم ميگذرد و فرد با چشم سر آن را ميبيند، اي بسا كه آنچه ديده است عين آن حقيقت نباشد همانند به دار كشيدن مسيح كه بر مردم مشتبه شد، زيرا فرد ديگري را به دار كشيدند اما مردم تصور كردند، مسيح به دار رفت و اين عين قول قرآن است كه وقتي به چشم سر ديدند اينگونه بود ولي بعدها دستور آمد كه نه به صليب كشيده شد. امر مشتبه شد و آن فرد، شخص ديگري بود. بنابراين تاريخ را ميتوان با قرينهها فهميد، هر فردي اگر بخواهد از حوادث تاريخ مطلع شود بايد به شعر شعرا مراجعه كند، نوشته و خاطرات نويسندگان را مطالعه و زير و رو و ارزيابي كند. ما با عقيده راه ميرويم، شايد در بنده اين قوت نباشد ولي اين سلسله انسانهايي كه امروز در حقيقت در جهان حركت ميكنند براي امري كه حاصل بشود و حصولي باشد نميكوشند، اين افراد براي حضور ميكوشند. برخي كلمه آزادي را براي رسيدن به يك لااباليگري بيقيد و شرط مطرح ميكنند، آزادي اينجا سرسپردگي به خداوندي است كه اصولاً هر كه سرسپرده او نيست او از همه اسيرتر و بندهتر است، آزادهترين انسانهاي روي زمين سرسپرده خداي ناديدهاي هستند كه وقتي به آنها ميگويي در مقابل اين ارزش تعظيم كن او گويد من جز در برابر خدا تعظيم نميكنم، اگر كسي ميخواهد آزاده محض باشد بايد موحد باشد. *فارس: پس عنوان دموكراسي چيست؟ * معلم: دمكراسي ذاتاً كلمه بدي نيست، اما اين كلمه شايد بزرگترين دروغ در عالم باشد و هيچ كجا مصداقي از آن يافت نشده نه در يونان قديم نه در دنياي فعلي، انسانها همه در خلقت با هم مساويند. **رهبر انقلاب فرهنگيترين چهره ساليان اخير است * فارس: در صحبتهاتان به ديدار شعرا در نيمه ماه مبارك رمضان با رهبر انقلاب اشاره كرديد، اگر خاطرهاي از آن ديدارها داريد بگوييد، ضمن اينكه سال گذشته مقام معظم رهبري از سبك جديد سخن گفتند، درباره اين سخن معظمله توضيح دهيد. * معلم: خود مقام معظم رهبري نسبت به دو سه مسئله فرهنگي شايد مؤثرترين چهرهاي بود كه طي اين سالها سراغ داشته و ميشناسيم، ايشان در موضوع قرآن، تلاوت قرآن و كارهاي تحقيقي (از كلمه قرآنپژوهي خوشم نميآيد) اما تحقيق در صورت و باطن قرآن چيره دست بوده و همت مداوم و مستمر ايشان قابل توجه است، اگر امروز ايشان اعلام يك نهضت قرآني در همه جهان كنند، ما در واقع آدمهاي تربيت شده در اختيار داريم و ميتوانيم اين كار را در سطح آكادميهاي بزرگ انجام دهيم. مسئله ديگر كه مورد عنايت ايشان بود؛ شعر در همه اصنافش بود؛ خصوصاً در آن حقيقت اوليه؛ شايد در واقع در آنچه از تعقل بالاتر است، چرا كه نهايت كار تعقل فلسفه است و اگر عنايت خدا با كسي باشد حكمت، از تعقل بالاتر يك نوع تخيل است كه اگر با تحليل بياميزد در واقع فرزندي از آن متولد ميشود كه اين كلام منظوم زيباست، كلامي كه از آن به شعر تعبير ميكنيم. در سرزمين ما شعر، نوعي موهبت است كه از جنس الهام غيبي است، حتي نوع بد آن (فالهمها فجورها و تقواها) هر دو از عالم بالا ميآيد، اما نسبت به وضعيت گيرنده تغيير شكل ميدهد؛ بنابراين رهبر انقلاب در پرورش سلسله شعرا در همه طبقات كوشش پيگيري داشته و دارند، در گذشته كه نشاط بيشتر و گرفتاري كمتري داشتند به صورت هفتگي جلساتي را زيرنظر داشتند كه اساتيدي در آن زمان همانند استاد اوستا، مشفق كاشاني ... و خيلي از اساتيد ديگري كه در سطوح مختلف شعر ميگفتند حضور مييافتند، اما بعدها به سبب گرفتاريهاي ايشان، اين مسئله به يك شب در سال مبدل شد. سالهاي گذشته شايد ما صدها شاعر در كشور نداشتيم اما امروز به هر شهري سفر كنيد حداقل دو يا سه انجمن وجود دارند كه با نشاط كار ميكنند و در زمينه شعر فعاليت همه جانبه دارند، برگزيدگان اينها همه سال به وسيله حوزه هنري و يا اداره ارشاد و شبكههايي كه در شهرها و بخشهاي مختلف وجود دارد معرفي ميشود تا به تهران آمده و اين يك شب را هم ديداري با مقام معظم رهبري داشته باشند و هم شعرهاشان را در معرض يكديگر ارائه كنند. حضرت آيتالله خامنهاي رهبر محبوب انقلاب هم در نقد شعر نظر جديد دارند، به اندازه فرصتي كه در اين سالها بوده كوتاهي نكردهاند؛ از ارشادات ادبي چشم پوشي نكرده و پيوسته شاعران را تشويق ميكنند كه در انجمنها نقد شعر وجود داشته باشد، اين نقد هم در صورت و هم در معنا و محتوا باشد. جلسات اين سالها همهاش براي ما خاطره بوده است، از همه آنها بالاتر ارشادات نو به نو، ارشاداتي كه تكراري در آنها نيست و در هر سال نكته تازه و هدايتهاي تازهاي از شعر از ناحيه ايشان بود و شعرا را به حسب آنچه كه آن سال در كارشان ميديدند از سويي تشويق و از سويي هدايت كردند كه براي رسيدن به پايگاه والاتر چه بايد كرد؛ سراسر حضور در شب ديدار با رهبر انقلاب در نيمه ماه مبارك خاطره است. * فارس؛ به جزء جلسات عمومي در نيمه ماه رمضان، در جلسات خصوصي هم شما خدمت مقام معظم رهبري براي ارائه اثر يا شعر و سروده خود تشريف ميبرديد؟ *معلم؛ در روزگاران بسيار دور كه ايشان فراغتي داشتند امكان حضور بود و رهبر انقلاب بخشهايي از كارهاي بنيادي را بدون عنوان خاصي دنبال و كوشش ميكردند تا سلسله جنبان بسياري از مسايلي باشد كه در آينده مورد نياز بود، مثل قرآن، ادبيات، شعر و يا امثالهم. اما نه؛ بنده به طور خاص از موهبت ديدار ايشان برخوردار نبودم، بنده به عنوان 1 نفر از 70 ميليون ايشان را در ماه مبارك يا گاهي در جلسات رسمي به تناسب مشغلهها ملاقات ميكنم. اما اگر تفقدي ميشود براي محبتي است كه در رفتار ايشان وجود دارد، رهبري شعرا را دوست دارند و من بين شعرا خاص نيستم، ايشان غالباً از ديدن اين طايقه خوشحال ميشود و آن را ابراز ميكنند، ديگران تصور ميكنند ارتباط خاصي وجود دارد اما نه، بنده مشمول لطف ايشان همانند سايرين بودم و در ماه مبارك و گاهگاهي جلسات ادراي خاص جزء بخت ما بود تا به ديدار ايشان نائل آئيم. ** رهبر انقلاب در عرصه شعر سادهگرا هستند * فارس؛ شما شكسته نفسي ميكنيد، چرا كه رهبر انقلاب به دقت اشعار و آثار شما را دنبال و گاهي حتي بر آنها نقد وارد ميكنند، در اين راستا رهبر معظم انقلاب سال گذشته در سخنان خود اشاره به اين امر كردند كه اشعار شما سخت و دير فهم براي عامه مردم است. * معلم: البته اين فرمايش ايشان تقريباً هميشه بوده و يكي از مسايلي كه ميتوان گفت جزء فرمايشان دائمي ايشان است اينكه شعر نوعي پيام است و شاعر درصدد رسانيدن آن پيام به مخاطبان خود است، اما آنجا كه كار تكليف است و ابلاغ مسئلهاي است خب دليلي ندارد شعر آنچنان در استعاره و كنايه غرق شود كه شنونده هيچ دريافتي نداشته باشد، اما اين مهم انصافا به اين معنا نيست كه ايشان در شعر سادهگرا هستند، افرادي كه نگاهي به آثار ايشان كرده باشند ميدانند كه از همه قواعد و قوانين شعر استفاده ميكنند و قائلند كه شعر بايد شعر باشد و براي شعر بودن مسلماً يك پيچ و تابي در اين ذوق لازم است، اما نبايد اين موضوع از حد فراتر رود و بگذرد. سال گذشته بنده مثنوي را نزد ايشان خواندم كه بارها خوانده بودم و براي رهبر انقلاب تازگي نداشت، ايشان فرمودند كه زبان خصوصاً نسبت به آن كار خاص خيلي پيچيده است و اگر سهولت بيشتري در معني باشد، چون آنجا قصد رسانيدن مطالبي بود كه مسلما برخي مخاطبش بودند. برخي در آنجا مورد ذم قرار گرفته بودند و برخي مورد مدح، يعني شعر ابلاغي و تبليغي بود و به مسئله ولايت و مهدويت ختم ميشد؛ اين بود كه با صراحت حتي اشاره كردند كه بنده شرحي بدهم؛ در واقع هنگامي كه گفتم: "شعر نميگويم "، بنا به قولي كه آنجا در محضر ايشان داده بودم گفتم كه شعرها را شرح ميكنم، منظورم تنها شعر خودم نبود، چرا كه ما شخصيتهايي چون خاقاني و بيدل را داريم، مطالب بيان ميشود اما گاهي شروح وجهي ندارند. شخصيتي مثل حافظ از مغبچه، مغ، ميخانه و... سخن ميگويد و در زمان او مستشرقين وجود نداشتند و حافظ كتاب آنها را مطالعه نكرده بود، اينكه مبناي اين كلمات كجا و اين آثار از كجا شنيده شده، اينها موضوع شرح شعر است. بايد در روزگاري كه مردم همه به دليل كمكاري برخي رسانهها كه بايد جاي نيمه رسانهها را ميگرفتند در اين زمان بايد يا خيلي ساده سخن گفت يا شعر را شرح داد، تا زبان مشتركي بين شنونده و گوينده پيدا شود و نظر ايشان البته اين بود. به صراحت عرض ميكنم، در عالم شعر بعضيهامان خود را مبلغان دين حنيف اسلام ميدانيم، شايد فرمايش ايشان كمي با سرزنش هم توام بود كه چرا بايد در اين زمان به گونهاي سخن گفت كه اكثريت سر در نياورده و متوجه نشوند و ما هم قول داديم كه اشعار و ادبيات را شرح كنيم. ** انسان در شنيدن سخن بايد سامورايي باشد *فارس: در مورد آسيبهاي شعر انقلاب و دفاع مقدس صحبت كنيد و اينكه اوج قله شعري كجاست؟ *معلم: در واقع گرفتار روزگار شگفتي شديم، اگر نسبت به سرمايه اصلي نگاه شود ما جزء تواناترين و داناترين مردمان روزگار در انديشهها و علوم نظري هستيم، اما چه مقدار از اينها تبديل به زبان مردم امروز شده است، يعني اصطلاحاً «آداپته» شده تا اين مردم با رويارو بودن صدها و هزاران شبكه راديو تلويزيوني كه پيوسته انديشههاي مختلف را به صورت بمباران فرو ميريزند و انسان پيش از اينكه مطلبي را هضم كند مطلب ديگري را براي آن طرح ميكند، ذهنها را به شدت تنبل كردهاند. ما در روزگاري هستيم كه حتي در شنيدن سخن، انسان بايد «سامورايي» باشد، اينگونه افراد ميان هزاران شمشير كه از اطراف او را تهديد ميكنند قرار ميگيرد، دو دست بيشتر ندارد. انسان هم دو گوش بيشتر ندارد، با اين دو گوش درست مثل آن سامورايي بايد بتواند دفاع كند و بفهمند چه فردي قصد حمله دارد و حتي چه كسي زودتر اقدام ميكند، پشت سر است يا روبرو، در طرف شرق يا غرب واقع شده، ما به اندازه دشمنان يك سامورايي ميان انديشهها و تهاجمات مختلف گرفتار شديم، اگر به سرعت آن شخص وارد كار نشويم با همه سرمايههايي كه داريم بازنده شده و زخم ميخوريم. ** ادبيات پس از انقلاب به نحو غريبي راه صد ساله را يك شبه طي كرد شعر پس از انقلاب نشاط و حال ديگري يافت، زمانه هم تغيير كرده بود چرا كه ايران در معرض جنگي به آن عظمت انقلاب و انديشه تازه و در معرض رويارويي با جهان غرب و شرق قرار گرفت، همه اينها در شعر شاعران اثر گذاشت، پس چه بخواهيم و چه نخواهيم اين شعر از جنس شعراي نسل قبل نيست؛ چرا كه اين شعر محتواي ديگري دارد و هر محتوايي به تناسب وضعيت خود صورتهاي مقتضي را بر ميگزيند. دوره دوره حماسه بود پس بايد شاعران كلماتي را استخدام ميكردند و اوزاني را به كار ميآوردند كه معناي حماسه در سخنانشان وجود داشته باشد، اين امر ساليان سال فراموش شده بود، پس از حمله مغول ايرانيان چنان دلشكسته شدند كه ساليان دراز فراموش كردند با اينكه زورخانه پس از اين دوره احيا شد، اما از شعر حماسي پيشينيان استفاده ميكردند، برخي موارد مطرح شده در زورخانهها با شعر فردوسي و حماسه قابل مقايسه و حتي شعر شعراي سبك خراساني كه حماسه ميسرودند قابل مقايسه نيست، اين حماسهها در دوره ما دوباره به زبان ديگري رونمايي شد و اين بار در ترانهها، تصنيفها، غزلها و مثنويها شكل تازهاي داشت، مسلماً روز و روزگاري فرا خواهد رسيد كه اساتيد دانشگاه، علمايي كه تربيت ميشوند موقعيت و فرصت كافي براي ارزيابي شعر پس از انقلاب پيدا كنند و آن وقت با استدلالهاي دقيق مشخص خواهد شد كه ادبيات ما در اين دوره حتي به نحو غريبي راه صد ساله را يك شبه طي كرده؛ اما امروز اگر درصدد دفاع اين مسئله باشيم متهم ميشويم كه از كار خوشان دفاع ميكنند، بنده مقصودم شعر خودم نيست، شعر خيلي از افرادي است كه سنين جواني و نوجواني ميگذراندند، اما به قول آن بزرگوار "شعرشان در آسمان تا به اين حد والا و به حسب صورت و معني ارجمند " است. * فارس؛ تا به امروز شعر انقلاب اسلامي موفق بوده يا شعر دفاع مقدس؟ *معلم: اينگونه تقسيمات جوهري نيست يعني نميتوانيم اينها را تفكيك كنيم، انقلاب خود دفاع مقدس از كيان اسلام بود و حقيقت انسان ايراني، كه در آخرالزمان پيامبر آن را بيان كرد مردمي به نام سلمان كه در روزگار خود، ترازي براي ما قرارداد كه چگونه رفتار كنم، پيامبر تصريح كرد كه نزد خدا تنها يك دين آنهم اسلام يعني دين حنيف ابراهيم (ع) است. پس مسيحي هم در حقيقت مثل يهودي در دايره اديان ابراهيمي به شرطي مورد قبول است كه انديشههايش با عقايد آخرين پيامبر موافق باشد وگرنه منحرف و دشمن است و نسبت به آنچه ادعا ميكند اطلاع كافي ندارد. اينها موضوعاتي است كه اين روزها در حقيقت در بسياري از دانشگاهها، مدارس و مكاتب بررسي ميشود؛ دوست و دشمن بر آن كار ميكنند، بشر سعادت خود را به همه چيز ترجيح ميدهد، لازم است همه حقيقت را كشف كنيم، خيليها در عالم جويندهاند و در پي چيزي هستند كه ما ميگرديم و اي بسا كه آنها برسند و اي بسا ما برسيم، البته وعده خداوند اين است كه مدافع و حصار مائيم، اگر دانش در چين باشد مجازيم آن را بياموزيم. انساني كه تراز مسلماني در اين عصر است سلمان فارسي است كه پيامبر بارها به اين نكته اشاره كرده؛ اما متأسفانه تا به حال درباره سلمان چند كار ضعيف انجام شده است؛ اما شنيدم قرار است فيلمي در اين معني ساخته شود اميدوارم نسبت به اين فيلم با عنايت بيشتري رفتار شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 410]
-
گوناگون
پربازدیدترینها